اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

فرهنگ معاصر پویا

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • فرهنگ معاصر پویا

    سید ابوالحسن مختاباد:

    دكتر محمد رضا باطنی را باید پدر فرهنگ نویسی در صورت و هیئت جدید آن به شمار آورد.

    وی با گرد هم آوردن بخشی از جوانان علاقه مند و تحصیل كرده رشته زبان شناسی و البته حمایت و پشتیبانی انتشارات فرهنگ معاصر پس از گذشت نزدیك به ربع قرن، واحدی پژوهشی را در حوزه فرهنگ نویسی، آن هم دربخش خصوصی سامان می‌دهد، كه برخی از كارهای آن همتراز و همقران ناشران نام آور جهانی در این حوزه است. انتشار فرهنگ دو جلدی پویا كه فرم تك جلدی آن هم با كاغذ نازك در بیش از دوهزار صفحه انتشار یافته است، بهانه اصلی ما برای این گفت وگو بوده است.

    كتابی كه به نوعی حاصل 20 سال تلاش گروهی نخبه و ا‌ز آن مهمتر دربخش خصوصی نشر ایران است. دكتر باطنی سخت تن به گفت و گو می دهد و این گفت وگو نیز پس از چند بار رفت و برگشت سوالات ، آن هم به صورت مكتوب انجام شد و مطابق سایر كارهای ایشان‌، بسیار مختصر و مفید است. وقتی از وی می پرسم كه چرا توضیحات بیشتری ندادید، می گوید: حرف حساب دوكلمه است.



    ابتدا بگویید كه چرا از این فرهنگ تاكنون با سه ویراسته انتشار یافته است و اصولا در فرهنگ نگاری ویراسته های تازه چه مزیتهایی بر ویراسته های قبلی دارند؟ برای مثال از تفاوتهای ویراست اول با دوم و نیز دوم با سوم بگویید؟

    ما «ویراست» را در مقابل واژه انگلیسی«edition »به كار می بریم. اصولا ویراست جدید هركتابی نسبت به ویراست قبلی آن مزایایی دارد. مانند اصلاحات، افزوده‌ها و تغییرات مناسب دیگر. ویراست‌های سه گانه فرهنگ انگلیسی – فارسی معاصر نیز همین روند را داشته اند.
    نخستین ویراست این فرهنگ در سال 1371 با حدود سی هزار مدخل پس از هفت سال كار و پژوهش منتشر شد. ویراست دوم آن با اصلاحات و افزوده های فراوان در سال 1376 با حدود چهل و پنج هزار مدخل منتشرشد و در نهایت، ویراست سوم آن در سال 1385 با ویژگی های فراوانی با عنوان « فرهنگ انگلیسی – فارسی پویا» در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. و اینك هم دو جلد این فرهنگ در یك جلد با كاغذ نازك انتشار یافته و عرضه می شود.

    ویژگی ویراست سوم در چه نكاتی است؟

    این ویراست برخی ویژگی‌های مختص به خود دارد كه از جمله آنها موارد زیر است:
    فعل‌های گروهی (phrasal verb )كه در زیان انگلیسی نقش بسیار مهمی دارند،‌ در این ویراست وارد شده اند.
    همچنین اصطلاحات روزمره، مثل‌های مشهور و تركیبات آنها با هم آیی‌های رایج در این ویراست ضبط شده اند. همچنین حدود 10 هزار مدخل جدید به فرهنگ اضافه شده كه اغلب از رسانه‌های خبری انگلیسی زبان با از جدیدترین ویراست فرهنگ‌های یك زبانه انگلیسی گرفته شده اند، مثل لغتهایی چون(آنفلو آنزای مرغی bird flu )،(خبر فوری،خبر فوق العاده breaking news )،(اخبار اقتصادی،اخبار بازرگانی biz news)،(هویت ژنتیكی genetic fingerprint ) و (پاكسازی قومی ethnic cleansing ).
    از سوی دیگر تعداد بسیار زیادی مثال انگلیسی همراه با ترجمه آنها به فرهنگ اضافه شده است. همچنین برای كمك به كاربران فرهنگ، در حدود 250 نكته كاربردی تدوین و در آن گنجانده شده است.

    آیا بازبینی مدخل‌های ویراستهای قبلی هم در این ویراست مد نظر شما بود؟

    بله، ضمن بازبینی تمامی مدخل‌های ویراست دوم بعضی از معانی مدخل های انگلیسی كه در ویراست دوم به آنها توجه نشده بود ، در این ویراست وارد شده و برابرهای مناسب فارسی برای آنها داده شده است. همچنین بسیاری از برابر‌ها حذف شده و به جای آنها برابر های فارسی دقیق‌تر نهاده شده است.

    آیا در تدوین ویراست سوم همان اصولی مد نظر قرار گرفت كه در ویراست دوم؟

    بله . همانند ویراست دوم ما سعی كردیم هم مدخل‌های انگلیسی وهم برابرهای آنها را از زبان زنده روز اخذ كنیم. من و همكارانم تلاش كردیم برشهای معنایی هرچه ظریف‌ترو دقیق‌تر باشند و با شماره گذاری از هم تفكیك شوند.از جمله نكات دیگری كه ما در این ویراست به آن پای بند بودیم ، همانا برابر یابی برای واژه‌های انگلیسی بوده و نه تعریف یا شرح معانی آن‌ها. سعی هم كرده ایم از واژه سازی بی جهت و اعمال سلیقه شخصی خودداری كنیم و در معدود مواردی كه ناچار بوده‌ایم واژه ای بسازیم، معنای واژه را به اختصار در پرانتز شرح داده‌ایم.

    منابع مورد استفاده شما برای این كار چه بوده است ؟

    منابع مورد استفاده ما عمدتا فرهنگ های بریتانیایی بوده اند. زیرا ما معتقدیم كار فرهنگ نویسی در انگلستان بسیار پیشرفته تر از آنی است كه در آمریكا مشاهده می شود. از ویژگی ‌های مهم فرهنگ های بریتانیایی این است كه برای هر برش معنایی حداقل یك مثال و گاه چندین مثال ارائه می دهند كه این كار، معادل یابی را برای فرهنگ نویس آسانتر و دقیق‌تر می‌كند. در هر حال فرهنگ‌هایی كه در این ویرایش مورد استفاده ما بوده است عبارتند از:
    1- Oxford Advanced Learner's Dictionary,Fourth,Fifth,Sixth and Seventh Editions
    2-Longman Dictionary of Contemporary English, Second,Third and Fourth Editions.
    3-Collins Cobuild English Dictionary for Advanced Learners,First,Second and Third Editions.
    4-Collins Cobuild Advanced Learner's English Dictionary,Fourth Edition.
    5-Cambridge International Dictionary of English,First Edition.
    6- Cambridge Advanced Learner's Dictionary, First Edition
    7- Macmillan English Dictionary for Advanced Learnsrs, First Edition

    البته از سه فرهنگ دیگر هم در مواردی استفاده كرده ایم كه نام آنها راهم می آورم:
    1- Random House Dictionary of the English Language,Second Edition
    2-Collins English Dictionary, Fourth Edition Updated.
    3- Merriam Webster's Collegiate Dictionary,Tenth and Eleventh Editions.
    4- The American Heritage College Dictionary,Third Edition.


    این نكته را هم اضافه كنم كه از فرهنگ های دیگر هم بهره برده ایم كه ذكر آنها در این جا لازم نیست.

    در فرهنگ پویا از الفبای آوانگاری خاصی بهره برده اید ، می‌خواستم بپرسم كه شأن نزول این شیوه چیست و چه تفاوتهایی با الفبای آوانگاری بین‌المللی(IPA ) دارد؟

    در مورد این شیوه آوانویسی باید بگویم كه ما بر این باور بودیم كه یك فارسی زبان بزرگسال نمی تواندجزئیاتی را كه در الفبای آوانگار بین‌المللی(IPA) پیش‌بینی شده تلفظ كند و درنتیجه كوشیدیم شیوه آوانگاری تدوین كنیم كه برای فارسی‌زبانان آسان تر و در عین حال به مدل ایده آل ما نزدیك باشد. ما در این شیوه آوانگاری ، خواص ، یعنی استادان زبان انگلیسی یا زبان شناسان را در نظر نداشته ایم، بلكه عامه مردم مورد نظر بوده اند. البته بد نیست اضافه كنم كه ویرایش جدیدی از ویراست سوم فرهنگ پویا دردست تدوین است كه در آن از الفبای آوانگاری بین‌المللی استفاده شده است و به زودی در دسترس كسانی كه خواهان تلفظ دقیق تری هستند ، قرار خواهد گرفت.

    شیوه تدوین فرهنگ چگونه بوده است و آیا شیوه خاصی در كار مورد نظر بوده است؟

    در نگارش این فرهنگ عمدتا از شیوه خط پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیروی شده است، به استثنای چند مورد. مثلا در شیوه نامه خط فرهنگستان ، نخست پیشنهاد شده بود كه «ها»ی جمع جدا و بی فاصله نوشته شود ونه سرهم، مانند«كتاب‌ها»؛ اما بعدها فرهنگستان پیشنهاد كرد كه «ها» ی جمع چسبیده و به صورت« كتابها»نوشته شود ولی چون ما در نیمه راه بودیم ،‌در این مورد، كماكان از جدا نویسی و بی فاصله نویسی پیروی كردیم، گرچه همچنان گمان می كنیم پیشنهاد نخست فرهنگستان معقول تر بوده است.

    شیوه انتخاب مدخل ها چگونه بوده است و میزان و تعداد آنها چقدر است؟ یعنی شما به عنوان سرویراستار این فرهنگ چگونه تشخیص می دهید كه این فرهنگ نباید بیش از دو جلد و دو هزار صفحه باشد و اصولا چرا واژگان بیشتری در این فرهنگ آورده نشده است؟

    اصولا اندازه فرهنگ و تعداد مدخل هایی كه در آن وارد می شود تابع محدودیتهایی است . یكی از محدودیتها نیاز كاربرانی است كه فرهنگ برای آنها تدوین می شود. محدودیت دوم، زمان است، و محدودیت دیگر معمولا از طرف ناشر اعمال می شود. ولی اساسا نمی توان گفت كه فرهنگ باید حجم مشخصی ، مثلا هزار یا دو هزار صفحه داشته باشد.

    به نظر شما، جایگاه«دقت» در نگارش فرهنگ كجاست وا صولا یك فرهنگ، اعم از یك زبانه یادوزبانه ، چه تفاوتهایی با دیگر انواع كتابها دارد؟

    ما براین باوریم كه در تدوین فرهنگ نهایت دقت در حد وسواس باید به كار گرفته شود، زیرا تدوین یك فرهنگ با كتابهای دیگر بسیار متفاوت است. اگر در كتابی اشتباهی رخ داده باشد، ممكن است حد اكثر چند هزار نفر را گمراه كند، درحالی كه اگر در كتابهای مرجع از جمله فرهنگ ها اشتباهی رخ دهد ممكن است هزاران‌هزار كاربر را گمراه كند. علاوه بر این ، مشاهده می شود كه مردم برای اطمینان یافتن از معنای واژه ای به فرهنگ مراجعه می كنند. حال اگر این فرهنگ خود قابل اعتماد نباشد، شأن نزول فرهنگ منتفی است.

    شما از چهره هایی هستید كه هم بنیانگذار شیوه نوین فرهنگ نویسی در ایران به شمار می‌روید وهم این كه به عنوان یك زبان شناس، نخستین معرف این دانش نوپا در ایران بوده‌اید. می‌خواستم بدانم نقش علم زبانشناسی در كار شما چه بوده است؟

    آشنایی من و همكارانم كه بیشترشان فوق لیسانس زبان شناسی هستند با علم زبان شناسی كمك می كند تا فرهنگ را به شیوه‌ای علمی‌تر ارائه دهیم. مثلا وقتی ما از حوزه معنایی، برشهایی معنایی و یا مقوله های دستوری صحبت می كنیم، حرف همدیگر را می فهمیم و این اصول را در تدوین فرهنگهایمان به كار می بندیم.

    در روند تدوین یك فرهنگ، به عنوان یك كار گروهی، شیوه همكاری شما با دستیارانتان چگونه است؟ دستیاران شما چه وظایفی دارند و آیا برای انتخاب آنها آزمون خاصی برگزار می‌كنید و یا از طریق دیگر دوستان معرفی می‌شوند؟

    ما تجربه خوبی از كار گروهی داریم. در واحدی كه ما كار می كنیم، صحبت رئیس و مرئوس نیست. آنچه مهم است دقت و درستی كار است. گاه هم كه با همكارانم اختلاف نظر پیدا می‌كنم ، با پرسش از دیگر همكارانم و افراد صاحب صلاحیت و مراجعه به منابع سعی می‌كنیم جانب حق گرفته شود.
    در انتخاب دستیاران هم در مرحله اول نهایت دقت به كار برده می شود تا افرادی كه به كار پژوهش علاقه مند هستند و به ویژه حوصله ودقت لازم را دارند برگزیده شوند. سپس این همكاران از كار درمراحل پایین شروع می‌كنند و به جایی می رسند كه هر كدام می توانند پروژه مستقلی را انجام دهند. من شاید انسان خوشبختی بوده ام كه همكارانی بسیار خوب و صمیمی وعلاقه‌مند به كار علمی نصیبم شده است. اگر چنین نمی بود، شاید ما در این كار موفقیت چندانی پیدا نمی كردیم.

    منبع: hamshahrionline.ir
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

  • #2
    فرهنگ نگاری و فرهنگ پویا



    عرفان قانعی فر

    در هر كشوری، فرهنگ لغت ها بنا به دگرگونی ساختار زبانی آن جامعه متغیر و متحول می شوند، زیرا محدوده واژگان زبان آن جامعه، دستخوش تغییر می شود و شاید بتوان گفت كه گستره و ساختار فرهنگ لغت های هر زبان، به زایایی و تكاپوی آن زبان بستگی دارد و فرهنگ نویس ها، قشر خاصی از افراد دست اندركار زبان و واژه هستند كه در گردآوری گنجینه واژگانی جامعه تلاش می كنند.

    حال آنكه سبك و شیوه فرهنگ نگاری در ارائه فرهنگ لغت، نقش بسزا و قابل توجهی دارد و هر فرهنگ لغتی، مانند هر اثر علمی و یا هنری، نشانگر ساختار سبك و روش علمی و تحقیقی فرهنگ نویس است، كه تا چه اندازه توانسته با شناخت از گستره زبان و واژه و اشراف و تسلط بر اصول حاكم بر آن ساختار، دستاورد خود را تنظیم و ارائه كند. و امروزه روز، علم فرهنگ نگاری، جزومجموعه رشته زبان شناسی است و بنا به پیشرفت زبان، زایایی و ظهور طیف گسترده ای از واژگان، به صورت جدی در آكادمی های مختلف دینی، تدریس می شود.

    در ایران ما، از سویی متاسفانه در محافل دانشگاهی، چندان گسترش نیافته و از دیگر سو فرهنگ نگاران ما یك تنه بار عظیمی را بر دوش می كشند و مراحل تو در توی فرهنگ نگاری را پشت سر می گذارند. همواره طی این چند سال سعی داشته ام، چالش های فرهنگ نگاری در ایران۱ را توضیح بدهم، كه عوامل اصلی آن عبارتند از: اصرار بر ادامه روش سنتی، عدم آشنایی با شیوه های نوین، كپی نویسی افراطی، نابسامانی بازار نشر، عدم وجود نقد علمی، عدم وجود سنت مشاوره و بررسی، عدم وجود بانك اطلاعاتی واژگانی و...

    مسئله فرهنگ نویسی دوزبانه در ایران۲، همواره سیر تحولی پرفراز و نشیبی را گذرانده است.
    از سال ۱۲۶۱ كه آرتور ولاستون فرهنگ انگلیسی فارسی خود را منتشر كرد و سپس فرهنگ های یوسف مقتدر در سال ۱۳۰۶، حسین زاهدی شالفروش در سال ۱۳۰۷ و سلیمان حییم در سال ۱۳۰۸ به جامعه كتابخوان عرضه شدند، تا سال ۱۳۴۲، سلیمان حییم بدون رقیب در بازار كتاب و میان اهل فرهنگ باقی ماند.

    از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۸ هم عباس و منوچهر آریانپور كاشانی، مجموعه خود را عرضه كردند كه صرفا بنا به انتشارات امیركبیر، حضوری برابر در مقابل حییم، یافت. دیگر به جرات می توان از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۶۸ را بیست سال خلٲ در فرهنگ نگاری انگلیسی فارسی در ایران نامید. زبان دانی ما شده بود فرهنگ لغت و فرهنگ نویسی، کار ما هم شده بود، از روی دست حییم نوشتن چه بسیار افرادی كه با اندكی تغییر و تقلید، به نام خویش فرهنگ ساختند، حییم را خط خطی كردند و با چاق و لاغر كردن مطالبش آن را روانه مافیای بازار نشر ایران كردند. ده ها فرهنگ لغت همچو قارچ، یك شبه رشد كرد و شاید كاری جدی در آن میان نبود، كه خشك و تر با هم سوختند. در سال ۱۳۶۹ باطنی ظهور كرد. در آغاز دهه ۷۰، پس از آن موسم عسرت و روزگار وانفسا، دوره تحول و تنوع در نهضت فرهنگ نگاری دو زبانه در ایران به ویژه انگلیسی آغاز شد و سلسله جنبان آن هم دكتر باطنی بود و فرهنگ اش روزنه امیدی شد.

    سپس محمدرضا جعفری و بعد دكتر حق شناس، هر كدام به نحوی شیوه خود را از واپس گرایی رهانیدند و با نوعی سنت شكنی و تجربه كردن اصول جدید، فرهنگ نگاری كردند و تا حدی مزه نوآوری و بدعت آنان به مذاق خیل مشتاق خوش آمد.

    با این جنبش نو، مدار های بسته و منحط سنت گرایی گشوده شد و كم كم طفولیت فرهنگ نگاری انگلیسی فارسی، پس از ۱۲۰ سال، رشد خود را از سرگرفت.

    مانند بقیه جاهای دنیا هم، كلمه ویراست اول، دوم، سوم و... مطرح شد، اما هنوز تا رسیدن به «فرهنگ معیار» فاصله زیادی داریم.۳ حال در این هنگامه، ۲۷ سال فرهنگ نویسی بنشیند و سه ویراست منتشر كند جای تقدیر دارد و باید به صراحت گفت در فرهنگ باطنی، شیوه و سبك فرهنگ نویسی تا یك قدم فراتر از سنتی، به نیكویی رعایت شده است، نظامی معین و روشی درست را اتخاذ كرده است در ارائه راهنما، نشانه ها، رسم الخط، قواعد املایی، استثناها، كاربردها، شواهد و مثال ها، ارجاع ها، مدخل ها، اصطلاحات و... اكثر مدخل های آن از زبان زنده و معاصر زبان مبدٲ انگلیسی انتخاب شده اند و می توان گفت معادل های پیشنهادی اش، بنا به روابط زبانی كاربردی، درست انتخاب شده اند. در بحث معنای معادل ها، تفكیك حوزه كاربردی، برش و شمول معنایی، طبقه بندی، رفتارشناسی معنایی و... در حد قابل قبولی، درست عمل كرده است ابهام، آشفتگی و ازهم گسیختگی در كار باطنی به حداقل رسیده است، هر چند در ارائه شواهد و مثال ها و نكات و اطلاعات دستوری، ساختاری معمولی در پیش گرفته است و اكنون در قرن حاضر كه این علم در جهان رو به پیشرفت و توسعه است، دغدغه های ذهنی خود را درباره این فرهنگ جدید دكتر محمدرضا باطنی ذكر می كنم، هر چند كه ذهنیت پویا و نقدپذیر استاد را می شناسم و صرفا ذكر این نكات نشات گرفته از تمایل قلبی ام به توسعه و پیشرفت سبك و شیوه فرهنگ نگاری مدرنی است كه باطنی، بنیانگذار این تحول در ایران بود و من جوان، دانش آموخته روش اویم و ملزم به رعایت اصول علمی مبتنی بر زبان شناسی، رشته ای كه باطنی، الفبایش را به زبانم آموخت.

    پس با كسب اجازه از محضر آن رادمرد، صادقانه لب به گفتار می گشایم و تعارف را كنار می گذارم. هر چند با آغاز این فرهنگ در انتشار اول، به دانشگاه راه یافتم و با پایان ویراست سوم و انتشار آن، از دانشگاه فارغ شدم اما باطنی هنوز می نگارد.

    ۱. طبقه بندی معنایی برش، محور


    معمولا در طبقه بندی معنایی از كلمات ۱ ، ۲ ، ۳ و... استفاده می شود و در برش معنایی یعنی محور معنایی یا جانشینی معادل های هر طبقه، به مترادف بودن و هم پوشانی معنایی آن معادل های مشترك و منتخب توجه خاصی می شود. مثلا در كلمه aberration باطنی آورده است: «۱ انحراف، نابهنجاری ۲ نقص، اختلال» و این در حالی است كه می توان، با رعایت اصل مذكور و توجه به اینكه كلمه «نابهنجار» در محور «اختلال» قرار می گیرد، چنین نوشت: «۱ انحراف، لغزش، گمراهی ۲ روانشناسی نابهنجاری، اختلال، ۳ فنی نقص، اختلال» هر چند كه «برش معنایی» در این فرهنگ، گاهی بسیار دقیق و مایه تعجب مراجعه كننده و نشانه تسلط نویسنده است كه در بعضی كلمات بسیار مویی و ظریف، این عمل را انجام داده اند، اما متاسفانه به رعایت آن در كل فرهنگ، توجه نشده است و نوعی چنددستی و گاه ازهم گسیختگی مشاهده می شود. یا به طور مثال در كلمه abomination باطنی «مایه نفرت، عمل شنیع» را آورده است كه هر دو معادل، هیچ همخوانی با هم ندارند. در حالی كه «نكبت، مایه زشتی» معادل های درست تری بودند و به هیچ وجه «عمل شنیع» با «مایه نفرت» در یك محور قرار نمی گیرد. در معنای صفتی abrasive معادل های «خشن» و «تند» در كنار هم آمده اند، كه جای «زمخت» در آن محور خالی است، اما در معادل های abrupt « ا۲خشن، زننده ۳ تند» می بینم كه «خشن» و «تند» از هم تفكیك شده اند و این عدم انسجام تفكیك معنایی و آوردن دو كلمه هم محور، در دو طبقه معنایی مجزا، چندان پسندیده نیست و دقت بیشتری را می خواهد.
    یا به عنوان مثال در كلمه abstemious معادل «مرتاض منش» با «اعتدال گرا» چه سنخیتی می تواند داشته باشد، در حالی كه محور «مرتاض منش مسلك، ریاضت طلب، پارسامنش، اهل ورع و امساك، پرهیزگار و...» در یك محور است و «اعتدال گرا، میانه رو، معتدل، اهل اعتدال و...» در یك محور دیگر و صرفا گزینش دو معادل از دو محور مجزا و در كنار هم گذاشتن آن جایز نیست.
    یا مثلا در كلمه absurd باطنی «احمقانه، نامعقول، بی معنی، مزخرف، پوچ» را در یك محور معنایی آورده است، در حالی كه ممكن است كلمه ای یا رفتاری بی معنی باشد اما مزخرف نباشد، عملی بی معنی باشد، اما احمقانه نباشد محور «احمقانه، ناموجه، نامعقول» با محور «بی معنی، پوچ» با محور «مسخره، مضحك، مزخرف» با هم كاملا تفاوت دارند. معادل «موفقیت» در كلمه Achievement با كلماتی مانند «پیروزی، دستیابی» هم محور است و معادل «پیشرفت» با كلماتی مانند «دستاورد، نتیجه، حاصل» هم چنین است، در حالی كه در باطنی صرفا آورده شده است: «۱ موفقیت، دستاورد ۲ پیشرفت ۳ دستیابی» یا در كلمه advertise برای معادل ۴ آن در كلمه باطنی آمده است «به رخ كشیدن، تعریف كردن» كه به هیچ وجه دو معادل مذكور، در یك محور قرار نمی گیرند، بلكه «به رخ كشیدن، جلب توجه كردن، بروز دادن» با «تعریف كردن» در دو محور جداگانه قرار می گیرند. یا مثلا در كلمه abuse معادل های طبقه دوم «سنت، غلط، بی عدالتی» این فرهنگ لغت، مشاهده می كنیم كه به هیچ وجه در یك محور نیستند «شیوه نادرست، عادت غلط، راه و رسم غلط، سوءرفتار، بدرفتاری و...» می توانند معادل های خوبی برای «بی عدالتی» باشند و كاملا معادل های «سنت و غلط» با «بی عدالتی» متفاوت است.
    یا در كلمه afloat، باطنی معادل سوم خود را چنین نوشته «در دریا، روی كشتی» كه آوردن هر دو لغت در یك محور معنایی، درست نیست. زیرا معادل های «در دریا، روی آب دریا» با معادل های «بر عرشه كشتی، روی عرشه كشتی، در كشتی» كاملا متفاوت است.
    یا در لغت accomplish باطنی آورده است:
    «۱ انجام دادن ۲ به نتیجه رساندن، به اتمام رساندن» در حالی كه در همین محور معنایی، «به انجام رساندن، تحقق بخشیدن به آرزو، هدف، كار و...» را هم می شود افزود. یا در لغت accident مشاهده می كنیم كه باطنی صرفا نوشته است: «۱ تصادف ۲ سانحه، حادثه، پیشامد ۳ اتفاق ۴ عرض» در حالی كه می توان این معادل ها را با توجه به برش معنایی چنین نوشت:
    ۱ اتومبیل تصادف، سانحه، برخورد، تصادم ۲ پیشامد، اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، واقعه، تصادم ۳ حادثه، واقعه، وقوع ۴ فلسفه عرض، عارضه. یا در كلمه affliction باطنی آورده: «سختی، گرفتاری، پریشانی، درد، رنج، غم، غصه» در حالی كه در این سری معادل ها، بدون توجه به سبك غالب همین فرهنگ، می توان خود شیوه پیشنهادی باطنی را پیش گرفت و نوشت: «۱ سختی، گرفتاری، درماندگی ۲ درد، رنج، غم، غصه، اندوه ۳ پریشانی، مصیبت، محنت بلا» و...
    و البته برش معنایی گاه در فرهنگ مایه تعجب است كه به گمانم باطنی بار نخست در ایران، چنین مكتبی را پایه ریزی كرد. اما در این فرهنگ، انتظار و توقع از سازنده اصلی، رعایت انسجام آن در كل فرهنگ است.

    ۲. تعیین حوزه معنایی ساختار و كاربرد

    در تعیین حوزه معنایی كلماتی ذكر می شود كه معادل ها بنا به آن مثال های داخل حوزه، مرتب و منظم می شوند و در معادل های فعل، خصوصا دوگانه یا تركیبی، انواع مصطلح آن می آید مانند كلمه abdicate كه باید نوشت: «۱ سلطنت، تاج و تخت و... كناره گیری كردن ۲ مقام و... استعفا كردن دادن از...» كه در باطنی، گاه این مسئله مهم، رعایت نشده و یا بنا به احساس عدم ضرورت از آوردنش غفلت شده، در حالی كه این مسئله به انسجام سبك فرهنگ نگاری حاكم بر تدوین آن، لطمه وارد می سازد.
    در بعضی از كلمات تعیین حوزه معنایی به درستی رعایت شده، اما در بسیاری از كلمات دیگر نیز مشخص نیست كه این معادل در كجا مورد استفاده قرار می گیرد.
    مثلا در لغت a/c = account باطنی با تعیین حوزه معنایی نوشته: «اقتصاد حساب»، اما در لغتی مانند accessory صرفا نوشته است «معاون جرم» در حالی كه می توانست چنین بنویسد: «حقوقی معاون غایب جرم». و در بعضی جاها، در یك معادل رعایت شده، اما در معادل های دیگر، خبری از این تعیین حوزه نیست. مثلا وقتی در معنای سوم كلمه accumulator نوشته است «گاز مخزن» آیا برای معادل های اول هم نمی شود حوزه «برق» را برای معادل های «انباره، باتری انبارش» تعیین كرد یا مثلا آوردن تعیین حوزه «موسیقی» برای كلمه «آداجیو adagio» ضروری نیست پاسخ مثبت است، باید نوشت، اما به علت عدم هماهنگی و چندگانگی انشا و سبك، این مشكلات را فرهنگ پویا، به یدك می كشد. در بعضی جاها تعیین حوزه معنایی محدود است، مثلا در acute كه باطنی چنین آورده است: «۱ حواس تیز، قوی ۲ شدید، عمیق، سخت ۳ حاد ۴ بحرانی، وخیم ۵ مبرم ۶ دقیق، موشكاف، تیزبین ۷ صدا زیر، گوش خراش» در حالی كه این شیوه باید در كلیه معادل ها رعایت می شد و معادل های پیشنهادی چنین می تواند بیاید: «۱ حواس تیز، قوی ۲ زاویه حاد، تند ۳ شرایط، اوضاع، مرض بحرانی، وخیم، جدی، حاد ۴ نیاز شدید، مبرم ۵ ذهن دقیق، تیز ۶ شخصی موشكاف، دقیق، تیزبین ۷ درد، اضطراب شدید، جدی ۸ صدا تیز، زیر».
    در فرهنگ باطنی، در معادل های دوم واژه accredit به صورت تكراری، فعل «منصوب كردن» در معادل های «۱ به سفارت جایی منصوب كردن ۲ منصوب كردن» تكرار شده است، در حالی كه اگر منظور «سفیر» است، معادل ها چنین بیاید مقبول تر است: «سفیر منصوب كردن، با استوارنامه فرستادن» و اگر منظور «مقام» است می توان معادل «ماموریت رسمی دادن» را آورد.
    یا در برابر معادل academic آوردن معادل های «نامربوط، حرف، حرف مفت» به چه معنی است و اگر درست است، معادل «حرف» به معنی «نامربوط» است كه در اینجا و مواردی از این قبیل، آوردن توضیح در پرانتز، یا تعیین حوزه معنایی واجب است كه متاسفانه رعایت نشده. یا مثلا در لغت agglomerate، باطنی چنین آورده است: «۱ جوش سنگ، آتشفشانی، آذرجوش ۲ توده، كپه، تل» در حالی كه مطابق رعایت تعیین حوزه معنایی ارائه چنین معادل هایی بهتر است: «۱ زمین شناسی جوش سنگ، آذرجوش همجوش آتشفشانی ۲ آواشناسی خوشه صامت ها ۳ شخصی عده، گروه، جمعیت، جمع ۴ اشیا توده، كپه، تل، دسته، خرت و پرت، خرده ریز ۵ فنی تراكم، انباشت». كه اگر شیوه فرهنگ نگاری یكدست باشد، به گمانم رعایت مسئله پیشنهادی اینجانب خالی از اشكال نیست. یا مثلا در كلمه agitation باطنی نوشته است: «۱ نگرانی، اضطراب، سراسیمگی ۲ مبارزه، فعالیت، تبلیغ ۳ آشوب، بلوا، ناآرامی» در حالی كه بنا به سبك خود دكتر باطنی می توان نوشت: ۱ دریا ناآرامی، تلاطم، جوش و خروش ۲ هوا خرابی ۳ درخت، باد تاب، تكان تكان ۴ بیمار، شخص بی قراری، بی تابی، ناآرامی، نگرانی، بی صبری، بی حوصلگی ۵ خیابان هیاهو، تحرك، جنب وجوش، شلوغی ۶ معامله، دادوستد فعالیت، اقدام ۷ سیاسی، اجتماعی آشوب، اغتشاش، ناآرامی، شورش، تنش، جنبش، مبارزه ۸ زمین شناسی به هم خوردگی ۹ روانشناسی نگرانی، اضطراب، سراسیمگی ۱۰ پزشكی عدم استراحت، بی خوابی ۱۱ زندگی تكاپو، تحریك، تلاش ۱۲ بچه نق، كج خلقی ۱۳ زمان آشوب، بحران، تلاطم، ناآرامی ۱۴ فكر عدم تمركز، پریشانی، آشفتگی» و...

    ۳. پرانتز و توضیح

    استفاده از كلمات در داخل علامت پرانتز در داخل فرهنگ مزبور، برای كمك به تكمیل معنایی معادل است و بسیار هم شیوه ای موجه و معتبر است، اما این شیوه ابتكاری در سراسر فرهنگ یكسان نیست.
    مثلا برای be taken aback آوردن پرانتز توضیحی «از تعجب جا یكه خوردن» ضروری می نمایاند.
    گاهی اوقات در داخل پرانتز، توضیح ضروری می آید تا معادل بیشتر جلوه گر باشد مانند باطنی كه برای abort «از پیشرفت بیماری جلوگیری كردن» را بسیار شایسته، معادل گذاری كرده است و در معادل های اول همان كلمه می توانست بنویسد «بچه و جنین را سقط كردن، انداختن، كورتاژ كردن» و دیگر دوباره آوردن «بچه انداختن» در معادل های بدون پرانتز توضیحی سقط كردن، بچه انداختن، كورتاژ كردن نوعی ناهماهنگی و عدم انسجام را به وجود می آورد.
    یا در كلمه abseil كه به معنی «پائین آمدن از كوه، صخره، تپه و...» است دیگر نیازی به توضیح معادل «با طناب فرود آمدن» بدون استفاده از پرانتز، نیست و این هم نشانه دیگری از عدم دقت در هماهنگی سبك نوشتاری در این فرهنگ است. و توضیح دایره المعارفی اگر برای لغتی مانند acronym ضروری است، پس برای معادل «شعر موشح acrostic» هم آوردن چنین توضیحی، خالی از لطف نیست. یا در كلمه adjourn وقتی در داخل پرانتز باطنی معادل «به وقت دیگر موكول كردن» را به درستی آورده است، پس باید در معادل دیگر همان لغت، یعنی «تعطیل كردن» نیز همین شیوه را رعایت می كرد تا به انسجام و همدستی كار لطمه ای وارد نسازد: «یعنی به طور موقت موقتا تعطیل كردن».

    ۴. سبك واژه

    گاه سبك گفتاری و نوشتاری در فرهنگ چندان رعایت نشده و مشخص نیست، مانند واژه accursed كه از لحاظ رسمی و ادبی یعنی «نفرین شده، منفور، ملعون» و در زبان عامیانه و محاوره ای «لعنتی و دردسر ساز» بیشتر به معادل اصلی نزدیك است، اما در فرهنگ باطنی بدون توجه به سبك كلمه معادل های «۱ نفرین شده، ۲ لعنتی» ذكر شده اند. در حالی كه می توان با ذكر برچسب هایی مانند «گفتاری، رسمی، عامیانه و...» سبك واژه ها را مشخص كرد. وقتی كلمه «ad lib» غیر رسمی است، لاجرم معادل های غیر رسمی «همین طوری» زیبا تر است، تا آوردن كلمه ای مهجور و رسمی و حتی قدیمی مانند «بداهتا» كه باطنی پیشنهاد كرده است زیرا در سبك غیر رسمی من مثلا می گویم «همین طوری، كلمه ای را پراندم»، هیچ وقت نمی گوییم «من بداهتا» كلمه ای را گفتم «مگر آنكه سبك ما رسمی و نوشتاری باشد، كه در آن صورت لغت «ad lib» به كار برده نمی شود. یا مثلا واژه ای مانند addled، عامیانه و غیر رسمی است و در زبان عامیانه به جای معادل های پیشنهادی باطنی یعنی «گیج، آشفته، پریشان» می توان به معادل های مصطلح «گیج، سردرگم، قاطی كرده، مغشوش» اشاره كرد.

    ۵. تقدم معنایی در معادل یابی

    برای كلمه admonish، اولین معادل كه به ذهن هر شخص از زبان آموز بالاتر از متوسطه تا مترجم آماتور یا حرفه ای متبادر می شود، معادل های مشهور «سرزنش كردن، سركوفت زدن» است كه در سبك رسمی هم می توان معادل های «شماتت كردن، ملامت كردن، طعن و لوم كردن، نكوهش كردن» را نیز آورد و در طیف های بعدی معنایی می توان به «تذكر دادن» اشاره كرد، كه در باطنی، این معادل در ابتدا آمده و اشاره ای به معادل های مشهور نشده است.
    یا در كلمه قید «adversely» در زبان خبرنگاران و تلویزیون آمریكا و استرالیا، در سبك رسمی برای افعال زنده و حركت دار، به كار برده می شود و یعنی «از جنبه جهت باب مخالف» و این در حالی است كه باطنی آورده است «به طور نامطلوبی، به نحو نا مساعدی» كه برای بعضی افعال خنثی به كار برده می شود و اشاره ای به آن معانی مصطلح نكرده است.
    در این فرهنگ گاهی معنی دور از ذهن كلمه ای آورده شده است. و از آوردن دیگر معانی مصطلح و كاربردی برای آن واژه خودداری شده است. مانند abroad كه باطنی صرفا نوشته «همه جا»، كه این معادل به تنهایی، پاسخگوی معنای آن نیست، و معانی «شایع، سر زبان، در نزد عموم، گسترده و فراگیر» هم مطرح هستند.
    در استرالیا و آمریكا، لغت abstract بیشتر به معانی «خیالی، ذهنی، ناملموس، غیرعملی» می آید كه در این فرهنگ به آنها اشاره ای نشده است، در حالی كه در منابع مورد استفاده این فرهنگ در هنگام تدوین، این معادل ها آمده است. یا در كلمه access road معنی یا معادل «جاده دسترسی محلی» با توجه به زبان امروز فارسی هم معادل مصطلح تر و بهتری است و هم هویت دستوری مشابهی با اصل كلمه دارد اما باطنی این معادل را پیشنهاد كرده است «ترافیك راه رسیدن به»

    ۶. املای مختلف

    در فرهنگ های لغت، معمولا املاهای مختلف ذكر می شود مانند adaptor كه در كنار آن هم به adapter نیز اشاره می شود، كه در فرهنگ باطنی، در بعضی جاها مانند adaptor رعایت نشده و گاهی رعایت شده است. یا مثلا در aetiology می شود به etiology هم اشاره كرد.

    ۷. كاربرد واژه

    در تنظیم لغت و یا افزایش دایره واژگانی ویراست هر فرهنگ لغتی، بیشتر سطح مخاطب مورد نظر است. وقتی محدوده واژگانی افزایش می یابد، میزان كاربردی آن لغات هم مورد بررسی قرار می گیرد. وقتی در این فرهنگ بسامدی و یا فركانس كاربردی واژگان، بیشتر در محدوده زبان عمومی و دانش علوم پایه است، پس باید در آوردن و یا حذف لغات كارا و یا كهنه دقت بیشتری نشان داد. خصوصا اگر در مجموعه واژگانی مشتق شده از یك لغت وارد می شویم. وقتی در این فرهنگ «دمل abscess»، «محور طول abscissa» و... می آید پس آوردن لغت كاربردی «ریزش abscission» هم بیراهه نیست، كه در این فرهنگ رعایت بسامدی اشتقاق های بعضی واژه ها چندان رعایت نشده است.

    ۸. معادل غیرهمنشین

    آوردن كلمه «علت» به عنوان معادل دوم در لغت aetiology مثل آن است كه برای كلمه ideology نوشته شده «ایده». در حالی كه این پسوند «Logy» به معنای بررسی شناختی یك علم یا جریان و... است.
    یا در كنار معادل های پیشنهادی برای كلمه afghan باطنی نوشته «م.افغان، پشتو ۳. پوستین» معادل دوم كمی عجیب به نظر می رسد. در آمریكا شنیده بودم كه برای «پتوی پشمی یا روپوش پشمی» «afghan» را به كار می برند، اما در اینجا باطنی اشاره ای به حوزه كاربردی این معنی اسمی نكرده است كه منظور اصلی از آوردن این معادل چیست.

    ۹. معادل ذهنی دارای عمق معنایی

    اگر برای كلمه adolescent آوردن معادل های «۱ نوجوان ۲ نپخته، خام، بچگانه» صحیح است، پس برای كلمه adulthood هم صرفا نمی توان بلوغ و بزرگسالی را آورد بلكه می توان نوشت، «۱ بزرگسالی، سالمندی ۲ پختگی، بلوغ ، كمال ، رشد».

    ۱۰. قرابت معنایی

    در فرهنگ باطنی در لغت accomodation معادل های «جا و محل سكونت» در كنار معادل «منزل» قرار گرفته اند، پس در لغت abode هم می شد به همین قرابت معنایی این سه معادل را در كنار هم نهاد و حتی «اسكان» را نیز به آنها افزود.

    ۱۱. معادل یا توضیح

    در فرهنگ مناسب باطنی، معمولا شهرت اصلی آن آوردن معادل به جای توضیح است اما در لغت aerobics صرفا آوردن توضیح «ورزش همراه با رقص» به عنوان معادل در فرهنگ پویا، ویراست سوم باطنی امری بعید است. می توان این معادل پیشنهادی را نوشت: «ورزش آیروبیك ورزش همراه با رقص». یا در كلمه agape حییم گفته «با دهان باز، مبهوت» و باطنی گفته «با دهان باز كه حیرت زده» در حالی كه به گمانم جای پرسیدن این سئوال جدی مطرح است كه به جای آوردن توضیح قیدی «با دهان باز» نمی توان از معادل های زیباتری مانند «مات، انگشت به دهن، بهت زده، حیران، خیره، شگفت زده، متحیر، هاج و واج و...» استفاده كرد یا در فرهنگ باطنی، در برابر كلمه adulterate آمده است «آب یا مواد تقلبی، قاطی چیزی كردن» و این كاملا توضیح است و مورد استفاده فرهنگ یك زبانه است و نه معادل مناسبی برای فرهنگی دوزبانه است، بلكه برای معادل آن می توان اشاره داشت به «كالای تقلبی درست كردن، جازدن، آب قاطی... كردن، تقلب كردن در...»

    ۱۲. هم نشینی تركیب

    در معادل های adhesion فرهنگ باطنی، معادل دو و سه جدا از هم هستند. جای این پرسش وجود دارد كه «چسبندگی» با «چسبیدگی» چه تفاوتی دارند در حالی كه هر دو به معنای «وضع یا كیفیت چسبنده بودن است» و معادل هایی مانند «گرانروی، لزجت، لزوجت و...» هم برای آنها داریم و حتی علاوه بر زیست شناسی و فیزیك در پزشكی هم به كار برده می شود و زیباترین معادل پیشنهادی بر آن «كشش سطحی» است كه دكتر عبدالكریم قریب برای آن لغت پیشنهاد داد.

    ۱۳. واژه تخصصی

    وقتی كه در تبیین حوزه نمایی یك واژه به رشته های تخصصی می پردازیم، لاجرم باید اكثر مصطلح ترین كاربرد معانی در علوم وابسته به آن لغت را ذكر كنیم. مثلا در aberration وقتی باطنی معادل مورد نظر در رشته تخصص «فیزیك» را برای آن می آورد، چندان بیراهه و دور از انتظار نیست كه در نجوم هم معادل «كج راهی» را ذكر كند. یا در كلمه admittance برای رشد تخصصی برق، باطنی معادل «رسانایی ظاهری» را آورده است. در حالی كه در فیزیك به این كلمه «گذرایی» می گویند و بر عكس «ممانعت» است كه برای جریان متناوب مدار به كار برده می شود. پس آوردن معنای مصطلح آن رشته علمی واجب تر است، و گرنه حتی می توان از آوردن لغت امتناع كرد. یا دركلمه اسمی agglutination معادل واقعی آن «هم چسبی» به منظور كیفیت به هم چسبیدن باكتری خون است كه البته دكتر باطنی «چسبیدگی» ارائه كرده اند. و معنای صفتی agglutinative «چسبیده» است كه در فرهنگ پویا «چسبنده» آمده است، در زبانشناسی مثلا این عبارت را چنین ترجمه می كنیم: agglutinative construction/ language ساخت زبان چسبیده یا پیوندی.

    ۱۴. توضیح و كروشه

    آوردن توضیح قدیمی « مربوط به » در داخل معادل هایی مانند «مربوط به پیری» برای لغت «aged» دیگر امروزه چندان ضروری نیست بلكه آوردن علامت « پیری» امروزی تر است، مانند «agedache» كه مترجم با مراجعه به باطنی، احتمال گمراهی اش و نوشتن «درد مربوط به پیری» وجود دارد، اما در شیوه جدید صرفا می نویسد «درد پیری». این روش را حییم و سپس نفیسی بنا نهادند، كه امروزه دیگر می توان از آن نسخه سرپیچی كرد و حداقل نوشت «مربوط به، ویژه، منحصر به، برای، مخصوص و...»

    ۱۵. برچسب واژه زنده یا قدیمی

    كلمه affection صرفا در متن های قدیمی به معنای «بیماری، ابتلا» است، كه فرهنگ باطنی، كلمه به معنی برچسب «قدیمی» نخورده است.

    ۱۶. معادل فرنگی

    اگر در كل فرهنگ لغت معادل فرنگی كلمه هم آورده می شود پس باید در كل ساختار این مسئله را رعایت كرد. یعنی اگر معادل ترجمه نمی شود عین كلمه هم باید آورده شود باید این رسم در كل فرهنگ آورده شود. اگر در لغت abscess «دمل، آبسه» آورده شده در حالی كه امروزه «ورم چركی» مصطلح تر است. پس در لغت accent چرا «آكسان» نیامده و یا خبری از معادل مصطلح «گویش» نیست. در حالی كه به جای معادل های «۱ لهجه ۲ تكیه ۳ تاكید» در باطنی، می توان این معادل ها را پیشنهاد كرد. «۱ گویش ۲ آكسان علامت تكیه صدا ۳ كشش صدا ۴ نقطه قوت». با این حساب باید در actor هم معادل «آكتور» می آمد كه نیامده است. یا در واژه acoustic صرفا معادل «ساز آكوستیك» ذكر شده است، در حالی كه می شد به «غیربرقی، معمولی» هم اشاره كرد.

    ۱۷. تفكیك هویت دستوری

    در فرهنگ باطنی مثلا معنای اسمی adept با دو معادل «استاد، آدم خبره» با معناهای صفتی «۱ ماهر ۲ ماهرانه، استادانه» از هم تفكیك و جدا شده اند و با عددهای یك و دو تفكیك شده اند. در حالی كه می توانست معادل های اسمی اول و معادل های دوم به این صورت تنظیم شود «شخص ماهر، زبردست، خبره، كاردان، استاد، اهل فن، كاركشته، كارآمد». یا مثلا در address با وجود ۱۳ معادل، اسم و فعل به دنبال هم آمده و صرفا با علامت «۰ » از هم جدا شده اند. در قیدها آوردن افزوده «انه» به آخر اسم یا صفت، جهت وصف فعل، مشهور است مانند «خردمندانه، سالانه، ماهانه و...» و گاه با استفاده از وابسته قیدی، معادل های دیگر ساخته می شود مانند «به طور...، به حالت...، به صورت، به طرز، با... و...» در فرهنگ باطنی این مسئله، جدا جدا آمده است. در كلمه ای مانند abjectly آمده است «به طور اسفناكی رقت انگیزی» درحالی كه «به نحوی رقت آور، به طرزی خفت بار، از روی پستی و...» هم می شد در كنار آن معادل باطنی آورد. یا در كلمه ably فقط «ماهرانه، استادانه» آمده است، درحالی كه می توان «با مهارت، با استادی، چیره دستانه، زبردستانه به نحوی شایسته و بایسته و...» هم بدان افزود. یا در بعضی از قیدها، دیگر به جای استفاده از شیوه لوكس «آمیز» و «انه» در كنار اسم، جهت قیدسازی، می توان كمی خلاقیت نشان داد. مثلا به جای معادل تنهای «فحش آمیز»، در برابر كلمه abusive می توان از این معادل های پیشنهادی هم استفاده كرد «سرا پا فحش، پر از فحش و ناسزا، آمیخته به دشنام، تند، خشونت آمیز، توهین آمیز» و... یا در لغت صفتی «adipose» معادل های «چربی، چربی دار» ذكر شده است و زیر آن مجموعه تركیب اسم و صفت «adipose tissue» آمد و اگر این سبك و منوال ادامه داشت، در زیرمجموعه كلمه adrenal به معنای فوق كلیوی می بایست تركیب «adrenal glands» می آمد تا معنای «غده فوق كلیوی» معادل های باطنی، مستند باشد. نه اینكه در سبكی دیگر و متفاوت صرفا برای كلمه ای صفت برچسب اسم n بیاوریم و آنگاه بدون آنكه بگوییم ذكر تركیب، بگوییم فلان معنا را می دهد و این درحالی است كه در هیچ فرهنگ لغتی adrenal اسم نیست و در لغت آدرنالین هم این شیوه نیامده است. هیچ گاه معادل قیدی در كنار معادل های اسمی نمی آید و یا معادل فعلی در كنار معادل های اسمی مگر اینكه در هنگام ناچاری و تنگی قافیه، فرهنگ نویس ملزم و مجبور به این كار شود. باطنی در abode معادل «سكونت» آورده است، در حالی كه سكونت «عمل ساكن شدن در جایی» است و این معادل قیدی در كنار خانه و مسكن و... جایز نیست و یا در كلمه abolition آورده «برچیدن، الغا، لغو» و این كلمه فعلی «برچیدن» را می توان با «حذف، الغا، لغو، فسخ، ابطال، براندازی و...» جانشین كرد و هیچ اجباری برای آوردن آن نبود. یا در لغت abort كه فعلی متعدی و لازم است، باید معادل های هر دو گونه تا حد امكان ذكر شود تا مشخص باشد كه در كجا معنی فعل تمام است و به خودی خود دارای معنی است و در چه جایی معنی فعل تمام نیست و به كلمه دیگر یا مكمل نیاز دارد در كلمه مزبور به جز معادل سوم، معادل های متعدی بودن فعل، به طور مشخص نیامده است مانند عقیم گذاردن، نیمه تمام رها كردن، قطع كردن، ناتمام گذاشتن و... یا مثلا در صفت absolute باطنی آورده است «۱ مطلق ۲كامل، تمام عیار ۳ قطعی ۴ بی قید و شرط» و اگر در این صفت، آوردن معادل ها درست است، چرا در قید همان واژه، خبری از معادل های قیدی آن صفت نیست. اگر برای كلمه قیدی همان صفت مذكور، معادل های «به كلی، حتما» درست است، پس چرا در صفت معادل های «كلی و حتمی» نیامده است و یا در معادل های كلمه مزبور، در هویت صوت و عبارت تعجبی، به «مسلما، حتما، كاملا» اشاره ای نشده است تنظیم معادل ها در كلمه اسمی absurdity و قیدی absurdly به كلی رعایت نشده است. یا مثلا در معادل های فعل accomplish صرفا سه معادل آورده شده، درحالی كه در معادل های اسمی accomplishment، هشت معادل آمده است و در این تراز و تعادل معنایی در اختلاف هویت های دستوری وجود ندارد. البته گاه مولف در معنای قیدی abuse از آوردن معادل فعلی «بی عدالتی كردن» چشم پوشی كرده، چون هیچ گاه معنای كهنه «بدرفتاری كردن» در این كلمه با «بی عدالتی كردن» همخوان نمی شود، كه مولف در معادل اول و دوم فعلی، به درستی معادل های خود را پیشنهاد كرده است «۲ سوء استفاده كردن ۳ بدرفتاری كردن، خشونت كردن و...» یا در معنی فعلی accommodate معادل «سازگار كردن» آمده است، درحالی كه در حالت اسم همان فعل در كنار «توافق» می بایست به «سازش» هم اشاره داشت. در كنار «انطباق» هم می توان معادل های «همسازی، وفق، یكسانی، برابری» را آورد. یا در اسم act به معادل های اسمی «اقدام، رفتار، فعل، كردار» اشاره ای نشد، درحالی كه در معادل های فعلی لغت مزبور به بعضی از معادل های فعلی مذكور در این عبارت اشاره شده است. اگر در برابر كلمات قید و صفت كلمه adroit آوردن معادل های «ماهر و ماهرانه» درست است، پس در برابر اسم آن كلمه هم می توان به معادل های «مهارت، زبردستی » اشاره كرد كه در فرهنگ باطنی چنین است. یا مثلا در معانی فعلی affect كلمه «وانمود كردن» آمده است و این درحالی است كه در معادل های اسمی affection خبری از «وانمود، ظاهرسازی» نیست و به جای آن كلمه عربی تكلف آمده است. یا آوردن كلمه اسمی «صلاح» به معنای مصلحت، سودمندی، خوبی در برابر صفت advisable هیچ گاه معادل درستی نیست، بلكه شاید منظور «به صلاح، مقرون به صلاح، به مصلحت» بوده است حتی حییم هم به درستی نوشته است «مصلحت آمیز».

    ۱۸. غنای واژگانی معادل ها

    در این فرهنگ، به شدت غنای واژگانی معادل ها، با كمبود و نقصان روبه رو است مثلا در كلمه abode باطنی نوشته «۱ منزل، اقامتگاه ۲ سكونت، اقامت» درحالی كه می بایست می نوشت «خانه، ماوا، سرا، جا، مسكن، منزل، محل سكونت و اقامت، جای سكونت و...» یا در معادل های اسمی abstemiousness خبری از «ورع، امساك، پرهیزگاری، ریاضت، مرتاضی، پارسایی، خویشتنداری و...» نیست. یا مثلا معادل های «وسیله آزمون، آزمون دقیق، آزمایش نهایی» برای acid test می شود ذكر كرد و صرفا به معادل كلی «سنگ محك» اكتفا نكرد. معمولا بحث پیشنهاد مترادف به مترجم كمك می كند تا در هنگام ترجمه آزادی انتخاب «در اشتراك و افتراق» معنایی برخوردار باشد، مانند كلمه ability كه باطنی به آوردن معادل «۱توانایی ۲ استعداد، لیاقت» اكتفا كرده است و در مثال های زیر همین سه واژه به «توان و امكان» هم اشاره می كند هر چند بحث عدم سنخیت مثال با معادل مطرح می شود اما می توانست چنین بنویسد: «۱ توانایی، قابلیت، بضاعت، قدرت، توان ۲ استعداد، قریحه، صلاحیت ۳ لیاقت، عرضه، كفایت، كارایی، صلاحیت، شایستگی». در این فرهنگ از ذكر بعضی معادل های بسیار مرسوم خودداری شده است مانند معادل های «رفتار، فعل» در كلمه action و یا «كارآمد، درخور» برای adequate یا اگر در برابر فعل acelerate چند معادل آورده می شود، در برابر كلمه اسمی acceleration صرفا آوردن یك معادل «شتاب» چندان مطلوب نیست و در آن فرهنگ لغت، جای معادل های «شتاب، تندی، سرعت، تسریع، تعجیل، عجله» و... هم خالی است.

    ۱۹. ارائه معادل خوش تراش

    برای كلمه adventitious آوردن معادل های «۱ اتفاقی ۲ نامنتظر، پیش بینی نشده» را در فرهنگ باطنی اگر بپذیریم، پس در ترجمه عبارت adventitious deafress /ideas باید چه نوشت درحالی كه می توان معادل های «عارضی، الحاقی، خارجی» را هم آورد تا مترجم ضمن مراجعه به این فرهنگ راه گریزی بیابد و بتواند ترجمه كند. یا برای كلمه adolescence مترجمان تاكنون غیر از تنها كلمه پیشنهادی باطنی «نوجوانی» كلمات زیباتری ساخته اند مانند «بلوغ، شباب، دوره جوانی، حالت بلوغ، سن تكلیف، نوباوگی، نوخاستگی و...» اگر قصد ارائه فرهنگ دو جلدی، در اختیار نهادن دایره واژگانی غنی برای آزاد گذاشتن مترجم در انتخاب معادل بهتر است، پس آوردن صرفا یك معادل چندان جذاب نیست و اگر مخاطب نوآموز است، پس با این استدلال، نیازی به فرهنگی دو جلدی نیست. یا برای معادل access صرفا آوردن معادل منحصر «دست یافتن به» در فرهنگ دو جلدی باطنی، با توجه به اینكه دامنه لغت بیشتر در زمینه كامپیوتر به كار برده می شود، چندان رضایت بخش نیست و می توان این معادل ها را هم پیشنهاد كرد: «امكان دستیابی داشتن، دسترسی داشتن، دست یافتن به...، رسیدن به...، مراجعه كردن به» یا مثلا در لغت accomplished علاوه بر دو معادل كلی «ورزیده، ماهر» كه توسط باطنی ذكر شده اند، می توان به این معادل ها نیز اشاره كرد: «۱ چیره، زبردست، ورزیده، كاركشته، خبره، و ماهر، ۲ باكمال، باهنر و بافضیلت، ۳ تربیت شده، تعلیم دوره دیده، ۴ كار و... انجام شده، تمام شده، ۵ آرزو و... تحقق یافته.» در فرهنگ باطنی در لغت account معادل های «گزارش» با «وصف، توضیح» در یك محور آمده، در حالی كه «گزارش» با «روایت، شرح، بیان و نقل» خواهد آمد و ارتباطی به «وصف» یا «توضیح» ندارد. در این معادل ها باطنی، به معادل قیدی «نظریه» اشاره كرده است و خالی از لطف نیست كه بگویم به معادل های جدید و پركاربردی هم مانند «حساب بانكی، حساب پس انداز، حساب سپرده و حساب اعتباری» و حتی «سود و بهره» می توان اشاره كرد.

    ۲۰. پیشنهاد معادل در مثال

    الف در بعضی از مثال ها، ترجمه با معادل پیشنهادی باطنی، همخوان نیست. مانند (after her mother died, she abandoned herself to grief) كه باطنی نوشته پس از مرگ مادرش، خود را به غم و غصه تسلیم كرد در حالی كه ترجمه مصطلح و درست آن بنا به خود معادل پیشنهادی باطنی بدین گونه است: پس از مرگ مادر، خود را به دست غم سپرد. ب در بعضی از مثال ها، سبك زبانی رعایت نشده است. مانند «above all, stay calm» كه یك عبارت و مثال از زبان عامیانه است، به معنی «مخصوصا مهم تر از همه اینكه آرامشت را حفظ كن» و آوردن معادل «قبل از هر چیز» برای این مثال، چندان مقبول نیست.

    ۲۱. معادل های عربی

    در این فرهنگ، به شدت معادل عربی و گاه مهجور موج می زند، در حالی كه در زبان امروز فارسی در فرهنگ جامعه معاصر ایران بسیاری معادل های زنده تری داریم در كلمه abominably به جای «وقیحانه» می توان «به طرز زننده ای» را ذكر كرد. در كلمه abortive معادل «بی ثمر» آمده است و این معادل های «بی نتیجه، بیهوده» در این فرهنگ نیامده است. یا در لغت absord، نوشته شده است «در خود مستحیل كردن» در حالی كه از معادل های «فراگرفتن، یادگرفتن، با عشق بلعیدن، از زبان كسی قاپیدن و آموختن، توجه خود را معطوف داشتن و... » معانی مصطلح تری است و نیازی به آوردن معادلی مهجور مانند «در خود مستحیل كردن» نیست كه به گمانم امروزه روز، هیچ مترجمی و زبان آموزی آن را به كار نمی برد یا در كلمه abstruse به جای معادل «غامض» زیباتر است معادل های «بغرنج و نامفهوم» آورده شود، كه نیست. دكتر باطنی، به جای معادل های عربی و قدیمی «فراست، ذكاوت» در لغت acumen می توانست به معادل های فارسی «سرعت انتقال، تیزفهمی، تیزهوشی» اشاره كند. یا در واژه abysmal به جای معادل اول «مفتضحانه»، می توان گفت: «بسیار بد، بسیار زشت، خیلی مزخرف، خیلی بد» تا در معادل دوم هم صرفا به آوردن معادل معنایی «وحشتناك» در زبان عامیانه بسنده نكرد. یا در كلمه accidental به جای معادل «غیرمترقبه» می توان از معادل های پركاربردتری مانند «غیرمنتظره، ناگهانی» هم استفاده كرد. یا در admonitory كه كلمه ای صفت است و بیشتر در سبك رسمی به كار برده می شود و برای پاسخ دادن به حركت و كردار و عملی به كار برده می شود كه «عبرت آمیزانگیز، هشداردهنده» باشد، اما به جای معادل های پیشنهادی مذكور، «به قصد تنبه» آمده است در فرهنگ پویا، به جای «مترقی» در كلمه advanced، امروزه در زبان پویای جامعه ایران، بیشتر «مدرن، نوین، پیشتاز، پیشرو، امروزی و...» به كار برده می شود، نه «ترقی» و یا حتی «متجدد». در كلمه aberrant، در معنای دوم آن، معادل «شاذ» آمده است، كه صفتی كاملا ادبی و مهجور است به معنای «بسیار كمیاب» و به جای كلمه مرده «شاذ» در زبان فارسی، می توان از صفت تركیبی رایج و امروزی «بسیار كمیاب» استفاده كرد. یا در برابر كلمه ablaze، آیا معادل تركیبی «یكپارچه نور» در فرهنگ باطنی بهتر است یا معادل مرسوم «نورانی، غرق نور» یا در لغت abyss، به جای «هاویه»، می شود كلمه «دوزخ» را به كار برد و حتی «چاه عمیق».


    منابع:

    ۱ سخنرانی اینجانب در دانشگاه سوربن، نشریه مطالعات ترجمه، س۱، ش۱، بهار ۱۳۸۲
    ۲ سخنرانی اینجانب در دانشگاه علامه طباطبایی، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، سمینار ترجمه شناسی
    ۳ نخستین درس های فرهنگ نگاری، عرفان قانعی فرد، نشر بهنود، ۱۳۸۴
    ۴ فرهنگ معاصر پویا، دكتر محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر،

    كتابشناسی

    فرهنگ معاصر پویا
    انگلیسی فارسی
    محمدرضا باطنی و دستیاران
    انتشارات فرهنگ معاصر
    ویراست سوم ۱۳۸۵دوره دو جلدی

    منبع: روزنامه شرق
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

    نظر

    صبر کنید ..
    X