گزارشی از سخنرانی دكتر سالار منافی در اولین كرسی نظریه پردازی دانشگاه علامه
نویسنده: ناژین صفوی مقدم
اولین كرسی نظریه پردازی دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان «جدایی ناپذیر بودن ترجمه از زندگی روزمره انسان» به همت این دانشگاه و با همكاری دبیرخانه هیات حمایت از كرسی نظریه پردازی، نقد و مناظره، روز دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷ با طرح نظریه از سوی دكتر سالار منافی اناری - استاد بخش زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی - و با حضور ناقدان و داوران بطور رسمی در دانشكده ادبیات فارسی و زبان های خارجی این دانشگاه برگزار شد.
طبق روال جلسات و كرسی های نظریه پردازی و با نظارت رئیس جلسه، ابتدا و در وقت مقرر دكتر منافی به بیان و تشریح نظریه خود در باب «معانی ترجمه و نقش كلیدی آن در زندگی روزمره انسان» پرداخت. ابتدا باید پرسید نظریه ترجمه چیست؟ به نظر ایشان نظریه ترجمه در حوزه مطالعات ترجمه، به آن نظر، فكر، اندیشه یا تصوری اطلاق می شود كه نظریه پرداز درباره اصول، روش و انواع و بطور كلی مسائل ترجمه ارائه می دهد.
پس از بررسی معنای نظریه ترجمه، نوبت به سخن گفتن در باب چیستی و انواع ترجمه رسید. دكتر منافی برای ترجمه چهار معنا قائل شد كه این معانی عبارتند از:
1- بیان گفته یا نوشته ای در یك زبان دیگر یا ترجمه بین زبانی.
2- بیان گفته یا نوشته ای با واژگان متفاوتی در همان زبان یا ترجمه درون زبانی.
3- وسیله بیان یا صورت بیان را از نوعی به نوع دیگر عوض كردن بدین معنا كه وسیله انتقال زبان را از صورت زبانی به صورتی غیر زبانی تغییر دادن
و 4- چیزی را به طور خاصی فهمیدن یا معنی خاصی را به چیزی دادن.
ایشان در ادامه به بیان دیدگاه های چند صاحب نظر از جمله رومن یاكوبسن، نایدا، نیومارك، لارسن و ... كه بی تاثیر در بیان این نظریه جدید نبودند، پرداخت. نایدا، ترجمه را در سه مرحله می داند: تجزیه متن زبان مبدا بوسیله مترجم اول، سپس دریافت یك مفهوم كلی یا همان لُبِ مطلب از سوی مترجم و آوردن این كلیات به زبان مقصد در ذهن مترجم و تجدید ساختار آن بصورت ترجمه به زبان دیگر.
نیومارك: ترجمه را از لحاظ گرایش زبانی، دو قسم می داند؛ ترجمه ای
۱- با گرایش به زبان مبدا یا مبداگرا Source orianted
۲- با گرایش به زبان مقصد یا مقصد گرا Target Orianted
كه این نظریه، همان نظریه ای است كه از حدود یك قرن پیش از میلاد توسط سیسرو مطرح شد و تاكنون نیز متداول است. نظریه بعدی كه ایشان به عنوان مقدمه ای برای ورود به نظریه خود بیان كرد. نظریه لارسن بود. ترجمه از نظر این صاحب نظر عبارت است از: ابتدا خواندن متن، سپس درك معانی و پس از آن تبادر معانی به ذهن مترجم و بیان آن معانی به صورتی دیگر و در زبانی دیگر. همان طور كه می بینیم بین این نظریه و نظریه های قبل ارتباط نزدیكی به چشم می خورد. همه این چند صاحب نظر كه دكتر منافی به آنها اشاره كرد، ترجمه را فرایندی می دانند كه از متن مبدا شروع شده به درك معانی و صورت بندی در ذهن مترجم و سپس به متن مقصد (ترجمه) می انجامد.
در واقع تمام این تعاریف مطرح شده برای ترجمه از لحاظ محتوایی و مفهومی دارای اشتراك اند. لیكن فقط نحوه بیان و بكارگیری اصطلاحات در طول تاریخ تغییر یافته است. و در تمام این دورانی كه تاریخ ترجمه شروع شده است، یعنی از دوران سیسرو (یعنی اولین نفری كه در مورد ترجمه نظر داده است) تقریباً همه صاحب نظران در این حوزه ترجمه را به دو نوع تحت اللفظی یا كلمه به كلمه و اصطلاحی یا آزاد تقسیم می كنند. اولین شخصی كه به صورت سیستماتیك و نظام مند در این حوزه نظریه پردازی كرده، شلایرماخر است. از نظر این فیلسوف آلمانی اولین هدف مترجم چگونگی رساندن مخاطبان ترجمه به نویسنده اصلی و ایجاد رابطه میان آنهاست.
پس از این مقدمات نوبت به پرداختن به نظریه جدید در مطالعات ترجمه كه از سوی دكتر منافی مطرح شد رسید. از نظر ایشان این نظریه جدید مشتمل بر چهار قسم است:
1- فهمیدن یا ترجمه (نظریه درون سویه)
2- فكر كردن یا ترجمه (نظریه درون ذهنی)
3- بیان كردن یا ترجمه (نظریه برون سویه)
و 4- ترجمه به معنی متعارف كلمه.
طبق این نظریه نو، ترجمه به معنای عام با فكر آدمی در ارتباط است، آغاز ترجمه مقارن است با آغاز درك انسان از جهان خارج در ذهن و بیان آن.
بنابراین ترجمه از ۳۰۰۰ سال پیش آغاز نشده است و در واقع با درك انسان از جهان خارج شروع شده كه این ترجمه درون سویه و بیان مجدد این فهم به خارج از ذهن، ترجمه برون سویه است.
تصورات ذهنی با توجه به مفاهیمی كه دارند، می توانند با هم ارتباط برقرار كنند و كنار هم قرار بگیرند، این ارتباط و قرارگیری در كنار هم با نظم و ترتیبی كه به یك فهم جدید منجر شود، نوعی فعالیت درون ذهنی است كه تفكر نام دارد. به نظر «مان» تفكر ما به وسیله رمزها یا علاماتی صورت می گیرد كه این علایم نشانگر تجربه گذشته ما هستند. ما با تفكر به چیزهایی می رسیم كه پیش از آن نمی دانستیم به همین علت است كه روانشناسان، تفكر را یادگیری در مرحله عالی تر نامیده اند. در حقیقت تفكر چیدن تصورات به صورت منطقی در ذهن است كه انسان از طریق آن به تصورات جدیدی دست می یابد و اگر ذهن بشر خالی از مفاهیم بود، هیچ تفكری در آن صورت نمی گرفت. افكار در درون ذهن حالت انتزاعی دارند و وقتی خارج از ذهن قرار می گیرند، به صورت عینی مثل گفتار، اشاره، صورت، علامت و ...در می آید. به اعتقاد نظریه پرداز این كرسی، فكر كردن، بیان كردن و... هر كدام به تنهایی یك فرایند كامل ترجمه است. فهمیدن نوعی ترجمه كردن از جهان خارج به درون ذهن است و هر فهمی از هر چیزی به ذهن می رسد از این نوع محسوب می شود، یعنی چیزی از حالت یا صورت خارج از ذهن و به عبارت دیگر از حالت عینیات به ذهنیات ترجمه می شود. پس تمام معلومات انسان نتیجه فهم او از جهان خارج است كه از طریق حواس به ذهن او می رسد.
بر اساس این نظریه تمام معلومات انسان كه همان ذهنیات اوست، حاصل درك و فهم و یادگیری یا همان ترجمه درون سویه است و منظور از بیان یا ترجمه برون سویه این است كه انسان آنچه را می فهمد، در ذهن تحلیل می كند. وی پس از بیان نظریه های جدید در ترجمه كه عبارت بود از ترجمه درون سویه، درون ذهنی و برون سویه، یا به عبارت دیگر فهم مطلب، تجزیه و تحلیل مفهوم كلی و سپس آوردن مفاهیم بر روی كاغذ، ترجمه متعارف را حاصل این سه فرایند دانست. بر اساس این نظریه جدید، آنچه در درون و برون ذهن است، اصل است.
پس از قسمت اول این كرسی نظریه پردازی و بیان نظریه جدید از سوی صاحب كرسی بنا به اعلام رئیس جلسه نوبت به طرح سؤالات و نقد از سوی ناقدان رسید. دكتر محمدرضا عنانی سراب - استاد دانشگاه شهید بهشتی - به عنوان اولین ناقد، روشن بودن و قدرت تبیینی این نظریه را ستود و از نسبت میان تفكر و زبان به عنوان شبهه موجود در این نظریه انتقاد كرد. دكتر منافی در جواب، تفكر را سخن گفتن با خود خواند و گفت: وقتی ذهن انسان فعال است، حتی اگر پیامی هم از خارج نرسد، می تواند با مفاهیم و تصورات موجود در ذهنش به ترجمه بپردازد. تصور من و ایده من این است كه این نیز نوعی ترجمه است.
دكتر تاج الدین - استاد دانشگاه علامه طباطبایی - دومین ناقد این جلسه پیرامون ارتباط میان عین و ذهن و یكسویه نبودن آن سخن گفت و ایراد وارد به این نظریه را اكتفای صرف به حسیات در ارتباط میان عین و ذهن دانست. صاحب این كرسی نظریه پردازی در مقام دفاع از نظریه خویش در این باب با پذیرفتن عوامل مؤثر دیگر علاوه بر حواس در رابطه میان عین و ذهن، بار دیگر بر عنصر حواس به عنوان مسیر فهم به ذهن انسان تاكید كرد و در ادامه حركت و تبادل ارتباط میان عینیات و ذهنیات را دوسویه دانست.
دكتر كامبیز محمودزاده - استاد دانشگاه علامه طباطبایی - نیز یكی از اساتیدی بود كه در جایگاه ناقدان، به طرح پرسش هایی از این نظریه پرداخت. پرسش وی در باب جایگاه و اهمیت بافت (Context)در این نظریه مطرح شد. دكتر منافی در پاسخ از قسمتی از بیاناتش در نظریه سخن گفت و موجب نو و جدید انگاشته شدن را این مطلب دانست كه بر خلاف نظریه های پیش كه اصل را تنها متن می دانند، طبق این نظریه اصل، متن نیست، بلكه اصل همه چیز می تواند باشد. ترجمه من زبانی نیست، فهم من ترجمه درون سویه است. هر آنچه در خارج از ذهن اتفاق می افتد، هست و وجود دارد، می تواند اصلی برای ترجمه درون سویه به ذهن انسان باشد. در واقع از ثمرات این نظریه جدید، دید نو در مطالعات ترجمه است. تاكنون تمام نظریات موجود در ترجمه بر اصل متن استوار بود، اما همان طور كه ذكر شد، استقلال جهان خارج از ذهن به عنوان اصلی برای ترجمه در این نظریه طرح شده است.
بخش سوم این جلسه به هیات داوران كه مشتمل بر دكتر ملانظر، دكتر تجویدی و دكتر فرحزاد بود، اختصاص یافت. ایشان نیز با طرح سؤالاتی دكتر منافی را بار دیگر به دفاع از نظریه خود فراخواندند.
دكتر سالار منافی به عنوان صاحب كرسی پس از حدود سه ساعت و نیم تشریح، بحث، نقد و داوری باز هم با حوصله و توضیحات جامع، تمامی پرسش های داوران را در خصوص این نظریه جدید پاسخ داد و سخن خود را و آنچه كه در ذهن است (شامل ایده ها و افكار) ترجمه دانست و به نقل از اوكتاویوپاز گفت: هیچ متنی اصل نیست و هر متنی ترجمه ای از ترجمه ترجمه هاست و خود زبان نیز ترجمه است و در پایان بار دیگر بر اهمیت تفكر تاكید كرد.
در خاتمه این جلسه دكتر كلباسی اشتری مدیر جلسه و دكتر رضایی ناظر علمی جلسه، نفس برگزاری چنین كرسی های نظریه پردازی را ممدوح و نتیجه آن را تعاطی اندیشه ها كه هدف دانشگاه است، دانستند.
منبع: روزنامه ایران
نویسنده: ناژین صفوی مقدم
اولین كرسی نظریه پردازی دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان «جدایی ناپذیر بودن ترجمه از زندگی روزمره انسان» به همت این دانشگاه و با همكاری دبیرخانه هیات حمایت از كرسی نظریه پردازی، نقد و مناظره، روز دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷ با طرح نظریه از سوی دكتر سالار منافی اناری - استاد بخش زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی - و با حضور ناقدان و داوران بطور رسمی در دانشكده ادبیات فارسی و زبان های خارجی این دانشگاه برگزار شد.
طبق روال جلسات و كرسی های نظریه پردازی و با نظارت رئیس جلسه، ابتدا و در وقت مقرر دكتر منافی به بیان و تشریح نظریه خود در باب «معانی ترجمه و نقش كلیدی آن در زندگی روزمره انسان» پرداخت. ابتدا باید پرسید نظریه ترجمه چیست؟ به نظر ایشان نظریه ترجمه در حوزه مطالعات ترجمه، به آن نظر، فكر، اندیشه یا تصوری اطلاق می شود كه نظریه پرداز درباره اصول، روش و انواع و بطور كلی مسائل ترجمه ارائه می دهد.
پس از بررسی معنای نظریه ترجمه، نوبت به سخن گفتن در باب چیستی و انواع ترجمه رسید. دكتر منافی برای ترجمه چهار معنا قائل شد كه این معانی عبارتند از:
1- بیان گفته یا نوشته ای در یك زبان دیگر یا ترجمه بین زبانی.
2- بیان گفته یا نوشته ای با واژگان متفاوتی در همان زبان یا ترجمه درون زبانی.
3- وسیله بیان یا صورت بیان را از نوعی به نوع دیگر عوض كردن بدین معنا كه وسیله انتقال زبان را از صورت زبانی به صورتی غیر زبانی تغییر دادن
و 4- چیزی را به طور خاصی فهمیدن یا معنی خاصی را به چیزی دادن.
ایشان در ادامه به بیان دیدگاه های چند صاحب نظر از جمله رومن یاكوبسن، نایدا، نیومارك، لارسن و ... كه بی تاثیر در بیان این نظریه جدید نبودند، پرداخت. نایدا، ترجمه را در سه مرحله می داند: تجزیه متن زبان مبدا بوسیله مترجم اول، سپس دریافت یك مفهوم كلی یا همان لُبِ مطلب از سوی مترجم و آوردن این كلیات به زبان مقصد در ذهن مترجم و تجدید ساختار آن بصورت ترجمه به زبان دیگر.
نیومارك: ترجمه را از لحاظ گرایش زبانی، دو قسم می داند؛ ترجمه ای
۱- با گرایش به زبان مبدا یا مبداگرا Source orianted
۲- با گرایش به زبان مقصد یا مقصد گرا Target Orianted
كه این نظریه، همان نظریه ای است كه از حدود یك قرن پیش از میلاد توسط سیسرو مطرح شد و تاكنون نیز متداول است. نظریه بعدی كه ایشان به عنوان مقدمه ای برای ورود به نظریه خود بیان كرد. نظریه لارسن بود. ترجمه از نظر این صاحب نظر عبارت است از: ابتدا خواندن متن، سپس درك معانی و پس از آن تبادر معانی به ذهن مترجم و بیان آن معانی به صورتی دیگر و در زبانی دیگر. همان طور كه می بینیم بین این نظریه و نظریه های قبل ارتباط نزدیكی به چشم می خورد. همه این چند صاحب نظر كه دكتر منافی به آنها اشاره كرد، ترجمه را فرایندی می دانند كه از متن مبدا شروع شده به درك معانی و صورت بندی در ذهن مترجم و سپس به متن مقصد (ترجمه) می انجامد.
در واقع تمام این تعاریف مطرح شده برای ترجمه از لحاظ محتوایی و مفهومی دارای اشتراك اند. لیكن فقط نحوه بیان و بكارگیری اصطلاحات در طول تاریخ تغییر یافته است. و در تمام این دورانی كه تاریخ ترجمه شروع شده است، یعنی از دوران سیسرو (یعنی اولین نفری كه در مورد ترجمه نظر داده است) تقریباً همه صاحب نظران در این حوزه ترجمه را به دو نوع تحت اللفظی یا كلمه به كلمه و اصطلاحی یا آزاد تقسیم می كنند. اولین شخصی كه به صورت سیستماتیك و نظام مند در این حوزه نظریه پردازی كرده، شلایرماخر است. از نظر این فیلسوف آلمانی اولین هدف مترجم چگونگی رساندن مخاطبان ترجمه به نویسنده اصلی و ایجاد رابطه میان آنهاست.
پس از این مقدمات نوبت به پرداختن به نظریه جدید در مطالعات ترجمه كه از سوی دكتر منافی مطرح شد رسید. از نظر ایشان این نظریه جدید مشتمل بر چهار قسم است:
1- فهمیدن یا ترجمه (نظریه درون سویه)
2- فكر كردن یا ترجمه (نظریه درون ذهنی)
3- بیان كردن یا ترجمه (نظریه برون سویه)
و 4- ترجمه به معنی متعارف كلمه.
طبق این نظریه نو، ترجمه به معنای عام با فكر آدمی در ارتباط است، آغاز ترجمه مقارن است با آغاز درك انسان از جهان خارج در ذهن و بیان آن.
بنابراین ترجمه از ۳۰۰۰ سال پیش آغاز نشده است و در واقع با درك انسان از جهان خارج شروع شده كه این ترجمه درون سویه و بیان مجدد این فهم به خارج از ذهن، ترجمه برون سویه است.
تصورات ذهنی با توجه به مفاهیمی كه دارند، می توانند با هم ارتباط برقرار كنند و كنار هم قرار بگیرند، این ارتباط و قرارگیری در كنار هم با نظم و ترتیبی كه به یك فهم جدید منجر شود، نوعی فعالیت درون ذهنی است كه تفكر نام دارد. به نظر «مان» تفكر ما به وسیله رمزها یا علاماتی صورت می گیرد كه این علایم نشانگر تجربه گذشته ما هستند. ما با تفكر به چیزهایی می رسیم كه پیش از آن نمی دانستیم به همین علت است كه روانشناسان، تفكر را یادگیری در مرحله عالی تر نامیده اند. در حقیقت تفكر چیدن تصورات به صورت منطقی در ذهن است كه انسان از طریق آن به تصورات جدیدی دست می یابد و اگر ذهن بشر خالی از مفاهیم بود، هیچ تفكری در آن صورت نمی گرفت. افكار در درون ذهن حالت انتزاعی دارند و وقتی خارج از ذهن قرار می گیرند، به صورت عینی مثل گفتار، اشاره، صورت، علامت و ...در می آید. به اعتقاد نظریه پرداز این كرسی، فكر كردن، بیان كردن و... هر كدام به تنهایی یك فرایند كامل ترجمه است. فهمیدن نوعی ترجمه كردن از جهان خارج به درون ذهن است و هر فهمی از هر چیزی به ذهن می رسد از این نوع محسوب می شود، یعنی چیزی از حالت یا صورت خارج از ذهن و به عبارت دیگر از حالت عینیات به ذهنیات ترجمه می شود. پس تمام معلومات انسان نتیجه فهم او از جهان خارج است كه از طریق حواس به ذهن او می رسد.
بر اساس این نظریه تمام معلومات انسان كه همان ذهنیات اوست، حاصل درك و فهم و یادگیری یا همان ترجمه درون سویه است و منظور از بیان یا ترجمه برون سویه این است كه انسان آنچه را می فهمد، در ذهن تحلیل می كند. وی پس از بیان نظریه های جدید در ترجمه كه عبارت بود از ترجمه درون سویه، درون ذهنی و برون سویه، یا به عبارت دیگر فهم مطلب، تجزیه و تحلیل مفهوم كلی و سپس آوردن مفاهیم بر روی كاغذ، ترجمه متعارف را حاصل این سه فرایند دانست. بر اساس این نظریه جدید، آنچه در درون و برون ذهن است، اصل است.
پس از قسمت اول این كرسی نظریه پردازی و بیان نظریه جدید از سوی صاحب كرسی بنا به اعلام رئیس جلسه نوبت به طرح سؤالات و نقد از سوی ناقدان رسید. دكتر محمدرضا عنانی سراب - استاد دانشگاه شهید بهشتی - به عنوان اولین ناقد، روشن بودن و قدرت تبیینی این نظریه را ستود و از نسبت میان تفكر و زبان به عنوان شبهه موجود در این نظریه انتقاد كرد. دكتر منافی در جواب، تفكر را سخن گفتن با خود خواند و گفت: وقتی ذهن انسان فعال است، حتی اگر پیامی هم از خارج نرسد، می تواند با مفاهیم و تصورات موجود در ذهنش به ترجمه بپردازد. تصور من و ایده من این است كه این نیز نوعی ترجمه است.
دكتر تاج الدین - استاد دانشگاه علامه طباطبایی - دومین ناقد این جلسه پیرامون ارتباط میان عین و ذهن و یكسویه نبودن آن سخن گفت و ایراد وارد به این نظریه را اكتفای صرف به حسیات در ارتباط میان عین و ذهن دانست. صاحب این كرسی نظریه پردازی در مقام دفاع از نظریه خویش در این باب با پذیرفتن عوامل مؤثر دیگر علاوه بر حواس در رابطه میان عین و ذهن، بار دیگر بر عنصر حواس به عنوان مسیر فهم به ذهن انسان تاكید كرد و در ادامه حركت و تبادل ارتباط میان عینیات و ذهنیات را دوسویه دانست.
دكتر كامبیز محمودزاده - استاد دانشگاه علامه طباطبایی - نیز یكی از اساتیدی بود كه در جایگاه ناقدان، به طرح پرسش هایی از این نظریه پرداخت. پرسش وی در باب جایگاه و اهمیت بافت (Context)در این نظریه مطرح شد. دكتر منافی در پاسخ از قسمتی از بیاناتش در نظریه سخن گفت و موجب نو و جدید انگاشته شدن را این مطلب دانست كه بر خلاف نظریه های پیش كه اصل را تنها متن می دانند، طبق این نظریه اصل، متن نیست، بلكه اصل همه چیز می تواند باشد. ترجمه من زبانی نیست، فهم من ترجمه درون سویه است. هر آنچه در خارج از ذهن اتفاق می افتد، هست و وجود دارد، می تواند اصلی برای ترجمه درون سویه به ذهن انسان باشد. در واقع از ثمرات این نظریه جدید، دید نو در مطالعات ترجمه است. تاكنون تمام نظریات موجود در ترجمه بر اصل متن استوار بود، اما همان طور كه ذكر شد، استقلال جهان خارج از ذهن به عنوان اصلی برای ترجمه در این نظریه طرح شده است.
بخش سوم این جلسه به هیات داوران كه مشتمل بر دكتر ملانظر، دكتر تجویدی و دكتر فرحزاد بود، اختصاص یافت. ایشان نیز با طرح سؤالاتی دكتر منافی را بار دیگر به دفاع از نظریه خود فراخواندند.
دكتر سالار منافی به عنوان صاحب كرسی پس از حدود سه ساعت و نیم تشریح، بحث، نقد و داوری باز هم با حوصله و توضیحات جامع، تمامی پرسش های داوران را در خصوص این نظریه جدید پاسخ داد و سخن خود را و آنچه كه در ذهن است (شامل ایده ها و افكار) ترجمه دانست و به نقل از اوكتاویوپاز گفت: هیچ متنی اصل نیست و هر متنی ترجمه ای از ترجمه ترجمه هاست و خود زبان نیز ترجمه است و در پایان بار دیگر بر اهمیت تفكر تاكید كرد.
در خاتمه این جلسه دكتر كلباسی اشتری مدیر جلسه و دكتر رضایی ناظر علمی جلسه، نفس برگزاری چنین كرسی های نظریه پردازی را ممدوح و نتیجه آن را تعاطی اندیشه ها كه هدف دانشگاه است، دانستند.
منبع: روزنامه ایران