هنگامی كه متنی از زبانی به زبان دیگر برگردانده میشود، این متن جدید هم با متن زبان مبدأ و هم با سایر متونی كه در زبان مقصد نگاشته میشوند، متفاوت است پس آیا میتوان ترجمه را نوعی رمزگذاری سوم دانست؟ پژوهشهای انجام شده در همگانیهای زبان در پی یافتن پاسخی برای این قبیل سؤالاتند. این عقیده كه متنهای ترجمه شده ممكن است دارای ویژگیهای همگانی باشند از دو تصور كلی ناشی میشود :
1. متنهای ترجمه شده از متنهای مبدأ به طور كلی متمایزند و نمیتوان آن را به تعامل با یك زبان خاص نسبت داد.
2. متنهای ترجمه شده با متنهای غیر ترجمه در همان زبان متفاوتند به گونهای كه نمیتوان آن را به دخالت زبان مبدأ در متن مرتبط دانست.
فراولی ( Frawley ) برای ترجمه، به عنوان رمزگذاری سوم، الگویی پیشنهاد میكند كه نتیجه توافق مترجم با رمزگذاری اول متن مبدأ، زبان و فرهنگ آن و رمزگذاری دوم زبان مقصد و فرهنگ آن است.
این محصول به وضوح هم با زبان مبدأ و هم با زبان بومی رمزگذاری دوم متفاوت است.
نظریه پردازان دیگر از جمله توری ( Toury) نیز معتقدند قوانین خاصی در امر ترجمه وجود دارند و دلیل این مسئله تنها به جهت تفاوت ترجمه با محصول متن اصلی نیست بلكه میتوان گفت فرآیند ترجمه، نوعی متن با ویژگیهای متفاوت تولید میكند كه میتوان آن را به عنوان ترجمه در نظر گرفت. توری میان ویژگیهایی كه نتیجه تطبیق هنجارهای فرهنگی و ویژگیهایی كه دارای رفتارهای همگانی ترجمه هستند، تمایز قائل می شود.
فرضیه های موجود در مورد همگانیهای ترجمه، به حضور پدیدههای زبانی گوناگونی در متون قائلند كه با آنچه در متنهای غیر ترجمه برای همان پدیده یافت میشوند متفاوتند و این امر در مورد متنهای غیر ترجمهای كه مبدأیی برای ترجمه در زبان دیگر هستند و متنهای اصلی در زبان مقصد صادق است.
ملاحظات فراوانی بر طبیعت ترجمه با توجه به متون مبدأ صورت گرفته است اما این ملاحظات و شواهدی كه برای حمایت از آنها آورده شده، فاقد اطلاعات آماری لازم برای ارزش بخشیدن به این فرضیهها هستند. به علاوه به این امر كه چگونه متنهای ترجمه شده با متنهای غیرترجمه متفاوتند، به طور كلی توجه اندكی شده است.
حال این سؤال مطرح میشود که ویژگیهای همگانی پیشنهادی برای متون ترجمه شده كدامند؟ بیشتر پژوهشگران این همگانیها را بر حسب فرآیند یا راهكارهای ترجمه در نظر میگیرند كه میتواند نتایج متنی زیادی داشته باشد. این نتایج یا ویژگیهای متن، دادههای پژوهشاند كه معمولاً به عنوان محصولات فرآیند ترجمه تصور میشوند. بیكر (Baker , 1993) این همگانیها را به چهار دسته تقسیم میكند: مستقیمسازی، سادهسازی، عادی سازی و یکنواخت سازی. آشنایی با هر یک از این خصوصیات میتواند در درک بهتر همگانیهای ترجمه راهگشا باشد.
مستقیم سازی (Explicitation ) به افزودن مطالبی یا نشانههایی در متن مقصد كه در متن مبدأ بطور ضمنی بیان شده است، اشاره دارد این نشانههای متنی ممكن است به صورت افزودن، گسترش یا جابهجاییهای واژگانی، نحوی یا معنایی باشند؛ برای مثال كاربرد بیشتر نقش نماها نسبت به عناصر واژگانی زیرا نقش نماها روابط دستوری را آشكارتر میكنند، جانشینی عناصر خاص با عناصر كلیتر، ابهام زدایی از ضمایر، به دست دادن موارد محذوف در متن، افزودن وابستهها و در مجموع جملات طولانیتر یا متن طولانیتر.
این نوع مستقیم سازی با فراهم كردن اطلاعات برای جبران فاصلههای فرهنگیای در نظر گرفته می شوند كه به طور ذاتی در ترجمه وجود ندارند.
ساده سازی (Simplification ) نیز میتواند به صورت واژگانی، نحوی یا معنایی باشد. برخی ویژگیهای متنی حاصل از ساده سازی ممكن است متضاد مستقیم سازی باشند به عبارت دیگر اصطلاحات كلی جانشین اصطلاحات خاص شوند، جملات كوتاه به جای جملات بلند بنشینندیا وابستههای گروه یا واژگان حذف شوند. انواع دیگر سادهسازی كاهش یا حذف تكرار، كاربرد واژگان كمتر یا استفاده كمتر از نشانههاست به این معنا كه تعداد عناصر واژگانی در مقایسه با كل واژههای متن مبدأ كمتر است.
عادی سازی (Normalization ) از گرایش به ویژگیهای اغراقآمیز زبان مقصد و تطبیق این ویژگیها با الگوهای خاص آن زبان تا حدی كه متن ترجمه نسبت به متن مبدأ و متنهای دیگر زبان مقصد فراتر رود و تغییراتی مانند نقطهگذاری، واژگان یا نحو را شامل شود، سخن میگوید. ( بیكر 1996) البته بعضی ویژگیها ممكن است مانند مستقیمسازی یا سادهسازی باشد همچنین بسیاری از تغییرات میتواند نظیر تغییرات عادیسازی توصیف شود به همین دلیل برخی محققان ساده سازی را زیر مجموعه عادی سازی میدانند.
یكنواخت سازی (Leveling out) : اصطلاحی است كه شلیزینگر ( Schlesinger ) آن را برای تغییراتی بهكار برده كه در یك پیوستار از پیش تعریف شده در تعبیر یا ترجمه روی میدهد به عبارت دیگر طی فرآیند ترجمه، متون شفاهی به ویژگیهای نوشتاری بیشتری نیازمندند و متنهای نوشتاری خصوصیات شفاهی بیشتری بروز می دهند. لاویوزا (Laviosa، 2002 ) نیز اصطلاح همگرایی را به كار می برد كه به معنای سطح نسبتاً بالاتری از همگنی متن ترجمه شده نسبت به ویژگیهای همگانی است. ازاین ویژگیها میتوان به تراكم واژگانی یا طول جمله در مقایسه با متنهای غیر ترجمه اشاره كرد كه بر اساس اندیشه های فردی و دارای تنوع واژگانی بیشتریاند. همانطور كه لاویوزا خاطر نشان می كندیكی از بزرگترین فواید مطالعه مبتنی بر پیكره زبانی آن است كه این مطالعه امكان رویكرد پائین به بالا را برای بررسیهای همگانی فراهم میكند. به سخن دیگرآغاز كردن از داده ها بهسوی نظریه، قواعدی را آشكار میكند كه ممكن است در غیر این صورت به آنها توجهی مبذول نگردد. برخی مایلند برای رویكرد پائین به بالا كارایی كمتری نسبت به رویكرد نظریهگرا قائل شوند اما ون در لو ( Van der louw، 2006 ) معتقد است كه ما به اندازه كافی نظریه داریم. آنچه به آن نیاز داریم، آزمودن این نظریهها در سطوح خرد است. پرسش دیگری كه در اینجا مطرح است معنای خود واژه همگانی ( universal) است. به نظر فراولی همگانیها مطلقند و ترجمه فرآیندی مبتنی بر احتمال است. برمان (Berman، 1985 ) نیز فهرستی از انحرافات در ترجمه را نام می برد؛ مواردی مانند توجیه كردن، بسط دادن، فقر كمی و فقر كیفی را تحت این عنوان توضیح میدهد و آنها را همگانیهای انحراف ذاتی در ترجمه مینامد. او آنها را بخشی از نظامی می داند كه در هر ترجمه ای اعمال می شود و به بدی از آنها یاد می كند.
در سال 2001 كنفرانسی برگزار شد كه عنوان آن و جزواتی كه متعاقب آن منتشر شد این پرسش بود كه آیا اساسا همگانیهای ترجمه وجود دارند؟ پرسش مطرح شده موقعیت ناپایدار این موضوع در مطالعات ترجمه و طبیعت توصیفی پژوهش را بیان می كرد. طیفی از مقالات ارائه شده، مقدمه خوبی برای مسائلی بود كه پژوهش با آنها مواجه بود و با مقالات مفهومی توری و چسترمن آغاز میشد كه سعی در درك معنای احتمالی واژه همگانی در بافت ترجمه داشتند.
توری با اكراه اصطلاح همگانی را می پذیرد و واژه، قانون ( law ) را ترجیح میدهد و این صرفاً به دلیل وجود استثنا در این مفهوم نیست بلكه اساساً به دلیل آن است كه همیشه میتوان استثناها را به كمك قوانین دیگر توضیح داد. او با نظر فراولی موافق است كه نظم موجود در ترجمه شامل احتمالات است و جبر مطلق نیست بنا بر این مفهوم همگانیهای شرطی (Conditional Universals ) را به این صورت مطرح می كند كه اگر شرطهای a ، b ، c و... صادقند پس احتمال بیشتری برای وقوع x وجود دارد. این همان نظریه احتمال است یعنی در شرایط متفاوت ترجمه می تواند مستلزم این امر باشد و حقایق پیچیدهای را از متغیرهای بیشمار در موقعیتهای واقعی ترجمه مشخص نماید. همچنین توری مایل است فهرست همگانیها را به دو مفهوم كلی كه در چالش با هماند، ساده نماید؛ این دو مفهوم عبارتند از قانون افزایش معیار سازی و قانون مداخله متن مبدأ. چسترمن (Chesterman) الگویی موازی الگوی دوگانه توری در قاعدهمندی ترجمه ارائه میدهد. الگوی وی شامل همگانیهای مبدأ (S- Universals)و همگانیهای مقصد ( T- Universals) است. مورد اول مربوط به تفاوتهای بین ترجمه و متن مبدأ آن بدون توجه به زبان است مانند تداخل، معیارسازی و مستقیم سازی و مورد دوم مربوط به تفاوت ترجمه و متنهای قابل مقایسه در زبان مقصد مانند سادهسازی با تنوع واژگانی كمتر است . این تمایز اهمیت فرضیههایی را نشان می دهد كه در مورد متنهای ترجمه شده با توجه به متن مبدأ و متون اصلی در زبان مقصد اظهار می شوند.
اما پیم( Pym2007 ) درجستوجوی اینكه چه انگیزههای اصلی ممكن است قوانین مخالف توری را یكپارچه سازد؛ پیشنهاد میدهد كه گرایش برای استاندارد سازی و گرایش برای تداخل كانالیزه هردو استراتژیهای دوری جستن از خطر هستند و وضعیت آنها به عنوان قوانین ممكن به فقدان نسبی پاداش برای مترجمان كه ریسك را میپذیرند بستگی داردو نظریه فوق این مطلب را به دنبال دارد كه این قوانین ممكن است در اصول پویای مدیریت خطر، لحاظ شده باشند.به عبارت دیگر مترجمان ظاهراً ترجیح میدهند از ریسك بپرهیزند یعنی از هنجارهای زبان مقصد با مستقیم سازی، سادهسازی و طرق دیگر پیروی نمایند و این امر در جاهایی كه پاداشی برای آنها وجود دارد صورت میگیرد و آنها به متن مبدأ اجازه تداخل میدهند.
***
پژوهش درباره همگانیهای ترجمه تأثیر مهمی بر مطالعات ترجمه داشته است.در مطالعات اخیر روی پیكره های زبانی الكتریكی (e-corpora)، پیكرهها و روش شناسی آنها با دقت بررسی شده و پیشرفت قابل ملاحظهای داشتهاند. به علاوه چه نتایج پژوهش روی پیكره ها بتواند همگانی محسوب شود چه نشود ، شناسایی نظم در متنهای ترجمه شده در مقابل متنهای دیگر میتواند از فرآیند های ترجمه درك درستی به دست دهد. هدف این پیگیری كشف ابعاد دیگر طبیعت متون ترجمه شده و ترجمه است و باعث افزایش آگاهی در مورد ارتباط پیچیده و متقابلی است كه زبان را به فرهنگ پیوند میدهد. گردآوری دادههای تطبیقی به یقین میتواند درك ما را از متون ترجمه شده پربارتر كند و شاید انگیزهای برای فرضیههای غنیتر باشد.
ترجمه اعظم ارومیه
برگرفته از: روزنامه ایران
ترجمه اعظم ارومیه
برگرفته از: روزنامه ایران
نظر