اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

English Idioms (اصطلاحات انگلیسی)

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • #31



    Be cruel to be kind
    معنا:بی رحم باش تا مهربان باشی
    معادل:جنگ اول به از صلح آخر
    A watched kettle never boils
    معنا:کتری ای که فقط نگاهش کنی، هیچ وقت به جوش نمی آید
    معادل:انتظار از مرگ سخت تر است
    Where there is a will there is a way
    معنا:اگر واقعا قصدانجام کاری راداشته باشی،قطعاراهی برای انجام آن خواهی یافت
    معادل:خواستن توانستن است
    معادل:عاقبت جوینده یابنده بود
    Money can buy everything, but happiness
    معنا:با پول همه چیز را می توان خرید بجزشادی
    معادل:پول خوشبختی نمی آورد
    Patience is virtues
    معنا:شکیبایی فضیلت است
    معادل:گر صبر کنی زغوره حلوا سازی
    They don’t heat it off
    معنا:نمی توانند آتش را بخوابانند
    معادل:آبشان توی یک جوب نمی رود
    People who live in glass houses shouldn’t throw stone
    معنا:کسی که در خانه شیشه ای زندگی می کند،نباید به دیگران سنگ پرتاب کند
    معادل:تو را که خانه نه این است، بازی نه این است
    معادل:چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی
    معادل:اول یک سوزن به خودت بزن بعد یک جوالدوز به دیگری
    You can’t teach an old dog new trick
    معنا:نمی توانی به یک سگ پیر ترفندهای جدید یاد بدهی
    معادل:نرود میخ آهنین در سنگ
    A jack of all trades and mater of none
    معنا:کسی که مدعی هر شغلی باشد و در هیچ کدام مهارت نداشته باشد
    معادل:همه کاره و هیچ کاره

    نظر


    • #32
      to feather one's nest_to enrich oneself on the sly or at every opportunity

      آشيانه خود را با پر پوشاندن_با حقه بازي در هر موقعيتي پولدار شدن

      He played up to his senile aunt in the hope of feathering his nest when she made out her will

      او به عمه سالخورده خود خوش خدمتي مي کرد به اين اميد که وقتي او وصيت نامه خود را مي نويسد وي بتواند به ثروتي برسد

      ******

      the writing on the wall_an incident or event that shows what will happen in the future

      رخداد يا اتفاقي که نشان مي دهد که در آينده چه خواهد شد

      In retrospect he should have seen the writing on the wall when his girlfriend gave him only a cursory greeting on his birthday

      با نگاه به گذشته که روز تولدش دوست دخترش تنها يک تبريک سرسري به او گفت او بايد به اين واقعيت پي مي برد

      ******

      a cat's paw
      _a person used as a tool or dupe

      آلت دست

      The spy used the innocent girl as a cat's paw to get military information from the grapevine

      جاسوس،دختر را آلت دست خود کرد تا از اطلاعات نظامي به طور سري آگاه شود
      کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

      نظر


      • #33
        to lay one's cards on the table_to talk frankly

        صادق بودن

        He knew he was out of his depth so he laid his cards on the table and asked for assistance

        او مي دانست که آن امر از حد فهم او خارج است بنابراين صادق بوده و تقاضاي کمک کرد

        *****

        a blot from the blue_a great surprise

        رويدادي ناگهاني

        The windfall from his distant cousin came like a blot from the blue

        ثروت بادآورده از خويشاوند دورش رويدادي ناگهاني بود

        ******
        to tell tales out of school _to reveal harmful secrets

        بر ملا کردن راز

        The fat was in the fire for the politician when his private secretary started telling tales out of school about his secret sources of income

        هنگامي که منشي خصوصي سياستمدار رازهاي منابع محرمانه ي در آمدش را بر ملا ساخت،کار از کار گذشت
        کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

        نظر


        • #34
          Kiss sbs a$$: to be very nice to sb in order to persuade them to help you or give you sth.
          پاچه خواری کردن- کسی را خخخخخر کردن البته معانی نزیکتری هم براش داریم که بدلیل مسائل ادبی تربیتی از گفتنش صرف نظر کردیم!!!!


          Richard always kisses the boss ass for promotion.
          ریچارد همیشه پاچه خواری رئیسو میکرد که ترفیع بگیره

          نظر


          • #35
            Kiss sth better: to take away pain of an injury by kissing it.

            Come here baby and let me kiss your head better.
            کوچولو بیا اینجا سرتو بوس کنم زود خوب شه

            Cut a tooth:
            اینم یعنی دندون دراوردن

            Move yo a$$: get yo a$$ in gear
            بی ادبانه ترین عبارتی که میشه برای عجله کن یا بجنب استفاده کرد همین اصطلاحه که اگه بیننده ی فیلمای امریکایی باشین حتما تاحالا اینو شنیدین





            Not sleep a wink = not get a wink of sleep
            چشم رو هم نذاشتن
            A: your eyes look swollen whats happened?
            B; I didn’t sleep a wink last night, Id to cram for my math exam!

            Kick sbs a$$ : to punish or defeat
            تنبیه کردن – شکست دادن
            معنی دوم بیشتر برای بازی ها به کار میره اما bring sb to their knees بیشتر برای جنگهای سیاسی کاربرد داره
            if i dont get home fefore 9 pm mum absolutely will kick my ass
            Holding a grudge against sb:
            از کسی کینه به دل داشتن
            Helen holding a grudge against her boss because he gave her the axe without any reason and take the bread out of her mouth.

            هلن از رئیسش کینه به دل داره چون بدون هیچ دلیلی اونو اخراج کرد و از نون خوردن انداختش

            Hoof it: to go some where on foot
            We hoofed it all the way to the university since we had no money to hail a cab.
            مجبور شدیم کل راه رو پیاده بریم چون حتی پول برای تاکسی گرفتن هم نداشتیم
            البته این اتفاقا تو مملکت ما که معمولیه و اصلا جای تعجب نداره که!!!!!!!!!!

            Give sb the eye = eye sb up
            To look at sb in a way that shows you find them sexually attractive.

            He is definitely giving you the eye!


            To make out: to kiss with much passion
            Ted and Amber started making out at the stop light and didn’t realize that the light had turned green!!!!

            Make out سه تا معنی دیگه هم داره
            1) to manage
            2) to understand or see with difficulty
            It was so foggy I could barely make out the street signs.
            3) to prepare a check or other payment.
            Please make out a check for this month’s rent.

            نظر


            • #36
              to lionize a person_to make a big fuss over someone

              (the lions at the Tower of London were considered its main attraction)

              به کسي احترام و عزت گذاشتن

              (شيرهاي برج لندن جذابيت اصلي آن به حساب مي آمدند)

              When the famous poet Dylan Thomas visited the United States, he was lionized wherever he lectured.

              شاعر معروف ديلن توماس در بازديد از ايالت متحده،در همه ي سخنراني هايش مورد احترام قرار گرفت

              *******

              red_letter day_day of happiness, time for rejoicing

              (holidays are red_letter days on our calendars)

              روز فرخنده

              (در تقويم ما جمعه ها روز هايي شاد است)

              My red_letter day came when I was chosen as senior class president

              هنگامي که من به عنوان نماينده ي دانش آموزان سال آخر انتخاب شدم،روز فرخنده اي براي من بود

              *******

              to let sleeping dogs lie_to let well enough along, to avoid stirring up old hostilities

              گذشته ها را فراموش کردن

              The lawyer wanted to open up the old case, but his partner advised him to let sleeping dogs lie

              وکيل مي خواست پرونده قديمي را باز کند اما شريکش به او توصيه کرد که گذشته ها را فراموش کند
              کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

              نظر


              • #37
                thumbs down_signal of rejection

                گرفتن شست به سمت پايين_نشاني براي نپذيرفتن يا رد کردن

                (Roman emperors could condemn a gladiator who fought poorly by turning their thumbs down)

                (امپراطورهاي رومي با گرفتن شست دستشان به سمت پايين،گلادياتوري را که ضعيف جنگيده بود را به مرگ محکوم ميکردند)

                My father turned thumbs down on our plan to hitchhike to Florida during Easter

                پدرم برنامه ي ما براي رفتن به فلوريدا در عيد پاک را نپذيرفت

                ******

                cause celebre_a famous low case or controversy

                محاکمه،دعوي يا ماجراي مشهور

                It was a minor despite, but the ambitious lawyer sought to turn it into a cause celebre

                آن پرونده،مشاجره اي جزئي بود اما وکيل جاه طلب در پي تبديل آن به محاکمه اي مشهور بود

                *****

                sour grapes_to disparage something that you cannot have

                (from Aesop's fable about the who called the grapes sour because he could not reach them)

                تحقير يا رد کردن چيزي که براي انسان ميسر نيست

                (از حکايت اسوپ درباره ي روباهي که انگور را ترس خواند چون دستش به آن نمي رسيد)

                Marcia said that she didn't want to be on the Principal's Honor Roll any way, but we knew that it was just sour grapes on her part

                مارسيا گفت که او به هر حال نمي خواهداز سران هانر رول باشد اما ما ميدانستيم که او چون اين امر براي او ميسر نيست ،آن را رد مي کند
                کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                نظر


                • #38
                  a red herring_something that diverts attention from the main issue

                  (a red herring drawn across a fox's path destroys the scent)

                  ماهي قرمز_چيزي که توجه را از موضوع اصلي منحرف مي سازد

                  (ماهي قرمزي که در سر راه روباه انداخته شده است، او را گمراه ميسازد)


                  We felt that the introduction of his war record was a red herring to keep us from inquiring into graft

                  ما احساس کرديم که شرح پيشينه ي جنگي او وسيله اي براي انحراف ما از اختلاس هاي مالي او بود

                  ******

                  to spill the beans_to give away a secret

                  بند را آب دادن_رازي را افشا کردن

                  Although he was naturally reticent, when the felon was intimidated by the members of the rival gang, he spilled the beans

                  اگرچه جنايتکار به طور طبيعي بسيار کم سخن بود اما هنگامي که توسط گروه افراد رقيب مورد تهديد قرار گرفت،راز را فاش کرد

                  ******

                  to look a gift horse in the mouth_to be critical of a present

                  (from the practice of judging a horse's age by his teeth)

                  از هديه دريافتي عيب گرفتن_دنداد اسب پيش کشي را شمردن

                  (از رسم حدس زدن سن اسب از روي دندان هايش)

                  Although I didn't have much use for Uncle Roy's present. I took it with a big smile since I have been taught never to look gift horse in the mouth

                  اگرچه هديه عمو روي استفاده چنداني براي من نداشت اما از آنجا که فکر مي کنم دندان اسب پيش کشي را نبايد شمرد،آن را با لبخندي بزرگ دريافت کردم
                  کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                  نظر


                  • #39
                    to show one's hand_to reveal one's intentions

                    منظور خود را آشکار کردن

                    When someone joined in bidding for the antique, the dealer was forced to show his hand

                    هنگامي که شخصي به پيشنهاد کنندگان قيمت براي عتيقه پيوست،فروشنده مجبور شد تا منظور خود را آشکار کند

                    ******

                    to tilt at windmills_to fight imaginary enemies(from Don Quixote)

                    کار بيهوده کردن_با دشمنان خيالي جنگيدن(از دون کيشوت)

                    The vice president told the committee, "We're really on your side, and if you fight us you'll be at tilting at windmills."

                    معاون رئيس جمهور به کميته گفت:ما به راستي طرفدار شما هستيم،و اگر شما با ما بجنگيد کار بيهوده اي خواهيد انجام داد

                    ******

                    to feather one's nest_grow rich by taking advantage of circumstances

                    خود را بستن_با استفاده از شرايط پولدار شدن

                    While working as the tax collector, he adroitly feathered his own nest

                    با وجود کار کردن به عنوان مامور ماليات،او با زرنگي پولدار شد
                    کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                    نظر


                    • #40
                      fair_weather friends_unreliable, they fail one in time of distress

                      رفيق نيمه راه_دوست بي وفا

                      The general was chagrined to learn that so many of his supposed supporters were actually fair_weather friends

                      ژنرال از فهميدن اين که بسياري از طرفداران فرضي او،در واقع دوست بي وفا بودند،آزرده شد

                      *****

                      to sow one's wild oats_to lead a wild, carefree life

                      داشتن يک زندگي بي دغدغه

                      During his teen years, the millionaire avidly sowed his wild oats
                      طي دوران نوجوانيش،ميليونر حريصانه و بي دغدغه زندگي مي کرد

                      *****

                      windfall_unexpected financial gain

                      بادآورده_سود مالي غيرمنتظره

                      When the bankrupt company struck oil, the surprised investor received a windfall of $20000

                      هنگامي که شرکت ورشکسته نفت کشف کرد،سرمايه گذار متعجب بيست هزار دلار سود مالي غيرمنتظره دريافت کرد
                      کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                      نظر


                      • #41
                        to wear one's heart on one's sleeve_to make one's feelings evident

                        حساسات خود را بروز دادن_نازک دل بودن

                        People who wear their hearts on their sleeves frequently suffer emotional upsets

                        افرادي که احساسات خود را بروز مي دهند،اغلب از شکست هاي عاطفي رنج مي برند

                        *****

                        to wash dirty linen in public_to openly discuss private affairs

                        آشکارا صحبت کردن درباره ي مسائل خصوصي

                        "Let's take about it privately," his uncle said, "rather than wash our dirty linen in public."

                        عمويش گفت:بيا به جاي آشکارا صحبت کردن،درباره ي آن خصوصي صحبت کنيم

                        *****

                        to save face_to avoid disgrace

                        آبروي خود را حفظ کردن

                        Instead of firing the corrupt executive, they allowed him to retire in order that he might save face

                        به جاي اخراج مدير عامل فاسد،آنها به او اجازه دادند تا براي حفظ آبرويش،استعفا دهد
                        کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                        نظر


                        • #42
                          Indian summer_warm autumn weather

                          آب و هواي گرم پائيزي

                          Parts of the country were deep in snow, but the East was enjoying an Indian summer

                          بخش هايي از کشور در برف شديدي فرو رفتند اما بخش هاي شرقي از هواي گرم پائيزي لذت مي برند

                          ******

                          to take the bull by the horns_to face a problem directly

                          مستقيما با مشکلات روبهرو شدن

                          After several days of delay, the minister decided to take the bull by the horns, and so he sent for the vandals

                          پس از چند روز تعلل،وزير تصميم گرفت تا خود مستقيما با مشکلات روبهرو شود،پس خرابکاران را احضار کرد

                          ******

                          to bury the hatchet_to make peace

                          کنار آمدن_صلح کردن

                          After not speaking to each other for a year, they decided to bury the hatchet

                          آنها پس از يک سال قهر بودن،تصميم به آشتي گرفتند
                          کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                          نظر


                          • #43
                            Philadelphia lawyer_a lawyer of outstanding ability

                            وکيل داد گستري زرنگ و برجسته

                            His case is so hopeless that it would take a Philadelphia lawyer to set him free

                            پرونده او آنقدر نااميد کننده بود که براي آزاديش به يک وکيل زرنگ و برجسته نياز داشت

                            ******

                            to whitewash_to conceal defects, to give a falsely virtuous appearance to something

                            ماست مالي کردن،عيب پوشي کردن

                            Although a committee was appointed to investigate the corruption, many citizens felt that their report would be a whitewash of the culprits

                            اگرچه کميته اي براي رسيدگي به فساد اخلاقي انتخاب شده بود،بسياري از شهروندان حس کردند که گزارش آنها عيب پوشي متهمين خواهد بود

                            *****

                            to break the ice_to make a start by overcoming initial difficulties

                            با غلبه بر مشکلات ابتدايي کاري را آغاز کردن

                            The auto salesman had a poor week, but he finally broke the ice by selling a fully equipped Cadillac

                            فروشنده ماشين،هفته ي کم درآمدي داشت اما او سرانجام با فروش کاديلاکي کاملا مجهز بر مشکلات غلبه کرد
                            کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                            نظر


                            • #44
                              the grapevine_a secret means of spreading information

                              هر وسيله ي سري دريافت و ارسال پيام،شايعه پراکني

                              The grapevine has it that Ernie will be elected president of the school's student council

                              شايعه اين بود که ارني به عنوان رئيس شوراي دانش آموزي مدرسه انتخاب خواهد شد

                              *****

                              in a bee line_taking the straightest, shortest route

                              (that's the way a bee flies back to the hive after he has gathered food)

                              راه مستقيم،کوتاه ترين و مستقيم ترين راه

                              (راهي که از طريق آن زنبور پس از جمع آوري غذا به کندو پرواز مي کند)

                              When the couple left, the babysitter made a bee line for the refrigerator

                              وقتي زن و شوهر رفتند،پرستار بچه مستقيم به سمت يخچال رفت

                              ******

                              the world, the flesh, and the devil_temptations that cause man to sin

                              جهان،شهوت و شيطان_وسوسه هايي که سبب مي شوند تا انسان گناه کنند

                              By entering the monastery he sought to avoid the world, the flesh, and the devil

                              او با ورود به دير خواست تا از وسوسه هايي که سبب گناه مي شوند،اجتناب کند
                              کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                              نظر


                              • #45
                                to put the cart before the horse_to reverse the proper order, do things backwards

                                کار را وارونه انجام دادن_کار غير منطقي کردن

                                My assistant was so eager to get the job done that he often put the cart before the horse

                                دستيار من آن قدر مشتاق بود تا کار را به خوبي انجام دهد که اغلب کار را وارونه انجام مي داد

                                ******

                                to turn the tables_to turn situation to one's own advantage

                                وضعيت را معکوس کردن_اوضاع را به نفع خود دگرگون کردن

                                The wrestler thought that he could pin me to the mat,but I quickly turned the tables on him

                                کشتي گير فکر مي کرد که ميتواند با من دست و پنجه نرم کند اما من وضعيت را دگرگون کردم

                                ******

                                a chip off the old block_a son who is like his father

                                (from the same block of wood)

                                بسيار شبيه پدر_به پدرش رفته

                                When we saw the alcoholic's son enter the liquor store, we assumed that he was a chip off the old block

                                هنگامي که ما پسر مرد معتاد به نوشيدن الکل را ديديم که به مغازه ي شراب فروشي وارد شد،حدس زديم که او بسيار شبيه پدرش است
                                کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                                نظر

                                صبر کنید ..
                                X