اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

یادگیری

Collapse
این موضوع مهم می باشد .
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • #16
    چگونه گرامر انگلیسی را یاد بگیریم؟

    سوال مهم همین جاست، زیرا برخی از ویژگی های زبان انگلیسی اغلب باعث اضطراب و نگرانی شدید افرادی می شود که شروع به یادگیری انگلیسی کرده اند.این حقیقت که متکلمان بومی انگلیسی خودشان اغلب دانش گرامری اندک دارند نیز به مشکلات کمکی نمی کند، آن ها کاملا عادت کرده اند که کلمات پشت سرهم با یک ترتیب غیر معمول یا Spell های املایی غیر عادی تصدیق کنند.با این حال میلیون ها دانش آموز همانند خود شما که به عنوان زبان دوم و یا حتی زبان سوم به انگلیسی مراجعه می کنند، تصمیم گرفته اند که گرامر انگلیسی را با موفقیت یادبگیرند.در اینجا به بعضی راه کارها که می تواند راه درست را به شما نشان دهد، می پردازیم.

    از یادگیری لذت ببرید

    این که ساعت ها بر روی یک کتاب درسی کار کنید، بدترین ره برای یادگیری است.حتی با انگیزه ترین افراد برای حفظ اشتیاقشان تلاش می کنند.یکی از موارد کلیدی که درباره نحوه یادگیری گرامر انگلیسی باید به خاطر داشته باشید، این است که اطمینان حاصل کنید که راهی را در پیش گرفته اید، که شما را سرگرم می کند و برایتان جالب است!
    شما در آموزشگاه ایزبان با شیوه های گوناگونی روبرو خواهید شد که این شیوه ها فرایند و روند آموزش را کاملا جذاب و لذت بخش میکند. به عنوان نمونه در ایزبان لغات را در متون بسیار جالب فرامیگرید و قانونهای گرامری انگلیسی را علاوه بر اینکه به صورت واضح درس میدهیم، آنها را به مرور زمان با تمرین در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت میکنیم تا هرگز از یادتان نرود. استفاده از موسیقی و فیلم بخش عمده ای از فعالیتهای کلاسی شما را به خود اختصاص میدهد. هر هفته شما با یک موسیقی انگلیسی (با لهجه امریکایی) آشنا میشوید و در کلاسهای مجازی ما واژه های جدید آن شعر را فرا می گیرید و حتی نکات دستوری و معنای جمله به جمله آن را می آموزید، تا از این پس هرگاه به آن موسیقی گوش میدهید با دانستن معنی کامل آن لذت بیشتری از آن ببرید.

    مطالعات گرامری خود را با خواندن و گوش کردن آغاز کنید

    از میان چهار مهارت اصلی Speaking ، Listening ، Reading و Writing راحت ترین آن ها برای یادگیری گرامر Reading و Listening است که در هنگام انجام این دو عمل شما بیش از آنکه سعی کنید به دیگران اطلاعات دهید، این اطلاعات را دریافت می کنید. البته به این دلیل که، در همه زبان ها گرامر محاوره ای به محکمی و قانونمندی گرامر نگارشی نیست و یادگیری آن آسان تر است.هر وقت از یادگیری گرامر محاوره ای اطمینان حاصل کردید به گرامر نگارشی مراجعه کنید.

    بخوانید ، بخوانید ، بخوانید و سپس کمی بیشتر بخوانید

    هر چیزی را که می توانید بخوانید، یک روزنامه ، یک کتاب کمدی ، یک مجله و یا دستورالعمل های روی یک بسته بندی. این که چه چیزی را می خوانید اهمیتی ندارد، مطالعه زیاد و توجه به راه های ساخت جملات ، زمان افعال به کاررفته و ترتیب چیدمان کلمات ، راهی بسیار عالی برای فهمیدن طریقه چیده شدن اجزای زبان در کنار هم است.

    برای خودتان هدف گزاری کنید

    یک راه کار خوب این است که ، برای خودتان اهدافی تعیین کنید و برای رسیدن به آن ها تلاش کنید. برای خود اهدافی واقع گرایانه تعیین کنید که می توانید برای رسیدن به آن ها تلاش کنید.مثلا بعضی اهداف کوتاه مدت برای یک هفته و بعضی اهداف بلند مدت که بتوانید واقعا برای ان ها تلاش کنید. تنظیم کردن اهداف به صورت منظم و تشخیص دادن پیشرفت یک راه مطمئن برای بالا نگه داشتن تحرک است.بعضی وقت ها سطح انرژی افراد و نیروی آن ها کمی افت می کند، اما اگر اهداف شما واضح باشد و روش مطالعاتی لذت بخش را انتخاب کنید، در این راه پیروز خواهید شد.




    منبع:ezaban.com
    زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

    نظر


    • #17
      یاد بگیرید چگونه بیاموزید

      دانستن مؤثرترین راه برای یادگیری است.

      راه شما برای یادگیری مؤثر مستلزم شناخت موارد زیر است:

      خودتان

      توانایی شما برای یادگیری

      روشهای موفقیت آمیزی که در گذشته از آن استفاده کرده اید

      علاقه و دانش قبلی‌تان نسبت به موضوعی که قصد یادگیری آن را دارید

      شاید یادگیری فیزیک برای شما آسان باشد اما یادگیری تنیس غیر ممکن و یا برعکس این.

      به طور کلی راه یادگیری پروسه ای است که به گام های مشخصی تقسیم می شود.

      چهار گام برای یادگیری


      راه یادگیری خود را با چاپ و پاسخ دادن به سوالات زیر آغاز کنید و بعد استراتژی یادگیری خود را با توجه به پاسخها و مهارتهای یادگیری دیگری که به آن خواهیم پرداخت طرح ریزی کنید.

      با گذشته شروع کنید

      چه تجاربی درباره نحوه یادگیری خود دارید؟

      آیا خواندن را دوست دارید؟ حل مسائل؟ حفظ کردن؟ از بر خواندن؟ تجزیه و تحلیل کردن؟ مباحثه کردن؟ به کدامیک بیشتر علاقه مندید؟

      آیا خلاصه کردن مطالب را بلدید؟

      پرسیدن سوال درباره مطالبی که مطالعه کردید را چه؟

      مرور کردن؟

      دسترسی پیدا کردن به اطلاعات از منابع مختلف؟

      مطالعه در خلوت و یا در گروه؟

      زمان مطالعه شما باید طولانی باشد و یا به چند زمان کوتاهتر تقسیم شود؟

      عادتهای مطالعه شما چیست؟ چگونه این عادتها به وجود آمده اند؟ کدامشان خوب است و کدامشان بد؟

      چگونه می توانید مطالبی را که یاد گرفته اید به بهترین وجه ارزیابی کنید؟ از طریق یک امتحان کتبی؟ یک رساله کوتاه؟ و یا یک مصاحبه؟

      پرداختن به زمان حال

      چقدر به این مطلب علاقه مندم؟

      چقدر زمان می خواهم صرف یادگیری این مطلب کنم؟

      آیا شرایط محیطی مناسب هستند؟

      چه چیزهایی در کنترل من هستند و چه چیزهایی خارج؟

      آیا می توانم برخی شرایط نامناسب را تغییر دهم؟

      چه چیزی باعث می شود تا من خودم را وقف یادگیری این مطلب کنم؟

      آیا من برنامه خاصی دارم؟ آیا برنامه من با توجه به تجارب گذشته و سبک مطالعه ام تنظیم شده است؟

      توجه به چگونگی فهم موضوع اصلی

      عنوان مطلب چیست؟

      نکات کلیدی قابل توجه کدام هستند؟

      آیا من این نکات را متوجه می شوم؟

      از قبل چه چیزهایی در مورد این مطلب می دانم؟

      آیا موضوعات مرتبط با آن را می دانم؟

      چه نوع منابع و اطلاعاتی به من کمک خواهد کرد؟

      آیا برای دستیابی به اطلاعات تنها به یک منبع(مثلا کتاب درسی) اکتفا خواهم کرد؟

      آیا به جستجو برای یافتن منابع اضافه نیاز دارم؟

      وقتی که مطالعه می کنم، آیا از خودم می پرسم که آیا متوجه مطلب شده ام؟

      آیا باید سریعتر پیش بروم و یا آهسته تر؟

      وقتی که مطلبی را متوجه نمی شوم، آیا از خودم می پرسم چرا؟

      آیا مطالعه را متوقف کرده و مطلب را خلاصه می کنم؟

      آیا مطالعه را متوقف کرده و از خودم می پرسم که آیا ادامه آن منطقی است؟

      آیا مطالعه را متوقف کرده و روند آن را ارزیابی می کنم(مثبت/منفی)؟

      آیا من قبل از ادامه مطالعه به زمانی برای فکر کردن در مورد مطلب نیاز ندارم؟

      آیا من برای پردازش و جا افتادن مطلب در مغزم نیاز به مباحثه با هم آموزانم را ندارم؟

      آیا من به یک فرد موثق مثل معلم، کتابدار و یا متخصص آن رشته نیاز ندارم؟

      مرور و بازبینی

      آیا درست عمل کردم؟

      چه کارهایی را بهتر می توانستم انجام دهم؟

      آیا برنامه من با نقاط ضعف و قوت من همخوانی داشت؟

      آیا شرایط صحیحی را انتخاب کردم؟

      آیا برنامه ام را کامل اجرا کردم؟ منضبط بودم؟

      آیا به موفقیت رسیدم؟

      آیا موفقیتم را به فال نیک گرفتم و خودم را تشویق کردم؟



      منبع:studygs.net
      زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

      نظر


      • #18
        نگاهي به عملکردهاي ذهن در فرايند يادگيري

        يک معلم براي تسهيل در فرايند ياددهي – يادگيري، به آگاهي از عملکرد هاي ذهن نياز دارد. " مهارت هاي شناختي " را هنگامي مي توان بهتر آموزش داد که بر اساس الگويي از فکر کردن باشند.

        مفهوم " فکر کردن " بسيار کلي و پيچيده است و معناي آن فرايندهايي از مشغله هاي ذهني و خواب ديدن تا حل مسائل پيچيده و خلق ايده هاي جديد را در بر مي گيرد. اين مفهوم در بين روان شناسان و متخصصان آموزش و پرورش ، غالباً " مهارت هاي شناختي " ناميده مي شود.

        الگوي فکر کردن، به فعاليت هاي ذهني، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، اشاره دارد .اين مقاله، چنين الگويي را ارائه مي کند و کاربردهاي آن را در آموزش و پرورش مطرح مي سازد.

        اين الگو تا حدي شبيه به الگوي رايانه است، از اين رو براي تجسم فرايند تفکر و يادگيري از آن استفاده مي کنيم. الگوي ياد شده بر تلفيق اصولي از نظريه هاي محققاني چون آلندر، گت من، هب، هيل، اوس گود، پياژه و پن فيلد مبتني است.

        فرايند تفکر و يادگيري به صورت عملکردهاي زير تفکيک شده است :

        1- درون داد: تحريک شدن اندام هاي حسي براي دريافت اطلاعات و ارسال آن به مغز است.

        2- تلفيق :فرايندي است که از طريق آن، مغز، اطلاعات را مي گيرد و روي آن عمل و واکنشي را آغاز مي کند.

        3- برون داد:کاربرد حسي – حرکتي ناشي از پيام هاي ارسالي از مغز براي عمل در محيطي خاص است.

        4- بازخورد :آگاهي مغز است به اين که برون داد مناسب داده شده است يا نه.

        درون داد

        مفهوم ادراک و يادگيري را، بازتلي، گت من، اوس گود، پياژه مورد تحقيق قرار داده اند. تحقيقات آن ها به اين تصور قوت بخشيد که اين " سيستم ادراکي " است که اطلاعات وارده را براي فرايندهاي شناختي فراهم مي آورد.

        اندام هاي حسي، اطلاعات خود را به مغز انتقال مي دهند و در آن جا، شناخت با ادراکي مناسب آغاز مي شود.

        نقش اندام هاي حسي، دريافت محرک است. چشم ها براي ديدن، گوش ها براي شنيدن، بيني و دهان براي بوييدن و چشيدن، پوست براي لمس کردن و تمام بدن براي آگاهي در فضا و مکان يا حرکات جنبشي است. وقتي محرکي وجود داشته باشد، اندام هاي حسي مي توانند فعال شوند و اطلاعاتي را که دريافت مي کنند، به پيام هايي تبديل کنند و براي مغز بفرستند.

        اما اگر هيچ محرکي وجود نداشته باشد، هيچ ادراکي هم به وجود نمي آيد. ديدن وقتي صورت مي گيرد که چشم ها با نور تحريک شوند. اگر هيچ نوري نباشد، هيچ چيز ديده نمي شود. از طرف ديگر اگر خود چشم درست کار نکند، بينايي هم معيوب خواهد شد.

        اندام حسي، توانايي تشخيص را فراهم مي آورد؛ وقتي دو شکل متفاوت مانند دو منبع نور، يکي قرمز و ديگري سبز، را مشاهده مي کنيد، چشمانتان تفاوت بين اين دو منبع نوري را تشخيص مي دهد. ميزان نقصي که در اين فرايند وجود دارد، مانع از اين مي شود که مغز محرک هاي رنگي را به طور صحيح دريافت کند. در سيستم اعصاب حسي، هر جا اندام هاي جفتي وجود دارند( مثل چشم ها و گوش ها )، هر دوي آن ها بايد با هم عمل کنند تا ادراکي دقيق به وجود آيد.

        سعي کنيد با يک چشم بسته، توپي را که در فضا به طرفتان پرتاب مي شود، بگيريد.ادراک شما ناقص خواهد بود و دقت لازم را نخواهد داشت؛ زيرا اطلاعاتي که به شما مي رسد، فقط از طريق يک چشم است. وقتي از هر دو چشم استفاده کنيد، اطلاعات از سه بعد به شما مي رسد. ولي يک چشم اطلاعات را فقط از دو بعد انتقال مي دهد. اگر سيستم ادراکي درست کار کند، اندام ها، محرک ها را دريافت مي کنند، عمل تشخيص را انجام مي دهند و پيام هاي دقيقي به مغز مي رسانند. اين فرايند را مي توان " تعريفي مجدد از محرک " ناميد.

        تلفيق

        تلفيق فرايندي است که در آن، مغز تحريکات الکتريکي را دريافت، معناي محرک ها را مشخص و روي آن ها عمل مي کند. مغز مي تواند در مخزن ( حافظه) خود به جست و جو بپردازد تا دريابد اطلاعات جديدي که مي رسند، با کدام يک از تجربيات قبلي او تطبيق دارند. اگر محرکي در يک طبقه بندي از مفاهيمي که قبلاً در مغز مي تواند روي آن عمل کند. اما اگر اطلاعات جديد باشد، تحريکات به صورت مفاهيم جديد در ذهن شکل مي گيرند. ذهن قبل از اين که مفهوم جديد را در يک طبقه بندي جديد جاي دهد، براي پيدا کردن يک همانند براي آن به جست و جو مي پردازد.

        هنگامي که اطلاعات گوناگوني به ذهن مي رسد ، ذهن سه عمل انجام مي دهد:

        1- مفاهيم شکل گرفته قبلي را به ياد مي آورد.

        2- مفاهيم شکل گرفته قبل را به هم ربط مي دهد.

        3- مفاهيم جديدي مي سازد.

        پياژه براي توصيف فرايندي که طي آن، اطلاعات وارد شده با مفاهيم شکل گرفته قبلي تطبيق داده مي شوند، واژه " درون سازي" را به کار برده است. او فرايند شکل گرفتن مفاهيم جديد را " برون سازي " مي نامد. يادگيري واقعي در فرايند برون سازي صورت مي گيرد.

        تحقيقاتي که هب وپن فيلد انجام داده اند، بر فعاليت هاي درون مغز و عملکردهاي آن به مثابه يک سيستم فرايند اطلاقي تأکيد دارند. تفاوتي که مغز با رايانه دارد، اين است که رايانه، فقط اطلاعات را در مخزن حافظه انبار مي کند. ولي مغز تمام محرک ها را مي پذيرد و پس از آزمايش و ارزشيابي، روي آن ها عمل مي کند يا در بسياري موارد، محرک ها را در سطح خود آگاه و ناخودآگاه ، از هم جداسازي مي کند.

        چند لحظه، خواندن اين مقاله را متوقف سازيد و به صداهاي اطراف خود گوش کنيد.مغز شما اين محرک هاي مختل کننده را پس مي زند و به شما اجازه مي دهد روي انتخابتان، که خواندن اين مقاله است، تمرکز حواس داشته باشيد. اگر مغز همه محرک ها را يکسان بپذيرد، شخص زير فشار هرج و مرج ناشي از اين درون دادها، در حد بي حرکتي قرار خواهد گرفت. مغز، نظم و سلامت رواني را با انتخاب داده هايي که مي خواهد به آن ها بپردازد، برقرار مي کند.

        مغز فقط يک ماشين دريافت کننده نيست، بلکه يک وسيله جست و جو کننده نيز هست .در يک اتاق کاملاً تاريک، مغز جوينده نور است. در سکوت نيز، مغز جوينده صداست. مغز به کاوش در محيط و تجربه محرک ها نياز دارد. هر چه حواس بيش تري در يک تجربه درگير شوند، فرد بهتر قادر به ايجاد مفاهيم ذهني از واقعيت مي شود. وقتي درون دادهاي بصري براي ما راضي کننده نباشند، خواستار لمس پارچه، چشيدن شيريني و بوييدن گل مي شويم. کودک در يادگيري خواندن، در مي يابد که از خواندن با صداي بلند، رضايت بيش تري حاصل مي کند تا اين که صرفاً با چشم هايش کلمه ها را بخواند.

        مغز اين توانايي را دارد که به خواست خودش عملي را شروع يا متوقف کند و قادر است مفاهيمي را که همانند سازي و تلفيق شده اند، نظمي ديگر بدهد و مفاهيم جديدي از خودش ابداع کند. آنچه واقعاً بي نظير است، اين است که ذهن مي تواند فکر کردن درباره پنداري را متوقف کند و به پنداري کاملاً جديد بينديشد.

        فرد براي اين که انديشه خلاقي داشته باشد و افکار جديدي خلق کند، بايد مفاهيم موجود در ذهن خود را به صورت ساختاري ديگر در آورد. به بيان ديگر، بايد" سنت هاي ذهني را بشکند" و فراتر از واقعيات موجود بينديشد تا بتواند خلاق شود. به نظر پن فيلد، انسان از کودکي با ذهن خود محيط اطرافش را تجربه مي کند و مشاهدات خود را شرطي مي سازد. اين عملکرد پيچيده است که انسان را از حيوانات ديگر و نيز از رايانه متفاوت مي سازد.

        برون داد

        تا اين زمان، هيچ شيوه دقيقي براي اندازه گيري قواي شناخت پيدا نشده است. فرايند تلفيق، بعضي علائم را به ما مي دهد. تلفيق خلق ايده ها يا مفاهيم در مغز است. اين ايده ها و مفاهيم به سه صورت ظاهر و تلفيق مي شوند : ارتباط، توليد و عملکرد.

        ممکن است، ارتباط به صورت تعامل کلامي باشد و معمولاً توليد به صورت ساختن يک ايده جديد نمود پيدا مي کند و عملکرد هم ظهور يک استعداد است. به طور کلي، فرد براي بروز انديشه هاي پيشرفته، از ترکيب چند شيوه تلفيق استفاده مي کند.

        به نظر سيمپسون و گت من مهارت ها و سازو کارهاي حسي – حرکتي کودک هر چه بيش تر تمرين و آموزش داده شوند، او بيش تر مي تواند حاصل فرايند تلفيق خود را با آنچه فکر مي کند، تطبيق دهد. آنان عقيده دارند که افراد اساساً براي تسهيل فرايندهاي ذهني خود، تعيين هويت خويش، و آزمايش واقعيت، به اظهار وجود نياز دارند.

        بازخورد

        بازخورد عبارت است از بازگشت تفکر فرد و مستلزم تطبيق هايي در فرايند شناخت است. براي مثال، وقتي فردي آواز مي خواند، شنيدن صداي خودش، بازخورد اوست. او مي تواند آواز خواندن را مطابق آنچه مي شنود، ميزان کند. پاداش و تقويت رفتار، نمونه اي از بازخورد است . در آموزش و پرورش، مي توان مواد درسي را به گونه اي برنامه ريزي کرد که به دانش آموز اطلاعات کمي بدهد و بلافاصله تقويت شود. ولي مؤثرترين عامل بازخورد، ارزشيابي خود فرد از اطلاعات است. اين فرايند به فرد اجازه مي دهد تا به طور مستمر، انديشه هايش را آزمايش کند و به مراحل شناخت عالي تري دست يابد. پريبرام، موضوع نياز فرد به بازخورد را مورد بررسي قرار داده و معتقد است، يادگيري واقعي، حافظه و به ياد آوردن وقتي افزايش مي يابد که يادگيرنده بتواند خود را ارزشيابي کند و از نيازهايش به محرک، آگاه گردد.

        هرانساني، از طريق تعامل با محيط خود قادر است، مفاهيم وسيعي ياد بگيرد و ساختار شناختي پيچيده اي را در ذهن خود تکامل بخشد. اگر انسان به سبب محروميت، بي علاقه گي و يا به دليل شکست و ناکامي، به عصبيت دچار نشده باشد يا به نحوي ديگر صدمه نديده باشد، طبيعتاً مي خواهد دنياي خود را درک کند.

        کاربرد برخي مفاهيم در آموزش

        چون اطلاعات از طريق حواس به مغز مي رسند، محيط يادگيري بايد محرک هايي را براي اعضاي حسي فراهم آورد. بهتر است چنين محيطي براي دانش آموز فرصت کاوش و دست ورزي را فراهم سازد. با فراهم آوردن زمينه چنين تجربه هايي، معلم به دانش آموز فرصت مي دهد، از طريق مؤثرترين روش ادراک، به يادگيري بپردازد. اگر قدرت شنوايي کودکي در مقايسه با ديگر حواس او بيش تر باشد، استفاده از روش هاي صدا شناسي براي آموزش خواندن مؤثر ترين روش ادراک، به يادگيري بپردازد. اگر قدرت شنوايي کودکي در مقايسه با ديگر حواس او بيش تر باشد، استفاده از روش هاي صداشناسي براي آموزش خواندن مؤثرتر است. بنابر اين، بسيار مهم است که در هر تجربه، هرتعداد حواسي که ممکن است، به کار گرفته شود. زيرا انسان با يک سلسله تجربه هاي وسيع مفاهيمي را که به دنياي او نظم مي دهد، کامل خواهد کرد.

        درست همان قدر که لازم است معلم براي چند حس محرک فراهم آورد، محرک ها يا درون دادهاي زيادتر از ظرفيت نيز گيج کننده اند و امکان دارد مانع يادگيري شوند. براي بعضي دانش آموزان مشکل است، در کلاسي انباشته از محرک ها کار کنند. معلم بايد مکاني فراهم آورد که در آن جا، دانش آموز بتواند با آرامش و سرعت خاص خودش کار کند. معلم و دانش آموز مي توانند با کمک هم، ميزان تحريک پذيري مناسب و حد گيج کننده محرک ها را تعيين کنند. ميزان شدت صدا يا شلوغي و عوامل مخرب ديد چشم، موجب ناتواني در تمرکز حواس کودکان مي شود.

        بسيار مهم است که معلمان از ميزان درون دادهاي ادراکي در کلاس هاي خود آگاهي داشته باشند تا بتوانند عوامل مخل تمرکز حواس را به حداقل کاهش دهند و انگيزش مناسب را نيز فراهم آورند. وقتي معلم محيطي را آماده مي سازد که براي خود و دانش آموزانش انعطاف پذيري دارد، مي توان چنين محيطي را با شيوه ادراک هر کودک تطبيق داد.

        تفاوتي که بين ديدن و مجسم ساختن وجود دارد، نمونه خوبي از اهميت تلفيق در فرايند تفکر است. اهميت مسأله فقط در اين نيست که کودک بتواند ببيند؛ بلکه بايد بتواند اطلاعاتي را که به مغز او مي رسند نيز، مورد استفاده و تأويل و تفسير قرار دهد. ديدن به تنهايي، درون داد است و مجسم ساختن، ترکيبي از درون داد و تلفيق.

        در مدرسه هاي ما، بيش ترين اطلاعاتي که يک دانش آموز دريافت مي کند، از طريق سمعي و بصري است. اشخاصي که دست اندرکار آزمايش و ارزشيابي بينايي و شنوايي کودک هستند، بايد نهايت دقت را به کار برند تا تيز بيني و تيز شنوي را با فهميدن اشتباه نکنند.

        معلمان اغلب درباره پايين بودن ميزان توجه کودک و ناتواني او در تمرکز حواس شکايت دارند. بايد قبول کرد که اغلب درس ها واقعاً خيلي طولاني هستند. يکي از شيوه هاي بررسي ميزان تمرکز حواس کودک، توجه به مفهوم زمان است. ممکن است مدتي کوتاه در اتاق انتظار يک پزشک، به نظر ساعت ها طول بکشد؛ در صورتي که در يک بازي يا مسابقه ورزشي يا در يک بحث شورانگيز، ساعت ها مثل گذشتن چند دقيقه به نظر مي آيد. اگر دانش آموزان امکان انتخاب رشته هايي را که مايل به مطالعه آن ها هستند، داشته باشند، و فعالانه در جريان برنامه ريزي شرکت کنند، چنانچه فرصت داشته باشند در مورد اموري که به آن ها اثر مي گذارد، تصميم گيري کنند و نيز در صورتي که قادر باشند تصميم هاي خود را اجرا کنند، ميزان توجه آن ها افزايش مي يابد.

        خلاقيت، مستلزم پيشرفته ترين فرايندهاي تلفيق است. براي آموزش مؤثر، معلمان بايد زمينه تجربه کردن را فراهم آورند تا کودکان بتوانند مسائل را حس کنند و براي برخورد با آن ها راهکارهايي بيابند و منابع را بررسي و راه حل پيدا کنند. اين طرز کاوش و يادگيري باعث مي شود که فرد مهارت هاي حل مسأله را که به او کمک مي کند، استعدادهاي خود را براي تفکر خلاق کامل کند، به دست آورد. همچنين او بايد از تجربيات قبلي خود براي تکامل افکار جديد استفاده کند. يک فکر جديد و ابتکاري، از مجموع مفاهيم ذهني که اين فکر جديد از آن ها پديد آمده است، عظيم تر است. مسأله اساسي که بايد مورد توجه معلمان قرار گيرد، اين است که بايد راه هايي بيابند که کودکان بيش تر بينديشند. براي اين منظور، استفاده از روش حل مسأله، مهارت هاي لازم رابرا انديشيدن درباره محيط متغير براي دانش آموز فراهم مي آورد. پس از اين که مسأله اي مشخص شد، شخص بايد مجموعه طرح هايي براي حل آن تهيه کند. او بايد معلوم کند که در جستجوي چيست و چگونه مي خواهد راه حل را پيدا مي کند از ذهن خود به طور کامل تري استفاده کنند.

        يک موضوع قابل توجه در تکامل مهارت هاي انديشيدن، فرايند رسيدن به راه حل مسأله است. مغز اين گنجايش را دارد که با سرعت و حتي بعضي اوقات بيش از حد تصور تصميم گيري کند. يک معلم، اغلب با مشکل کاستن سرعت اين فرايند مواجه است. بنابر اين به جاي اين که خواستار يادآوري محفوظاتي شود که مستلزم پاسخ هاي سريع است، بهتر است از دانش آموزان بخواهد درباره ديدگاه هاي متفاوت فکر و تأمل کنند. در اين صورت است که دانش آموزان را مجبور مي کند از مفاهيم ذهني بيش تري استفاده کنندو از اين طريق، جريان تفکر خلاق را در خود تکامل بخشند. معلم مي تواند از طريق اجازه دادن به دانش آموزان درامر تبادل افکار درباره مسائل و فرضيه هاي ممکن، اين فرايند را تسهيل کند.

        ممکن است نتايج اين تبادل افکار چندان مهم و بادوام نباشد، ولي مهارت هايي که در اين فرايند به دست مي آيد به شخص اين توان را مي دهد که خود را با بسياري از شرايط گوناگون سازگار سازد. بنابر اين، يکي از وظايف اساسي معلم اين بايد باشد که تفکر خلاق را تشويق و تسهيل کند.

        همچنان که هدف ها در آموزش و پرورش بيش تر به سمت انديشيدن خلاق تغيير جهت مي دهند، بايد روش هاي جديدي براي ارزشيابي هدف هاي آموزشي و شيوه هاي نائل آمدن به آن ها تهيه و اجرا شود. بهتراست شرايط امتحان به نحوي باشد که دانش آموز به جاي تکرار جواب هاي معين و يادآوري سنتي انديشه ها، به استفاده از فرايند هاي فکري خود تشويق شود.

        نمونه هاي امتحاني که اين مفهوم را دنبال مي کنند ، عبارتند از:

        1- معلم از دانش آموزان مي پرسد چه مسائلي را تشخيص مي دهند و سپس آن ها را در پيگيري مسأله و رسيدن به نتايج تشويق مي کند. اين شيوه مغاير آن است که دانش آموزان مسائل معلم را حل کنند.

        2- دانش آموز برنامه کار خود را آماده و ارائه مي کند.

        3- از دانش آموزان خواسته مي شود درباره شرايط واقعي، فرضيه پردازي کنند و نظريه بسازند. براي مثال به اين موضوع بپردازند که اگر شرايط تحميل معاهده ترکمن چاي به وجود نيامده بود، اکنون ايران چه وضعي داشت؟ فعاليت هايي از اين قبيل ذهن دانش آموزان را باز مي کند.

        معلمان بايد از دام هاي کلاس، يعني به خاطر آوردن حفظيات و از برخواني، که اولويت يافته ترين ابزار يادگيري دانش آموز است، احتراز کنند. برنامه ريزي و ارزشيابي مشترک دانش آموز و معلم، به تقويت مهارت هاي تفکر و يادگيري کمک مي کند.

        اگر قرار است کلاس درس مکاني باشد که در آن جا دانش آموزان بتوانند انديشه هاي خود را به صورت هاي گوناگون ابراز دارند، وظيفه معلم است تا محيطي فراهم آورد که در آن، ابراز احساس و انديشه تشويق و عوامل بازدارنده حذف شوند. کلاس درس بايد به انواع وسايل آموزشي از قبيل:

        اسباب بازي هاي " ادراکي – حرکتي "، وسايلي که بتوان با دست با آن ها کار کرد و تکاليف حل مسأله مجهز شود. کلاس درس بايد محلي براي ابراز انديشه ها، احساس ها و بصيرت ها باشد. يک کار هنري را مي توان به منزله بيان افکار ، مورد ملاحظه قرار داد.

        اگر معلم نقش يک راهنما را به عهده دارد، بايد وسايلي فراهم آورد که دانش آموزان بتوانند به کمک آن ها ذهنيات خويش را ابراز دارند. براي مثال، يک کار هنري مي تواند افکار و عقايد سازنده آن را بيان کند. وقتي اين ابراز وجود مورد پذيرش و حمايت معلم قرار گرفت، دانش آموز تمايل بيش تري براي استقبال از مخاطرات ابراز وجود پيدا مي کند.

        "خود ارزشيابي" با ارزش ترين شکل بازخورد است. وقتي يک دانش آموز بتواند با نظر انتقادي، نحوه تفکر خود را ارزشيابي کند، رشد بيش تري پيدا مي کند. بنابر اين، بهتر است تأکيدي که در نظام آموزش و پرورش ما بر پاداش و تنبيه مي شود، برداشته شود و به سمت " خود ارزشيابي" دانش آموز جهت گيري کند.

        وقتي دانش آموزان موفقيت را تجربه کنند، اعتماد به نفس و تمايل آن ها براي استقبال از امور مخاطره آميز بيش تر مي شود. معلم بايد به دانش آموزان کمک کند تجربه هاي موفقيت آميز داشته باشند و بر پايه اين تجربيات، تصويري مثبت از خود بسازند. شخصي که اعتماد به نفس دارد، تمايل بيش تري به قبول کارهاي خطير از خود نشان مي دهد. به اين ترتيب، تجربه هاي زيادتري به دست مي آورد که به او امکان مي دهد مفاهيم ذهني بيش تري را در خود تکامل بخشد.

        بازخورد مثبت، مشوق کسب مفاهيم ديگر مي شود. در حالي که بازخورد منفي، مانع شکل گرفتن مفاهيم ذهني است يک معلم بايد زمينه انواع بازخورد هاي مثبت و سازنده را براي تشويق دانش آموز فراهم آورد تا موجب رشد ادراک آن ها شود.

        ممکن است چنين بازخوردي به صورت سؤال باشد و از دانش آموز خواسته شود آنچه را که فکر مي کند يادگرفته است، بررسي کند يا بگويد چه چيزي يادگيري را براي او بهتر مي کند. در اين صورت، معلم قادر خواهد بود به نيازهاي فردي يا گروهي دانش آموزان پاسخ دهد.



        منابع

        1- آدلر، آلفرد. روانشناسي فردي. ترجمه حسن زماني شرفشاهي .تهران: پيشگام، 1361.

        2- دوتران، ر. پيشرفت مدارس در پرتو تحول روش هاي آموزش و پرورش. ترجمه محمود منصور. تهران: رشد . 1358.

        دکتر عبدالرضا فروغي مبارکه

        مجله رشد معلم ، شماره 2
        زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

        نظر


        • #19
          یادداشت برداری علمی (درخت حافظه)



          چكیده: درخت حافظه روش علمی یادداشت برداری است كه بوسیله آن می توان شكل كلی موضوع و ارتباط بین نكات مختلف را نشان داد. شكل جای گیری مطالب در درخت حافظه به گونه ای است كه یادآوری و دوره مطالب را بسیار آسان می كند. با خواندن این مقاله با این روش آشنا خواهید شد.

          در این روش مطالب بصورت فهرست وار نوشته نمی شوند بلكه شكل شاخه ای دارند، به این گونه كه موضوع اصلی و درجه اهمیت مطالب و ارتباط بین آنها بصورت كاملا مشخص نشان داده می شود. مزیت دیگر این روش آن است كه به راحتی می توان مطالب جدید را به درخت حافظه تكمیل شده اضافه كرد، بدون آنكه نظم مطالب از بین برود، در یادداشت برداری معمولی این كار امكان ندارد.

          مهم تر از همه اینكه شكل ظاهری درخت حافظه در به خاطر آوردن مطالب كمك بسیاری می كند. اگر شما شكل درخت حافظه را به خاطر بیاورید و آن را در ذهن خود ترسیم كنید، مطمئنا مطالب ذكر شده در آن و ترتیب جای گیری آنها را نیز به خاطر خواهید آورد. چون در این روش برای درك مطالب و ارتباط آنها با یكدیگر قسمتهای بیشتری از مغز فعال می شود و یادآوری آسان تر خواهد شد.

          درخت حافظه علاوه بر یادداشت برداری در موارد زیر نیز كاربرد دارد:

          - خلاصه كردن مطالب

          - تنظیم مطالبی كه از منابع مختلف گردآوری شده است.

          - بررسی مسائل دشوار و پیچیده

          - ایجاد طرحی كلی از موضوع مورد مطالعه

          ترسیم درخت حافظه

          در اینجا قسمتی از یك درخت حافظه را می بینید كه موضوع اصلی آن یادگیری مرحله ای است.
          برای ترسیم درخت حافظه به ترتیب زیر عمل كنید:

          1- موضوع اصلی را در پایین صفحه بنویسید و دور آن خط بكشید. سپس از این قسمت خطی را به طرف بالای صفحه امتداد دهید. این قسمت با شماره 1 در شكل مشخص شده است.

          2- سپس خطوطی را از خط اصلی انشعاب دهید و نكات مهم مرتبط با موضوع را در كنار این خطوط بنویسید. این قسمت‌ها با شماره 2 در شكل نشان داده شده است.

          3- اگر مطالب دیگری در ارتباط با نكات قبلی وجود دارد، خطوط قبلی را انشعاب داده و آن مطالب را بنویسید. این قسمت‌ها با شماره 3 در شكل نشان داده شده است.

          4- خطوط قبلی را باز هم انشعاب داده و مطالب جزئی تر را در كنار آنها بنویسید.

          همانطور كه می بینید این شكل دقیقا شبیه درختی است كه شاخه‌های آن به همه طرف پراكنده شده است. البته محدودیتی در شكل ظاهری درخت حافظه وجود ندارد، فقط باید به این نكته توجه داشت كه موضوع اصلی در پایین و گوشه صفحه قرار گیرد و مطالب دیگر به ترتیب اهمیت از آن منشعب شوند.

          بعدها می توانید مطالب جدیدتر را نیز به همین ترتیب به درخت حافظه اضافه كنید.


          تقویت مهارت یادداشت برداری به روش علمی ( تكنیك درخت حافظه )

          وقتی به ترسیم درخت حافظه مسلط شدید، می توانید از آن بعنوان بهترین وسیله برای دوره مطالب و یا خلاصه نویسی استفاده كنید. بنابراین سعی كنید این مهارت را در خود پرورش دهید.

          توصیه‌های زیر در پرورش این مهارت به شما كمك می كند:

          - در بالای صفحه تاریخ رسم درخت حافظه را بنویسید.

          - از كلمات و عبارات كوتاه و كلیدی استفاده كنید.

          - مطالب را بصورت كلمات و عبارات كلیدی بر روی درخت حافظه یادداشت كنید و از توضیحات اضافی به پرهیزید. بخاطر داشته باشید كه فقط 20% اطلاعات باید بر روی درخت نوشته شود و 80% بقیه در حافظه نگهداری می شود. در هنگام دوره كردن اگر چند بار كلمات كلیدی را مرور كنید، ذهن فعال شده و بقیه مطالب را به یاد خواهید آورد.

          - خوش خط و خوانا بنویسید. كلمات را با فاصله و خوانا بنویسید تا در خواندن آنها دچار مشكل نشوید.

          - برای مشخص كردن مطالب متفاوت، از رنگ‌های مختلف استفاده كنید. این كار از سردرگمی شما جلوگیری كرده و به فهم مطلب كمك می كند. می توانید شاخه اصلی را با یك رنگ مشخص كرده و شاخه‌های منشعب شده را با رنگ دیگری و به همین ترتیب تا آخر.

          - از نشانه‌ها و تصاویر استفاده كنید. در جایی كه لازم است از نشانه‌ها و نقاشی‌های كوچكی كه برایتان معنی دار و مرتبط با موضوع است، استفاده كنید. زیرا هنگام یادآوری مطالب، تصاویر سریع تر از كلمات به ذهن خطور می كنند و راحت تر به یاد آورده می شوند.

          و نكته آخر اینكه، حتما یك بار این روش را امتحان كنید تا تاثیر مثبت آن را شخصا تجربه نمایید و سپس آن را بعنوان یكی از مهارت‌های یادگیری به كار بندید.



          منبع:studyskill.mihanblog.com
          زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

          نظر


          • #20
            عوامل موثر در یادگیری

            مقدمه

            یادگیری (learning discomfort ) یک فرایند است. در هر فرایند عوامل و متغیرهایی در حال تعاملند. نوع و شدت تعامل ، تغییرات گوناگونی را به دنبال می‌آورد. بررسی همه عوامل موثر در فرایند تدریس ، امکان پذیر نیست. چند تا از مهمترین این عوامل که تاثیر آشکاری در روند یادگیری دارند عبارتند از: آمادگی ، انگیزه و هدف ، تجارب گذشته ، موقعیت و محیط یادگیری ، روش تدریس رابطه جز و کل ، تمرین و تکرار:

            آمادگی

            شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلی و … رشد کافی کرده باشد تا بتواند بخوبی یاد بگیرد و یادگیری زمانی برایش مفید خواهد بود که از هر نظر آمادگی لازم داشته باشد. او حتی اگر بعضی از جنبه‌های آمادگی را کسب نکرده باشد، یادگیری برایش خستگی آور و کسل کننده خواهد شد و چندان پیشرفتی نخواهد کرد. مثلا در یادگیری نوشتن ، اعصاب و عضلات دست و انگشتان باید به قدر کافی رشد کرده و آمادگی داشته باشند. اگر کودکی را که از لحاظ جسمی و روانی آمادگی یاد گرفتن و نوشتن را ندارد، تعلیم بدهیم، جریان یادگیری او در این زمینه حتی در سال‌های بعدی به کندی پیش خواهد رفت، در صورتی که اگر همین کودک در سنی که آمادگی کافی دارد، تحت تعلیم قرار گیرد، نوشتن را زودتر فرا خواهد گرفت و در این زمینه سریعتر پیشرفت خواهد کرد.

            آمادگی در زمینه‌های مختلف متفاوت است. ممکن است فرد از لحاظ عقلی آماده باشد ولی از نظر عاطفی نسبت به امر مورد نظر فاقد احساس مطبوع باشد. مثلا ترس از معلم احساس عدم امنیت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی فکر ممکن است یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل کند. رشد و آمادگی ذهنی افراد نیز در فهم و یادگیری علوم مختلف متفاوت است. مثلا ممکن است شاگردی در مرحله‌ای از رشد خود آماده درک علوم تجربی باشد، ولی برای درک علوم اجتماعی هنوز آمادگی لازم را بدسن نیاورده باشد. بنابراین ، معلم باید آمادگی هر یک از شاگردان خود را تدریس مواد درسی در نظر داشته باشد و فعالیت‌های آموزشی خود را متناسب با سطح آمادگی آنان عرضه کند.

            هر چه فرد آمادگی بیشتری برای رفتار معینی داشته باشد، برای انجام دادن رفتار ، به محرک کمتری نیاز دارد. مثلا خنداندن یک انسان خوشحال بسیار ساده‌تر از خندان یک شخص غمگین است. هر چه فرد آمادگی کمتری داشته باشد‌، تحرک بیشتری برای ایجاد آن رفتار لازم است. تدریس و فعالیت معلم زمانی بیشترین تاثیر را در یادگیری خواهد داشت که شاگرد به آمادگی لازم رسیده باشد و در غیر این صورت شاگرد همچون چراغی که فتیله آن پایین کشیده شده باشد، هرگز برافروخته نمی‌شود و چیزی نخواهد آموخت.

            انگیزه و هدف

            یادگیری معلول انگیزه‌های متفاوتی است. یکی از این انگیزه‌ها که نقش مهمی در جریان ییادگیری میل و رغبت شاگرد به آموختن است. رغبت هر کس است که نیروی فعالیت را افزایش می‌دهد.

            برای اینکه شاگردان در ضمن یادگیری فعال باید به موضوعی که می‌خواهند قرا بگیرند علاقمند باشند. برای ایجاد رغبت ، لازم نیست موضوعات درسی را به طور تصنعی جالب توجه نشان داد، همینکه مطالب و مفاهیم درسی بر اساس نیاز شاگردان تنظیم شده باشد و مسائل اساسی و واقعی آنان را مطرح سازد و به آنان در برخورد با محیط کمک کند، رغبت آنان برانگیخته خواهد شد.

            یکی دیگر از عوامل ایجاد انگیزه ، هدف است. هدف به فعالیت انسان و جهت و نیرو می‌دهد. اگر انسانی در طول زندگی خود هدف قابل وصولی نداشته باشد، پویایی و حرکت خود را از دست خواهد داد. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می‌کند. در مدارس ، هدف‌های تربیتی باید انعکاس از احتیاجات و تمایلات شاگردان باشد و بطور واضح بیان شود.

            معلم و دانش آموز باید بدانند غرض از فعالیت‌های آموزشی در یک مقطع زمانی خاص چیست.

            مشخص بودن هدف‌ها در مدرسه ، سبب هماهنگی پیش فعالیت‌های معلم و شاگرد می‌شود و آنان را به اجرای فعالیت‌های متنوع بر می‌انگیزد و جهت و میزان پیشرفت آنان را نشان می‌دهد، محیط مدرسه و کلاس را آموزنده و نشاط آور می‌سازد و سطح یادگیری شاگردان را گسترش داده و یادگیری را عمیق‌تر و موثرتر می‌کند.

            تجارب گذشته

            آموخته‌ها و تجارب گذشته شاگرد ساخت‌شناختی وی را تشکیل می‌دهد. آمادگی شاگرد در حد وسیعی تحت تاثیر تجارب گذشته اوست. فرد زمانی می‌تواند مفاهیم و مسائل جدیدی را درک کند که مفهوم و مساله جدیدی با ساخت‌شناختی او مرتبط باشد. در واقع ، فرآیند یادگیری همچون روند رشد است. همچنان که رشد جریانی دائمی است، یعنی گذشته ، حال و آینده آنان با هم ارتباط دارد، یادگیری نیز جریانی است که تجارب گذشته پایه و اساس وضع فعلی آن را تشکیل می‌دهد و آنچه فرد در آینده خواهد آموخت باید متناسب با تجارب او در زمان حاضر باشد.

            فرد وقتی مفهومی را واقعا می‌‌آموزد که پایه و ریشه در تجارب گذشته‌اش داشته باشد. اگر این ارتباط برقرار نشود، یادگیری به معنی خاص خود صورت نخواهد گرفت. بنابراین معلم همواره باید فعالیت‌های آموزشی را بر اساس تجارب گذشته شاگردان و متناسب با ساخت‌شناختی آنان طراحی و اجرا کند. توجه به این امر شرط اساسی موفقیت در کارها تربیتی است. معلم آگاه در فعالیت‌های آموزشی و پرورشی ابتدا زمینه‌ها و تجارب گذشته شاگرد را بررسی می‌کند، توان او را برای درک و هم مسئله جدیدی می‌سنجد و مفاهیم جدید را با توجه به سطح دانش او ارائه می‌دهد. مثلا اگر معلم ریاضی در تدریس مفهوم تازه ، زمینه‌های قبلی شاگردان را به دست فراموشی بسپارد و آموزش خود را بدون توجه به مطالب و دانش قبلی آنان در این زمینه آغاز کند، هرگز موفق نخواهد بود.

            البته ممکن است در اینجا سوال مطرح شود که با توجه به اینکه تجارب گذشته شاگردان یک کلاس ، دلیل تفاوت در شکوفایی استعداد ، محیط خانواده و سطح تربیت والدین یکسان نیست. چگونه ممکن است معلم روش تدریس خود را متناسب با تجارب همه شاگردان انتخاب کند. اگر چه چنین امری کار آسانی نیست، اختلاف سطح دانش‌آموزان را می‌توان از طریق آموزش ترمیمی یا فعالیت‌های متنوع دیگر که به حل این مسئله کمک می‌کند‌، از میان برد.

            موقعیت و محیط یادگیری

            موقعیت و محیط یادگیری از عوامل بسیار موثر در یادگیری است. محیط مانند نور ، هوا ، تجهیزات و امکانات آموزشی. طبیعی است هر چه امکانات آموزشی ، کتابخانه و منابع مختلف علمی مناسب‌تر و بیشتر باشد، یادگیری شاگردان در مقایسه با یادگیری شاگردان مدرسه‌ای که دارای فضای مناسب نیست و در آن جز کتاب درسی منابع دیگری یافت نمی شود بسیار متفاوت خواهد بود.

            محیط ممکن است عاطفی باشد. رابطه معلم و شاگرد ، رابطه شاگردان با هم ، رابطه والدین با هم و نگرش والدین و مربیان در زمینه تربیت کودکان ، همگی می‌تواند در میزان یادگیری شاگردان موثر باشد. موقعیت آموزش منظم همراه با محبت و احترام متقابل ، نسبت به محیط‌های خشک و تهی از عواطف ، تاثیر بیشتری در یادگیری احترام متقابل ، نسبت به محیط‌های خشک و تهی از عواطف ، تاثیر بیشتری در یادگیری خواهد داشت. عاطفه به عنوان یک عامل بسیار موثر می‌تواند در جریان یادگیری عمل کند.

            عواملی نظیر عدم امنیت ، ترس ، اضطراب ، نومیدی ، شک و تردید می‌توانند در فعالیت‌های آموزشی از همه امکانات یاد شده برخوردار باشد، شاگرد را به کنجکاوی و تلاش برای یادگیری و حل مسائل ذهنی خود واردار می‌سازد. البته محیط و موقعیت تلاش برای یادگیری و حل مسائل ذهنی خود وادار می‌سازد. البته محیط و موقعیت یادگیری باید متناسب با آمادگی ، استعداد ، نیاز و گرایش شاگردان باشد.
            اگر مجموعه عوامل موجود در محیط برای شاگرد برانگیزنده و قابل درک نباشد، مساله‌ای در ذهن او ایجاد نخواهد شد یا در صورت وجود مساله ، شاگرد توانایی حل آن را نخواهد داشت. به هر حال ، امکانات محیط آموزشی ، اعم از نیروی انسانی و تجهیزات ، وضع اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی خانواده نگرش والدین و مربیان نسبت به تحصیل و آموزشگاه و هزاران عامل محیطی دیگر می‌تواند در کیفیت و کمیت یادگیری شاگردان موثر باشد.

            روش تدریس معلم

            در کنار شرایط و امکانات آموزشی نیرویی انسانی و بویژه معلم ، از مهمترین عوامل تشکیل دهنده محیط‌های آموزشی است. تاثیر موقعیت و امکانات مناسب بر هیچ فردی پوشیده نیست. اما امکانات و تجهیزات بدون وجود معلم کارایی لازم را نخواهد داشت. معلم با شناخت امکانات به تجهیز مناسب محیط آموزشی می‌پردازد. محیط و امکانات آموزشی را سازماندهی می‌کند‌، موقعیت آموزشی مناسب را بوجود می‌آورد و با شناخت استعداد ، علایق و توانایی شاگردان ، آنان را در طریق صحیح یادگیری هدایت می‌کند.

            البته چنین نقشی به دانش و اعتقادات معلم بستگی دارد. اگر چه کنجکاوی و ارضای آن را بدیهی ترین احتیاجات شاگردان است. اگر معلم با نظریه ها و اصول یادگیری آشنا نباشد و تدریس را فقط انتقال واقعیت‌های علمی بداند و تجارب یادگیری را منحصر به نشستن در کلاس ، گوش دادن و حفظ کردن مطالب شنیده شده یا نوشته شده در کتاب تصور کند، مسلم است که در تقویت کنجکاوی و پرورش استعداد و تفکر علمی شاگردان چندان موفقیتی به دست نخواهد آورد. زیرا شاگرد که همواره علاقمند به فکر کردن است. در بررسی عوامل مختلف باید فرصت حرکت و جنبش داشته باشد تا بتواند به هدف‌های آموزشی برسد. یادگیری بدون تلاش و فعالیت و تعامل با محیط صورت نخواهد گرفت.

            کسی که می‌خواهد یاد بگیرد باید فعالیتی متناسب با علایق و توان خود داشته باشد. و اگر در روش تدریس معلم این نکات در نظر گرفته نشود، مدرسه و کلاس برای شاگرد جالب توجه و جذاب نخواهد بود، اما اگر معلم خود را راهنما و ایجادکننده شرایط مطلوب یادگیری بداند و بجای انتقال اطلاعات ، روش کسب تجربه را به شاگردان بیاموزد، آنان در برخورد با مسائل فعال‌تر خواهند شد، از منابع مختلف استفاده خواهند کرد، اطلاعات لازم را به دست خواهند آورند، به سازماندهی آن خواهد پرداخت و آن را تحلیل خواهند کرد تا به حل مسائل نایل شوند.

            با چنین روشی ، شاگرد نه فقط حقایق علمی را فرا می‌گیرد. بلکه با روش‌های علمی کسب معرفت نیز آشنا خواهد شد، طرز کار را با منابع مختلف و نحوه استفاده از مطالب درسی برای حل مساله را خواهد آموخت و در فرِآیند یادگیری ، ابتکار و خلاقیت خود را به کار خواهد انداخت.

            توجه به کل به جای جز

            طرفداران مکتب گشتالت معتقدند کل ، اجزا را در یک طرح و زمینه قرار می‌دهد و ارتباط آنها را روشن می‌سازد. به نظر ایشان ، اجزا به تنهایی بی‌معنی و نامفهوم هستند ولی وقتی در یک طرح زمینه قرار بگیرند، معنی و مفهوم آنها روشن می‌شود. طرح یا کل قابل انتقال و تعمیم است، اما اجزا و کیفیت خالص آنها این خصوصیت را ندارد طرح یا کل ، عناصر را مشخص می‌سازد و آنها را در یک زمینه خالص به هم ارتباط می‌دهد.

            مطالعه فرایند یادگیری نشان خواهد داد که حرکت از کل به جز روند یادگیری را بهتر و فهم مطالب را آسان‌تر می‌کند. اجزا به تنهایی بی‌معنی و نامربوط هستند و در طرح و کل ، معنی پیدا می‌کنند. البته کل معادل مجموع اجزا نیست و بررسی تک تک اجزا و روی هم قرار دادن آنها سبب تصور کل نمی‌شود. کل عبارت است از نحوه ارتباط و پیوند اجزا با هم و تا این ارتباط مشخص نشود، اجزا قابل فهم نیستند.

            در جریان تدریس ، معلم باید در حد امکان ، ابتدا مطالب درسی را به صورت کل مطرح کند و ارتباط اجزا با کل را مشخص سازد و پس از آن به بررسی و تحلیل اجزا بپردازد. مطالعه جزئیات بدون در نظر گرفتن رابطه آنها با هم و همچنین رابطه آنها با کل ، موجب پریشانی فکر خواهد شد، در حالی که مطالعه از کل به جز با مشخص کردن روابط جز با کل ، قدرت تحلیلی در فراگیران می‌دهد و در نتیجه یادگیری معنی‌دار می‌شود. به عبارت دیگر ، حفظ و فکر و تکرار ، جای خود را به فهم و اندیشه می‌دهد.

            تمرین و تکرار

            برای بسیاری از دست‌اندرکاران آموزش و پرورش، هنوز این سوال‌ها مطرح است : تمرین و تکرار چه نقشی در فرآیند یادگیری دارد؟ آیا پیشرفت یادگیری مستقیما تابع تکرار است؟ اگر چنین نیست، شرایط تمرین و تکرار چیست؟ مساعدترین موقعیت برای تمرین کدام است؟ تکالیف تکراری مدارس می‌تواند برای شاگردان مفید باشد یا نه؟

            در پاسخ به سوالات مطرح شده باید گفت: تاثیر تمرین و تکرار در کل فرآیند یادگیری و حیطه‌های مختلف آن بویژه در حیطه روانی - حرکتی ، انکار ناپذیر است. همه این ضرب‌المثل قدیمی در کار نیکو کردن از پر کردن است،را شنیده‌اند و واقفند که بازی روی یخ یا رانندگی فقط در نتیجه تمرین و تکرار یاد گرفته می‌شود. و اگر تکرار نشوند، دیر یا زود به دست فراموشی سپرده خواهند شد.

            ولی این نکته نیز غیر قابل انکار است که کیفیت اجرای تمرین ، مقدار و زمان آن نقش بسیار مهمی در تثبیت یا عدم تثبیت رفتار دارد. چنانکه آزمایش‌های متعدد نشان داده است، اجرای تمرین در زمان غیر متمرکز ، اثر یادگیری بیشتری نسبت به اجرای تمرین در زمان متمرکز دارد. مثلا شاگرد موضوع مورد یادگیری را در دو تمرین بیست دقیقه‌ای ، زودتر از یک تمرین چهل دقیقه‌ای یاد می‌گیرد. از همین رو ، تمرین و تکرار موثر باید شرایط و ویژگی خاصی داشته باشد، از جمله اینکه باید منظم و مرتب و طول دوره‌های آن مناسب باشد و در شرایط واقعی و طبیعی انجام پذیرد.

            اگر شاگرد در اوضاع و احوال ساختگی و غیر طبیعی تمرین کند، مطلع شود. زیرا اطلاع از پیشرفت ، او را به کوشش وا می‌دارد. تمرین نباید بیش از حد طولانی و خستگی‌آور باشد. هر گاه عملی به طور سریع و متوالی تکرار شود ، اغلب موجب کاهش کارایی تمرین می‌شود. به این معنی که شخص در انجام دادن آن عمل به تدریج کندتر و ضعیفتر می‌شود، تا اینکه سرانجام از انجام دادن آن سرباز می‌زند. در واقع خستگی یادگیری را کاهش می‌دهد.

            ***

            منبع: رشد
            زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

            نظر


            • #21
              چگونه از درس خواندن نتيجه بهتري بگيريم؟

              نکاتی برای دستیابی به نتیجه دلخواه در امتحانات، ارائه روش هایی بسیار ساده در بالا بردن سرعت یادگیری، حفظ کردن و مطالعه:

              در فواصل زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید

              آمار نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید.

              از آنجا که مغز انسان به منظور “ساخت پروتئین” و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است، بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد.

              با خیالی آسوده استراحت کنید

              اگر زمان شما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید : “باید امروز را هم درس می خواندم” و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید.
              اما همانطور که در بالا اشاره شد، فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید.

              وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید

              در زمان هایی که خسته، عصبانی ، حواس پرت و شتاب زده هستید درس نخوانید. زمانی که مغز انسان در حالت آرامش است، مانند یک اسفنج اطلاعات را جذب می کند، برعکس زمانی که استرس دارید، تلاش شما برای یادگیری بی فایده است، زیرا در چنین حالتی مغز اطلاعات را دفع می کند. هیچگاه در زمانی که فکر شما به چیزهای دیگری مشغول است، خود را مجبور به درس خواندن و یادگیری نکنید، این کار چیزی جز اتلاف وقت نیست.

              درس ها را در همان روز مرور کنید

              زمانی که چیز جدیدی یاد می گیرید، سعی کنید در همان روز نکات مهمش را دوره کنید. با گذشت چند روز، برای یادآوری آن مطالب به تلاش بیشتری نیاز خواهید داشت. به هر حال یک مرور سریع در انتهای روز، باعث ماندگاری بیشتر در مغز و یادآوری آسانتر مطالب خواهد بود.

              مرحله به مرحله پیش بروید

              ممکن است باور نداشته باشید که همیشه از کل به جزء و از بزرگ به کوچک رسیدن ، روش کارایی در امر یادگیری در سنین مختلف است. در زمان درس خواندن ابتدا سعی کنید یک درک کلی از مطلب داشته باشید سپس وارد جزئیات شوید، با این روش امکان موفقیت شما بیشتر می شود.

              مرور کردن تنها روشی است که برای یادآوری دانستنی های فراموش شده می تواند مفید باشد.

              محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید

              همیشه فراهم کردن محیط مناسب برای درس خواندن را در اولویت اول قرار دهید. به طور مثال اگر به سکوت احتیاج دارید، تمام سعی تان را برای ایجاد یک مکان دور از سر و صدا برای موفقیت در درس خواندن ، به کار بگیرید.

              میزان خستگی مغزتان را در نظر داشته باشید

              کاملا طبیعی است که گاهی مغز انسان در اثر خستگی، مطالب را فراموش می کند، این امر هرگز بدان معنا نیست که شما آدم کودنی هستید، به جای عصبانی شدن، سعی کنید چنین حالتی را پیش بینی کنید و با آن کنار بیایید.

              تصور کنید که مغز شما لایه های اطلاعات را به ترتیب روی هم می چیند، با قرار گرفتن اطلاعات جدید در سطوح بالا، اطلاعات لایه های پایین تر کهنه شده و به آسانی قابل دسترس نخواهند بود، بنابراین به فراخوانی شما دیرتر جواب می دهند، مرور کردن تنها روش جلوگیری از چنین پیشامدی است.

              با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید

              عموما اگر ساعات مشخصی از روز را برای درس خواندن برنامه ریزی کنید، خیلی زود به آن عادت خواهید کرد. بدون تخصیص ساعات مشخصی از روز، ممکن است هیچگاه وقت درس خواندن پیش نیاید. یک روش مناسب برای این کار یادداشت کردن زمان در دفتر روزانه است، درست مثل اینکه از پزشک وقت گرفته اید، مثلا در دفتر یادداشت خود بنویسید : ” ۲ تا ۴ بعد از ظهر– درس خواندن ”

              هدف داشته باشید

              یکی از دلایل اصلی که باعث می شود افراد به اهداف خود نرسند این است که معمولا آنها را دست نیافتنی می پندارند. در صورتی که با برنامه ریزی و مدیریت صحییح می توان به کلیه اهداف خود دست یافت.

              کافی است سعی کنید فرق بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را دریابید، اهداف بلند مدت را مانند یک رویا در ذهن بپرورانید و نگه دارید، در عین حال فعالیت های روزانه زندگی را به اهداف کوتاه مدت اختصاص دهید.

              ناامیدی دشمن یادگیری است

              افرادی که دائما خود را به دلیل کندی در یادگیری سرزنش می کنند، حتی اگر پیشرفتی مناسب و قوه یادگیری بالایی داشته باشند، همواره در استرس به سر می برند. در مقابل افرادی که به خود و سرعت یادگیری شان اطمینان دارند، حتی اگر از هوش و استعداد کمتری نسبت به گروه قبل برخوردار باشند، نتیجه کارشان بهتر است، زیرا این افراد انرژی خود را صرف نگرانی و حساسیت های بی مورد نکرده ، آهسته و پیوسته پیش می روند.

              ***


              منبع: farya.com
              ویرایش توسط ahmadpanah : https://forum.motarjemonline.com/member/9-ahmadpanah در ساعت 04-15-2009, 10:43 AM
              زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

              نظر


              • #22
                «یادگیری موثر» اصول دارد

                بسیار اتفاق افتاده که یک دوره آموزشی برای گروهی برگزار کرده ایم، اما بعد از طی فرآیند یادگیری در بین افراد گروه ، کارآیی و اثربخشی دوره آموزشی کمتر از میزانی بوده که در آغاز انتظار داشته ایم. همچنین در مدارس ما نیز مربیان آموزشی با یک مشکل تحت عنوان «انتقال یادگیری» مواجه هستند; یعنی بطور روشن و شفاف نمی دانند چگونه مطالب را به دانش آموزان انتقال دهند. به همین جهت در این مطلب که برگفته از باشگاه تحلیل گران جوان آریا می باشد به اصولی مهم برای «یادگیری موثر» اشاره می کنیم، که مطمئنا دانستن آنها برای هیچکس خالی از فایده نخواهد بود.

                ● اصل اول; همه می توانند یاد بگیرند:

                یک مربی باید همواره به این اصل مهم اعتقاد داشته باشد که هر فردی می تواند یاد بگیرد. پس در گام نخست مربی نباید گروه سنی خاصی را با توجه به مهارت های شناختی ، هیجانی و رفتاری خاص مقایسه کرده و نشانه و دلیلی برای عدم یادگیری در آنها پیدا کند.

                ● اصل دوم; انگیزش برای یادگیری:

                یک مربی باید این نکته را در نظر بگیرد که برای اینکه فردی بتواند مهارتی را یاد بگیرد، باید برانگیخته شود. مربی نقش مهمی را در برانگیختن ، یادگیرندگان برعهده دارد. او باید به گونه ای عمل کند که انگیزش برای یادگیری با «ادارک» فرد از وضعیت خود، همراه باشد. بعبارت دیگر، مربی باید یادگیرنده را به گونه ای برانگیزد تا او بتواند نسبت به عدم کفایت رفتاری مهارت و دانش کنونی خود ، آگاه باشد و در عین حال، تصویر روشنی از رفتاری که باید اقتباس کند، داشته باشد. در اینصورت یادگیرنده انگیزش لازم را برای یادگیری پیدا خواهد کرد.

                ● اصل سوم; یادگیری طی یک فرآیند فعال و پویا:

                مربی باید بداند که یادگیری یک فرآیند فعال و پویاست و نه یک فرآیند انفعالی. یعنی او باید امکاناتی را فراهم سازد که یادگیرنده بتواند در گروه به فعالیت بپردازد و همراه دیگر افراد مشغول یادگیری شود و نکات مهم را یاد بگیرد و به شکلی فعال در امر یادگیری سهیم شود.

                ● اصل چهارم; راهنمایی یادگیرنده:

                بعضی وقت ها، استفاده از روش آزمایش و خطا، روشی بسیار وقت گیر است ، یعنی مربی نمی تواند یادگیرنده را به حال خود بگذارد تا او بعد از اینکه نتیجه را مشاهده کرد به خطای خود پی ببرد. بنابراین مربی باید یادگیرنده را راهنمایی کند و لازم است اطلاعات مورد نیاز درباره یک مسئله را در اختیار یادگیرنده قرار دهد تا در اینصورت، یادگیرنده قبل از اینکه مسئله را بطور ناقص یاد بگیرد و یا با خطا مواجه شود، اشتباهات خود را تصحیح نماید.

                ● اصل پنجم; مواد و وسایل مناسب برای یادگیری:

                مربی باید مواد و وسایل مناسب را که برای یادگیری موضوع مورد نظر در اختیار یادگیرندگان قرار دهد و به این نکته توجه داشته باشد که در انتخاب مواد و وسایل یادگیری دچار اشتباه نشود و مواد و وسایلی را برای یادگیری انتخاب نکند که برای یادگیرندگان جنبه سرگرمی و بازی دارد.

                ● اصل ششم; وقت کافی برای عمل درونی ساختن:

                مربی باید بعد از آموزش، به یادگیرنده وقت کافی بدهد تا عمل «درونی ساختن» تحقق پیدا کند ، بعبارت دیگر به یادگیرنده فرصت کافی بدهد تا اصطلاحا به هضم مطالب آموخته شده بپردازد. زمانی که یک مربی به یادگیرنده این امکان را می دهد که عمل «درونی ساختن» در او تحقق پیدا کند، موجباتی را فراهم کرده که یادگیرنده نسبت به یادگرفته های خود، تسلط بیشتری پیدا می کند و احساس آرامش نیز خواهد کرد. گاها دیده می شود که یک مربی خود را برای تمام کردن برنامه های آموزشی تحت فشار احساس می کند و به همین دلیل می کوشد از همه لحظات موجود در برنامه آموزشی استفاده کند تا به یادگیرنده نکته تازه ای بیاموزد، غافل از اینکه این نوع استفاده از زمان و تحت فشار قرار دادن افراد برای یادگیری، نادرست است.بنابراین توصیه می شود مربی بعد از آموزش، یادگیرنده را به حال خود بگذارد تا فرصتی برای درونی ساختن آنچه آموخته است، فراهم گردد.

                ● اصل هفتم; استفاده از روش های متنوع یادگیری:

                مربی باید از روش های یادگیری متنوعی استفاده کند تا باعث خستگی یادگیرنده نشود. مربی می تواند روش های یادگیری را برحسب مفید بودن آن برای یادگیری یک مطلب خاص، تغییر دهد و در مواردی که موثر بودن چند روش یادگیری به یک میزان است، باید از همه روش ها به نحوی استفاده کند که عامل خستگی و کسالت، مانع از یادگیری موثر یادگیرنده نشود.

                ● اصل هشتم; یادگیری در جهت رضایت یادگیرنده:

                مربی باید همواره این نکته را در آموزش بخاطر بسپارد که یادگیرنده باید از یادگیری رضایت حاصل کند. اگر یادگیرنده به این نتیجه برسد که یادگیری باعث ارضای یک یا چند نیاز او خواهد شد، کوشش و علاقه او برای یادگیری بیشتر خواهد شد و در مقابل، اگر یادگیرنده معتقد باشد که یادگیری موضوع مورد نظر برای او مفید نیست، بهترین وسایل و امکانات آموزشی نیز نمی تواند موجبات یادگیری موثر را برای او فراهم سازد.

                ● اصل نهم; تشویق یادگیرنده:

                مربی باید در مقابل رفتار درست یادگیرنده ، به او پاداش مناسب بدهد و او را تشویق کند تا فرآیند یادگیری در او تقویت شود. نکته ای در اینجا ذکر آن ضروریست اینست که مربی باید برای یادگیری موثر از پاداش های فوری و پاداش های طولانی مدت، به تناسب استفاده کند. مثلا مربی می تواند به یادگیرنده بعد از آموزش یک موضوع در صورتی که یادگیرنده رفتار درست را از خود نشان داد، پاداش های فوری بدهد و همچنین بعد از اتمام دوره آموزشی می تواند با ارزیابی و سنجش یادگیرنده پاداشی دیگر را برای او در نظر بگیرد.

                ● اصل دهم; تعیین هدف و استاندارد:

                یادگیرنده باید بداند که برای چه هدفی یاد می گیرد و میزان (استاندارد) یادگیری او باید چه اندازه ای باشد. تا خود بتواند با در دست داشتن معیارها، پیشرفت خود را با آن مقایسه کنند و به قضاوت در مورد میزان پیشرفت خود در یادگیری، بپردازند. مربی در این خصوص می تواند هدف هایی را برای یادگیرنده تعیین کند تا او برای رسیدن به این هدف ها، کوشش کند.

                ● اصل یازدهم; تشخیص سطوح مختلف یادگیری:

                یک مربی باید همواره این نکته را در نظر بگیرد که یادگیری سطوح مختلف دارد و برای هر سطح یادگیری، به زمان و روش های متفاوتی نیاز است. برای مثال وقتی مربی از یادگیرنده می خواهد یک شعر ساده را بخاطر بسپارد، سطح یادگیری با زمانی که از یادگیرنده می خواهد یک مسئله ریاضی را حل کند، متفاوت است. بنابراین مربی باید سطوح مختلف یادگیری را تشخیص دهد و برای هر سطح یادگیری، زمان کافی و روش مناسب را در نظر بگیرد. بطور معمول در فرآیند یادگیری،

                ▪ چهارنوع سطح یادگیری داریم :

                ـ سطح اول که در پایین ترین سطح یادگیری قرار می گیرد مهارت های مربوط به پاسخ های حرکتی، به یاد سپردن و شرطی شدن ساده است.

                ـ سطح دوم که در سطحی بالاتر از سطح اول قرار می گیرد مربوط به یادگیری از نوع «انطباق و سازگاری» است که طی آن فرد دانشی را کسب و با محیط ساده، انطباق پیدا می کند.

                ـ یک مربی با سطح سوم که در سطحی بالاتر از سطوح اول و دوم است زمانی مواجه می شود که به یادگیرنده مهارت های مربوط به نحوه برقراری ارتباط مناسب با دیگران را می آموزد.

                ـ سطح چهارم که پیچیده ترین سطح یادگیری است مربوط به تغییر «ارزش های» افراد و گروه هاست. این نوع آموزش به هوشیاری و دانایی بسیار و نیز زمان طولانی نیاز دارد و در عین حال، فرآیندی بسیار دقیق و ظریف است.

                ● اصل دوازدهم; یادگیری گروهی و استفاده از جلسات بحث و گفتگو:

                یادگیرندگان دوست دارند که با افراد دیگری در یک گروه بحث و گفتگو کنند و به عمل متقابل اجتماعی بپردازند. مربی باید برنامه های آموزشی خود را چنان تهیه و اجرا کند که یادگیری گروهی را برای تعامل اجتماعی بهتر یادگیرندگان فراهم سازد و با استفاده از جلسات بحث و گفتگو، موجبات یادگیری یادگیرندگان را فراهم نماید. ذکر این نکته هم مهم است که جلسات بحث و گفتگو می تواند برای نشان دادن واکنش یادگیرندگان، تخلیه هیجانی آنان، رها شدن از خشم و نفرتی که ممکن است نسبت به یکدیگر پیدا کرده باشند، احساس دوستی و نزدیکی بین آنان و نیز برای روشن شدن مطالب یادگرفته شده موثر باشد. مربی می تواند در یادگیری گروهی از یادگیرندگان بخواهد که در مورد یک موضوع به بحث و گفتگو بپردازند و زمانی که در بین اعضا» گروه اختلاف دیدگاه و نظر بوجود آمد، از همین اختلاف نظر برای رشد یادگیری در یادگیرندگان استفاده کند.

                ● اصل سیزدهم; تفریح و سرگرمی همراه یادگیری:

                مربی باید این اصل را به خاطر بسپارد که یادگیرنده علاقه مند است در عین اینکه یاد می گیرد، تفریح و سرگرمی نیز داشته باشد تا مقداری از نیروی هیجانی و بدنی خود را صرف کند. بنابراین توصیه می شود مربیان برای یادگیرندگان محلی را برای انواع ورزش ها اختصاص دهند و با اختصاص محلی برای نمایش فیلم های آموزشی و فیلم های سرگرم کننده و نظایر آن، علاقه و انگیزش یادگیرندگان را برای یادگیری بیشتر، افزایش دهند.

                ● اصل چهاردهم; آموزش عملی همراه با آموزش نظری:

                یک مربی باید در فرآیند یادگیری از آموزش های صرفا نظری برای آموزش یادگیرندگان اجتناب نماید و این نکته را در نظر داشته باشد که نباید همه اوقات یک دوره آموزشی صرف بیان نظری مطالب شود، بلکه باید یادگیرندگان را درگیر آموزش های عملی نیز ساخت تا یادگیری بطور موثر صورت پذیرد.

                ● اصل پانزدهم; پاسخ به پرسش های اساسی یادگیری:

                گاها مشاهده می شود که در فرآیند یادگیری یک مربی بطور دقیق نمی داند که یادگیرندگان باید چه مهارت هایی را یاد بگیرند و هدف از آموزش یادگیرندگان چیست؟ همین ناآگاهی مربی باعث می شود که یادگیری بصورت موثر و اثربخش نباشد. اما زمانی که مربی بداند که یادگیرندگان باید چه چیزی یاد بگیرند، یادگیری اثربخش و مفید خواهد بود. یک مربی برای اینکه در این خصوص موفق باشد باید به پرسش های زیر قبل از آغاز آموزش یادگیرندگان پاسخ گوید:

                الف) یادگیری در کدام جهت باشد؟

                ب) طی فرآیند یادگیری، باید نسبت به حل کدام مسایل و مشکلات تاکید شود؟

                ج) کدام دانش ها، معلومات و مهارت ها باید کسب شوند؟

                د) چه مطالبی باید به یاد سپرده شوند؟

                و) کدام نگرش ها یا طرز تلقی ها باید تغییر کند؟

                ه) کدام کردارها، اعمال یا رفتار یادگیرندگان باید تغییر یابند یا اصلاح شوند؟

                ی) پرورش قدرت خلاقیت یادگیرندگان در چه زمینه هایی مورد توجه است؟


                ***

                منبع:aftab.ir
                زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                نظر


                • #23
                  روشهای مطالعه

                  مقدمه

                  آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که هنگام مطالعه از چه روشی استفاده می‌کنید؟ یک روش مطالعه صحیح و اصولی می‌تواند بسیاری از مشکلات تحصیلی را از بین ببرد. بررسیهای بعمل آمده گویای آن است که افرادی که در زمینه تحصیل موفق بوده‌اند، روش صحیحی برای مطالعه داشتند. یادگیری (learning) مسئله‌ای است که در سراسر طول زندگی انسان بویژه در دوران دانش آموزی و دانشجویی اهمیت زیادی دارد. چرا که دانش آموزان و دانشجویان همیشه در معرض امتحان و آزمون قرار دارند و موفقیت در آن آرزوی بزرگشان است.

                  شاید به افرادی برخورده باشید که می‌گویند: همه کتابها و جزوه‌ها را می‌خوانم، اما موقع امتحان آنها را فراموش می‌کنم، یا من استعداد درس خواندن را ندارم، چون با اینکه همه مطالب را می‌خوانم اما همیشه نمراتم پایین است و یا ... . بسیاری از اینگونه مشکلات به نداشتن یک روش صحیح برای مطالعه باز می‌گردد. عده‌ای فقط به حفظ کردن مطالب اکتفا می‌کنند، بطوری که یادگیری معنا و مفاهیم را از نظر دور می‌دارند. این امر موجب فراموش شدن مطالب بعد از مدتی می‌شود، در واقع آنچه اهمیت دارد یادگیری معنا و مفهوم است، چیزی که نمی‌توانیم و نباید از آن دور باشیم.

                  برای آنکه مطلبی کاملا آموخته شده و با اندوخته‌های پیشین پیوند یابد، باید حتما معنا داشته باشد، در این صورت احتمال یادگیری بیشتر و احتمال فراموشی کمتر خواهد شد. بنابراین قبل از اینکه خود را محکوم کنیم به نداشتن استعداد درس خواندن ، کمبود هوش ، کمبود علاقه ، عدم تونایی و سایر موارد ، بهتر است نواقص خود را در مطالعه کردن بیابیم و به اصطلاح آنها بپردازیم. در اینصورت به لذت درس خواندن پی خواهیم برد. اولین قدم در این راستا آن است با اندکی تفکر عادتهای نامطلوب خود را در مطالعه یافته و سپس عادتهای مطلوب جایگزین آن گردد.

                  برای تغییر عادات مطالعه مراحل زیر را باید در نظر گرفت:
                  1. آگاهی (درباره موضوع)
                  2. علاقه
                  3. ارزیابی (ارزیابی اطلاعات بدست آمده با در نظر گرفتن موقعیتهای موجود)
                  4. آزمایش (بکار بستن فکر)
                  5. مطابقت خود با فکر تازه و اختیار و قبول آن


                  انواع روشهای مطالعه

                  روش پس ختام
                  این روش یکی از مهمترین و معروفترین روشهای بهسازی حافظه است. نام این روش همانند نام انگلیسی آن (PQ4R) متشکل از حروف اول شش مرحله آن است.

                  مراحل پیش خوانی
                  در این مرحله کتاب یا مطلب بصورت یک مطالعه اجمالی و مقدماتی مطالعه شود. از جمله موارد این مرحله خواندن عنوان فصلها ، خواندن سطحی فصل ، توجه به تصاویر ، بخشهای اصلی و فرعی و خلاصه فصلها می‌باشد. هدف در این مرحله یافتن یک دید کلی نسبت به کتاب و ارتباط دادن بخشهای مختلف کتاب با یکدیگر می‌باشد.

                  مرحله سؤال کردن
                  پس از مطالعه اجمالی موضوعات و نکات اصلی ، به طرح سؤال در مورد آنها بپردازید. این کار باعث افزایش دقت و تمرکز فکر و سرعت و سهولت یادگیری می‌گردد.

                  مرحله خواندن
                  در این مرحله به خواندن دقیق و کامل مطالب کتاب پرداخته ، که هدف فهمیدن کلیات و جزئیات مطالب و نیز پاسخگوی به سؤالات مرحله قبل می‌باشد. در مرحله خواندن برای فهم بهتر مطالب می‌توان از کارهایی مثل یادداشت برداری ، علامت گذاری و خلاصه نویسی بهره جست.

                  مرحله تفکر
                  در این مرحله هنگام خواندن ، ساختن سؤالها ، و ایجاد ارتباط بین دانسته‌های خود ، درباره مطلب فکر کنید. در این مورد نیز مهمترین اصل همان بسط معنایی است. بسط معنایی ممکن است در مراحل پنجم و ششم نیز یعنی در مراحل از حفظ گفتنی و مرور کردن نقشی داشته باشد.

                  مرحله از حفظ گفتنی
                  در این مرحله باید بدون مراجعه به کتاب و از حفظ به یادآوری مطالب خوانده شده پرداخته شود و بار دیگر به سؤالاتی که خود فرد طرح کرده بود پاسخ دهد. در اینجا باید مطالب آموخته شده را در قالب کلمات برای خود کرده ، در غیر اینصورت لازم است که مجددا به خواندن مطالبی که آموخته نشده پرداخته شود. مرحله از حفظ گفتنی در پایان هر بخش انجام می‌گیرد و وقتی بخشهای یک فصل به اتمام رسید به مرحله بعد ، یعنی مرور کردن یا آزمون وارد می‌شویم.

                  مرحله مرور کردن
                  این مرحله ، که مرحله آزمون نیز می‌باشد، در پایان هر فصل انجام می‌گیرد. در اینجا به مرور موضوعات اصلی و نکات مهم و نیز ارتباط مفاهیم مختلف به یکدیگر پرداخته و در صورت برخورد با موضوعات مورد اشکال به متن اصلی یا مرجع مراجعه شود. یکی از راههای کمک به این مرحله پاسخگوئی به سئوالات و تمرینات پایان فصل است: اجرای این مرحله می‌تواند مقداری از اضطراب امتحان را کاهش دهد.

                  روش دقیق خوانی
                  هدف از این مرحله این است که مطالب کامل و دقیق درک شده و بصورتی سازمان یافته و منظم در حافظه نگهداری شود. برخی از فنون موجود که می‌تواند به روش دقیق خوانی کمک کند عبارتند از:

                  تکنیک خلاصه برداری
                  به نوشتن عبارت ، مفاهیم و موضوعات کلیدی متن پرداخته ، بطوری که در مرور مطالب ، با نگاه کردن و خواندن خلاصه‌ها ، همه مطالب خوانده شده را یادآوری کند. یک روش بسیار مطلوب این است که از خلاصه‌ها نیز دوباره خلاصه برداری شود.

                  تکنیک سازماندهی مطالب
                  این تکنیک باعث افزایش درک و سرعت یادگیری و سهولت در بازیابی مطالب آموخته شده می‌شود. برای سازماندهی مطالب استخراج سه بخش از متن اصلی مورد مطالعه لازم است که عبارتند از:
                  • موضوع اصلی: موضوعی که تمامی مطالب را در بر می‌گیرد و بقیه مطالب حول و حوش آن می‌چرخد.
                  • نکته‌های اصلی: خطوط و اندیشه‌های اصلی و مهم هستند که در مجموع موضوع اصلی را می‌سازند و از صراحت بیشتری برخوردار است.

                  • نکات جزئی: اطلاعات جزئی‌تر هستند که بصورت مثالها ، نمونه‌ها ، عکس و تصویر اطلاعات واقعی مطرح می‌گردند.


                  تکنیک علامت گذاری در متن

                  در این تکنیک علامتهایی را بر روی متن اصلی انجام داده ، از قبیل علامت گذاری به شکلهای مختلف در متن ، خط کشیدن زیر عبارات مهم ، حاشیه نویسی و ... ، این موارد بسته به صلیقه‌های افراد متفاوت می‌باشد. اما نکته مهمی که در هر نوع علامت گذاری حائز اهمیت است این است که ، بهتر است همانند تکنیک سازمان دهی ، مطالب را در سه دسته مجزا (موضوع اصلی ، نکته اصلی ، موارد جزئی) قرار داده و آنها را با علامتهای مختلف نشان دهید.

                  در کنار روش مطالعه عوامل محیطی نیز در میزان یادگیری تأثیر دارد. یک محیط مناسب باعث توجه و تمرکز بهتر و بیشتری می‌شود.

                  حذف عوامل مزاحم فکری

                  مواردی هست که بخش عظیمی از وقت و فعالیت ذهنی را موضوعاتی به خود مشغول می‌دارند که هیچ رابطه با موضوع ندارند، موضوعاتی مانند: رفتار معلمان و استادان ، افزایش شهریه و نوع رفت و آمد و … برخی از موضوعاتی هستند که موقع مطالعه اگر به آنها فکر شود از کارایی مطالعه می‌کاهد. برخی حتی خیال پردازیهایشان را موقع مطالعه انجام می‌دهند؛ که به شدت فکر را آشفته کرده و تمرکز را از بین می‌برد. توصیه کلی این است که اگر ذهن خود را از افکار مختلف پاک کنید تا بر روی موضوع مورد مطالعه تمرکز کنید، مطالعه را کنار بگذارید و زمانی مطالعه را شروع کنید که سرحال ، علاقمند و متمرکز هستید.

                  فراهم کردن محیط مناسب

                  محل و مکانی که مطالعه در آنجا انجام می‌شود باید مناسب باشد. منظور از محل مناسب مکانی است که آرام ، ساکت و دور از عوامل مزاحم محیطی باشد، این باعث تمرکز بهتر روی موضوع مطالعه می‌شود. بعضی افراد محل و زمانی را برای مطالعه انتخاب می‌کنند که بسیار شلوغ و پر سرو صدا است و بعضی از افراد رختخواب را برای مطالعه انتخاب می‌کنند و توقع یادگیری سطح مطلوب را دارند، ولی از این حقیقت غافلند که ولی از این حقیقت غافلند که این محلها بدترین محل برای مطالعه است.

                  منبع: daneshnameh.roshd.ir
                  زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                  نظر


                  • #24
                    تکنیکهایی برای تقویت تمرکز

                    اکثر افراد دوست دارند در مواقعی که مطلبی را مطالعه می کنند جای مناسب و راحتی داشته باشند. البته برخی افراد اینگونه نیستند و در مترو، اتوبوس و تاکسی و حتی حاشیه خیابان نیز به راحتی روی مطلب یا موضوع مورد نظرشان تمرکز می کنند. اما به راستی چرا برخی می توانند تمرکز حواس داشته باشند و برخی دیگر از آن بی بهره اند؟

                    دلیل آن هرچه باشد راههایی برای تقویت تمرکز در افراد وجود دارد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره می کنیم.


                    تقویت تمرکز به تمرین نیاز دارد. ممکن است در هنگام شروع تمرینات ابتدا پیشرفت کمی را حس کنیم، ولی وقتی ۴ تا ۶ هفته که از پرورش یادگیری مهارت ها گذشت، شاهد پیشرفت های قابل توجهی خواهید شد
                    برای شروع تمرینات باید موارد زیر را تمرین کنیم:

                    حواست را جمع کن

                    این شیوه ممکن است ظاهرا ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار موثر است. وقتی که حواستان پرت می شود و ذهنتان سرگردان است مرتب به خودتان هشدار دهید که " حواست را جمع کن ". این روش کم کم باعث می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب گردد.

                    روش عنکبوتی

                    اگر شما تار عنکبوتی را تحریک کنید، تار تکان می خورد و عنکبوت نسبت به جنبش تار از خود واکنش نشان داده و می خواهد علت حرکت را بیابد. ولی وقتی این عمل چندین بار تکرار شود، خواهید دید که عنکبوت دیگر نسبت به حرکت تار هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد و متوجه می شود که حشره ای به دام او نیفتاده است. این روش را یاد گرفته و ذهن خود را پرورش دهید و در برابر حواس پرتی تسلیم نشوید. شما باید تمرکزتان را بر روی هدفی که در ذهن دارید، حفظ کنید.

                    فرصتی برای افکار مزاحم

                    در طول روز زمان ویژه ای را به فکر کردن درباره مسائلی که به ذهن شما خطور می کند و تمرکزتان را بهم می زند اختصاص دهید. به طور مثال ساعت ۴:۳۰ تا ۵ بعدازظهر زمانی است که شما می توانید به این افکار بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد بیاورید که زمان ویژه ای را برای آنها در نظر گرفته اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شود. کسانی که از این روش استفاده کرده اند، توانسته اند ۳۵% از افکار مزاحم را در طول ۴ هفته در خود کاهش دهند و این تغییر بزرگی است.

                    چوب خط زدن برای افکار مزاحم


                    کارت های کوچکی درست کنید و آنها را به سه قسمت مساوی تقسیم کنید، یک قسمت را به صبح و یک قسمت را به بعداز ظهر و قسمت سوم را به شب اختصاص دهید. هر بار که حواستان پرت شد، یک خط در قسمت مخصوص بکشید و برای هر روز یک کارت برای خود تهیه کنید. به مرور متوجه خواهید شد که تعداد خط ها روز به روز کاهش می یابد و این واقعا جالب است.

                    زمان استراحت

                    وقتی که ما برای مدت طولانی می نشینیم، خون بدن ما به دلیل نیروی جاذبه، به طرف پایین ترین نقطه بدن یعنی پاها کشیده می شود. ماهیچه های ما همانند یک پمپ عمل می کنند. هنگامی که پس از نشستن راه می رویم، خون به طور یکنواخت به سراسر بدن می رسد. در نتیجه اکسیژن بیشتری به مغز شما می رسد و احساس شادابی و سرحالی می کنید.

                    عوض کردن موضوع

                    بسیاری از دانش آموزان به وسیله تغییر موضوع مطالعه به تمرکزشان کمک می کنند. شما هم می توانید هر ۲ ساعت را به مطالعه یک درس اختصاص دهید و پس از آن موضوع را عوض کنید.

                    جایزه و پاداش

                    هنگامی که کاری را به طور کامل انجام دادید، به خودتان پاداش دهید. کار شما ممکن است خیلی کوچک و یا بزرگ باشد. شما هم می توانید متناسب با کارتان برای خود جایزه و یا پاداش در نظر بگیرید. این جایزه می تواند خواندن یک مطلب جالب و دیدن یک فیلم و یا هر چه شما دوست دارید باشد.

                    منبع:aftab.ir
                    زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                    نظر


                    • #25
                      تاثیرات هفتگانه تکنیکهای آینده پژوهی بر کیفیت یادگیری

                      برای کسانی که یادگیری تکنیک ها و روش های آینده پژوهی را آغاز کرده اند، یادگیری مطالب مربوط به مطالعه آینده و روندهای آن مانند دیگر علوم و فنونی که ممکن است تا کنون آموخته باشند، تنها به عنوان مقوله ای مجزا و مشخص در نظر گرفته می شود.

                      این در حالی است که یادگیری فنون آینده پژوهی به نوبه خود می تواند به بهبود کیفیت یادگیری افراد کمک کند. از این رو وقتی کسی به حوزه آینده پژوهی قدم می گذارد تنها به یادگیری مجموعه ای از فنون و روش ها و کسب دانش آینده مبادرت نمی کند، بلکه ناخودآگاه کیفیت یادگیری خود را ارتقا می دهد و این امر سبب می شود تا بتواند در یادگیری دیگر مطالب، علوم و تخصص ها مهارت بیشتری را به دست آورد. می توان این تاثیر را تاثیر اجتماعی یا آموزشی و حتا دانشگاهی آینده پژوهی دانست.

                      برخلاف مطالب علمی بسیاری که در دوران آموزش عمومی مانند آنچه که در دبیرستان آموزش داده شده و فرا گرفته می شود و هیچگاه در هیچ مقطعی از زندگی فردی و اجتماعی مراجعه ای به آنها نداریم ،
                      ( مانند معادلات چند مجهولی و فرمول هایی که در جبر و مثلثات یا ریاضی جدید از آنها سخن به میان می آید)،

                      با یادگیری روش های آینده پژوهی می آموزیم که چگونه یاد بگیریم و این یادگیری را در هر جنبه ای از زندگی روزمره می توان پیاده سازی کرد. به این ترتیب آینده پژوهی هم دانش است و هم ابزاری کمکی در خدمت بهبود کیفیت و مهارتهای فردی و اجتماعی یادگیری.

                      در یک بررسی کلی از این فنون و مهارتها، حداقل فنونی که در میان بسیاری از آینده پژوهان متعارف و مرسوم است، با هفت تاثیر اصلی رو به رو می شویم که در این گفتار به مرور اجمالی آنها می پردازیم:

                      ۱) افراد زمانی به بهترین شکل مطلبی را یاد می گیرند که بتوانند آن را برای انجام کاری سازنده به کارببرند.

                      به بیانی دیگر یادگیری در حین انجام یک کار یکی از بهترین شیوه های یادگیری و آموزش است. وقتی افراد تحقق هدف کار خود را در عمل ببینند و درک کنند آنچه در نظر گرفته شده بود، اینک در حال اجرا است؛ می فهمند آنچه آموخته اند، قابل پیاده سازی شدن می باشد. این یعنی همان آفرینش چشم انداز یا سناریو پردازی.

                      ۲) افراد زمانی به بهترین شکل مطلبی را می آموزند که بتوانند خودشان اطلاعات مورد نظر را پیدا کنند و وقتی این تاثیر بیشتر می شود که دریابند موضوع مورد نظر آنها پیش از این مورد علاقه دیگران نیز بوده است. این یعنی همان پایش محیطی.

                      ۳) حداکثر یادگیری زمانی محقق می شود که مطلب آموخته شده از یک آموزگار فرا گرفته شده باشد. در گروه ها یا کارگاه های آموزشی آینده پژوهی از هر فرد مشارکت کننده این انتظار می رود که آنچه را آموخته با دیگران به اشتراک بگذارد و آن را با مشارکت دیگر فراگیران گسترش دهد.

                      این رویکرد در آنچه که با عنوان مطالعات میان رشته ای در برخی فعالیت های آینده پژوهی مشاهده می شود، همخوانی دارد.

                      ۴) افراد زمانی به بهترین شکل مطلبی را می آموزند که پیوستگی اجزای آن مطلب را با موضوعات مرتبط درک کنند. آنها درک تمامی متغیرها و موضوعات مرتبط با هم را در یک نظام کلی که خود متشکل از نظام های کوچکتری است، بهتر حاصل می کنند.

                      به بیانی دیگر افراد نیازمند آن هستند که کل تصویر را به همراه جزئیات آن مشاهده کنند. اگر ترکیبی از ساختار و کنترل بر آنچه که آموخته می شود، مشاهده شود؛ فرایند کنترل آموزش توسط فرد فراگیر قابل اجرا خواهد بود. این پدیده در تفکر سیستمی و نیز آفرینش تصویر بزرگ روی می دهد. در یک دوره آموزشی آینده پژوهی مشارکت کنندگان با جزئیات سر و کار پیدا می کنند و در حین نگارش سناریو آنها را به عنوان یک کل در نظر می گیرند.

                      ۵) دانشجویان و دانش آموزان زمانی بهترین یادگیری را دارند که شیوه یادگیری خود را درک کنند.

                      در یک دوره استاندارد آینده پژهی هر مشارکت کننده آزمونی را می گذراند تا شیوه های یادگیری و کاری خود را معین کند و نتایج این آزمون با یک کارشناس آینده پژوهی در میان گذاشته می شود تا دیدگاه ها و نظرهای او برای سنجش دانش و مهارت آینده پژوهان مبتدی دریافت شود.

                      ۶) افراد زمانی می توانند به بهترین شکل ممکن یادگیری داشته باشند که اطلاعات لازم در اختیار تمامی حواس پنجگانه آنها گذاشته شود. تکنیک های یادگیری فراوانی در قالب برنامه ها، تمرین ها، مباحث، حرکت ها، موسیقی، داستان سرایی و شبیه سازی در دوره های آینده پژوهی گنجانده می شود که همگی آنها حواس پنجگانه را درگیر می سازند.

                      ۷) افراد نیازمند یادگیری فنونی هستند که بتواند کل عمر آنها و نیز سلامتی آنها را افزایش دهد، نه تنها عمر مادی آنها را، بلکه مدت زمان مفید یادگیری آنها را (و نه فقط تا امتحان بعدی!).

                      مشارکت کنندگان در دوره های آینده پژوهی می آموزند تنها آن بخش از عمر آنها جزو بخش مفید زندگی آنها محسوب می شود که مطلبی را در ارتباط با حال یا آینده آموخته باشند یا به دیگران تعلیم داده باشند.
                      بر این اساس، با یادگیری فنون و مهارت های آینده پژوهی به استقبال جهانی از کیفیت برای بهبود یادگیری خود و همنوعان خود می رویم.


                      منبع:ictarticle.blogfa.com
                      زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                      نظر


                      • #26
                        مهارتهای خواندن خود را پرورش دهيم

                        چكيده: حافظه انسان طوري است كه پس از چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي كند، و بعد از يك شبانه روز فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد. اما اگر در روش‌هاي مطالعه خود تجديد نظر كنيد،

                        مي توانيد بر اين ضعف ذاتي حافظه غلبه كنيد. در اين مقاله شما را با تعدادي از اين روش‌ها آشنا خواهيم كرد.


                        يك خواننده خوب كسي است كه تا جايي كه ممكن است:

                        - نكات اصلي مطلب را بگيرد.
                        - در مورد آنچه نويسنده مي گويد، فكر كند.
                        - فعال باشد نه منفعل.
                        - بر روي چيزي كه مي خواند تمركز كند.
                        - هر چيزي را به آن موضوع مربوط است به خاطر بياورد.
                        - آنچه را مي خواند با زندگي شخصي خود مرتبط كند.

                        با استفاده از روشهاي زير و تمرين بيشتر به زودي به نتيجه خوبي مي رسيد:

                        ۱- در مورد موضوعي كه قرار است بخوانيد فكر كنيد:

                        - در مورد اين موضوع چه مي دانم؟
                        - چه چيزي مي خواهم ياد بگيرم؟
                        - بعد از خواندن، چه چيزي ياد گرفته‌ام؟

                        ۲- ابتدا بخشي را كه مي خواهيد بخوانيد سريع نگاه كنيد:

                        - چه مطلبي به نظرتان آشناست؟
                        - چه چيزهايي به نظرتان تازگي دارد؟
                        - درك كلي شما از موضوع چيست؟

                        ۳- اين بار مطالب را به دقت بخوانيد و از نكات مهم يادداشت برداريد:

                        - نكات مهم و اصطلاحات خاص را روي برگه‌هاي يادداشت و يا كارتهاي كوچكي بنويسيد. اين كار در دوره مطالب به شما كمك مي كند.
                        - مطالبي را كه كاملا متوجه نشده‌ايد، دوباره بخوانيد.
                        - فكر كنيد كه از كجا مي توانيد راجع به اين موضوع اطلاعات بيشتري به دست بياوريد.
                        - اين موضوع با كداميك از موضوعات درسي ديگر شما ارتباط دارد؟

                        ۴- آنچه را كه خوانده‌ايد، دوره كنيد:

                        - بعد از هر قسمت مطالبي را كه خوانده‌ايد، براي خود تكرار كنيد.
                        - در پايان هر بخش نكات مهم را مرور كنيد.
                        - مطالبي را كه خوانده‌ايد براي خود يا يكي از دوستانتان يا يكي از اعضاي خانواده به زبان خود بيان كنيد. اين كار ذهن شما را منظم مي كند.

                        توني بوران در كتاب " چگونه از مغز خود بهتر استفاده كنيم؟ " مي گويد:


                        منحني حافظه انسان طوري است كه به فاصله چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي كند، و بعد از ۲۴ ساعت تقريبا فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد، رئوس مطالب هم بعد از مدتي فراموش مي شود مگر اينكه :

                        فرد پس از ۱۰ دقيقه يك بار مرور، پس از 24 ساعت يك بار مرور، و پس از يك هفته يك بار مرور انجام دهد و از مطلبي كه ياد گرفته است در عمل استفاده كند.


                        منابع:
                        learningcenter.com
                        how-to-study.com
                        ucc.vt.edu
                        زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                        نظر


                        • #27
                          ۱۵ اصل مهم برای یادگیری موثر

                          یک مربی باید این نکته را در نظر بگیرد که برای اینکه فردی بتواند مهارتی را یاد بگیرد، باید برانگیخته شود. مربی نقش مهمی را در برانگیختن‏، یادگیرندگان بر عهده دارد.

                          بسیار اتفاق افتاده است که ما یک دوره آموزشی برای گروهی برگزار کرده ایم، اما بعد از طی فرآیند یادگیری در بین افراد گروه کارآیی و اثربخشی دوره آموزشی کمتر از میزانی بوده است که در آغاز انتظار داشته ایم. همچنین در مدارس ما نیز مربیان آموزشی با یک مشکل تحت عنوان «انتقال یادگیری» مواجه هستند‎‎؛ یعنی به طور روشن و شفاف نمی دانند چگونه مطالب را به دانش آموزان انتقال دهند. لذا در این نوشتار به ۱۵ اصل مهم برای یادگیری موثر اشاره می کنیم.


                          اصل اول): همه می توانند یاد بگیرند

                          یک مربی باید همواره به این اصل مهم اعتقاد داشته باشد که هر فردی می تواند یاد بگیرد. پس در گام نخست مربی نباید گروه سنی خاصی را با توجه به مهارت های شناختی‏،‏ هیجانی و رفتاری خاص مقایسه کرده و نشانه و دلیلی برای عدم یادگیری در آنها پیدا کند

                          اصل دوم): انگیزش برای یادگیری

                          یک مربی باید این نکته را در نظر بگیرد که برای اینکه فردی بتواند مهارتی را یاد بگیرد، باید برانگیخته شود. مربی نقش مهمی را در برانگیختن‏، یادگیرندگان بر عهده دارد. او باید به گونه ای عمل کند که انگیزش برای یادگیری با «ادارک» فرد از وضعیت خود، همراه باشد. به عبارت دیگر، مربی باید یادگیرنده را به گونه ای برانگیزد تا او بتواند نسبت به عدم کفایت رفتاری مهارت و دانش کنونی خود‏، آگاه باشد و در عین حال، تصویر روشنی از رفتاری که باید اقتباس کند‏ داشته باشد. در این صورت یادگیرنده انگیزش لازم را برای یادگیری پیدا خواهد کرد.

                          اصل سوم): یادگیری طی یک فرآیند فعال و پویا

                          مربی باید بداند که یادگیری یک فرآیند فعال و پویاست و نه یک فرآیند انفعالی؛ یعنی او باید امکاناتی را فراهم سازد که یادگیرنده بتواند در گروه به فعالیت بپردازد و همراه دیگر افراد مشغول یادگیری شود و نکات مهم را یاد بگیرد و به شکلی فعال در امر یادگیری سهیم شود.

                          اصل چهارم): راهنمایی یادگیرنده

                          بعضی وقت ها، استفاده از روش آزمایش و خطا روشی بسیار وقتگیری است‎؛ یعنی مربی نمی تواند یادگیرنده را به حال خود بگذارد تا او بعد از اینکه نتیجه را مشاهده کرد به خطای خود پی ببرد.بنابراین مربی باید یادگیرنده را راهنمایی کند و لازم است اطلاعات مورد نیاز درباره یک مسئله را در اختیار یادگیرنده قرار دهد تا در این صورت، یادگیرنده قبل از اینکه مسئله را به طور ناقص یاد بگیرد و یا با خطا مواجه شود، اشتباهات خود را تصحیح نماید.

                          اصل پنجم): مواد و وسایل مناسب برای یادگیری

                          مربی باید مواد و وسایل مناسب را که برای یادگیری موضوع مورد نظر در اختیار یادگیرندگان قرار دهد و به این نکته توجه داشته باشد که در انتخاب مواد و وسایل یادگیری دچار اشتباه نشود و مواد و وسایلی را برای یادگیری انتخاب نکند که برای یادگیرندگان جنبه سرگرمی و بازی دارد.

                          اصل ششم): وقت کافی برای عمل درونی ساختن

                          مربی باید بعد از آموزش، به یادگیرنده وقت کافی بدهد تا عمل «درونی ساختن» تحقق پیدا کند‎، به عبارت دیگر به یادگیرنده فرصت کافی بدهد تا اصطلاحاَ به هضم مطالب آموخته شده بپردازد. زمانی که یک مربی به یادگیرنده این امکان را می دهد که عمل «درونی ساختن» در او تحقق پیدا کند، موجباتی را فراهم کرده است که یادگیرنده نسبت به یادگرفته های خود، تسلط بیشتری پیدا می کند و احساس آرامش نیز خواهد کرد.
                          گاهاَ دیده می شود که یک مربی خود را برای تمام کردن برنامه های آموزشی تحت فشار احساس می کند و به همین دلیل می کوشد از همه لحظات موجود در برنامه آموزشی استفاده کند تا به یادگیرنده نکته تازه ای بیاموزد، غافل از اینکه این نوع استفاده از زمان و تحت فشار قرار دادن افراد برای یادگیری، نادرست است.بنابراین توصیه می شود مربی بعد از آموزش، یادگیرنده را به حال خود بگذارد تا فرصتی برای درونی ساختن آنچه آموخته است، فراهم گردد.

                          اصل هفتم): استفاده از روشهای متنوع یادگیری

                          مربی باید از روشهای یادگیری متنوعی استفاده کند تا باعث خستگی یادگیرنده نشود. مربی می تواند روشهای یادگیری را بر حسب مفید بودن آن برای یادگیری یک مطلب خاص، تغییردهد و در مواردی که موثر بودن چند روش یادگیری به یک میزان است، باید از همه روشها به نحوی استفاده کند که عامل خستگی و کسالت، مانع از یادگیری موثر یادگیرنده نشود.

                          اصل هشتم): یادگیری در جهت رضایت یادگیرنده

                          مربی باید همواره این نکته را در آموزش به خاطر بسپارد که یادگیرنده باید از یادگیری رضایت حاصل کند. اگر یادگیرنده به این نتیجه برسد که یادگیری باعث ارضای یک یا چند نیاز او خواهد شد، کوشش و علاقه او برای یادگیری بیشتر خواهد شد و در مقابل، اگر یادگیرنده معتقد باشد که یادگیری موضوع مورد نظر برای او مفید نیست، بهترین وسایل و امکانات آموزشی نیز نمی تواند موجبات یادگیری موثر را برای او فراهم سازد.

                          اصل نهم): تشویق یادگیرنده

                          مربی باید در مقابل رفتار درست یادگیرنده‏، به او پاداش مناسب بدهد و او را تشویق کند تا فرآیند یادگیری در او تقویت شود. نکته ای در اینجا ذکر آن ضروریست این است که مربی باید برای یادگیری موثر از پاداشهای فوری و پاداشهای طولانی مدت، به تناسب استفاده کند. مثلاَ مربی می تواند به یادگیرنده بعد از آموزش یک موضوع در صورتی که یادگیرنده رفتار درست را از خود نشان داد، پاداشهای فوری بدهد و همچنین بعد از اتمام دوره آموزشی می تواند با ارزیابی و سنجش یادگیرنده پاداشی دیگر را برای او در نظر بگیرد.

                          اصل دهم): تعیین هدف و استاندارد

                          یادگیرنده باید بداند که برای چه هدفی یاد می گیرد و میزان (استاندارد) یادگیری او باید چه اندازه ای باشد. تا خود بتواند با در دست داشتن معیارها، پیشرفت خود را با آن مقایسه کنند و به قضاوت در مورد میزان پیشرفت خود در یادگیری، بپردازند. مربی در این خصوص می تواند هدفهایی را برای یادگیرنده تعیین کند تا او برای رسیدن به این هدفها، کوشش کند.

                          اصل یازدهم): تشخیص سطوح مختلف یادگیری

                          یک مربی باید همواره این نکته را در نظر بگیرد که یادگیری سطوح مختلف دارد و برای هر سطح یادگیری، به زمان و روشهای متفاوتی نیاز است. برای مثال وقتی مربی از یادگیرنده می خواهد یک شعر ساده را به خاطر بسپارد، سطح یادگیری با زمانی که از یادگیرنده می خواهد یک مسئله ریاضی را حل کند، متفاوت است. بنابراین مربی باید سطوح مختلف یادگیری را تشخیص دهد و برای هر سطح یادگیری، زمان کافی و روش مناسب را در نظر بگیرد.

                          به طور معمول در فرآیند یادگیری، چهار نوع سطح یادگیری داریم‎؛

                          الف) سطح اول که در پایین ترین سطح یادگیری قرار می گیرد مهارتهای مربوط به پاسخ های حرکتی، به یاد سپردن و شرطی شدن ساده است.

                          ب) سطح دوم که در سطحی بالاتر از سطح اول قرار می گیرد مربوط به یادگیری از نوع «انطباق و سازگاری» است که طی آن فرد دانشی را کسب و با محیط ساده، انطباق پیدا می کند.

                          ج) یک مربی با سطح سوم که در سطحی بالاتر از سطوح اول و دوم است زمانی مواجه می شود که به یادگیرنده مهارتهای مربوط به نحوه برقراری ارتباط مناسب با دیگران را می آموزد.

                          د) سطح چهارم که پیچیده ترین سطح یادگیری است مربوط به تغییر «ارزشهای» افراد و گروههاست. این نوع آموزش به هشیاری و دانایی بسیار و نیز زمان طولانی نیاز دارد و در عین حال، فرآیندی بسیار دقیق و ظریف است.

                          اصل دوازدهم): یادگیری گروهی و استفاده از جلسات بحث و گفتگو

                          یادگیرندگان دوست دارند که با افراد دیگری در یک گروه بحث و گفتگو کنند و به عمل متقابل اجتماعی بپردازند. مربی باید برنامه های آموزشی خود را چنان تهیه و اجرا کند که یادگیری گروهی را برای تعامل اجتماعی بهتر یادگیرندگان فراهم سازد و با استفاده از جلسات بحث و گفتگو, موجبات یادگیری یادگیرندگان را فراهم نماید. ذکر این نکته هم مهم است که جلسات بحث و گفتگو می تواند برای نشان دادن واکنش یادگیرندگان، تخلیه هیجانی آنان، رها شدن از خشم و نفرتی که ممکن است نسبت به یکدیگر پیدا کرده باشند، احساس دوستی و نزدیکی بین آنان و نیز برای روشن شدن مطالب یادگرفته شده موثر باشد. مربی می تواند در یادگیری گروهی از یادگیرندگان بخواهد که در مورد یک موضوع به بحث و گفتگو بپردازند و زمانی که در بین اعضای گروه اختلاف دیدگاه و نظر به وجود آمد، از همین اختلاف نظر برای رشد یادگیری در یادگیرندگان استفاده کند.

                          اصل سیزدهم): تفریح و سرگرمی همراه یادگیری

                          مربی باید این اصل را به خاطر بسپارد که یادگیرنده علاقمند است در عین اینکه یاد می گیرد، تفریح و سرگرمی نیز داشته باشد تا مقداری از نیروی هیجانی و بدنی خود را صرف کند. بنابراین توصیه می شود مربیان برای یادگیرندگان محلی را برای انواع ورزشها اختصاص دهند و با اختصاص محلی برای نمایش فیلم های آموزشی و فیلم های سرگرم کننده و نظایر آن، علاقه و انگیزش یادگیرندگان را برای یادگیری بیشتر، افزایش دهند.

                          اصل چهاردهم): آموزش عملی همراه با آموزش نظری

                          یک مربی باید در فرآیند یادگیری از آموزش های صرفاَ نظری برای آموزش یادگیرندگان اجتناب نماید و این نکته را در نظر داشته باشد که نباید همه اوقات یک دوره آموزشی صرف بیان نظری مطالب شود، بلکه باید یادگیرندگان را درگیر آموزش های عملی نیز ساخت تا یادگیری به طور موثر صورت پذیرد.

                          اصل پانزدهم): پاسخ به پرسشهای اساسی یادگیری

                          گاهاَ مشاهده می شود که در فرآیند یادگیری یک مربی به طور دقیق نمی داند که یادگیرندگان باید چه مهارتهایی را یاد بگیرند و هدف از آموزش یادگیرندگان چیست؟ همین ناآگاهی مربی باعث می شود که یادگیری به صورت موثر و اثربخش نباشد. اما زمانی که مربی بداند که یادگیرندگان باید چه چیزی یاد بگیرند، یادگیری اثربخش و مفید خواهد بود.
                          یک مربی برای اینکه در این خصوص موفق باشد باید به پرسشهای زیر قبل از آغاز آموزش یادگیرندگان پاسخ گوید:

                          الف) یادگیری در کدام جهت باشد؟
                          ب) طی فرآیند یادگیری، باید نسبت به حل کدام مسایل و مشکلات تاکید شود؟
                          ج) کدام دانشها، معلومات و مهارتها باید کسب شوند؟
                          د) چه مطالبی باید به یاد سپرده شوند؟
                          و) کدام نگرشها یا طرز تلقی ها باید تغییر کند؟
                          هـ) کدام کردارها، اعمال یا رفتار یادگیرندگان باید تغییر یابند یا اصلاح شوند.
                          ی) پرورش قدرت خلاقیت یادگیرندگان در چه زمینه هایی مورد توجه است؟


                          منبع:باشگاه تحلیل‌گران جوان آریا
                          زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                          نظر


                          • #28
                            مطالعه مفيد چگونه حاصل مي شود؟

                            چكيده: مقدمات و شرايط اوليه لازم براي آغاز مطالعه چيست؟ چگونه مي توان پرورش مناسبي براي آغاز مطالعه يافت؟ براي مطالعه بهتر لازم است پاسخ مناسبي براي اين پرسش‌ها بيابيد. مقدمات و شرايط اوليه لازم براي آغاز مطالعه چيست؟ آيا تا كنون دقت كرده‌ايد كه هر جلسه مطالعه شما چگونه شروع مي شود؟


                            براي آن كه بتوانيد بهتر مطالعه كنيد ، به نكات زير توجه نماييد:

                            1- مكان مطالعه:
                            دانش آموزان در خصوص مكان مطالعه عادتهاي متفاوتي دارند. مطالعه در منزل، پارك و كتابخانه عمومي از رايج‌ترين مكان‌هاي مطالعه محسوب مي شوند. آنچه در اين باره بايد بدانيد اين است كه محيط و مكان مطالعه علاوه بر داشتن شرايطي چون سكوت و آرامش، بايد تا حد امكان ثابت و بدون تنوع باشد.
                            اگر مي خواهيد واقعا با تمركز مطالعه كنيد، بايد سعي كنيد كه خود را به محيط يكنواخت و ثابت عادت بدهيد.
                            بنابراين فضاهاي عمومي مانند پارك براي يك مطالعه جدي، مكان مناسبي محسوب نمي شوند. تغييرات مكرر در دكور اتاق و يا مكان نيز - چون مخل تمركز است - توصيه نمي گردد.

                            2- هدفمندي مطالعه:
                            هدف‌مندي در مطالعه يعني داشتن يك ذهنيت روشن و شفاف درباره اهداف، برنامه‌ها و پيش بيني‌هاي لازم. اين موضوع را از زواياي مختلف مي توان مورد بحث قرار داد. يك بعد مهم آن به نيات، ايده آل‌ها و انگيزه‌هاي شما بر مي گردد. بعد ديگر آن به آرامش ذهني و نظم رفتاري شما مربوط است. مسئله ديگر اين است كه چقدر مهارتها و ظرافتهاي لازم را در برنامه ريزي و به خصوص پيش بيني تغييرات به خرج دهيد. يعني اگر به دليلي برنامه شما بهم بخورد چگونه مديريت زمان مي كنيد.

                            3- آغاز هوشيارانه:
                            هوشياري يعني داشتن يك آگاهي ارادي و به عبارت بهتر يعني بيداري آگاهانه. بسياري از ما به هنگام مطالعه بيداريم، ولي از هوشياري لازم برخوردار نيستيم. براي داشتن هوشياري لازم، وضو بگيريد، نيت كنيد، براي يكي دو دقيقه چشمان خود را ببنديد و افكارتان را بر روي كاري كه مي خواهيد انجام دهيد متمركز كنيد، مثل اينكه من در اين لحظه با آمادگي كامل مي خواهم مطالعه ام را شروع كنم. تمرين خودآگاهي و تقويت هوشياري، كيفيت آغاز و ادامه را افزايش خواهد داد.

                            4- تفاوت‌هاي فردي:
                            بر خلاف گفته‌ها و تبليغات بعضي از مراكز، هيچ قانون كلي براي تعيين مقدار زمان لازم مطالعه وجود ندارد. چون افراد مختلف توان و حوصله و هوش متفاوت دارند. بنابراين مهم تر از آنكه ساعات مطالعه خود را افزايش دهيم، اين است كه از مطالعه مان - هر قدر هم اندك باشد - بهترين و بيشترين استفاده را ببريم. پس به جاي مقايسه مقدار ساعات خود با ديگران، از زمانهاي مطالعه خود به طور مطلوب استفاده كنيد.

                            5 - برنامه اي براي افزايش ساعات:
                            اگر مي خواهيد كه ساعات مطالعه خود را افزايش دهيد، دقت كنيد كه نبايد عجله كرد. چون هر رفتار در طول زمان به وجود مي آيد، تغيير رفتار نيز نياز به زمان دارد. عجله و دستپاچگي در افزايش زمانهاي مطالعه به نتيجه اي غير از آشفتگي و اضطراب نخواهد انجاميد.

                            6- تعيين خط پايه:
                            مبناي افزايش ساعات مطالعه، ارزيابي وضع فعلي و تعيين خط پايه است. اين كار بسيار آسان است و مي تواند توسط خودتان يا يكي از اطرافيان انجام گيرد. براي يك هفته يا ده روز نموداري رسم كنيد كه محور عمودي آن نشان دهنده دقايق و ساعات و بردار افقي آن نشان دهنده روزها باشد. در پايان روز آخر ميانگين ساعات را محاسبه كنيد. حال بر اساس توانايي‌هاي فردي خود و با يك روند منطقي در ماه اول 60 تا 90 دقيقه و در ماههاي بعد به همين ترتيب ساعات بيشتري را به برنامه خود اضافه نماييد.



                            منبع:studyskill.mihanblog.com
                            زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                            نظر


                            • #29
                              شرايط مطالعه بهتر

                              «بكارگيري شرايط مطالعه يعني بهره‌وري بيشتر از مطالعه»

                              شرايط مطالعه ، مواردي هستند كه با دانستن ، بكارگيري و يا فراهم نمودن آنها ، مي توان مطالعه اي مفيدتر و با بازدهي بالاتر داشت . در واقع اين شرايط به شما ياد مي دهند چگونه از زمانهاي مطالعه ، بهره‌وري بالاتري داشته باشيد . به شما مي آموزند قبل از شروع مطالعه چه اصولي را به كار گيريد ، در حين مطالعه چه مواردي را فراهم سازيد و چگونه به اهداف مطالعاتي خود برسيد.


                              1- براي موفقيت در مطالعه ، بايد درست آغاز كنيد:

                              يعني برنامه درسي خود را طوري تنظيم كنيد كه از خواندن كتابها ، هدفي واضح و روشن را دنبال كنيد .
                              - درسهاي خود را طوري برنامه ريزي كنيد كه هنگام مطالعه ، ابتدا كتابهاي آسان را بخوانيد ، نه كتابهاي مشكل را.
                              - در هنگام مطالعه يك كتاب ، ابتدا از قسمت‌هاي آسان و جذاب شروع كنيد و بعد به سراغ بخشهاي مشكل تر آن برويد . اين كار را مي توانيد با مرور قسمت‌هاي خوانده شده قبلي آغاز كنيد. قسمت‌هاي آسان و جذاب علاقه شما را به خواندن افزايش مي دهند.
                              - در برنامه ريزي درسي خود ، موضوع‌هاي مشابه را پشت سر هم قرار ندهيد و آنها را يكي پس از ديگري مطالعه نكنيد تا حد ممكن بين آنها فاصله بگذاريد.
                              - اگر مي خواهيد چند كتاب را در يك روز مطالعه كنيد ابتدا زمانهاي خواندن و ترتيب قرار گرفتن آنها را مشخص كنيد و بعد به مطالعه بپردازيد .
                              - حتي المقدور براي يك كتاب بيش از دو ساعت وقت در نظر نگيريد . و زمانهاي مطالعه را به مدتهاي دو ساعته تقسيم كنيد . تصور نكنيد كه هر چقدر زمان مطالعه يك كتاب بيشتر باشد بهتر است بر عكس هر چقدر زمان كوتاه گردد و موضوع مورد مطالعه عوض گردد ، ميزان يادگيري افزايش مي يابد .
                              - اگر مي خواهيد در شش روز هفته ، شش كتاب بخوانيد، هرگز هر كتاب را در يك روز نخوانيد و براي شش روز ، شش كتاب در نظر نگيريد . بهتر است هر روز را به شش قسمت تقسيم كنيد و در هر قسمت ، يك كتاب بخوانيد و اين روند را در شش روز هفته ادامه دهيد .
                              - به روش تدريجي درس بخوانيد ، يعني در طول سال تحصيلي درس بخوانيد و خواندن دروس را به شبهاي قبل از امتحان موكول نكنيد . مطالعه تدريجي و با تداوم در طول سال تحصيلي بسيار بهتر از مطالعه فشرده و با تراكم در چند روز قبل از امتحان است.

                              2- برنامه ريزي :

                              يكي از عوامل اصلي موفقيت داشتن برنامه منظم است»
                              برنامه ريزي صحيح اين است كه چگونه از وقت و امكانات موجود حداكثر استفاده را ببريد . عدم برنامه ريزي صحيح باعث اتلاف وقت شده و بازده مطالعه بسيار كاهش مي يابد .
                              نكته اي كه در اين جا قابل ذكر مي باشد اينست كه ، داشتن برنامه مهم است ولي مهم تر از آن اجراء برنامه است .

                              الف )برنامه ريزي درسي :

                              بهترين برنامه ريزي درسي، خود فرد است . يعني هر شخص بايد با توجه به شرايط روحي ، جسمي ، محيطي ، زماني ،علاقه ، هدف ، نقاط ضعف و قوت خويش براي خودش برنامه ريزي كند .
                              ب ) كوتاه ، ساده و قابل اجراء بودن برنامه صحيح است .
                              يعني هر قدر برنامه حجيم و سخت باشد تاثير منفي بر روحيه فرد مي گذارند و به خاطر پيچيدگي شان ، غالباً با شكست مواجه مي شوند .هر قدر برنامه كوتاهتر و ساده تر باشد . شخص راحت تر آن را در زمان تعيين شده انجام مي دهد. و تجربه اي موفق در زمينه برنامه ريزي كسب مي كند . و اين تجربيات موفق در رسيدن به موفقيت‌هاي بعدي تاثير بسزايي خواهندداشت .

                              ج ) اجراء برنامه در زمان مشخص :

                              وقتي برنامه اي را نوشته‌ايد . بايد آن را درزمان مشخص اجرا كنيد . اگر نظم خاصي در اجراء برنامه داشته باشيد ، به راحتي مي توانيد به اهداف خويش برسيد. كساني كه نظم و ترتيب در اجراء برنامه را رعايت نمي كنند ، غالباً برنامه‌هاي آنان با شكست مواجه مي شود .

                              3- نظم و ترتيب :

                              « اساس هر سازماني به نظم آن بستگي دارد »
                              رعايت نظم از شرايط مهم مطالعه به حساب مي آيد . چرا كه نظم به ايجاد تمركز حواس كمك مي كند. همچنين وقتي كه نظم بر پا شد ، يادگيري بهتر صورت مي گيرد . اگر اتاق و ميز مطالعه نامنظم باشد موجب حواس پرتي و اختلال در يادگيري مي شود . توجه داشته باشيد . هر جور كه مطالب را به حافظه بدهيد ، بر همان اساس نيز مي توانيد آنها را بازيابي كنيد .

                              4- حفظ آرامش :

                              « آرامش ضمير ناخود آگاه را پويا و فعال مي كند»
                              درسي را كه با آرامش بخوانيد قطعاً بهتر مي توانيد بياموزيد ، براي آنكه بازده مطالعه خود را بالا ببريد ، در سخت‌ترين شرايط و حتي كوتاهترين زمان نبايد مضطرب شويد و سعي كنيد در اين مدت كوتاه با آرامش خاطر مطالعه كنيد. مطالعه بدون اضطراب و خونسردي كامل ، تاثيري بسيار مثبت در افزايش ميزان يادگيري دارد. توجه داشته باشيد كه حفظ خونسردي و آرامش ، هرگز به معناي بي خيالي و بي حالي نيست ، بلكه به معني وضعيتي هوشيار همراه تمركز حواس و بدون دلهره است . روانشناسان معتقدند كه اضطراب كم براي مطالعه و موفقيت لازم است ، زيرا شخص را به تحرك و فعاليت وا مي دارد و باعث مي شود كه به طور جدي به درس خواندن بپردازد ، اما اگر اين اضطراب از حد معمول خود خارج شود و استرس و دلهره در فرد ايجاد كند نه تنها مفيد نيست ، بلكه مانع از فعاليتهاي وي شده ، و حتي در جلسه امتحان مانع از يادآوري آموخته‌هاي شخص مي شود . نكته اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه در اغلب موارد ، اضطراب ناشي از تفكرات منفي شماست . وقتي كه نسبت به امتحان تصور منفي داريد، از آوردن نمره كم مي ترسيد ، عواقب قبول نشدن را در نظر مي گيريد . در نتيجه تصورات منفي ، موجب اضطراب مي گردند و اضطراب سدي در راه كارايي حافظه مي گردد و اين عمل خود اضطراب بيشتر را به دنبال خواهد داشت و نهايتاً اينكه اين سيكل معيوب همچنان ادامه خواهد يافت .

                              5- استفاده صحيح از وقت :

                              «بنيامين فرانكلين مي گويد : پس وقت را تلف نكنيد زيرا زندگي از وقت تشكيل شده است »
                              استفاده صحيح از وقت و هدر ندادن آن بسيار مهم است .چرا كه زمان از دست رفته را نمي توان مجدداً باز يافت . زمان را نمي توان ذخيره كرد ، نمي توان خريد و يا فروخت و نمي توان از 24 ساعت ديگران قرض گرفت زمان سرمايه اي است كه اگر مورد استفاده قرار نگيرد ، از دست مي رود در حالي كه يك سرمايه مالي اين چنين نيست .
                              اگر منصف باشيم با كمي دقت و تامل در مي يابيم كه مشكل اصلي كمبود وقت نيست ، بلكه در نحوه استفاده از آن است .

                              6- سلامت و تندرستي :

                              « عقل سالم در بدن سالم است »
                              سلامت جسمي و رواني در يادگيري تاثير بسزا دارد.

                              7- تغذيه مناسب :

                              « تغذيه صحيح نقش مهمي در سلامتي دارد.»
                              غذا را به موقع و سر وقت بخوريد ، از خوردن غذا در ساعت‌هاي گوناگون و بدون نظم و برنامه به پرهيزيد . سعي كنيد صبحانه و ناهار و شام را در ساعات معين بخوريد . به برنامه غذايي خود نيز نظمي خاص بدهيد .

                              8- تنفس صحيح :

                              « يكي از مهمترين اعمال بدن انسان ، تنفس است . » تنفس عميق باعث مي شود كه ما در هر نفس اكسيژن بيشتري را به شش‌هاي خود برسانيم . اين اكسيژن به سلولهاي مغزي كه خود ذخاير اكسيژن كمي دارند ، كمك مي كند تا فعاليت بيشتري داشته باشند . افزايش فعاليت اين سلولها يعني پمپاژ بيشتر يونها بين دو سري غشاء سلول به خصوص براي يون‌هاي سديم و كلسيم كه به خارج غشاء مي روند و پتاسيم و كلر كه به داخل آن مي آيند . هرگاه تغييرات غشاء نرون به نرون بعدي منتقل شود ، اين تغييرات به نوبه خود مسيرهاي جديدي براي انتقال از راه مدارهاي عصبي مي شوند و وقتي اين مسيرهاي جديد برقرار شدند ، با تفكر ما فعال مي شوند و خاطره‌ها را مجدداً توليد مي كنند . اين فرآيند كه حافظه نام دارد كاملاً به اكسيژن نياز دارد . به همين دليل است كه در هواي آلوده به دود سيگار و ساير گازهاي سمي بازده يادگيري و حافظه به شدت كاهش مي يابد. از سوي ديگر تنفس صحيح و عميق باعث مي شود كه سيستم ايمني ما فعالتر شود . بنابراين حركات عضلاني و تنفس عميق ، جريان لنفاوي را به راه مي اندازد و باعث مي شود كه گردش خون بهتر انجام شود ، خود لنف بهتر كار كند و سيستم ايمني تقويت شود.

                              9- ورزش :

                              « ورزش كليد عمر طولاني است »
                              شما مي توانيد ورزشهاي دلخواه خود را انتخاب كنيد و در برنامه روزانه خود قرار دهيد. به طور مثال پياده روي يكي از ورزشهاي مفيد و مناسب و در عين حال بسيار ساده و براي عموم امكان پذير است .
                              علاوه بر پياده روي از ورزشهاي مفيد براي كسب تمركز فكر و پرورش حافظه « يوگا » است يوگا به معناي تمركز نيرو در اصطلاح هندي يعني تمركز فكر و حواس . با انجام تمرينات يوگا مي توانيد تمركز حواس خود را بهبود بخشيد .

                              10- استراحت مغزي :

                              « هنگامي كه خسته هستيد ، مطالعه نكنيد »
                              براي انجام كارهاي فكري خصوصاً مطالعه بايد مغز كاملاً آماده و سرحال باشد تا در به خاطر سپردن مطالب مشكل نداشته باشد . شما مي توانيد از روشهاي مختلف و دلخواه خودتان براي رفع خستگي استفاده كنيد ، اما يكي از روشهاي مناسب براي رفع خستگي تنفس عميق است . همچنين يك خواب سبك و كوتاه در مواقعي كه خيلي خسته هستيد در برطرف كردن خستگي بسيار مناسب است.

                              11- خواب كافي :

                              « خواب فراگيري و حافظه را تقويت مي كند»
                              يك خواب 8-6 ساعته معمولاً كافي است . بنابراين سعي كنيد طوري برنامه‌هاي درسي خود را تنظيم كنيد كه شبها حداقل 6 ساعت بخوابيد تا مغز شما به اندازه كافي استراحت كند . همچنين خواب نيم تا يك ساعت ( ظهرها بعد از ناهار ) بسيار مناسب است.

                              12- درك مطلب :

                              « آنچه در حافظه بلندمدت باقي مي ماند ، معني مطالب است »
                              سعي كنيد هنگام مطالعه ، مطالب را به خوبي درك كنيد، تا بتوانيد به راحتي آنها را به خاطر بسپاريد . نكته اي كه در درك معني تأثير بسزا دارد و بازده مطالعه را بسيار افزايش مي دهد ، يادداشت برداري مطالب خوانده شده است . يادداشت برداري در افزايش ميزان يادگيري بسيار مؤثر است .

                              13- تشويق و پاداش :

                              «تشويق نيروهاي ذهني و رواني را به فعاليت وا مي دارد»

                              14- شرطي شدن :

                              « شرطي شدن به تمركز حواس كمك مي كند »
                              براي يادگيري و ايجاد تمركز حواس شرطي شدن نسبت به مكان و زمان مطالعه نقش مهم دارد . براي آنكه تمركز حواس راحت تر به دست آيد و سريعتر براي آن آماده شويد ، بايد به مكان و زمان مطالعه خود را شرطي كنيد.

                              15-تحرك مغزي :

                              « هنگام مطالعه نبايد كاملاً آرام نشست »
                              منظور از تحرك ، حركت كردن و راه رفتن در حين مطالعه نيست و يا هدف از حركت ، فعاليت زياد بدني نيست كه در اين صورت نيز تمركز حواس مختل مي شود و ميزان يادگيري كاهش مي يابد . اصولاً بهترين وضعيت براي مطالعه ، نشستن پشت ميز است نه حركت كردن و راه رفتن . منظور از تحرك اين است كه در حين مطالعه هر چند دقيقه ، يك بار حركتي كوچك داشته باشيد تا گردش خون در مغز بهبود يابد و بهتر بتوانيد مطالب را بياموزيد . حتي با چند حركت ساده سرو بدن مي توانيد از حالت ركودي و رخوت جلوگيري كرده و با تمركز بالاتري درس بخوانيد.

                              16- اتاق مطالعه :

                              « اتاق مطالعه بايد آرام باشد»
                              اتاق مطالعه بايد ساكت و آرام و تا حد ممكن از عكس، پوستر و اشيايي كه موجب حواس پرتي مي شوند . خالي باشد.
                              نور اتاق بايد كافي و مناسب باشد. بهترين نور براي مطالعه روشنايي روز است . نور بايد در سطح اتاق پخش گردد. بنابراين چراغ مطالعه براي درس خواندن مناسب نيست . نور نبايد كم باشد . اتاق مطالعه بايد از تهويه مناسبي برخوردار باشد.
                              در مطالعه فاصله چشم تا كتاب بايد رعايت شد و فاصله مناسب حدود 40-30 سانتي متر است .
                              ميز مطالعه بايد از نظر ارتفاع وسعت و رنگ مناسب باشد.

                              17- زمان مطالعه :

                              واقعيت اين است كه هيچ زماني به طور دقيق و انحصاري براي مطالعه وجود ندارد .
                              زمان مطالعه بستگي به خودش دارد كه چه موقع از نظر جسمي و رواني آمادگي لازم را داريد .
                              نكته اي كه در مورد زمان مطالعه بايد رعايت كنيد استراحت چه قبل از مطالعه و چه بعد از مطالعه را بايد در نظر گرفت .
                              نيم ساعت مطالعه و 5 دقيقه استراحت ، روش بسيار خوبي براي مطالعه كردن است . زيرا اولاً شما آستانه يادگيري را رعايت مي كنيد و ثانياً با استراحت كوتاه ، فرصتي براي مغز در نظر مي گيريد تا به تجزيه و تحليل اطلاعات بپردازد بايد يادآور شد كه نيم ساعت مطالعه و 5 دقيقه استراحت به اين معني نيست كه دقيقاً بعد از نيم ساعت مطالعه حتماً استراحت كنيد حال اگر چند دقيقه اين طرف و آن طرف شد ، اشكالي ندارد . اما بهتر است بيش از 45 دقيقه نشود.


                              منبع :شرايط مطالعه ؛ مولف بيژن علي پور
                              زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                              نظر


                              • #30
                                یادگیری مبتنی بر مغز

                                اشاره


                                علوم بنیادی اعصاب (عصب شناسی و رفتارشناسی مغز و سلسله اعصاب)، از جمله دانش های پیچیده ای است که به تدریج و آرام- آرام وارد عرصه های زندگی می‌شود. امروزه کاربردهای عصب شناسی در علوم تربیتی و آموزش و پرورش، گسترده تر از سایر زمینه‌ها نمود یافته است. آن چه در پی می‌آید مقاله ای است که از مجله معروف و حرفه ای «رهبری آموزشی» ترجمه شده است که به رغم سنگین بودن برخی از بخش های آن، قابل تعمق و خواندنی است. نکته های خارج شده در این مقاله، می‌تواند فرضیات بسیاری از پژوهش های تربیتی و رفتاری را شکل دهد. در «علوم اعصاب» مطالب زیادی دارد که می‌تواند به درک ما از تدریس و یادگیری بیفزاید. اما برای آوردن پژوهش به بیرون از آزمایشگاه و به داخل کلاس درس، باید محتاط باشیم. ما مطالب فراوانی در مورد ارتباطات بین مغز و راهکارهای کلاس درس شنیده ایم. اما در این مورد، واقعاً چه می‌دانیم؟

                                مربیانی که حلقه اتصال «علوم مغز» را با تدریس و یادگیری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند، باید در مورد نحوه تفسیر و استفاده از پژوهش، محتاط باشند و سنجیده عمل کنند. کسانی از ما، که در حرفه تعلیم و تربیت، پژوهش های علوم بنیادی اعصاب را مطالعه می‌کنند، می‌کوشند آنها را با داده های روان شناسی کاربردی یا «علوم شناختی» سازگار سازند.

                                هنگامی که به «مطالعات چندگانه» با مثال های خوب و شواهد روشن برمی خوریم، آنها را به دیگر مربیان خاطر نشان می‌کنیم و هیچ وقت نمی گوییم:«پژوهش های مغزی ثابت می‌کند که....» زیرا در واقع پژوهش مغزی چیزی در مورد حرفه تعلیم و تربیت ثابت نمی کند؛ بلکه ممکن است فقط مسیر بخصوصی را نشان دهد. نارضایی از یادگیری مبتنی بر مغز دیدگاه های من در مورد نارضایی های اصلی از یادگیری مبتنی بر مغز به این قرار است: برخی افراد، اغلب تصویر غلطی از یافته‌ها ارائه می‌دهند. این انتقاد درستی است. بسیاری از مربیان خیرخواه فکر می‌کنند که یک «مطالعه تک رشته ای»، حتی بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجیه می‌کند. هیچ گونه مدرک و دلیلی که این امر را به اثبات برساند، نیست.

                                درواقع، اکثر راهکارهایی که برای تدریس موفقیت آمیز پذیرفته می‌شوند، مجموعه ای از روانشناسی بنیادی و خردمندی عمومی هستند که با کوشش و خطا اصلاح شده اند. اما به هر حال یافته های جدید، قادر است همه ما را در جهات سازنده تری هدایت کند. مطالعات ارزشمند جدید بینش هایی ارائه می‌دهند که نشان دهنده این مطلب هستند که انجام دادن برخی اقدامات معین، بسیار معقول به نظر می‌رسد. این عقیده نادرست است که مدرسه را فقط بر اساس پژوهش در مغز پایه گذاری کنیم. زیرا مدارس باید اموری چون بودجه، اهداف، منابع، علایق جامعه محلی، فرهنگ محلی و استانداردها را نیز در نظر داشته باشند، با این حال، مدارسی هم که پژوهش های مغز را نادیده بگیرند، به همان اندازه بی احتیاطی کرده اند. در این رویکرد، هیچ عنصر جدیدی وجود ندارد.

                                وقتی افراد می‌گویند معلمان خوب سال هاست که دارند این طور عمل می‌کنند، چنین افرادی یا خیلی جوان هستند یا حافظه ضعیفی دارند، زیرا همین 35 سال پیش بود که کلاس هایی که فقط با روش سخنرانی در آنها تدریس می‌شد و لبریز از مواد درسی بودند و دانش آموزان ساکت، پشت میزهایشان بی حرکت می‌نشستند، نشانه تدریس خوب به حساب می‌آمدند. این درست است که در طول قرون و اعصار، معلمان از راهکارهای سازگار با مغز استفاده کرده اند، اما دلیل این امر آن نبوده است که آنها درباره مغز اطلاعات زیادی داشته اند. احتمالاً آنها از دانش گرد آوری شده و پالایش شده استفاده می‌کردند. ولی این مطلب نیز حقیقت دارد که اگر مربیان ندانند چرا دارند این گونه عمل می‌کنند، از هدفمندی و حرفه ای بودن فعالیت های آنها کاسته می‌شود.

                                زیرا پیروی از برخی از این پندارها، به تدریس نامطلوب منتهی شده است. در اینجا فهرستی از عناوین پژوهش هایی را ارائه می‌دهیم که در کلاس درس قابل اجرا هستند. به علاوه عناوینی که دربردارنده مفاهیم ضمنی برای بهبود یادگیری، حافظه، مدارس و قابلیت های کارکنان هستند، ضمیمه شده است:

                                * مغز اجتماعی؛ «پایگاه اجتماعی» و «تعاملات» چگونه بر «سطوح هورمونی» تأثیر می‌گذارند؟

                                * مغز موسیقایی: آموزش موسیقی چگونه بر مغز و رفتار تأثیر می‌گذارد؟

                                * مغز هورمونی: هورمون‌ها چگونه می‌توانند بر «شناخت» تأثیر بگذارند و چگونه تأثیر می‌گذارند؟

                                * مغز متحرک: حرکت چگونه بر یادگیری تأثیر می‌گذارد؟

                                * «مغز انعطاف پذیر» چگونه می‌توان مغز را غنی ساخت و چه چیزی می‌تواند آن را تغییر دهد؟

                                * مغز فضایی: ساخت و کار فضا، «یادگیری رابطه ای» و «یادآوری» چیست؟

                                * مغز توجه کننده: «قشر پیش پیشانی مغز» چگونه توجه را برمی انگیزد یا از آن می‌کاهد؟

                                * «مغز عاطفی»: تهدیدها چگونه بر حافظه، سلولها و ژن‌ها تأثیر می‌گذارند؟

                                * «مغز صبور»: زمان چگونه بر فرایند یادگیری تأثیر می‌گذارد؟

                                * «مغز محاسباتی»: «پس خوراند»(بازخورد ) چگونه نقش خود را در شکل گیری شبکه های عصبی ایفا می‌کند؟

                                *«مغز ماهر »:هنر چگونه بر مغز و رفتار تأثیر می‌گذارد

                                * «مغز پیوسته»: واحدهای اطلاعات مغز، چگونه در سراسر بدن گردش می‌کنند؟

                                * «مغز رشد یابنده»: چگونه می‌توان ارزش سال های اولیه زندگی را، با دانستن این که در آن سال‌ها چه اعمالی را در چه دوره هایی باید انجام داد، بهینه کرد؟

                                * «مغز گرسنه»: تغذیه، چگونه بر یادگیری اثر می‌گذارد و در این مورد بهترین غذاها کدام است؟

                                * «مغز به یادآورنده»: خاطرات ما چگونه «کدگذاری» و «بازیابی» می‌شوند؟

                                وقتی یافته های علوم اعصاب را با یافته های جامعه شناسی، شیمی، انسان شناسی، مطالعات محیط زیست، روان پزشکی، روان شناشی، علوم تربیتی و درمانی ترکیب می‌کنیم به کاربردهای قدرتمندی دست می‌یابیم. مغز، چیزی است که آن را در اختیار داریم. اما ذهن عبارت از نحوه استفاده ما از مغز است. اکنون به اندازه کافی در مورد مغز اطلاعات در دست داریم که بتوانیم راهکارهایی را که تا همین چند سال پیش، فقط به منزله اندیشه های خوب، ولی بدون پایه و اساس علمی مطرح بود، توجیه کنیم. برای مثال، پای بندی محکم به عواطف شدید، مثل وضعیت هایی که در جشن ها، مسابقات یا تئاتر به وجود می‌آید، ممکن است در یک فعالیت سبب ترشح آدرنالین گردد و خاطره یادگیری را با شدت بیشتری کدگذاری و ضبط کند.

                                انتقادهای بیشتر سرعت تغییرات پژوهش در مغز آن قدر زیاد است که آن را از اعتبار می‌اندازد. همه رشته های پویا، مثل پزشکی، فن آوری، ژنتیک و مخابرات به سرعت در حال تغییر هستند. مثلاً رایانه ای که پنج سال پیش خریده اید، امروز دیگر قدیمی شده است. با این حال، درست است که ممکن است سرعت یک رایانه جدید بیشتر باشد، این امر، رایانه قدیمی را از اعتبار نمی اندازد. همین طرز فکر در پژوهش در مغز نیز مفید واقع می‌شود. بیایید فرض کنیم یکی از مناطق آموزش و پرورش، دانش آموزان را در شرایطی قرار داده است که موسیقی موزارت را بشنوند. با این فکر که گوش دادن به این موسیقی یادگیری را تقویت می‌کند، می‌خواهد تصمیم بگیرد که شرکت دانش آموزان در برنامه زود هنگام موسیقی باید انتخابی باشد یا اجباری.

                                منطقه برای تصمیم گیری در این مورد، هم باید درباره آثار موسیقی موزارت بر عواطف، حافظه، شناخت و مهارت های اجتماعی دانش آموزان و هم در مورد هزینه های مطالعات مدرسه و نتایج آن، اطلاعاتی به دست بیاورد. با توجه به تلاش های منتقدان برای بی اعتبار ساختن این نظریه، ذکر واقعیت موجود در پشت این ماجرا مفید است. مطالعاتی که پژوهشگران انجام داده اند فقط وجود یک تقویت جزیی را در «استدلال فضایی- زمانی» نشان داد .پژوهشگران معتقد بودند که ممکن است موسیقی دارای تأثیر دیگری نیز باشد(و همین طور هم هست).

                                ولی هرگز ادعا نکردند که صرف چند دقیقه گوش دادن به موسیقی موزارت، از فرد یک انیشتین می‌سازد! مطالعاتی که نتوانستند این پدیده را منعکس کنند یا اصلاً آن را منعکس نکردند، فاقد نکات ارزشمند واقعی بودند. در تمام جار و جنجال هایی که به طرفداری از تأثیر موسیقی موزارت برپا شد، مردم غالباً به مطالعاتی که شهرتشان کمتر بود، با وجود آن که نشان می‌دادند آموزش موسیقی حافظه را تقویت می‌کند و این که موسیقی قادر است مغز را از نظر فیزیکی تغییر دهد، توجه نشان ندادند.

                                آموزش زود هنگام و بلندمدت موسیقی، واقعاً اثر مثبت در یادگیری، حافظه و هوش دارد مربیان باید به این گونه مطالعات توجه کنند، نه این که منتظر معجزه باشند. مشاوران در تلاش اند در«جنبش یادگیری مبتنی بر مغز» سرمایه گذاری کنند. اکثر مشاوران و مسئولان بهبود قابلیت های کارکنان، سعی می‌کنند به موازات تحولات حرکت کنند. آنها اظهارات خود را اصلاح و تعدیل و از حقیقت پیروی می‌کنند. متأسفانه، برخی معلمان و مشاوران، حقیقت را کش و قوس می‌دهند، از انجام دادن پژوهش خودداری می‌ورزند، معلمان را گمراه می‌کنند و درباره چیزهایی که در زمینه پژوهش در مغز از آنها سخن رانده می‌شود و چیزهایی که از آنها صحبت نمی شود، ادعاهای غلط دارند. «فرآیند بررسی و تجدید نظر در مورد کارکنان» باید این افراد را از چنین اعمالی آگاه سازد و آنها را ترغیب کند، تا کیفیت اظهارات خود را ارتقاء بخشند یا در غیر این صورت، به دنبال حرفه دیگری بروند.

                                افسانه: «یادگیری تحت فشار روحی کم » بهترین نوع یادگیری است.

                                حقیقت: هنگامی که به «مطالعات چندگانه» با مثال های خوب و شواهد روشن برمی خوریم، آنها را به دیگر مربیان خاطر نشان می‌کنیم و هیچ وقت نمی گوییم:«پژوهش های مغزی ثابت می‌کند که....» زیرا در واقع پژوهش مغزی چیزی در مورد حرفه تعلیم و تربیت ثابت نمی کند؛ بلکه ممکن است فقط مسیر بخصوصی را نشان دهد. نارضایی از یادگیری مبتنی بر مغز دیدگاه های من در مورد نارضایی های اصلی از یادگیری مبتنی بر مغز به این قرار است: برخی افراد، اغلب تصویر غلطی از یافته‌ها ارائه می‌دهند. این انتقاد درستی است. بسیاری از مربیان خیرخواه فکر می‌کنند که یک «مطالعه تک رشته ای»، حتی بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجیه می‌کند. هیچ گونه مدرک و دلیلی که این امر را به اثبات برساند، نیست. مربیانی که از پژوهش استفاده یا آن را نقل می‌کنند، باید بدانند چه چیزی موجب خوب شدن پژوهش می‌شود؛ چه کسی بودجه آن را تأمین می‌کند؛ پژوهشگر تا چه اندازه شهرت دارد؛ پژوهش چگونه طراحی شده است و آثار غیرمستقیم یافته‌ها و محدودیت های آنها کدامند و امکان دارد داشتن اطلاعات کم خطرناک باشد. بنابراین برای این که مربیان در زمره افراد حرفه ای به شمار آیند، لازم است اطلاعاتشان راجع به یک موضوع معین، بسیار زیاد باشد.

                                امکان ندارد هیچ یک از افراد درگیر در «پژوهش مبتنی بر مغز» همه راهکارهای موجود در تدریس موفقیت آمیز را موجه بدانند.

                                : به طور کلی، فشار روحی در سطح ملایم، یادگیری را بهتر می‌کند. البته تحت برخی شرایط، فشار روحی کم بهتر است و تحت برخی شرایط دیگر، فشار روحی زیاد. دانش آموزان، دروسی مثل زبان و ریاضیات را، که میزان پیچیدگی و نوظهور بودن آنها زیاد است، تحت فشار روحی کمتر، بهتر یاد می‌گیرند. دانش آموزانی که با آزمون یا کار عملی پرتنش روبه رو هستند، باید مواد درسی آشنا را تحت شرایط انطباقی یا تحت فشار روحی زیاد تکرار کنند.

                                * افسانه: «حفظ کردن طوطی وار» دشمن مغز است.

                                - حقیقت: مغز به کمک «تکرار» یادگیری را تقویت می‌کند. تکرار فقط زمانی مضر است که کسل کننده شده باشد. در این زمینه، یک معلم با تجربه، باید با روش های خلاق و متنوع فراوانی برای مرور آشنا باشد.

                                * افسانه: در درجه اول، محیط مدرسه موقعیت یادگیرنده را تعیین می‌کند.

                                - حقیقت: عوامل بسیاری بر موفقیت یادگیرنده تأثیر می‌گذارند؛ مثل والدین، همسالان، ژن ها، «ضربه عاطفی»، تغذیه و محیط. اگر چه هیچ روشی برای برآورد اثر منفرد یک متغیر فردی در دست نیست، با اطمینان می‌توانیم بگوییم که محیط های مدارس حایز اهمیت اند.

                                * افسانه: اکثر یادگیرندگان فقط از 5 تا 10% مغز خود استفاده می‌کنند.

                                - حقیقت: ما هیچ مدرک عینی نداریم که ثابت کند این مطلب حقیقت دارد. احتمالاً روزانه از اکثر مناطق مغز خود استفاده می‌کنیم. امکان دارد افزایش در خلاقیت یا بهره وری به جای این که صرفاً نتیجه انجام دادن اعمال بیشتر باشد، نتیجه انجام دادن اعمال مناسب باشد.

                                * افسانه: عواطف و هوش از هم جدا هستند.

                                - حقیقت: اگرچه عواطف و هوش ممکن است در نقاطی از مغز جدا از هم به وجود آمده باشند. معمولاً مسیر آنها در «قشر پییشین حدقه ای» با هم تداخل کند. بنابر این، از این نظر تفکیک ناپذیرند.

                                * افسانه: موزارت بهترین موسیقی را برای تقویت یادگیری ساخت.

                                - حقیقت: مطالعات اخیر نشان می‌دهد که انواع بسیاری از موسیقی، یادگیری را تقویت می‌کند. اما اثر موسیقی به این بستگی دارد که آیا ما خواهان «اثر برانگیختگی» هستیم یا «تغییرات مغزی درازمدت» یا حافظه تقویت یافته یا «استدلال فضایی- زمانی».

                                * افسانه: «سبک های یادگیری» و «هوش چند جانبه» جزو «نظریه های مبتنی بر مغز» هستند.

                                - حقیقت: این نظریه‌ها براساس آنچه ما درباره مغز می‌دانیم، بسیار معقول هستند اما قبل از کشفیات اخیر در «عصب شناسی» رشد یافته اند و ریشه های عمیق تری در روانشناسی و علوم اجتماعی دارند.


                                * افسانه: بهترین یادگیرنده کسی است که پاسخ درست را به سرعت پیدا کند.

                                - حقیقت: با در نظر گرفتن ارزش «یادگیری از راه کوشش و خطا» معتقدیم یادگیرندگانی که نه جزو سریع ترین یادگیرندگان و نه جزو کندترین آنها باشند، بیشتر امکان دارد که در زمره یادگیرندگان قوی تر و «متفکران تعمقی» بزرگتری باشند.

                                * افسانه: تدریس مطالب بیشتر در هر ساعت بهتر است.

                                - حقیقت: دانش آموزان به زمان نیاز دارند تا آموخته های خود را هضم و درک کنند، درباره آنها بیندیشند و براساس آنها عمل کنند؛ ارتباطات مغزی برای این که تقویت شوند، به زمان نیاز دارند. بنابر این، افزودن بر مطالب سبب درک کمتر می‌شود. احتمالاً هر یادگیرنده ای قادر است فقط تعداد مطلوب و معینی از اندیشه‌ها را در یک ساعت یاد بگیرد. تعداد این اندیشه‌ها به پیچیدگی و نوظهور بودن ماده درسی و به پیشینه، انگیزه و مهارت های یادگیری یادگیرنده بستگی دارد. افزایش مطالب قابل عرضه در یک ساعت فقط در مورد یادگیری زبان مفید است.

                                * افسانه: در حال حاضر می‌دانیم که چگونه به بهترین نحو می‌توان یادگیری را مورد سنجش و ارزش قرار داد.

                                - حقیقت: هنوز نمی دانیم اکثر مطالبی را که یاد گرفته ایم، چگونه باید مورد سنجش و ارزش قرار دهیم و در مورد نقش اراده، میزان آشنایی با مطالب و مدل های ذهنی در یادگیری، اطلاعات زیادی نداریم.

                                * افسانه: تعداد سپناپس های بیشتر به معنی هوش بیشتر است.

                                - حقیقت: شواهدی دال بر صحت این مطلب نداریم. پژوهش های انجام شده درباره این موضوع، پراکنده و گه گاه متعارض است.

                                * افسانه: هرکسی می‌تواند یاد بگیرد و می‌تواند به استانداردهای بالا دست یابد.

                                - حقیقت: نیمه اول جمله اخیر درست و نیمه دوم پر از مشکل است. زیرا اگر همه دانش آموزان یک مدرسه را، که دارای نوعی اختلال مغزی (افسردگی، آسیب های مغزی، اختلال نقص توجه، استفاده از مواد مخدر، ناتوانی در خواندن، روان رنجوری و وسواس فکری- عملی، پریشانی، اعتیاد به مواد الکلی، ضربه عاطفی و... هستند، بشماریم خواهیم دید بین 20 تا 60% کل دانش آموزان آن مدرسه را تشکیل می‌دهند. یادگیرندگانی که دارای مغز سالم هستند، توانایی دستیابی به استانداردهای بالا را دارند. بسیاری از دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری هستند. درست است که ما با حمایت های کافی، می‌توانیم به برخی از استانداردهای بالا دست یابیم، اما ممکن است سایرین هرگز نتواند قابلیت های خود را بالفعل کنند.

                                * افسانه: نیمه راست مغز، خلاق و نیمه چپ منطقی است.

                                - حقیقت: نیمه راست مغز اطلاعات فضایی را پردازش می‌کند و به طور نامنظم کار می‌کند و با کل‌ها (گشتالت) سروکار دارد. اما هیچ یک از این ویژگی ها، بروز خلاقیت را تضمین نمی کند. نیمکره چپ مغز از لحاظ توالی، زبان، اجزا و برقراری مکالمات درونی و (تفسیر رویدادها) بر نیمکره راست برتری دارد. هر منطقی که ایجاد شود، نتیجه یک رابطه ساختاری- کارکردی است. نیمه چپ و راست مغز دارای تفاوت های آشکار «کالبد شناختی» و کارکردی است. ولی این که آیا این مطالب دارای ارزش کاربردی فراوان است یا نه، سؤال برانگیز است.



                                منبع: اریك جنسن / محمد مخمل چی
                                زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

                                نظر

                                صبر کنید ..
                                X