در فرآیند آموزش بطور كلی دو روش زیر متصور است:
روش طبیعی
در این روش فرد تا چهار، پنج سالگی توانائی قابل قبولی را در یادگیری زبان محیطی كه در آن متولد شده و رشد كرده است بدست می آورد. در این روش هیچ سیستم كلاسیكی بر فرد تحمیل نشده و او فقط در تعامل با محیط اطراف خود این توانائی را بدست آورده و تا آخر عمر خودش از آن سود می جوید.
روش مصنوعی (مجازی)
تمام روشها، منابع اطلاعاتی، كلاسهای رسمی و غیر رسمی در این گروه جا گرفته و هر كدام تلاش می كنند كه با ابتكار و ارائه راه حل های خود، توانائی های لازم را در مخاطبانشان ایجاد نمایند. اگر منطقی تر به تفاوت نتیجه این دو روش، در رسیدن به هدف نگاه كنیم، در می یابیم كه روش مصنوعی در مقایسه با روش طبیعی موفقیعت چندانی بدست نیاورده است. بعنوان یك نمونه، حتی بهترین روشهای آموزشی نیز نتوانسته اند مشكل لهجه مخاطبان خود را حل كنند.
راستی چرا روش طبیعی چنین آسان و كم هزینه می توانند مشكل بزرگی چون زبان را از پیش روی انسانها بردارد؟ بدون شك كشف این راز بزرگ می تواند ما را در طراحی یك روش آموزشی مناسب یاری نماید. بنابراین تا زمانی كه روشی بهتر و سریعتر از روش طبیعی اختراع نشده باشد الگو برداری از محیط واقعی آموزش زبان، و آنالیز آیتم های موثر این محیط، بایستی پایه اساسی هر روش آموزشی را تشكیل دهد. آنچه ما به وسع خود از آنالیز چنین محیطی دریافته ایم اندك است اما در اینجا به برخی از تفاوتهای روش طبیعی و روش مصنوعی اشاره می كنیم.
تفاوتهای روش طبیعی و روش مصنوعی
راستی چرا روش طبیعی چنین آسان و كم هزینه می توانند مشكل بزرگی چون زبان را از پیش روی انسانها بردارد؟ بدون شك كشف این راز بزرگ می تواند ما را در طراحی یك روش آموزشی مناسب یاری نماید. بنابراین تا زمانی كه روشی بهتر و سریعتر از روش طبیعی اختراع نشده باشد الگو برداری از محیط واقعی آموزش زبان، و آنالیز آیتم های موثر این محیط، بایستی پایه اساسی هر روش آموزشی را تشكیل دهد. آنچه ما به وسع خود از آنالیز چنین محیطی دریافته ایم اندك است اما در اینجا به برخی از تفاوتهای روش طبیعی و روش مصنوعی اشاره می كنیم.
تفاوتهای روش طبیعی و روش مصنوعی
1) اشكال مفهوم
در روش طبیعی هدف انتقال مفهوم است، و برای انتقال مفهوم گفتن یكی از روشهاست. خیلی از مفاهیم را می توان با حركات دست و صورت و غیره نیز انجام داد. اما در روش مصنوعی هدف رعایت دستورات گرامری، انتخاب لغات مناسب و تلفظ خوب است.
2) نوشتن و خواندن
در روش طبیعی فراگیری خواندن و نوشتن زمانی اتفاق می افتد که فرد زبان را یاد گرفته است. این امر گاهی هرگز اتفاق نمی افتد( مانند افراد بیسواد) اما در روش مصنوعی چنین نیست و چون فراگیر بیشتر اوقات حوصله یاد گیری و مراجعه به تلفظ صحیح کلمات را ندارد. آنرا با میل خود تلفظ می کند و بر مشکلات خود می افزاید.
3) مداومت
روش طبیعی در گستره زمانی اتفاق می افتد، یعنی کلیه ساعت بیداری فرد، اما در روش مصنوعی هفته ای چند ساعت و دیگر تمام.
4) لغات
در روش طبیعی لغت آموزش داده نمی شود بلکه آنچه فرد می آموزد یک مفهوم کامل است. کلمه "آب" در زبان کودکان معنی" من آب می خواهم" را دارد.
5) تعامل
در روش طبیعی یاد گیری زبان همیشه زمانی اتفاق می افتد که فرد درتعامل با محیط است و معمولا آموزش حالتی دو طرفه داشته ( گفتگو) و فرد نقشی در ماجرا به عهده دارد. اما در روش مصنوعی روشهای یادگیری متنوع بود. و فرد هیچ رابطه ارگانیكی با محتوا ندارد.
6) زمان
روشهای آموزشی دراز مدت كه گاه سالها طول می كشند انگیزه علاقه مندان را به تحلیل برده و فراگیر بعد از مدتی از خیر یادگیری می گذرد. درعصر اطلاعات هر روشی كه زمان را نادیده بگیرد نابود خواهد شد. عمده روشهای آموزش مصنوعی پروسه طولانی تری از روش آموزش طبیعی دارند.
7) آموزش خطی
روش آموزش طبیعی در یک فضای چند بعدی اتفاق می افتد و مطالب به کرات تکرار می شوند در حالی که که در روش آموزش مصنوعی حرکت در یک مسیرخطی اتفاق افتاده و معمولا باز گشتی به عقب وجود ندارد.
8) گرامر
اگر عبارت "آموزش گرامر انگلیسی" را در اینترنت جستجو کنیم از وفور نتایج بدست آمده شگفت زده خواهیم شد. گذشته از تمام منابع آموزشی و کتابهای درسی و غیر درسی، در تمام کلاسهای آموزش، حجم عمده ای از انرژی معلم و دانش آموز صرف یادگیری دستورات گرامری می شود واقعا دستورات گرامری اینقدر مهم هستند؟ اگر چنین است چرا در روش طبیعی هرگز حرفی از آن به میان نمی آید؟ و هیچ کس ( به غیر از متخصصین زبان) دستورات گرامری زبان خود را نمی دانند؟ و اگر چنین نیست چرا نتیجه نداده است؟
دانشجوی درس خوانی را در نظر بگیریم که تمامی لغات و دستورات گرامری گفته شده را از حفظ است و الان توریستی در مقابلش سبز شده و از او آدرس نزدیکترین رستوران را می خواهد حال این دانشجوی موفق روش مصنوعی با مشکلات زیر مواجه است.
دانشجوی درس خوانی را در نظر بگیریم که تمامی لغات و دستورات گرامری گفته شده را از حفظ است و الان توریستی در مقابلش سبز شده و از او آدرس نزدیکترین رستوران را می خواهد حال این دانشجوی موفق روش مصنوعی با مشکلات زیر مواجه است.
1) زمان او برای حل معما بسیار اندک است چرا که آقای توریست برای شنیدن یک جمله ساده، حاضر نیست 10 دقیقه منتظر بماند.
2) در این زمان اندک که شمارش معکوس آن از اتمام دیالوگ توریست شروع شده است او بایستی چند لغت مناسب پیدا کند. موفقعیت در این کار بستگی با تعداد لغاتی دارد که دانشجوی مثال ما در ذهن دارد. هر چه لغات موجود در ذهن او بیشتر باشد، مشکلاتش نیز بیشتر است. انتخاب 5 لغت ازبین صد تا یا ده هزار تا؟
3) او بایستی بتواند این لغات را به گونه ای استادانه کنار هم بچیند که به دستورات گرامری بر نخورد، ساده ترین کتابهای گرامر هم 200 صفحه ای ضخامت دارند. مثلا اگر بخواهد در جمله اش از حرف تعریف ساده the استفاده کند بدون شك او می داند که حرف تعریف ساده The بیش از 30 قانون گرامری دارد.
4) جمله با هر جان کندنی بود ساخته شد. حال باید با تلفظ صحیح ( لهجه مهم نیست ) جمله را اداء کند. اما آموزش او فقط خواندنی بوده است و تلفظ درست به این سادگی میسر نیست.
5) دانشجوی حاضر یک مشکل دیگر نیز دارد و آن امر گوش دادن یا فهمیدن منظور توریست است که بسیارپیچیده تر از جمله سازی است.
6) برای اینکه اهمیت این مسئله معلوم شود فرض کنیم یک دستور گرامری را در زبان فارسی وارد کنند که از امروز هیچ کس نباید کلماتی را که سه نقطه دارند (مانند کتاب یا بهروز) در گفتگو استفاده شوند، حال جمله ای بگویید و فقط این یک قانون بسیار ساده و قابل فهم را در آن رعایت کنید.
بدون شک به تفاوتهای مهم دیگری نیز می توان اشاره کرد که در این مختصر نخواهد گنجید، اما آنچه حائز اهمیت است این است که شاه بیت عدم موفقیت اکثر روشهای آموزشی مصنوعی مجموعه ای از این تفاوتهاست.
برگرفته از: دستیار آموزش انگلیسی
نظر