Evening, even, eve
evening چه زمانی از شبانه روز است؟ فرقِ آن با night چیست؟ evening راغالباً «غروب» و گاهی «شب» ترجمه می کنند. آیا این معادلها درست است؟
Evening زمانی از شبانه روزاست بینِ پایانِ بعدازظهر و وقتِ خواب. وقتِ خواب ازحدودِ۱۰ شب، به حسابِ ما ایرانیها، شروع می شود که محدوده night را در بر می گیرد. در انگلیسی بعد از ساعتِ شش بعدازظهر برایِ سلام از good evening استفاده می کنند و good night غالباً برای خداحافظی آن هم هنگام خواب و حدودِ ساعت دهِ شب به بعد به وقتِ ما به کار می رود. بنابراین evening به معانیِ زیر است: عصر، غروب، مغرب، سرِشب، آغازِشب، شب، شام، شامگاه.
عصر
Evening paper روزنامه عصر
عصر
Evening paper روزنامه عصر
مغرب، غروب
evening prayer نمازِمغرب
evening naval twilight غروبِ دریایی
eventide غروب
evenfall غروب
واژه هایِ مربوط به بعد از تاریک شدنِ هوا و تا اواسطِ شبِ ما
theatre evening شبِ تئاتر
music evening شبِ موسیقی
poetry (-reciting) evening شبِ شعر
evening dress لباس شب
evening classes کلاسهایِ شبانه
evening institute کلاسِ شبانه
evening institute کلاسِ شبانه
واژه های مربوط به دیر وقتِ شب و معمولاً بعد از حدودِ دهِ شبِ ما
wedding night شبِ زفاف
night walker شبگرد، خوابگرد
evening shift نوبتِ کاریِ شب
night watch شبگرد،پاسِ شب
night cap شب کلاه
شام، شامگاه
night cap شب کلاه
شام، شامگاه
military evening شفقِ شامگاهی
evening prayer نمازِشام، سرودِ شامگاه
evening prayer نمازِشام، سرودِ شامگاه
evening parade مراسمِ شامگاه، شامگاه، رژه شامگاه
eventide شامگاه
مثالهایی از ترجمه فارسی به انگلیسی
… When he come home from work in the evenings, …
واشینگتن هم که بودم گاهی اتّفاق می افتاد که عصرها که از کار برمی گشت غر می زد که سیاهها دارند کارمان را از دستمان درمی آورند.
(جلال آل احمد J. Wilks 1997; 158;۱۳۵۶:۸۰ )
(جلال آل احمد J. Wilks 1997; 158;۱۳۵۶:۸۰ )
I was afraid if I come in the evening , you’d be out.l
ترسیدم عصر بیایم، ازخانه بیرون رفته باشید.
(سیمین دانشور F. Lewis 1997; 126;۱۳۶۲:۹۸ )
(سیمین دانشور F. Lewis 1997; 126;۱۳۶۲:۹۸ )
That very evening he asked for my hand formally, at the dinner table.l
همان شب ازم خواستگاری کرد. رسماً و سرِ میز شام.
(جلال آل احمد J. Wilks 1997; 158;۱۳۵۶:۷۲ )
Things really took off after that evening.l…
اوّل دعوتم کرد به یک نمایشگاهِ نقّاشی ... بعدم با ماشین خودش برمان گرداند خانه ... خوب معلوم است دیگر. از همان شب کار رو به راه شد.
(همانها ۷۱;158)
At dinner that evening , I talked the matter over with my grand mother …l
من هم سرِ شام همان روز همین مطالب را برایِ مادربزرگم تعریف کرده بودم که کلافه شد.
(همانها ۷۹_۸۱ ;165)
شبی درجزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد و همه شب نیارمید از سخنهایِ پریشان گفتن.
On evening in the oasis of Kish, he took me into his apartment and talking all night …l
(E. Rehatsek 2004: 3901)
As night fell, Mr Samadi shut the door of his room…l
سرِ شب آقای صمدی دراتاقش را بست. چراغ دستی را برداشت و همراه محمود رفت خانه قنبری.
(هوشنگ مرادیِ کرمانی T. Roohi 2002:17; 1381:17)
نظر