نظر جمعي از كارشناسان ادب فارسي درباره وضع زبانفارسي به عنوان شاخص و هويت فرهنگي ايرانيان از منظرهاي متنوع
جلالالدين كزازي، از بين رفتن زبان پارسي را سونامي سخن براي جهان دانست.
از سوي ديگر علي خزاعيفر، بياعتنايي به زبان فارسي را به عنوان يك مشكل ملي عنوان كرد.
و سرانجام رضا زمرديان، عضو هيات علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي، گفت: احساس ضعف فرهنگي، مهمترين عامل كمتوجهي جوانان به زبان فارسي است.
سونامي سخن براي جهان
ميرجلالالدين كزازي گفت: از بين رفتن زبان پارسي يك فاجعه فرهنگي و سونامي سخن براي همه جهانيان است.
اين استاد زبان و ادب فارسي تأكيد كرد: هر فرهنگدوست در هر گوشه گيتي از مرگ زبان پارسي اندوهناك ميشود و بايد ايرانيان جانآگاه، دلسوز و بيداردل از اين زبان پاسباني كنند.
كزازي در ادامه گفت: با ستاندن وامواژهها، ذهنيتي كه بر پايه اين واژهها پديد ميآيد، ذهنيتي گسسته و آشفته خواهد بود و همچنين نميتوان هيچ رفتار زبانشناسي با آنها داشت و با ستاندن واژهها براي نمونه واژه تكنيك به ناچار بايد واژههاي ديگري مانند تكنسين، تكنولوژي و... را بهكار برد، كه اينها كولونيهاي زباني را پديد ميآورند كه اندكاندك با گستردهتر شدن، آن سرزمين را فروميگيرند و از بين ميبرند.
اين نويسنده و پژوهشگر در ادامه گفت: بايد دروازهها را در برابر واژههاي بيگانه بست تا به فرهنگ و زبان مليمان گزندي نرسد.
او درباره اينكه در برابر هجوم واژههاي بيگانه كه با افزايش اختراعات جديد و پيشرفت تكنولوژي، تعداد آنها نيز روز به روز در حال افزايش است، چه بايد كرد، گفت: بهترين شيوه اين است كه هنگاميكه ساخته و ابزاري را از ديگران ميستانيم، نامي شايسته براي آن در زبان پارسي بستانيم و اگر به هر انگيزهاي چنين نكرديم، هرگز براي جبران سستي و ناتواني دير نيست و اين تنها پرسمان ايرانيان نيست و همه مردماني كه فرهنگ و زباني ديرينه دارند، با اين پرسمان روبهرويند. براي نمونه اسپانياييها در برابر واژه فوتبال و بسكتبال، واژههاي خود را دارند و آنها را در كنار همان واژههاي فوتبال و بسكتبال بهكار ميبرند.
كزازي با بيان اينكه به آينده خوشبينم، اظهار داشت: پاسباني از زبان پارسي، پرسمان روز شده است و امروز، ايرانيان به اين خودآگاهي رسيدهاند كه بايد فرهنگ بومي، منش بومي و زبان بومي خود را پاس بدارند و اين شالوده كار است كه اندكاندك روشها و شيوههاي شايسته براي پاسداري از زبان و فرهنگ و منش ايراني پديد خواهد آمد.
او با بيان اينكه زبان ساختار انديشه را ميسازد، گفت: كاركرد زبان تنها اين نيست كه انديشهاي را از كسي به ديگري برساند و تنها ابزاري براي گفتوگو نيست. زبان شالوده منش و نهاد آدمي را ميريزد و اينكه ما چگونه ميانديشيم، از چه ساختار ذهني و انديشهاي برخورداريم، پيش و بيش از هر عاملي ديگر در گرو زبان است.
وي انديشيدن را گفتوگويي خاموش با خويشتن عنوان و تصريح كرد: ما به ياري زبان ميانديشيم؛ زيرا خرد ما، خرد فردي است پرورده در دامان حس و همان است كه نهانگرايان ما آنرا پاره خرد و عقل جزيي مينامند و از اين روي نميتوان به آساني به خرد ناب پيراسته دست يافت.
كزازي با اشاره به اينكه براي انديشيدن به ابزار نياز داريم و اين ابزار بيشتر زبان است، به ذكر مثالي در اين خصوص پرداخت و ابراز داشت: اگر بخواهيد به چيزي مانند مهر يا كين كه نمودي در جهان بيرون ندارد، بيانديشيد، دو شيوه هست؛ يكي اينكه كسي را كه در چشم شما نمونه برتري يا نماد مهر و كين است، پيش چشم بياوريد و به او بيانديشيد و راه آسانتر اينكه به واژه مهر و كين و حتي ريخت نوشتاري آنها بيانديشيد.
اين شاهنامهپژوه در ادامه افزود: زباني آشفته، كژمژ و بياندام كه هر پارهاي از خود را از جايي ستانده است، انديشه و ساختاري ذهني همساز و هماهنگ با خود در كسان پديد ميآورد و هرچه زبان روشنتر، استوارتر و بسامانتر باشد، انديشهاي كه بر پايه چنين زباني پديد ميآيد، به همان سان از آن ويژگيها برخوردار خواهد بود.
زبان ناب
كزازي همچنين به توضيح ويژگيها و شاخصههاي برجسته زبان پارسي نسبت به ديگر زبانهاي زنده جهان پرداخت و با بيان اينكه زبان پارسي زباني بسيار پويا و پيشرفته در ميانه زبانهاي زنده جهان است و بيش از هر زبان ديگري شايسته آن است كه آنرا زبان ناب بناميم، اظهار داشت: خواست من از زبان ناب، زباني است كه يكسره زبانشناختي شده باشد. بدين معنا كه آن كاربردها و ساختارهايي كه به كار زبان نميآيد، از آن سترده شده است و زبان پارسي چون پيشينهاي بسيار كهن دارد و باز بسته به فرهنگ ديرينه و پوياست، اندكاندك در سرگذشت خود هر آنچه را كه به آن نياز نداشته، به كنار نهاده است.
او در ادامه يادآور شد: اگر زبان پارسي را با ديگر زبانها بسنجيد، ميبينيد كه بسياري از آن زبانهاي ديگر هنوز در روزگاران سپريشده زباني ماندهاند و به سخن ديگر، گرفتار كاربردها و هنجارهاي برونزباني هستند كه نيازهاي راستين زبان را برنميآورند.
او در توضيح اين مسأله به ذكر مثالي پرداخت و گفت: در بسياري از زبانهاي جهان به واژههاي نرينگي، مادينگي و امردي بازميخوريد كه اين هنجار برونزباني است و كاركرد ناب زباني ندارد. مثلا ميز كه در زبان پارسي با همين واژه نشان داده ميشود، نه نرينه، نه مادينه و نه امرداست. در زبان فرانسوي و اسپانيايي مادينه و در زبان آلماني نيز نرينه است، و اين تنها مايه دشواري است.
كزازي با بيان اين مطلب كه اين هنجار در پارسي اوستايي و پارسي باستان كاربرد داشته، اما در فارسي دري از ميان رفته است، يادآور شد: ويژگي ديگر زبان پارسي اين است كه ساختار آوايي آن بسيار نغز و آهنگين است و واژههاي درشتناك، ناهموار و گوشآزار اندكاندك آنچنان سوده و ساده شدهاند كه به واژههايي هموار و دلپذير از ديد آوايي دگرگوني يافتهاند، كه براي نمونه در زبان اوستايي واژه <خورنه> را داريم و اين واژه در پارسي باستان <فرنه> و در پهلوي <خُوره> و <خُره> شده است و با سه ريخت <فره> و < فّر> و <فر> به پارسي درآمده است، كه اين واژه بيش از اين نميتواند كه كوتاه، تراشيده، خوشآهنگ و سوده و ساده بشود و به فرجام دگرگوني رسيده است.
اين محقق با تأكيد بر اينكه ديگر زبانها وابسته به روزگاراني هستند كه زبان پارسي ديري است كه از آنها گذشته است و با زبان پارسي همروزگار نيستند، به بيان آسيبهايي كه واژههاي بيگانه به چنين زباني وارد ميآورند، پرداخت و گفت: هنگاميكه واژههايي را از زبانهاي بيگانه ميستانيم، چون ساختار آن زبانها با زبان پارسي سازگار نيست، نخستين گزندي كه به زبان پارسي ميرسانند، اين است كه آواي نغز و دلاويز و آهنگين و خنيايي را در اين زبان از ميان ميبرند.
او با بيان اينكه ستاندن اين وامواژه ها درست بدان ميماند كه پارهاي پلاس را بر پرنياني بدوزند و اين ارزش را از بين ميبرد، اظهار داشت: چرا هرگز يك سخنور توانمند و زيباپسند ايراني از واژههاي بيگانهاي كه به زبان پارسي راه جستهاند، در سرودهاي خويش بهره نميبرد و چرا واژههايي مانند كامپيوتر، تاكسي و ... را نميتوان در غزلي بهكار برد و فقط ميتوان آنها را در شعر طنز، هزل و... بهكار برد؛ زيرا اين واژگان با نغزيها و نازكيهاي زبان پارسي سازگاري و همخواني ندارند.
اين نويسنده و مترجم پيوندي بودن زبان پارسي و كالبدينه نبودن آنرا يكي ديگر از قابليتها و شاخصههاي اين زبان عنوان و تصريح كرد: زبان پارسي زباني بسيار توانمند است كه يكي از كارسازترين و نيرومندترين سامانههاي واژهسازي را در زبانهاي جهان دارد؛ چراكه پيوندي است و هر كسي ميتواند بر پايه توان و پسند خويش دو يا چند واژه را با هم بپيوندد و واژه تازهاي پديد آورد؛ براي نمونه ميتوان از واژههايي كه با واژه دست ساخته ميشوند، مانند زيردست، چربدست، دستمال، دستار و... يك فرهنگ ساخت؛ پس چنين زباني ميتواند به راحتي نيازهاي واژگاني خود را برآورد.
او در ادامه ناتواني را نه از زبان پارسي، بلكه از كساني دانست كه اين زبان را استفاده ميكنند و خاطرنشان ساخت: كسانيكه زبان پارسي را بهكار ميبرند، چون با شايستگيهاي آن آشنايي ندارند، ناتواني خويش را به زبان پارسي برميگردانند و از اين روي به ساختار آوايي، ساختار نحوي و ساختار معنيشناختي آن گزند ميرسانند و آن را آشفته و پريشان ميكنند و با اين كار زباني را ميآلايند كه يكي از مايهورترين، نغزترين و فرهنگيترين زبانهاي جهان است.
كزازي زبان پارسي را گراميترين و مايهورترين گنجينهاي دانست كه در دست ايرانيان است و گفت: گزاف نيست اگر بگوييم بزرگترين و مايهورترين سامانه ادبي جهان در اين زبان پديد آمده است؛ پس بايد ارج آنرا بشناسيم؛ چرا كه كمترين درنگ و تنآساني در بهره جستن از اين زبان، با اينكه زبان پارسي، توانمند، بينياز و سختجان است، پيامدهاي فرهنگي بسيار پرزياني دربر خواهد داشت؛ چرا كه توان اين زبان نيز مرزي دارد و در اين روزگار كه روزگار گسترش رسانههاست و رسانهها تا كنج خانههاي ما راه جستهاند و زبانهاي بومي را يكي پس از ديگري ميدرند و از ميان ميبرند، ميتواند در برابر زبان و فرهنگ فراگير رسانهاي تاب بياورد.
مشكل ملي بياعتنايي به زبان فارسي
علي خزاعيفر گفت: مشكل زباني ما زماني حل ميشود كه تكتك افراد جامعه آگاهي يابند كه زبان مادريشان در حال حاضر در مخاطره است؛ چرا كه با دشمن غداري بهنام زبان انگليسي روبهروست كه كمكم دارد به شكلي بسيار خزنده و فريبنده زبان فارسي را ميبلعد.
مدير مسئول مجله مترجم در گفتوگو با ايسنا، افزود:
بياعتنايي به زبان فارسي بايد به عنوان مشكل ملي تلقي و براي آن چارهاي انديشيده شود. براي حل مشكل بياعتنايي جوانان به زبان فارسي تنها يك راه حل وجود دارد و آن هم طرح اين مسأله در گستره ملي است. بايد اين مشكل را با مردم در ميان گذاشت، بايد حساسيت مردم را نسبت به اين موضوع برانگيخت و آنها را نسبت به آنچه بر سر زبان فارسي ميآيد، مسئول معرفي كرد.
او با بيان اينكه زبان فارسي ارث ملي ايرانيان است، اظهار داشت: اگر ببينيم چه چيز در اين ميان در مخاطره است و چه بلايي دارد بر سر زبان فارسي ميآيد، مثل آسيبي كه به اموال شخصي ميرسد، نسبت به اين مسأله نيز حساس خواهيم شد.
خزاعيفر تصريح كرد: دولت به تنهايي نميتواند كاري در اين زمينه انجام دهد و بايد اين را بهعنوان مسألهاي ملي مطرح كرد. بايد از دبستان شروع و بيشترين حجم فعاليتهاي زباني را در دبيرستان متمركز كرد، تا زماني كه دانشجو به مرحله دانشگاه ميرسد، دو ويژگي در او پديد آمده باشد؛ يكي آگاهي از مرزهاي زبان فارسي و ديگري حساسيت نسبت به اين زبان.
مدير گروه زبان انگليسي دانشگاه فردوسي خاطرنشان كرد: آگاهي از مرزهاي زبان فارسي يعني شناسايي آن مناطقي كه زبان فارسي از ساير زبانها متمايز ميشود؛ يعني يك دانشجو بداند خود زبان فارسي چه ابزاري دارد، آن ابزارهاي بيان را كه به فارسي اصيل تعلق دارد، يعني تعبيرات، ضربالمثلها و نحوه كاربرد آنها را بشناسد و در درجه دوم نسبت به كاربرد آنها حساس باشد، به آنها اعتنا كند و برايش مهم باشد كه وقتي تعبير فارسي براي بيان مفهومي وجود دارد، از معادل انگليسي آن استفاده نكند.
او با بيان اينكه دولت مهمترين كاري كه ميتواند انجام دهد، ايجاد حركتي ملي براي حمايت از زبان فارسي است، تصريح كرد: بايد نوعي آگاهي ملي نسبت به صيانت از زبان فارسي ايجاد شود، ضمن اينكه ميتوان بر كارهاي ضعيف ترجمه نظارت دقيقي انجام داد؛ يعني ناشران را نسبت به اين مسأله آگاه كرد و حتي آنهايي كه آثار ضعيف ترجمه را انتشار ميدهند، توبيخ كرد.
خزاعيفر اظهار داشت: همانطور كه وقتي كالايي به بازار عرضه ميشود، دستگاهي براي حمايت از حقوق مصرفكننده وجود دارد، در خصوص ترجمه نيز بايد چنين مسألهاي وجود داشته باشد؛ چرا كه اگر كالاي بدي به جامعه عرضه شود، آسيب آن تنها به افراد ميرسد؛ اما توليد يك كار بد زباني به كل زبان آسيب ميرساند. او با بيان اينكه ميتوان با در پيش گرفتن چنين سياستهايي البته همراه با احتياط ، نهضتي ملي در جهت حمايت از زبان فارسي ايجاد كرد، افزود: اين حركت نبايد تنها در سطح چند ارگان و سازمان باشد؛ اينكه كنفرانسي برگزار شود و در آن چند متخصص با يكديگر به بحث بنشينند، به هيچ عنوان مشكل زبان فارسي امروز را نميتواند حل كند.
علت كمتوجهي به زبان فارسي
عضو هيأت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي گفت: احساس ضعف فرهنگي مهمترين عامل كمتوجهي جوانان به زبان فارسي است.
رضا زمرديان در گفتوگو با ايسنا افزود: جوانان جامعه امروز ايران به دليل احساس نوعي ضعف فرهنگي در خود تصور ميكنند اگر به فرهنگ اروپايي و آمريكايي متصل شوند، ارزش محسوب ميشود.
او دليل اين ضعف را ناآشنا بودن جوانان با ادبيات و زبان فارسي دانست و اظهار داشت: متأسفانه معلمان مدارس نميتوانند دانشآموزان را به خوبي به زبان و ادب فارسي علاقهمند كنند و البته تأثير كامپيوتر و رسانهها را نيز نميتوان در اين زمينه ناديده گرفت.
وي خاطرنشان كرد: مشكلاتي كه اكنون زبان فارسي با آن مواجه شده است، به خاطر وجود كامپيوتر و الفباي حرفنويسي است، كه افراد جامعه مجبور به استفاده كردن از آن هستند.
زمرديان در ادامه تصريح كرد: ضعف در هويت ملي هر كشوري منجر به تضعيف و كمرنگ شدن ادبيات و زبان آن كشور ميشود و بايد به مليت نيز به اندازه دين اهميت داد. ضمن اينكه رسانهها هم بايد در بهكارگيري زبان فارسي دقت بيشتري انجام دهند.
عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي دستگاههاي دولتي را نيز در اين زمينه مقصر دانست و گفت: دستگاههاي دولتي ميتوانند در تلفن همراه و كامپيوتر از حروف فارسي استفاده كنند و بدين شكل، امكان استفاده از خط فارسي در ابزار ارتباطي جديد را مهيا كنند.
او احياي زبان فارسي را از جمله وظايف مهم فرهنگستان و رسانهها دانست و اظهار داشت: بايد بهاي بيشتري از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رسانهها به زبان فارسي داده شود و رسانهها كمتر از واژههاي بيگانه استفاده كنند.
منبع: ettelaat.com
جلالالدين كزازي، از بين رفتن زبان پارسي را سونامي سخن براي جهان دانست.
از سوي ديگر علي خزاعيفر، بياعتنايي به زبان فارسي را به عنوان يك مشكل ملي عنوان كرد.
و سرانجام رضا زمرديان، عضو هيات علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي، گفت: احساس ضعف فرهنگي، مهمترين عامل كمتوجهي جوانان به زبان فارسي است.
سونامي سخن براي جهان
ميرجلالالدين كزازي گفت: از بين رفتن زبان پارسي يك فاجعه فرهنگي و سونامي سخن براي همه جهانيان است.
اين استاد زبان و ادب فارسي تأكيد كرد: هر فرهنگدوست در هر گوشه گيتي از مرگ زبان پارسي اندوهناك ميشود و بايد ايرانيان جانآگاه، دلسوز و بيداردل از اين زبان پاسباني كنند.
كزازي در ادامه گفت: با ستاندن وامواژهها، ذهنيتي كه بر پايه اين واژهها پديد ميآيد، ذهنيتي گسسته و آشفته خواهد بود و همچنين نميتوان هيچ رفتار زبانشناسي با آنها داشت و با ستاندن واژهها براي نمونه واژه تكنيك به ناچار بايد واژههاي ديگري مانند تكنسين، تكنولوژي و... را بهكار برد، كه اينها كولونيهاي زباني را پديد ميآورند كه اندكاندك با گستردهتر شدن، آن سرزمين را فروميگيرند و از بين ميبرند.
اين نويسنده و پژوهشگر در ادامه گفت: بايد دروازهها را در برابر واژههاي بيگانه بست تا به فرهنگ و زبان مليمان گزندي نرسد.
او درباره اينكه در برابر هجوم واژههاي بيگانه كه با افزايش اختراعات جديد و پيشرفت تكنولوژي، تعداد آنها نيز روز به روز در حال افزايش است، چه بايد كرد، گفت: بهترين شيوه اين است كه هنگاميكه ساخته و ابزاري را از ديگران ميستانيم، نامي شايسته براي آن در زبان پارسي بستانيم و اگر به هر انگيزهاي چنين نكرديم، هرگز براي جبران سستي و ناتواني دير نيست و اين تنها پرسمان ايرانيان نيست و همه مردماني كه فرهنگ و زباني ديرينه دارند، با اين پرسمان روبهرويند. براي نمونه اسپانياييها در برابر واژه فوتبال و بسكتبال، واژههاي خود را دارند و آنها را در كنار همان واژههاي فوتبال و بسكتبال بهكار ميبرند.
كزازي با بيان اينكه به آينده خوشبينم، اظهار داشت: پاسباني از زبان پارسي، پرسمان روز شده است و امروز، ايرانيان به اين خودآگاهي رسيدهاند كه بايد فرهنگ بومي، منش بومي و زبان بومي خود را پاس بدارند و اين شالوده كار است كه اندكاندك روشها و شيوههاي شايسته براي پاسداري از زبان و فرهنگ و منش ايراني پديد خواهد آمد.
او با بيان اينكه زبان ساختار انديشه را ميسازد، گفت: كاركرد زبان تنها اين نيست كه انديشهاي را از كسي به ديگري برساند و تنها ابزاري براي گفتوگو نيست. زبان شالوده منش و نهاد آدمي را ميريزد و اينكه ما چگونه ميانديشيم، از چه ساختار ذهني و انديشهاي برخورداريم، پيش و بيش از هر عاملي ديگر در گرو زبان است.
وي انديشيدن را گفتوگويي خاموش با خويشتن عنوان و تصريح كرد: ما به ياري زبان ميانديشيم؛ زيرا خرد ما، خرد فردي است پرورده در دامان حس و همان است كه نهانگرايان ما آنرا پاره خرد و عقل جزيي مينامند و از اين روي نميتوان به آساني به خرد ناب پيراسته دست يافت.
كزازي با اشاره به اينكه براي انديشيدن به ابزار نياز داريم و اين ابزار بيشتر زبان است، به ذكر مثالي در اين خصوص پرداخت و ابراز داشت: اگر بخواهيد به چيزي مانند مهر يا كين كه نمودي در جهان بيرون ندارد، بيانديشيد، دو شيوه هست؛ يكي اينكه كسي را كه در چشم شما نمونه برتري يا نماد مهر و كين است، پيش چشم بياوريد و به او بيانديشيد و راه آسانتر اينكه به واژه مهر و كين و حتي ريخت نوشتاري آنها بيانديشيد.
اين شاهنامهپژوه در ادامه افزود: زباني آشفته، كژمژ و بياندام كه هر پارهاي از خود را از جايي ستانده است، انديشه و ساختاري ذهني همساز و هماهنگ با خود در كسان پديد ميآورد و هرچه زبان روشنتر، استوارتر و بسامانتر باشد، انديشهاي كه بر پايه چنين زباني پديد ميآيد، به همان سان از آن ويژگيها برخوردار خواهد بود.
زبان ناب
كزازي همچنين به توضيح ويژگيها و شاخصههاي برجسته زبان پارسي نسبت به ديگر زبانهاي زنده جهان پرداخت و با بيان اينكه زبان پارسي زباني بسيار پويا و پيشرفته در ميانه زبانهاي زنده جهان است و بيش از هر زبان ديگري شايسته آن است كه آنرا زبان ناب بناميم، اظهار داشت: خواست من از زبان ناب، زباني است كه يكسره زبانشناختي شده باشد. بدين معنا كه آن كاربردها و ساختارهايي كه به كار زبان نميآيد، از آن سترده شده است و زبان پارسي چون پيشينهاي بسيار كهن دارد و باز بسته به فرهنگ ديرينه و پوياست، اندكاندك در سرگذشت خود هر آنچه را كه به آن نياز نداشته، به كنار نهاده است.
او در ادامه يادآور شد: اگر زبان پارسي را با ديگر زبانها بسنجيد، ميبينيد كه بسياري از آن زبانهاي ديگر هنوز در روزگاران سپريشده زباني ماندهاند و به سخن ديگر، گرفتار كاربردها و هنجارهاي برونزباني هستند كه نيازهاي راستين زبان را برنميآورند.
او در توضيح اين مسأله به ذكر مثالي پرداخت و گفت: در بسياري از زبانهاي جهان به واژههاي نرينگي، مادينگي و امردي بازميخوريد كه اين هنجار برونزباني است و كاركرد ناب زباني ندارد. مثلا ميز كه در زبان پارسي با همين واژه نشان داده ميشود، نه نرينه، نه مادينه و نه امرداست. در زبان فرانسوي و اسپانيايي مادينه و در زبان آلماني نيز نرينه است، و اين تنها مايه دشواري است.
كزازي با بيان اين مطلب كه اين هنجار در پارسي اوستايي و پارسي باستان كاربرد داشته، اما در فارسي دري از ميان رفته است، يادآور شد: ويژگي ديگر زبان پارسي اين است كه ساختار آوايي آن بسيار نغز و آهنگين است و واژههاي درشتناك، ناهموار و گوشآزار اندكاندك آنچنان سوده و ساده شدهاند كه به واژههايي هموار و دلپذير از ديد آوايي دگرگوني يافتهاند، كه براي نمونه در زبان اوستايي واژه <خورنه> را داريم و اين واژه در پارسي باستان <فرنه> و در پهلوي <خُوره> و <خُره> شده است و با سه ريخت <فره> و < فّر> و <فر> به پارسي درآمده است، كه اين واژه بيش از اين نميتواند كه كوتاه، تراشيده، خوشآهنگ و سوده و ساده بشود و به فرجام دگرگوني رسيده است.
اين محقق با تأكيد بر اينكه ديگر زبانها وابسته به روزگاراني هستند كه زبان پارسي ديري است كه از آنها گذشته است و با زبان پارسي همروزگار نيستند، به بيان آسيبهايي كه واژههاي بيگانه به چنين زباني وارد ميآورند، پرداخت و گفت: هنگاميكه واژههايي را از زبانهاي بيگانه ميستانيم، چون ساختار آن زبانها با زبان پارسي سازگار نيست، نخستين گزندي كه به زبان پارسي ميرسانند، اين است كه آواي نغز و دلاويز و آهنگين و خنيايي را در اين زبان از ميان ميبرند.
او با بيان اينكه ستاندن اين وامواژه ها درست بدان ميماند كه پارهاي پلاس را بر پرنياني بدوزند و اين ارزش را از بين ميبرد، اظهار داشت: چرا هرگز يك سخنور توانمند و زيباپسند ايراني از واژههاي بيگانهاي كه به زبان پارسي راه جستهاند، در سرودهاي خويش بهره نميبرد و چرا واژههايي مانند كامپيوتر، تاكسي و ... را نميتوان در غزلي بهكار برد و فقط ميتوان آنها را در شعر طنز، هزل و... بهكار برد؛ زيرا اين واژگان با نغزيها و نازكيهاي زبان پارسي سازگاري و همخواني ندارند.
اين نويسنده و مترجم پيوندي بودن زبان پارسي و كالبدينه نبودن آنرا يكي ديگر از قابليتها و شاخصههاي اين زبان عنوان و تصريح كرد: زبان پارسي زباني بسيار توانمند است كه يكي از كارسازترين و نيرومندترين سامانههاي واژهسازي را در زبانهاي جهان دارد؛ چراكه پيوندي است و هر كسي ميتواند بر پايه توان و پسند خويش دو يا چند واژه را با هم بپيوندد و واژه تازهاي پديد آورد؛ براي نمونه ميتوان از واژههايي كه با واژه دست ساخته ميشوند، مانند زيردست، چربدست، دستمال، دستار و... يك فرهنگ ساخت؛ پس چنين زباني ميتواند به راحتي نيازهاي واژگاني خود را برآورد.
او در ادامه ناتواني را نه از زبان پارسي، بلكه از كساني دانست كه اين زبان را استفاده ميكنند و خاطرنشان ساخت: كسانيكه زبان پارسي را بهكار ميبرند، چون با شايستگيهاي آن آشنايي ندارند، ناتواني خويش را به زبان پارسي برميگردانند و از اين روي به ساختار آوايي، ساختار نحوي و ساختار معنيشناختي آن گزند ميرسانند و آن را آشفته و پريشان ميكنند و با اين كار زباني را ميآلايند كه يكي از مايهورترين، نغزترين و فرهنگيترين زبانهاي جهان است.
كزازي زبان پارسي را گراميترين و مايهورترين گنجينهاي دانست كه در دست ايرانيان است و گفت: گزاف نيست اگر بگوييم بزرگترين و مايهورترين سامانه ادبي جهان در اين زبان پديد آمده است؛ پس بايد ارج آنرا بشناسيم؛ چرا كه كمترين درنگ و تنآساني در بهره جستن از اين زبان، با اينكه زبان پارسي، توانمند، بينياز و سختجان است، پيامدهاي فرهنگي بسيار پرزياني دربر خواهد داشت؛ چرا كه توان اين زبان نيز مرزي دارد و در اين روزگار كه روزگار گسترش رسانههاست و رسانهها تا كنج خانههاي ما راه جستهاند و زبانهاي بومي را يكي پس از ديگري ميدرند و از ميان ميبرند، ميتواند در برابر زبان و فرهنگ فراگير رسانهاي تاب بياورد.
مشكل ملي بياعتنايي به زبان فارسي
علي خزاعيفر گفت: مشكل زباني ما زماني حل ميشود كه تكتك افراد جامعه آگاهي يابند كه زبان مادريشان در حال حاضر در مخاطره است؛ چرا كه با دشمن غداري بهنام زبان انگليسي روبهروست كه كمكم دارد به شكلي بسيار خزنده و فريبنده زبان فارسي را ميبلعد.
مدير مسئول مجله مترجم در گفتوگو با ايسنا، افزود:
بياعتنايي به زبان فارسي بايد به عنوان مشكل ملي تلقي و براي آن چارهاي انديشيده شود. براي حل مشكل بياعتنايي جوانان به زبان فارسي تنها يك راه حل وجود دارد و آن هم طرح اين مسأله در گستره ملي است. بايد اين مشكل را با مردم در ميان گذاشت، بايد حساسيت مردم را نسبت به اين موضوع برانگيخت و آنها را نسبت به آنچه بر سر زبان فارسي ميآيد، مسئول معرفي كرد.
او با بيان اينكه زبان فارسي ارث ملي ايرانيان است، اظهار داشت: اگر ببينيم چه چيز در اين ميان در مخاطره است و چه بلايي دارد بر سر زبان فارسي ميآيد، مثل آسيبي كه به اموال شخصي ميرسد، نسبت به اين مسأله نيز حساس خواهيم شد.
خزاعيفر تصريح كرد: دولت به تنهايي نميتواند كاري در اين زمينه انجام دهد و بايد اين را بهعنوان مسألهاي ملي مطرح كرد. بايد از دبستان شروع و بيشترين حجم فعاليتهاي زباني را در دبيرستان متمركز كرد، تا زماني كه دانشجو به مرحله دانشگاه ميرسد، دو ويژگي در او پديد آمده باشد؛ يكي آگاهي از مرزهاي زبان فارسي و ديگري حساسيت نسبت به اين زبان.
مدير گروه زبان انگليسي دانشگاه فردوسي خاطرنشان كرد: آگاهي از مرزهاي زبان فارسي يعني شناسايي آن مناطقي كه زبان فارسي از ساير زبانها متمايز ميشود؛ يعني يك دانشجو بداند خود زبان فارسي چه ابزاري دارد، آن ابزارهاي بيان را كه به فارسي اصيل تعلق دارد، يعني تعبيرات، ضربالمثلها و نحوه كاربرد آنها را بشناسد و در درجه دوم نسبت به كاربرد آنها حساس باشد، به آنها اعتنا كند و برايش مهم باشد كه وقتي تعبير فارسي براي بيان مفهومي وجود دارد، از معادل انگليسي آن استفاده نكند.
او با بيان اينكه دولت مهمترين كاري كه ميتواند انجام دهد، ايجاد حركتي ملي براي حمايت از زبان فارسي است، تصريح كرد: بايد نوعي آگاهي ملي نسبت به صيانت از زبان فارسي ايجاد شود، ضمن اينكه ميتوان بر كارهاي ضعيف ترجمه نظارت دقيقي انجام داد؛ يعني ناشران را نسبت به اين مسأله آگاه كرد و حتي آنهايي كه آثار ضعيف ترجمه را انتشار ميدهند، توبيخ كرد.
خزاعيفر اظهار داشت: همانطور كه وقتي كالايي به بازار عرضه ميشود، دستگاهي براي حمايت از حقوق مصرفكننده وجود دارد، در خصوص ترجمه نيز بايد چنين مسألهاي وجود داشته باشد؛ چرا كه اگر كالاي بدي به جامعه عرضه شود، آسيب آن تنها به افراد ميرسد؛ اما توليد يك كار بد زباني به كل زبان آسيب ميرساند. او با بيان اينكه ميتوان با در پيش گرفتن چنين سياستهايي البته همراه با احتياط ، نهضتي ملي در جهت حمايت از زبان فارسي ايجاد كرد، افزود: اين حركت نبايد تنها در سطح چند ارگان و سازمان باشد؛ اينكه كنفرانسي برگزار شود و در آن چند متخصص با يكديگر به بحث بنشينند، به هيچ عنوان مشكل زبان فارسي امروز را نميتواند حل كند.
علت كمتوجهي به زبان فارسي
عضو هيأت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي گفت: احساس ضعف فرهنگي مهمترين عامل كمتوجهي جوانان به زبان فارسي است.
رضا زمرديان در گفتوگو با ايسنا افزود: جوانان جامعه امروز ايران به دليل احساس نوعي ضعف فرهنگي در خود تصور ميكنند اگر به فرهنگ اروپايي و آمريكايي متصل شوند، ارزش محسوب ميشود.
او دليل اين ضعف را ناآشنا بودن جوانان با ادبيات و زبان فارسي دانست و اظهار داشت: متأسفانه معلمان مدارس نميتوانند دانشآموزان را به خوبي به زبان و ادب فارسي علاقهمند كنند و البته تأثير كامپيوتر و رسانهها را نيز نميتوان در اين زمينه ناديده گرفت.
وي خاطرنشان كرد: مشكلاتي كه اكنون زبان فارسي با آن مواجه شده است، به خاطر وجود كامپيوتر و الفباي حرفنويسي است، كه افراد جامعه مجبور به استفاده كردن از آن هستند.
زمرديان در ادامه تصريح كرد: ضعف در هويت ملي هر كشوري منجر به تضعيف و كمرنگ شدن ادبيات و زبان آن كشور ميشود و بايد به مليت نيز به اندازه دين اهميت داد. ضمن اينكه رسانهها هم بايد در بهكارگيري زبان فارسي دقت بيشتري انجام دهند.
عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي دستگاههاي دولتي را نيز در اين زمينه مقصر دانست و گفت: دستگاههاي دولتي ميتوانند در تلفن همراه و كامپيوتر از حروف فارسي استفاده كنند و بدين شكل، امكان استفاده از خط فارسي در ابزار ارتباطي جديد را مهيا كنند.
او احياي زبان فارسي را از جمله وظايف مهم فرهنگستان و رسانهها دانست و اظهار داشت: بايد بهاي بيشتري از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رسانهها به زبان فارسي داده شود و رسانهها كمتر از واژههاي بيگانه استفاده كنند.
منبع: ettelaat.com