قدرت نادیده گرفتن
یکی از معناهای قدرت، در حوزه ترجمه یا ارزیابی ترجمهها، مشتمل است بر استفاده از زبان برای «گنجاندن» یا «حذف کردن» گروه خاصی از خوانندگان، نظام معینی از ارزشها، مجموعهای از باورها، یا کل یک فرهنگ. هر کسی حتماً پی میبرد که چگونه بخش اعظم آثار ادبی بیگانهای که به زبان انگلیسی ترجمه و در غرب منتشر شدهاند از لحاظی شبیه یکدیگر به نظر میرسند؛ گویی همه آنها را یک نویسنده نوشته و مترجم واحدی ترجمه کرده است. این پدیده را چنین میتوان توجیه کرد که ترجمه محدودیتهای خود را «به طور عام» بر نوع زبانی که در ترجمه به کار میبریم (در برابر مثلاً نوع زبانی که در نگارش متن مبدأ به کار میبریم) تحمیل میکند.
پدیده قدرت ترجمه همچنین بدین معنا است که در جایی و به نحوی، خواننده خاصی (که مجبور است به روش خاصی متن را بخواند)، نویسندهای (که به فراموشی سپرده شده) یا مترجمی (که محکوم شده است پنهان بماند) نادیده گرفته یا حذف میشوند.
این غصب کردن «خاص بودن» و «منحصر به فرد بودن» متن مبدأ را شاید بتوان برحسب ساختار پیچیده «قدرت» که در هر ترجمهای نقش دارد، توضیح داد. نظر بر این است که مترجمان، به ویژه در چارچوب روشهای معتبر ترجمه (مانند روش انگلیسی - امریکایی)، میتوانند «قدرت مطلق» خود را اعمال کنند و خوانندهای را بیدرنگ و آگاهانه نادیده بگیرند. این کار از طریق یکی از شیوههای ظاهراً بیغرضانه ترجمه، از قبیل ترجمه آزاد، ترجمه همراه با توضیح فراوان، ترجمه نکتههای عمده یا جبرانسازی صورت میگیرد.
به همین ترتیب، هنجارهای واقعی یا نظری (زبان و فرهنگ) مقصد هم میتوانند، از طریق توسل جستن به شیوههای به ظاهر بیضرری نظیر حذف یا بهنجارسازی و غالباً به منظور نیل به هدفهای ظاهراً متعالی، مانند «حفظ سلامت» و «مقابله با ملالت»، ترجمه را به سلاحی ایدئولوژیک برای کنار زدن یا حذف نویسنده خاصی تبدیل کنند. در نهایت، خود مترجمان ممکن است بر اثر عملکرد ویراستاران سرسخت، یا سانسورهای نسنجیده، قربانی اعمال «قدرت» شوند.
لحن گفتار مترجم به مثابه نوعی تجلی قدرت
مترجم «لحن گفتار» خاص خود را دارد که تئوهرمنز آن را «حضور پراکنده» مینامد. هرمنز از منظری روایتشناختی به این مسئله مینگرد و چنین اظهار میدارد که «لحن گفتار» مترجم همیشه حضور دارد، حتی اگر گاهی مبهم باشد و 1) به دلیل فاصله زمانی یا جغرافیایی از متن مبدأ خود را آشکار کند؛ 2) در متنهای «ارجاعکننده به خویشتن» که با بازی با کلمات نشاندار شدهاند خود را آشکار میکند؛ و 3) در صورت «تبیین افراطی بافتی» که در آن زنجیره پیچیدهای از همسان انگاریها ممکن است به «حذف» یا عرضه توضیحات در پانوشت منجر شود نیز نمایان میشود.
به نظر هرمنز، «تنها چیزی که ما را از حضور» لحن گفتار مترجم غافل میکند ایدئولوژی ترجمه است اما هرگاه مترجم احساس کند که «قدرت» بیشتری دارد، «لحن گفتار» ترجمه هم بسیار رساتر میشود. این وضع در مورد نویسندگانی صدق میکند که خود مترجم نیز هستند.
نظامهای تو در تو
در زبان یا ادبیات هر ملتی همواره نوعی «بوطیقای» غالب (یعنی نظریهها و شیوههایی که خلاقیت ادبی را به روشهای عمدتاً نخبهگرایانه و انحصاری تعریف میکنند) و نیز سلسله مراتبی از متنهای رسمی و اصیل وجود داشته است. این امر همواره بدان معنا بوده است که کیفیتهایی نظیر اصالت و تعالی زیباییشناختی، ارزشمندند نه به دلیل شایستگی حقیقی و ذاتیشان، بلکه در مطابقت با برخی از معیارهای پیش انگاشته و بسیار ذهنی.
بر طبق این معیارها، گونههایی چون ادبیات کودکان، داستانها و ترجمههای عامه پسند، در بهترین حالت (در مقایسه با آثار اصیل) در «رتبه دوم» قرار میگیرند.
از اینرو، در همه نظامها، و نه تنها ترجمه، مبارزهای دائمی برای سلطهجویی در جریان است، اما آنچه خاص ترجمه است این است که اعمال قدرت در ترجمه آسانتر است. در ترجمه، طبعاً زبانها، فرهنگهای خرد و کلان و حتی انواع گونهها و شیوههای ادبی پیوسته برای به رسمیت شناخته شدن با یکدیگر در رقابت اند. ترجمهها از عنصر «اجتماعی ـ نشانهشناختی» ویژهای برخوردارند که ویژه خودشان است و به نحوی خوانندگان را تحت تأثیر قرار میدهد. ترجمه، چه درست و چه غلط، ابزار کارآمدی برای ابراز وجود و نمادی از هویت ملی است.
بازنویسی
«وجهه عمومی» یکی از مفاهیم اصلی نظریه «ترجمه به مثابه بازنویسی» است. این اصطلاح به معنای تمایل برای حمایت از یک اثر یا نویسنده یا به طور کلی حمایت از نوعی طرز فکر یا مجموعهای از ارزشهای فرهنگی از طریق ترجمه است، به نحوی که تأثیر ترجمه مزبور در فرهنگ مقصد بیشتر از تأثیرش در فرهنگ بومی مبدأ باشد.
درواقع، یکی از تعاریف بازنویسی عبارت است از «هر چیزی که برای نویسندهای و یا اثری ادبی وجهه عمومی فراهم کند.» با این حال، ساختن این وجهه عمومی هرگز بیغرضانه نیست و با ساختارهای قدرت سیاسی و ادبی فعال در زبان، فرهنگ و جامعهای خاص (معمولاً در جامعه مقصد) رابطهای تنگاتنگ دارد.
در ترجمه به مثابه بازنویسی ممکن است دو محدودیت فهم تشخیص داده شوند: ایدئولوژی و بوطیقا. این دو محدودیت از طریق نحوه هماهنگی آگاهانه یا ناآگاهانه متنها با جهان بینیهای غالب و یا ساختارهای ادبی غالب، آشکار میشوند.
در این میان فشارهای سیاسی و ادبی از جهان بینی یا ادبیات خاصی پشتیبانی میکنند.
حمایت
حمایت عبارت است از «قدرتهایی (اشخاص، نهادهایی) که در نوشتن، خواندن و بازنویسی آثار ادبی نقشی یاریدهنده یا بازدارنده دارند.» قدرتهایی که میتوانند نقش حمایتکننده داشته باشند عبارتند از افراد، یک گروه، طبقهای اجتماعی، یا نهاد سیاسی یا نهاد مذهبی خاص.
رسانههای همگانی در تمامی این فرآیند حمایتگرانه نقشی ایفا میکنند. در هر مورد، اگر حامی روی صورت و موضوع مورد نظر کنترل داشته باشد و از اختیارات مالی و قدرت قانونی عزل و نصب برخوردار باشد، حمایت او از نوع «تفکیکناپذیر» خواهد بود. حمایت تفکیکناپذیر معمولاً وقتی مشاهده میشود که حامی، واقعاً یا ظاهراً، قصد دارد ثبات و بافت اخلاقی کل جامعه را حفظ کند. مثل انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبان بینالمللی. از سوی دیگر، هنگامی که جوانب اقتصادی یک طرح از هرگونه ملاحظات ایدئولوژیک جدا شود و هنگامی که عامل آن قدر به موفقیت تجاری بیندیشد که برای تأمل درباره موقعیت اجتماعی مجالی نداشته باشد، این حمایت «تفکیک پذیر» میشود. مفهوم «حمایت تفکیک پذیر» غالباً در بیان این نکته به کار میآید که به رغم «نظریههای توطئه» که از «امپریالیسم» زبان شناختی و فرهنگی، اسطوره میسازند، این نوع امپریالیسم عمدتاً به پول مربوط میشود. بدین ترتیب، بهترین توصیف از جدایی میان «بوطیقا» و «ایدئولوژی» آن است که این جدایی تصنعی است. این نظامهای مفهومی همواره با یکدیگر در تعاملاند و حمایت نقش میانجی را بین امور بوطیقایی و امور ایدئولوژیک ایفا میکند.
در مورد ادبیات و ترجمه ادبی، حمایت معمولاً بیشتر به ایدئولوژی مربوط میشود تا به بوطیقا. بوطیقا معمولاً کم اهمیتتر است و وقتی که حامی به «تفسیرگر» اختیاراتی «تفویض میکند»، بوطیقا تحتالشعاع قرار میگیرد اما «تفسیرگر» در وهله اول از صافی ارزیابی میگذرد.
به عبارت دیگر، حمایت، اگرچه اساساً ایدئولوژیک است، نهایتاً به مثابه محدودیتی است که تعیین میکند چه چیزی گفته شود و چه چیزی گفته نشود و آنچه بیان میشود چگونه گفته شود. سرانجام عنصری از موقعیت یا پایگاه اجتماعی وارد معامله حمایت میشود.
بزیل هتیم و جرمی ماندی، ترجمه مریم جابر
برگرفته از: روزنامه ایران
بزیل هتیم و جرمی ماندی، ترجمه مریم جابر
برگرفته از: روزنامه ایران