محمد خانی: دایرةالمعارفنگاری در این سالها بسیار رو به گسترش بوده است. فرهنگهای مختلفی در دست تدوین است و فرهنگهای انگلیسی-فارسی متعددی قبل از فرهنگ هزاره دکتر حقشناس به چاپ رسیده که عبارتاند از: فرهنگ حییم، فرهنگ آقای جعفری، فرهنگ آقای دکتر باطنی و فرهنگهای دیگری که دوستان به خوبی اطلاع دارند.در ابتدای بحث از دکتر حقشناس و دکتر سامعی میخواهم که درباره سرگذشت و ساختار این فرهنگ بحث بکنند و نکاتی را که لازم میدانند توضیح دهند.
علی محمد حقشناس: سرگذشت این فرهنگ به تعبیری سرگذشت ما، مؤلفان هم هست.راستش، قرار بود این فرهنگ کاری دو، سه ساله باشد، ولی به کاری شانزده، هفده ساله بدل شد.فکر میکنم اواخر سال 1363 بود که یک شب دوستانم آقایان خرمشاهی، کامران فانی، داریوش آشوری و برخی دیگر دور هم جمع بودیم.در خلال گفت و گوها دوستان تکلیف کردند:«بیا، فرهنگ حییم را روزآمد کن.»گفتند:«ناشر جوان پرشوری هست و حاضر است مخارج این را کار بپردازد تا فرهنگ، سامان تازهای پیدا کند.»خوب، به سراغ«ناشر جوان»رفتیم که با روی خوش ما را پذیرا شد.اولین جلسه به گمانم قبل از عید 64 با ناشر برگزار شد.در آن جلسه همین دوستان که گفتم حاضر بودند و به دلایلی که شرحش طولانی است، قرار گذاشتیم به جای ویرایش فرهنگ حییم، فرهنگ انگلیسی-انگلیسی Advanced Learner را مبنا قرار دهیم و بر آن اساس اثری تازه تألیف بکنیم.اما آن کار، باز به دلایلی، درنگرفت و به جای آن، دوباره قرار شد که به عنوان نمونه و برای دستگرمی به ویرایش فرهنگ جیبی حییم بپردازیم.چندی نگذشت که دیدیم حتی اگر بخواهیم فرهنگ حییم را هم ویرایش کنیم، باز نیاز به فرهنگی نو داریم که مبتنی بر اصول فرهنگنویسی امروز باشد؛چون فرهنگنویسی حالا دیگر به صورت شاخهای از دانش زبانشناسی درآمده بود.
به هرحال، پس از چند جلسه بحث و گفت و گو، سرانجام عزم جزم کردیم که ویرایش حییم را علیالحساب کنار بگذاریم و همان فرهنگ Advanced Learner را مجددا مبنا قرار دهیم و کار را به عنوان تألیف یک اثر نو از سر گیریم.باری، سه سال برای تألیف جدید گذشت و در پی آن، سه سال دیگر هم سپری شد و تازه ما به نیمه راه رسیده بودیم.فکر میکنم این حدود سال 1370 بود.آنگاه از سال 70 تا 73 کار تألیف به دلایلی که شرحش طولانی است، متوقف شد.
سال 73 مجددا کار را شروع کردیم.اینبار دکتر سامعی در زمزه مؤلفان قرار گرفت و خانم نرگس انتخابی هم همینطور.البته دکتر سامعی از آغاز دستاندرکار بود ولی این بار به عنوان یکی از مؤلفان کار را از سر گرفت.خانم انتخابی هم همینطور؛یعنی به عنوان یکی از مؤلفان.به این ترتیب، کار تألیف نیمه دوم فرهنگ دوباره شروع شد و تا سال 77، یعنی تا پایان تألیف، دنبال شد.پس از آن دو سالی به ویرایش و روزآمد کردن و پرکردن جاهای خالی در فرهنگ گذشت تا به این صورت رسید که امروز میبینید؛و سرانجام در اردیبهشتماه 1380 فرهنگ دوجلدی ما با نام فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی-فارسی چاپ شد.
خوب، این داستان نگارش و تولید فرهنگ هزاره بود.اما مهمتر از این، تجربهای است که در این زمینه به دست آوردیم؛تجربهای که بازگفتنش شاید سودمند باشد.یکی از نقطههای درخشان این تجربه، آن است که این کار به معنای واقعی کلمه، کاری مشترک و گروهی بود.از همان روز اولی که ما کار تألیف فرهنگ را شروع کردیم، تا آخرین روز، همه ما کمابیش به یک اندازه در تکوین آن دخالت داشتیم، همه به یک اندازه حق داشتیم که در شکل و محتوای آن دخالت کنیم و درباره آن تصمیم بگیریم، تنها به این شرط که همه دخالتها با موافقت همگان و با آوردن دلیل کافی باشد.برابرها، که تعداد آنها بالغ بر سیصد هزار واژه فارسی است، همگی دانه دانه نقد شدهاند و لااقل از چشم سه مؤلف(خانم انتخابی، دکتر سامعی و بنده)گذشتهاند.ما با سختگیری هرچه بیشتر نسبت به همدیگر کار یکدیگر را نقد میکردیم و هیچ ملاحظهکاری یا اغماضی را مجاز نمیدانستیم.خوب، اگر فرهنگ ارزش و اعتباری پیداکرده این نیست، مگر نتیجه نقد بسیار جدی، بسیار عمیق و همهجانبه دستاندرکاران آن.همین نقد همهجانبه سبب شد تا آنچه میتوانست در فرهنگ ما به عنوان نقص کار باقی بماند، پیش از چاپ و انتشار به کلی زدوده شود.باری، من به همین مقدار بسنده میکنم و از دکتر سامعی خواهش میکنم مطلب را ادامه دهند.
حسین سامعی: من به عنوان مقدمه تنها میکوشم تصویری از خود فرهنگ به دست دهم تا زودتر وارد بحث شویم.کسانی که اینجا هستند، قاعدتا باید خود فرهنگ را دیده باشند تا ما بتوانیم در مورد آن گفت و گو کنیم.ولی با این حال اجازه بدهید تصویر کلی و عمومی از این فرهنگ به دست دهم.هزاره یک فرهنگ انگلیسی به فارسی الفبایی محض است.سرمدخلهای این فرهنگ، یا به عبارت دیگر فهرست واژههایی که در آن توصیف شده، کاملا مبتنی است بر فرهنگ Advanced-Learner از انتشارات مؤسسه آکسفورد.البته در طول پانزده سالی که این کار ادامه داشت، چندین ویرایش (edition) مختلف از این اثر به چاپ رسید.ما کارمان را با ویرایش سال 1976 شروع کردیم و وقتی آخرین مراحل کار را میگذرانیم، ویرایش سال 2000 آن تازه به چاپ رسیده بود.در واقع در این مدت تقریبا هر پنج سال یکبار از این فرهنگ یک ویرایش تازه با تغییرات چشمگیر منتشر میشد.اما اینکه من میگویم کار ما برمبنای Advanced-Learner بوده است، این تصور را ایجاد نکند که آنچه که شما در ویرایش سال 2000 آن میبینید در این کار هم ضرورتا پیدا میشود.ما نمیتوانستیم هربار به عقب برگردیم و تمام یادداشتهای گذشتهمان را با یک ویرایش جدیدتر تطبیق بدهیم.اما به هرحال تا حدود زیادی میتوانیم بگوییم که ساختار فرهنگ هزاره و نوع اطلاعات آن به طور کلی برمبنای این فرهنگ بوده است.در کنار آن فرهنگ، چند فرهنگ بریتانیایی دیگر هم به تفاریق و به تدریج وارد کار ما شدند. مهمترینشان فرهنگ انگلیسی معاصر، از انتشارات مؤسسه لانگمن بود که شاید از دهه 80 به بعد به یکی از بهترین فرهنگهای آموزشی زبان انگلیسی تبدیل شد.بعد هم فرهنگ مؤسسه کالینز، با عنوان کوبیلد به دست ما رسید که شاید اکنون یکی از پرآوازهترین فرهنگهای آموزشی انگلیسی باشد.اما هیچ یک از اینها ضرورتا مبنای کار ما نبودند، بلکه در کنار کار ما قرار داشتند.ما به فرهنگهای آمریکایی، مثل وبسترز نیوورلد، رندم هاوس و مریام وبستر، هم برای تکمیل کار خود به صورتی کاملا جنبی، اتفاقی و نه منظم مراجعه میکردیم تا چیزی را که صلاح میدانستیم و میخواستیم وارد فرهنگ بشود انتخاب کنیم.
بنابراین حداقل، به اصطلاح آماریها، کف کار ما، و نه سقف آن، فرهنگ Advanced Learner بود و بقیه منابع از این جهت نقش فرعی داشت.مرحله دوم کار تعیین معانی هر سرمدخل بود.در این مرحله سختگیری ما بیشتر بود.باز هم حدود معانی را در حد فرهنگ Advanced Learner نگه میداشتیم، ولی تقریبا به همه فرهنگهای پیش گفته هم مراجعه میکردیم تا بتوانیم به معانی دقیق الفاظ دست پیدا بکنیم.
مرحله سوم معادلگذاری بود.دانستن معنی به خودی خود نمیتوانست به معنای یافتن معادلهای مناسب باشد.معادلها را باید از درون زبان فارسی انتخاب میکردیم.در این قسمت هم ما به همه منابعی که در اختیارمان بود، شفاهی و کتبی، مراجعه میکردیم. حتی در بسیاری از موارد مجبور میشدیم مستقیما به خود اهلفن مراجعه کنیم.البته منابع کتبی به هیچوجه کم نبود، هم فرهنگهای عمومی و هم فرهنگهای تخصصی که شاید بهترین فرهنگ عمومی فرهنگ زندهیاد سلیمان حییم بود.ما از طریق این کار فهمیدیم که حییم چه زحمت عظیمی کشیده است و اهمیتش در بحثهای فرهنگنویسی در ایران تا چه میزان ناشناخته مانده است.مهمترین فرهنگ عمومی محل مراجعه ما فرهنگ حییم بود و بعد به تدریج فرهنگهای دیگری هم که یا در آن زمان موجود بودند یا به تدریج چاپ شدند، به این مجموعه اضافه گشتند.در کنار اینها، ما به انبوهی از فرهنگهای تخصصی یک زبانه و دو زبانه هم رجوع میکردیم.در حقیقت، ما به هرچیزی که در دسترس بود مراجعه میکردیم.البته این منابع، آنچنان که دکتر حقشناس گفتند، بدون نقادی ملاحظه نمیشد.اگر دنبال نام پرنده یا گیاهی میگشتیم، آن نام صرفا به این دلیل که در یک مأخذ آمده، ثبت نمیشد.بلکه مأخذ با یکدیگر مقایسه میشدند، و سپس اطلاعات به دست آمده با فرهنگهای بریتانیایی و آمریکایی تطبیق داده میشدند، آنگاه بود که ما تصمیم میگرفتیم، تصمیمی که خود میتواند نقد بشود، و ممکن است غلط باشد یا درست باشد، ولی کار ما با نقادی پیش میرفت و به هیچوج صرفا برمبنای منابع نبود.
در اینجا باید اضافه کنم که ما به فرهنگهای دو زبانه غیرفارسی هم مراجعه میکردیم.از این جهت فرهنگهای انگلیسی-عربی، انگلیسی-فرانسه و انگلیسی-آلمانی بسیار خوبی وجود دارد که ما در انتخاب اطلاعات و شیوه فرهنگ از آنها استفاده فراوان کردیم.اجازه بدهید.من دیگر بیش از این وارد جزئیات نشوم و تنها اشارهای هم به ساختار فرهنگ کنم.
هزاره یک فرهنگ انگلیسی-فارسی کاملا الفبایی است .هر مدخل عمدتا از گروهی اطلاعات تشکیل میشود:یکی اطلاعات مربوط به سرمدخل اصلی که معمولا یک واژه ساده یا مرکب انگلیسی است، و بعد اطلاعات مربوط به مدخلهای فرعی که به صورت اصطلاحات و فعلهای مرکب یا فعلهای گروهی انگلیسی در ذیل هر سرمدخل میآید.ما کوشیدهایم برای هر دو گروه معادلهای دقیقی را از درون زبان فارسی انتخاب کنیم.این معادلها، تا آنجا که امکان داشت، با توجه به حوزههای کاربرد و گونهها و سبکهای زبانی مدخلهای اصلی و فرعی انتخاب شدهاند.مثلا کوشش کردیم که در مقابل یک لفظ محاورهای یا یک اصطلاح محاورهای انگلیسی، یک معادل محاورهای فارسی بیاوریم یا در مقابل یک اصطلاح ادبی، یک معادل ادبی به کار ببریم، تا از این جهت بتوانیم وظیفهای را که از ابتدا برای خودمان طرح کردیم به انجام برسانیم.ما از همان ابتدا کارمان را بر یک اصل بسیار مهم بنا کردیم، اصلی که حضور آن در سرتاسر کار دیده میشود.این اصل مهم آن بود که ما مترجم نیستیم، ما فرهنگ ترجمه نمیکنیم، بلکه نظام واژگانی دو زبان را مقابل یکدیگر قرار میدهیم.ما میدانیم که دو زبان مختلف، جهان را به دو طریق مختلف تجزیه میکنند و حاصل این تجزیه را در مفاهیمشان و سپس در واژگانشان منعکس میکنند.ما کوشش کردیم واژگان این دو زبان را در مقابل یکدیگر قرار دهیم.اما در اینجا ضرورتا هر واژه در مقابل واژه دیگر قرار نمیگرفت.در بسیاری از موارد واژهها از کنار هم رد میشدند.یعنی مفهومی را که ما در زبان فارسی به طریقی بیان میکنیم، یک انگلیسی زبان به همان طریق آن مفهوم را ادا نمیکند، و بالعکس.ولی ما با روشهایی سعی کردیم که تا آنجایی که ممکن است این عدمانطباق را به سوی انطباق بکشانیم.ساختار این کار در واقع از دل همین روشها زاده شد.بنابراین در اینجا شما با ترجمه مواجه نیستید، بلکه با مقابله واژگانی بین دو زبان انگلیسی و فارسی روبهرویید.
نظر