اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

English Idioms (اصطلاحات انگلیسی)

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • English Idioms (اصطلاحات انگلیسی)

    an ax to grind: having a selfing motive in the background
    منفعت شخصی داشتن؛ در ذهن انگیزه خودخواهانه داشتن

    I am always dubious about the motives of a man who tells me that he has no ax to grind.
    من همواره در باره انگیزه فردی که می گوید نفع خود را نمی خواهد مشکوک هستم.

    *****

    to swap horses in midstream: to vote against a candidate running for reelection,to change one's mind
    تغییر عقیده دادن، رأی دادن علیه یک نامزد شرکت در انتخابات، تغییر دادن نظر دیگری

    The mayor asked for our support, pointing out how foolish it would be to swap horses in midstream.
    شهردار با در خواست از ما برای حمایت از او در انتخابات یادآور شد رأی دادن علیه یک نامزد انتخابات چقدر احمقانه است.

    *****
    to cool one's heels: to be kept waiting
    برای مدت طولانی معطل شدن

    The shrewd mayor made the anger delegates cool their heels in his outer office.
    شهردار زرنگ نماینده عصبانی را در دفتر بیرونی خود معطل نگه داشت.
    کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

  • #2
    a bitter pill to swallow_a humiliating defeat

    داروي تلخي که بايد فرو داده شود_يک شکست تحقير کننده

    I was a bitter pill to swallow for the famous billiard player to be overwhelmed by the 12_year_old girl

    براي بازيکن مشهور بيليارد،شکست خوردن از دختر دوازده ساله،يک شکست تحقير کننده بود

    *******

    to have cold feed_to hesitate because of fear or uncertainty

    ترديد داشتن به علت ترس يا نامطمئن بودن

    My cousin was all set to join the paratroops , but at the last moment he got cold feet

    پسر خاله ي من مصمم بود تا به گروه چتربازان بپيوندد اما در اخرين لحظه مردد شد

    *******

    on the carpet_being scolded

    تنبيه شدن،مورد سرزنش قرار دادن

    Because of her repeated lateness, Betty's boss called her on the carpet

    به دليل تاخيرهاي مکررش،رئیس بتی او را سرزنش کرد.
    ویرایش توسط masumeh : https://forum.motarjemonline.com/member/3939-masumeh در ساعت 06-16-2012, 03:05 PM
    کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

    نظر


    • #3
      to get the sack_to be discharged or fired

      اخراج شدن_از خدمت منفصل شدن

      Despite the fact that he was so obsequious toward the boss,he got the sack because he was lethargic about doing his job

      بر خلاف اين حقيقت که او نسبت به رئيس بسيار فرمانبردار بود،به دليل اين که در انجام کارش سست بود،اخراج شد

      ********

      ivory tower_isolated from life; not in touch with life's problems

      برج عاج_گوشه خلوت_محل دنج

      Many artists have been said to be living in an ivory tower

      گفته ميشود که بسياري از هنرمندان در برج عاج زندگي ميکنند

      *********

      to eat humble pie
      _to admit your error and apologize

      پذيرفتن اشتباه خود و عذرخواهي کردن

      After his candidate had lost the election, the boastful campaign manager had to eat humble pie

      مدير انتخابي لاف زن پس از اينکه نامزد او در انتخابات شکست خورد،مجبور به پذيرفتن اشتباه خود شد.
      ویرایش توسط masumeh : https://forum.motarjemonline.com/member/3939-masumeh در ساعت 06-16-2012, 03:04 PM
      کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

      نظر


      • #4
        a pig in a poke_an item you purchase without having seen; a disappointment

        نديده خريد کردن يا با بي اطلاعي کاري را انجام دادن

        The mail order bicycle that my nephew bought turned out to be a pig in a pork, and he is now trying to get his money back

        خريد سفارشي پستي دوچرخه برادر زاده من به دليل نديده خريد کردن نافرجام شد و اکنون او سعي در پس گرفتن پول خود دارد

        **********

        a flash in the pan_promising at the start then but then disappointing

        کسي را براي مدت کوتاهي موفقيت يا شهرت دادن

        The rookie hit many home runs in spring training, but once the season began he proved to be a flash in the pan

        بازيکن تازه کار در تمرينات بهار،هوم ران*هاي بسياري زد؛اما با شروع فصل،موفقيت خود را از دست داد

        *زدن گوي به خارج زمين در بازي بيسبال و پريدن از روي تمامي پايگاها

        *********

        to pour oil on troubled waters_to make peace, to calm someone down

        اب بر اتش ريختن

        When I tried to pour oil on troubled waters, both the angry husband and his wife stopped their quarrel and began to attack me

        هنگامي که سعي در ارام کردن انها داشتم،زن و شوهر دست از دعوا کشيدند و به من پرخاش کردند
        ویرایش توسط masumeh : https://forum.motarjemonline.com/member/3939-masumeh در ساعت 06-16-2012, 03:06 PM
        کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

        نظر


        • #5
          the sword of Damocles_any imminent danger(a king seated one of his subjects underneath a sword that was hanging by a hair, in order to teach him the danger a king faces

          خطر قريب الوقوع(پادشاهي،يکي از زير دستان خود را زير شمشيري آويخته از يک نخ قرار داد تا خطرهايي را که يک پادشاه با آن روبرو است،به او تعليم دهد

          Although the president of the company seemed quite secure, he always complained that there was a sword of Damocles hanging over his head

          اگرچه رئيس شرکت کاملا ايمن به نظر مي رسيد اما او هميشه بيان ميکرد که خطري قريب الوقوع در کمين اوست

          *********

          a wet blanket_one who spoils the fun

          ضد حال،کسي که شادي را از بين مي برد.آيه ي ياس

          Everyone wanted the party to go on, but Ronnie, the wet blanket, decided to go home to bed

          همه مايل بودند که مهماني ادامه يابد؛ اما روني، آيه ي ياس،تصميم گرفت که به خانه برود و بخوابد

          *********

          to beard the lion in his den_to visit and oppose a person on his own grounds

          آدم نيرومند يا سرشناسي را در محل قدرت خودش ملاقت کردن و مورد مخالفت قرار دادن

          Having decided to beard the lion, I stormed into the manager's office to ask a raise

          با تصميم به در هم شکستن و مخالفت کردن با رئيس،به طور ناگهاني وارد اتاق او شده و از وي درخواست ترفيع کردم
          کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

          نظر


          • #6
            Pyrrhic victory_a too costly victory

            (King Pyrrhic defeated the Romans but his losses were extremely heavy

            پيروزي پر زيان و توام با تلفات و خسارات زياد

            (شاه پپروس روميان را شکست داد؛اما تلفات و خسارات سنگيني متحمل شد)

            In heavy fighting the troops managed to recapture the hill, but it could only be considered a Pyrrhic victory

            در جنگي سخت سربازان موفق شدند تا تپه را پس بگيرند؛اما اين امر تنها يک پيروزي پر زيان محسوب مي شد

            ********

            crocodile tears_insincere tears

            (crocodiles were said to cry while eating their prey)

            اشک تمساح

            (گفته مي شود تمساح هنگام خوردن طعمه خود گريه مي کند)

            When the football player broke his leg, his substitute wept crocodile tears

            هنگامي که پاي بازيکن فوتبال شکست،جانشين او اشک تمساح ريخت

            **********

            to carry the day_to win the approval of the majority

            برنده شدن،مورد موافقت اکثريت قرار گرفتن

            The secretary's motion that we adjourn for lunch carried the day, and we headed for the restaurant

            پيشنهاد وزير در رابطه با تعطيل کردن براي نهار ،مورد موافقت اکثريت قرار گرفت و ما به رستورتن رفتيم
            کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

            نظر


            • #7
              Skid Row_disreputable part of town, inhabited by derelicts and people "on the skid

              محله ي ميخواران و ولگردان، محله ي بد نام شهر که ولگردان و ميخواران در ان ساکن هستند

              The presence of so many bars has turned our neighborhood into another Skid Row

              وجود تعداد زيادي ميخانه، محله ما را تبديل به يک محله بدنام کرده است

              *******

              to go up in smoke_to come to no practical result

              (kindling smokes but it will not light a fire

              نقش بر اب شدن،از بين رفتن

              (چوب سفيد دود مي کند اما نمي تواند آتش روشن کند)

              The mayor's plans to get the gubernatorial nomination went up in smoke when he couldn't end the costly strike

              نقشه شهردار براي کانديداتوري فرمانداري از بين رفت،هنگامي که نتوانست به اعتصاب سنگين پايان دهد

              ******

              feeling no pain_drunk

              مست بودن

              Although the party had just begun, after his first drink he was feeling no pain

              اگرچه مهماني تازه شروع شده بود،او پس از اولين نوشيدن مست شد
              کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

              نظر


              • #8
                to rule the roost_to be in charge, to be master

                ارباب بودن بودن،سروري کردن

                (a roost is a perch where domestic birds can sleep)

                (لانه پرندگان جايگاه امني است که پرندگان اهلي ميتوانند در آنجا بخوابند)

                Although he is a lowly private in the army, at home he rules the roost

                اگر چه او در ارتش سرباز دون پايه اي است،در خانه ارباب است

                *********

                stock in trade_the goods, tools, and other requisites of a profession

                اسباب و لوازم يک کار

                A quick wit and a warm smile were the salesman's stock in trade

                حاضر جوابي و لبخند گرم ابزار اصلي مرد فروشنده بود

                *******

                I'm from Missouri_a skeptic, one who is not easily convinced

                دير باور،کسي که به راحتي قانع نمي شود

                You might swallow his promises, but I'm from Missouri

                تو ممکن است تعهد او را بپذيري اما من باور نمي کنم
                کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                نظر


                • #9
                  one swallow does not make a summer_don't jump to conclusion based on incomplete evidence

                  با يک گل بهار نمي شود

                  "Sure, the Yankees won their opening game, but one swallow does not make a summer"

                  درست است که يانکي ها بازي افتتاحيه را بردند اما با يک گل بهار نمي شود

                  *******

                  to keep a stiff lip_to be courageous in the face of trouble

                  علي رغم مشکلات شجاعت خود را حفظ کردن

                  It was admirable to see how the British managed to keep a stiff upper lip in spite of the German bombing

                  مشاهده ي اين که انگليسي ها تصميم گرفتند در برابر بمب گذاري آلمان ها شجاعت خود را حفظ کنند،قابل ستايش بود

                  *******

                  to pay piper_to bear the consequences

                  (from the story of the Piper of Hamelin

                  حاصل اعمال خود را ديدن

                  (از داستان فلوت نواز هملين)

                  The cruel leader was doing well at the present time, but he knew that one day he might have to pay the piper

                  رهبر بي رحم، در زمان کنوني موفق بود اما او مي دانست که روزي ممکن است نتيجه ي اعمال خود را ببيند
                  کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                  نظر


                  • #10
                    to play possum_to try to fool someone; to make believe one is asleep or dead

                    خود را به جهالت زدن_خود را به خواب يا مردن زدن

                    Sensing that his life was in jeopardy, the hunter played possum until the voracious lion disappeared

                    با حس اين که جان همسرش در خطر است،شکارچي تا زماني که شير حريص ناپديد شد،خود را به مردن زدن

                    *****

                    behind the eight ball_in trouble

                    گرفتار_دچار دردسر يا خطر

                    Susan found herself behind the eight ball in chemistry when she failed to do the project

                    سوزان،هنگامي که در انجام پروژه ي نيمسالش شکست خورد،خود را در موقعيتي بسيار بد ياقت

                    *****

                    left holding the bag_to be left suffer the blame

                    تقصير کار شناخته شدن ,در حالي که ديگران سودش را مي بردند

                    The profligate businessman left his distraught partner holding the bag

                    بازرگان عياش،شريک آشفته ي خود را مقصر شناخت
                    کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                    نظر


                    • #11
                      a lick a promise_to do something in a hasty and superficial manner

                      انجام دادن کاري به صورت عجولانه و سطحي_سرسري انجام دادن

                      The meticulous housewife was in so much of a hurry that she could only give the apartment a lick and a promise

                      زن خانه دار دقيق و وسواسي،آن قدر عجله داشت که تنها توانست با عجله و سطحي به آپارتمان بپردازد

                      *****

                      tongue in cheek_insincerely

                      حيله گر

                      Speaking with his tongue in his cheek, the parsimonious employer promised to double everyone's wages

                      کار فرماي خسيس در حالي که با لحن حيله گرانه صحبت مي کرد،قول داد تا دستمزد همگان را افزايش دهد

                      *******

                      to take the wind out of one's sails
                      _to remove someone's advantage

                      خيط کردن_برتري کسي را از بين بردن_غرور کسي را شکاندن

                      Although Edna was bristling with anger when she stormed in, I took the wind out of her sails by voicing my own displeasure at the way she had been treated

                      اگرچه ادنا هنگام انجام آن عمل خشمگين بود،اما من با بيان کردن ناخوشنودي خود از شيوه اي که او رفتار کرده بود،غرورش را شکستم
                      کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                      نظر


                      • #12
                        to throw down the gauntlet_to challenge someone

                        (when the gauntlet, or medieval glove, was thrown down, the challenged one was required to pick it up)

                        به مبارزه طلبيدن

                        (هنگام پرتاب دستکش زرهي يا دستکش قرون وسطي، مبارز ملزم بود که آن را بردارد)

                        The principal of our rival school threw down the gauntlet, and we had no choice but to accept the challenge

                        مدير مدرسه ي رقيب، ما را به مبارزه خواند و چاره اي جز قبول مبارزه نداشتيم

                        *******

                        Hobson's choice_to have no choice at all

                        stable but he did not allow the customers to pick their own horses

                        يک راه بيشتر نداشتن،ناچار گزيني

                        آقاي هابس يک اصطبل اسب کرايه اي داشت؛اما به مشتريان اجازه نمي داد تا اسب هاي دلخواهشان را انتخاب کنند

                        Despite all the talk about democracy in my family, my father usually gives the rest of us Hobson's choice

                        علي رغم همه گفته درمورد دموکراسي در خانواده من،پدرم معمولا يک راه بيشتر جلو پاي ما نميگذارد

                        ******

                        on the qui vive_on the alert

                        هشيار_مراقبت

                        My mother is always on the qui vive for bargains

                        مادر من در معاملات هميشه هشيار است
                        کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                        نظر


                        • #13
                          a feather in one's cap_something to be proud of

                          چيزي که قابل افتخار است

                          If she could get the movie star's autograph, she knew it would be a feather in her cap

                          او مي دانست که افتخار بزرگي برايش خواهد بود،اگر بتواند امضاي ستاره فيلم را به دست بگيرد

                          *******

                          out on a limb_in a dangerous or exposed position

                          در موقعيت خطرناک يا در معرض خطر قرار گرفتن_ريسک کردن

                          He went out on a limb and predicted he would win the election by a wide margin

                          او در موقعيتي خطرناک وارد شد و پيش بيني کرد که با اختلاف زيادي در انتخابات پيروز شود

                          ******

                          lock, stock, and barrel
                          _entirely, completely

                          به طور کامل،تماما

                          The company moved its operations to another state lock, stock, and barrel

                          شرکت فعاليتش را به طور کلي به مکان ديگري منتقل کرد
                          کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                          نظر


                          • #14
                            on the spur of the moment_on impulse, without thinking

                            بي مقدمه_بدرن فکر_بدون نقشه قبلي

                            On the spur of the moment he turned thumbs down on the new job

                            او بدون فکر در مقابل شغل جديد موضع گرفت

                            ****

                            to take French leave_to go away without permission
                            

                            عزيمت بدون خداحافظي يا بدون اجازه_جيم شدن

                            The star player was fined $100 when he took French leave from the training camp

                            بازيکن مشهور هنگامي که بدون اجازه اردوي آمادگي را ترک کرد،100 دلار جريمه شد

                            *****

                            in the arms of Morpheus
                            _asleep; Morpheus was Roman god of dreams

                            در آغوش مورفيوز_خواب (مورفيوز الهه خواب بود)

                            The day's activities were so enervating, he was soon in the arms of Morpheus

                            فعاليت هاي روزانه بسيار خسته کننده بودند،او زود خوابيد
                            کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                            نظر


                            • #15
                              forty winks_a short nap

                              خواب کوتاه_چرت زدن

                              During the night before the big test, he studied continuously, catching forty winks now and then

                              او در طول شب قبل از امتحان بزرگ بطور پيوسته مطالعه کرد،گهگاه چرت کوتاهي زد

                              ******

                              from pillar to post_from one place to another

                              از يک مکان به مکان ديگر

                              The company was so large and spread out, he sent from pillar to post before he found the proper official

                              شرکت بسيار بزرگ و گسترده بود،او از مکاني به مکان ديگر فرستاده شد تا اين که کارمند مربوط را يافت

                              *****

                              in the lap of the gods_out of one's own hands

                              خارج از دست بشر_در دست خدا

                              I handed in my application for the job, and now it is in the lap of the gods

                              من تقاضايم را براي کار دادم،و حالا ديگر از اختيار من خارج است(در دست خدا)
                              کاغذ سفید را هر چقدر هم زیبا و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد...برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت!!!

                              نظر

                              صبر کنید ..
                              X