بسیاری معتقدند نخستین فعالیت بشر ترجمه است؛ بدین معنا كه او توانسته است افكار و اندیشه های خود را به كلام درآورد؛
بنابراین باید این حركت فعالانه از سوی او را نوعی ترجمه دانست. اگر مفهوم ترجمه را به معنای بازگرداندن بدانیم، كلام نیز خود برگردانی از اندیشه است و این اولین گامی است كه بشر برای ترجمه برداشته است.
اما آنچه امروز آن را «ترجمه شناسی» یا «مطالعات ترجمه» می دانیم، در واقع رشته ای است كه از سال 1950 میلادی بنیان نهاده شد و در ابتدا زیرمجموعه ای از زبان شناسی كاربردی به شمار می آمد و بعدها بتدریج از 1980 به بعد به صورت رشته ای مستقل درآمد. قبل از این تاریخ، ترجمه صرفا در انحصار موضوعات و گروه های خاصی بود؛ یعنی اگر كسی كشیش بود، ترجمه انجیل را انجام می داد و مترجمان برای اینكه ترجمه كنند، باید در حوزه مورد نظر متبحر باشند. پس از جنگ های جهانی اول و دوم با گسترش ارتباطات بتدریج نیاز به ترجمه در حوزه هایی غیر از ادبیات و متون مذهبی به وجود آمد، كسانی به نام «مترجم» برای كار ترجمه استخدام شدند و طرح هایی را برای ترجمه ماشینی آغاز كردند. از همان ابتدا، در این طرح ها سه گروه فعالیت می كردند؛ زبان شناسان، ریاضیدان ها و متخصصان منطق. بدین ترتیب بود كه ترجمه، زیرشاخه زبان شناسی قرار گرفت و یكی از انواع حوزه های زبان شناسی كاربردی شمرده شد.
از دهه های1970 و 1980 به بعد بتدریج ابعاد دیگری همچون ادبی، فرهنگی، سیاسی و جامعه شناسی در «ترجمه شناسی» مطرح شد كه منحصر به زبان شناختی نبود، تمام این موارد باعث شد فضاهای جدیدی به وجود آیند. در نتیجه، فكر استقلال این رشته ذهن بعضی ترجمه شناسان را به خود مشغول نمود و بتدریج پس از گذشت بیست سال در دانشگاه هایی كه ترجمه شناسی را در گروه های زبان شناسی جای داده بودند، گروه مستقلی به نام «ترجمه شناسی» یا «مطالعات ترجمه» به وجود آمد.
در سال 1972 «هولمز» با اعلام استقلال برای ترجمه پژوهی دو شاخه محض و كاربردی برای آن قایل شد. وی آموزش ترجمه، نقد ، سیاستگذاری در امر ترجمه و ابزار كمك مترجم (فرهنگ زبان و نرم افزارهای ترجمه) را زیرشاخه ترجمه شناسی كاربردی و ترجمه شناسی توصیفی و ترجمه شناسی نظری را زیر شاخه ترجمه شناسی محض قرار داد.
از رویكردهای پرطرفدار ترجمه می توان كارگاه ترجمه آمریكایی، علم ترجمه، مطالعات ترجمه اولیه، نظریه نظام چندگانه و مطالعات ترجمه و ساخت شكنی را نام برد (گنتزلر 8 : 1380). با اینكه این نظریه ها رویكردهای متفاوتی دارند، چارچوب مفهومی همه آنها را یكپارچه می كند. تمام نظریه های ترجمه تاكنون به طور قاطع متن اصلی را از متن ترجمه متمایز كرده اند، تمایزی كه تعیین كننده ادعاهای بعدی در باره ماهیت ترجمه است.
همه نظریه های ترجمه كه تاعصر حاضر معرفی شده اند بر مفهومی از تعادل مبتنی اند؛ تجربه زیبایی شناختی یكسان، معادل زبان ساختاری و پویا، تطابق از لحاظ نقش سبكی یا همبستگی صوری مشابه كه پذیرش اجتماعی در فرهنگ مقصد آن را تعیین می كند. براساس دیدگاه های جدید پیرامون ترجمه، فرایند عقلانی استخراج معنا و تنظیم و ارائه مجدد آن به زبان دیگر، در همه زبان ها مشابه است ، زیرا فرایند مورد بحث تفاوتی با عملكرد خود زبان ندارد، بنابراین در یك فرایند خلاق، امكان انتقال علایم بدون تجزیه وتحلیل اولیه اطلاعاتی كه حاوی آنها هستند و همچنین استفاده از اطلاعات تكمیلی موردنیاز برای تفسیر درست آنها امكان پذیر نیست. چنین دیدگاهی به نظریه «نشانه شناختی» منجر می شود و نظریه فوق افق نوینی در مورد برخی از جنبه های ترجمه ، فراروی می گشاید.
ترجمه شناسی را می توان به شاخه های محض و كاربردی تقسیم كرد.برای مثال، آموزش ترجمه، شاخه ای از ترجمه شناسی كاربردی است. ترجمه ماشینی، اگر به صورت موضوعی برای تحقیق یا نظریه پردازی به كار رود، زیرمجموعه ترجمه شناسی نظری است، اما اگر به صورت ابزاری (نرم افزاری) برای كمك به مترجم استفاده شود، آنگاه زیرمجموعه ترجمه شناسی كاربردی قرار می گیرد. به طور كلی دو نظریه در این خصوص مطرح است. نخست، نظریه های زبان شناختی و دیگری نظریه های غیرزبان شناختی. تا زمانی كه ترجمه شناسی ( كه آن وقت ها به آن ترجمه می گفتند) زیرمجموعه زبان شناسی بود، نظریه های ترجمه عمدتاً از زبان شناسی تأثیر می گرفتند. افرادی همچون نایدا، لارسن، بل و .... كه به نظریه پردازی در حوزه ترجمه روی می آوردند، خود نیز زبان شناس بودند.
اولین مكتب ترجمه شناسی در دانشگاه لایپزیك آلمان تأسیس شد كه این مكتب را نیز زبان شناسان تأسیس كردند و هدف اصلی آنها، ترجمه علمی و فنی بود.
به همین دلیل، نظریه هایی كه در مورد ترجمه مطرح می كردند عمدتاً به معادل و معادل گزینی در سطح اصطلاحات فنی محدود می شد. در كنار نظریه های زبان شناختی، نظریه های غیر زبان شناختی هم بسیار در ترجمه مطرح شده است. مثلاً مكتب دیگر ترجمه شناسی، مكتب دستكاری - مداخله است كه ترجمه را از منظر ادبیات تطبیقی می نگرد. مؤسسان این مكتب معتقدند ترجمه زیرشاخه زبان شناسی نیست، بلكه زیرشاخه ادبیات است، زیرا ابزاری است كه مطالعه تطبیقی ادبیات ملل مختلف را میسر می كند، بنابراین پایه اصلی ادبیات تطبیقی ترجمه است. اینها ترجمه شناسی را در گروه ادبیات تطبیقی و مطالعات فرهنگی جای داده اند و به توصیف آنچه بر اثر ترجمه روی می دهد، می پردازند نه تدریس ترجمه. برخی دیگر دیدگاهی سیاسی نسبت به این رشته اتخاذ می كنند و معتقدند ترجمه می تواند ابزاری برای اعمال قدرت سیاسی باشد. آنها ترجمه را ازمنظر مناسبات قدرت آنگونه كه «فوكو» نگاه می كند، می نگرند. نمونه بارز این رویكرد، آثار ونوتی است.
در حال حاضر، مباحث نظری در ترجمه به گونه ای است كه دیدگاه های مختلف در آن مطرحند و همین امر ترجمه شناسی را به یك شاخه میان رشته ای تبدیل كرده است.
زبان تنها در كالبد فرهنگ معنا می پذیرد و در حقیقت هیچ زبانی فارغ از فرهنگ نیست. وقتی ترجمه می كنیم، نمی توانیم بافت فرهنگی زبان مبدأ و زبان مقصد را نادیده بگیریم. هنگام ترجمه فقط با زبان سر و كار نداریم، با فرهنگ هم سر و كار داریم و این مساله بر تمام سطوح ترجمه تأثیر می گذارد. اما در حوزه نظری، دیدگاه های فرهنگی در عصر حاضر همان دیدگاه های پسا استعماری هستند. مثلاً یكی از مواردی كه باید به آن اشاره كرد، این است كه قبلاً می گفتند ترجمه نباید رنگ و بوی ترجمه بدهد، اما امروزه می گویند در چنین ترجمه ای هویت فرهنگی زبان مبدأ رنگ می بازد و نادیده گرفته می شود.
در ترجمه به جای نشانه های یك دستگاه كلامی، نشانه های یك دستگاه كلامی دیگر می نشینند. افراد، به هر جامعه ای كه تعلق داشته باشند، به هر حال تجربه های مشتركی دارند. پدیده ها نزد متكلمان همه زبان ها كم و بیش یكی هستند، اما همه درباره آنها به یك گونه سخن نمی گویند، یعنی شیوه رمز گردانی آنها در قالب زبان لزوماً یكسان نیست. وقتی این شیوه یكسان نباشد، یعنی نه تنها نشانه ها، بلكه مدلول ها هم با هم اختلاف دارند. البته ما برای ایجاد ارتباط و سپس برای ترجمه كه خود نوعی ایجاد ارتباط است، نیازمند نوعی توافق ضمنی هستیم.
یكی از استراتژی های ترجمه، از هر زبان مبدا، به هدف و نوع متنی كه ترجمه می كنید، بستگی دارد. مثلاً متن تبلیغاتی با متنی كه قرار است در یك صفحه اینترنت درج شود و یا با متن ادبی و اخبار سیاسی، متفاوت است. زیرا مخاطب ها و ادوار مختلف تاریخی توقعات مختلفی از متن ها به وجود می آورند. اما در مورد چارچوب متنی كه انتخاب می كنیم، باید به نكته مهمی دقت كرد، زیرا به طور مثال ترجمه ادبیات باعث انتقال فرهنگ ها و بازنمایی فرهنگ ها نیز می شود، بنابراین انتخاب آن اثری كه قرار است ترجمه شود، باید چارچوبی مهم داشته باشد. مترجم به اثری علاقه مند شده و می خواهد آن را در اختیار ملتی قرار دهد؛ این باور بخشی از هدف ترجمه را تأمین می كند. اكنون بسیاری از صاحبنظران بر این عقیده اند كه از همان ابتدا كه یك اثر انتخاب می شود، این معنی متبادر می شود كه از میان یك دسته اثر یك مورد انتخاب شده و به عبارتی دیگر، آثاری دیگر انتخاب نشده اند و در حقیقت این انتخاب نمی تواند یك انتخاب بی طرفانه و بدون نظر باشد. به عبارت دیگر، این انتخاب دلایلی دارد و چون وقتی اثری ترجمه می شود قطعاً تأثیراتی در جامعه و حتی جوامع مقصد می گذارد، پس آن انتخاب، انتخاب پر اثری خواهد بود.
سحر عرفانیان
منبع: qudsdaily.com