مطالعات ترجمه چیست؟
تا چند دهه پیش، صورت تجویزی بررسیهای ترجمه، یعنی وضع قوانین لازمالاجرا برای ترجمه بر صورت توصیفی آن غالب بود. هرچند در سیر تاریخی بررسیهای ترجمه با آمدن مکاتب جدید نظری پس از سال 1950 میلادی،تحولی در مطالعات ترجمه صورت گرفت و از سال 1955 نظریات توصیفی بسیاری مطرح شد ولی مطالعات ترجمه تا سال 1972 عملاً به عنوان رشتهای مستقل معرفی نشد. بحثهای نظری ترجمه منحصر به بحث تعادل(= هم ارزی) و وفاداری در ترجمه بود و تقسیمبندی انواع ترجمه مثلاً در سه صورت تحتالفظی (literal)، واژه به واژه (word-for-word) و آزاد (free) خلاصه میشد و نهایتاً دغدغههای ترجمه به چگونگی آموزش آن منتهی میشد. یاکوبسن به ماهیت معنای زبانشناختی و تعادل پرداخت، نایدا با گرایشهای آرمانی مسیحیت "علم ترجمه کردن" را مطرح کرد؛ و نیومارک ترجمه را در دو نوع معنایی و ارتباطی توصیف نمود.
در مقوله واحد ترجمه و مفهوم انتقال، وینی و داربلنت و بعدها کتفورد و دیگران شروع به خطکشی و تقسیم بندی توصیفی – زبانشناختی اجزا و فرآیند ترجمه کردند. این بررسیهای تئوریک بیشتر به تحلیل ساخت گرایانه ترجمه گرایش داشت.
اصطلاح مطالعات ترجمه (Translation studies) اولین بار توسط جیمز اس. هولمز، محقق آلمانی تبار امریکایی، در سال 1972 برای مقابله با مشکل ناشی از به کارگیری اصطلاح تئوری ترجمه، برای عنوان این رشته پیشنهاد شد. هولمز توضیح داد که تحقیقات زیادی در حوزه ترجمه انجام شده که اگر به طور دقیق بیان کنیم، در مقوله ساخت تئوری قرار نمیگیرند. در واقع او عنوان مطالعات ترجمه را به عنوان یک نام ظریفتر و با دامنه کاربرد بیشتر در مقابل "علم" (آن طور که نایدا در سال 1964 مطرح کرده بود) و "تئوری" برای فعالیتهای تحقیقی در این حوزه پیشنهاد کرد.
مطالعات ترجمه به دو شاخه کلی محض و کاربردی تقسیم میشود و یک رشته میان رشتهای محسوب میشود که نه تنها زبانشناسی، بلکه علوم ارتباطات، فلسفه و محدوده وسیعی از مطالعات فرهنگی را در برمیگیرد. تعریف و تقسیم بندی دقیقی که هولمز از این رشته ارائه کرد هنوز هم به عنوان راهنمای رشته مطالعات ترجمه مورد قبول صاحبنظران است. آندره لفویر در سال 1978، از مطالعات ترجمه به عنوان رشته مستقل در مواجهه با مسائل مربوط به تولید و توصیف متون ترجمه شده یاد کرده است.
اوج پیشرفت مطالعات ترجمه در واقع در دهه 1990 بود. بسیاری از محققان در فصلنامههای گوناگون از جمله ماری اسنل هوربنای و نهایتاً مونا بیکر در مقدمه دایرهالمعارف مطالعات ترجمه استقلال این رشته را به اثبات رساندند. اکنون در آغاز قرن 21 این رشته نوپا روز به روز وسعت مییابد.
گسترش رشتههای تکمیلی دانشگاهی ترجمه در واقع نمود گسترش مطالعات ترجمه و نه نیاز به تولید مترجمان بیشتر بوده است. اولین دورههای تخصصی کارشناسی ارشد در دهه 1960 در انگلستان برگزار شد. به گفته جرمی ماندی در کتاب "معرفی مطالعات ترجمه" در آغاز سال دانشگاهی 1999/2000 لااقل 20 دوره تکمیلی ترجمه در این کشور و مراکز برجسته ترجمه در دنیا برقرار شده است. آمار گویاتر از رشتههای ترجمه در دانشگاه حکایت از وجود لااقل 250 ساختار دانشگاهی در بیش از شصت کشور دنیا دارد که در آنها دورههای چهارساله یا ارشد با موضوع ترجمه ارائه میشود. این دورهها که هزاران دانشجو را در برمیگیرد، بعضاً بر تربیت مترجمان کتبی و شفاهی متخصص برای بخش تجارت و بخشهای تخصصی دیگر تلاش میکنند. شمار معدودی از این دورهها نیز از جمله در دانشگاههای میدلسکس و ایست آنجلیا در انگلستان و لااقل نه دانشگاه در 9 کشور اروپایی دیگر بر روی حوزه ترجمه ادبی تمرکز دارند.
مونا بیکر این رشته را رشته دهه 1990 مینامد. از ابتدای این دهه تا به حال در دنیا شاهد ظهور همایشهای بیشمار و کتابها و مجلات روزافزونی به زبانهای مختلف در حوزه ترجمه بودهایم. امروز ناشران عمده اروپایی از جمله جان بنجامین، روتلیج و سنت جروم در کنار مالتی لینگوال مترز و رودوپی به طور تخصصی به چاپ و نشر کتابهای زیادی در این حوزه اقدام میکنند.
در تقسیم بندی هولمز ، مطالعات ترجمه شامل دو شاخه اصلی محض و کاربردی است. شاخه محض خود شامل دو شاخه نظری و توصیفی است. آموزش ترجمه تنها یکی از زیرشاخههای کاربردی ترجمه محسوب میشود. در کنار آن شاخههای ابزارهای کمکی ترجمه، سیاستگذاری ترجمه، و نقد ترجمه قرار دارد. محققان مختلف در هر یک از این شاخههای متعدد برآنند تا با بهرهگیری از یافتههای دیگر شاخههای علوم انسانی، برای سوالات فراوانی که رو در روی انسان امروز قرارگرفته پاسخی در خور بیابند.
منبع: گاهنامه درباره ترجمه
تا چند دهه پیش، صورت تجویزی بررسیهای ترجمه، یعنی وضع قوانین لازمالاجرا برای ترجمه بر صورت توصیفی آن غالب بود. هرچند در سیر تاریخی بررسیهای ترجمه با آمدن مکاتب جدید نظری پس از سال 1950 میلادی،تحولی در مطالعات ترجمه صورت گرفت و از سال 1955 نظریات توصیفی بسیاری مطرح شد ولی مطالعات ترجمه تا سال 1972 عملاً به عنوان رشتهای مستقل معرفی نشد. بحثهای نظری ترجمه منحصر به بحث تعادل(= هم ارزی) و وفاداری در ترجمه بود و تقسیمبندی انواع ترجمه مثلاً در سه صورت تحتالفظی (literal)، واژه به واژه (word-for-word) و آزاد (free) خلاصه میشد و نهایتاً دغدغههای ترجمه به چگونگی آموزش آن منتهی میشد. یاکوبسن به ماهیت معنای زبانشناختی و تعادل پرداخت، نایدا با گرایشهای آرمانی مسیحیت "علم ترجمه کردن" را مطرح کرد؛ و نیومارک ترجمه را در دو نوع معنایی و ارتباطی توصیف نمود.
در مقوله واحد ترجمه و مفهوم انتقال، وینی و داربلنت و بعدها کتفورد و دیگران شروع به خطکشی و تقسیم بندی توصیفی – زبانشناختی اجزا و فرآیند ترجمه کردند. این بررسیهای تئوریک بیشتر به تحلیل ساخت گرایانه ترجمه گرایش داشت.
اصطلاح مطالعات ترجمه (Translation studies) اولین بار توسط جیمز اس. هولمز، محقق آلمانی تبار امریکایی، در سال 1972 برای مقابله با مشکل ناشی از به کارگیری اصطلاح تئوری ترجمه، برای عنوان این رشته پیشنهاد شد. هولمز توضیح داد که تحقیقات زیادی در حوزه ترجمه انجام شده که اگر به طور دقیق بیان کنیم، در مقوله ساخت تئوری قرار نمیگیرند. در واقع او عنوان مطالعات ترجمه را به عنوان یک نام ظریفتر و با دامنه کاربرد بیشتر در مقابل "علم" (آن طور که نایدا در سال 1964 مطرح کرده بود) و "تئوری" برای فعالیتهای تحقیقی در این حوزه پیشنهاد کرد.
مطالعات ترجمه به دو شاخه کلی محض و کاربردی تقسیم میشود و یک رشته میان رشتهای محسوب میشود که نه تنها زبانشناسی، بلکه علوم ارتباطات، فلسفه و محدوده وسیعی از مطالعات فرهنگی را در برمیگیرد. تعریف و تقسیم بندی دقیقی که هولمز از این رشته ارائه کرد هنوز هم به عنوان راهنمای رشته مطالعات ترجمه مورد قبول صاحبنظران است. آندره لفویر در سال 1978، از مطالعات ترجمه به عنوان رشته مستقل در مواجهه با مسائل مربوط به تولید و توصیف متون ترجمه شده یاد کرده است.
اوج پیشرفت مطالعات ترجمه در واقع در دهه 1990 بود. بسیاری از محققان در فصلنامههای گوناگون از جمله ماری اسنل هوربنای و نهایتاً مونا بیکر در مقدمه دایرهالمعارف مطالعات ترجمه استقلال این رشته را به اثبات رساندند. اکنون در آغاز قرن 21 این رشته نوپا روز به روز وسعت مییابد.
گسترش رشتههای تکمیلی دانشگاهی ترجمه در واقع نمود گسترش مطالعات ترجمه و نه نیاز به تولید مترجمان بیشتر بوده است. اولین دورههای تخصصی کارشناسی ارشد در دهه 1960 در انگلستان برگزار شد. به گفته جرمی ماندی در کتاب "معرفی مطالعات ترجمه" در آغاز سال دانشگاهی 1999/2000 لااقل 20 دوره تکمیلی ترجمه در این کشور و مراکز برجسته ترجمه در دنیا برقرار شده است. آمار گویاتر از رشتههای ترجمه در دانشگاه حکایت از وجود لااقل 250 ساختار دانشگاهی در بیش از شصت کشور دنیا دارد که در آنها دورههای چهارساله یا ارشد با موضوع ترجمه ارائه میشود. این دورهها که هزاران دانشجو را در برمیگیرد، بعضاً بر تربیت مترجمان کتبی و شفاهی متخصص برای بخش تجارت و بخشهای تخصصی دیگر تلاش میکنند. شمار معدودی از این دورهها نیز از جمله در دانشگاههای میدلسکس و ایست آنجلیا در انگلستان و لااقل نه دانشگاه در 9 کشور اروپایی دیگر بر روی حوزه ترجمه ادبی تمرکز دارند.
مونا بیکر این رشته را رشته دهه 1990 مینامد. از ابتدای این دهه تا به حال در دنیا شاهد ظهور همایشهای بیشمار و کتابها و مجلات روزافزونی به زبانهای مختلف در حوزه ترجمه بودهایم. امروز ناشران عمده اروپایی از جمله جان بنجامین، روتلیج و سنت جروم در کنار مالتی لینگوال مترز و رودوپی به طور تخصصی به چاپ و نشر کتابهای زیادی در این حوزه اقدام میکنند.
در تقسیم بندی هولمز ، مطالعات ترجمه شامل دو شاخه اصلی محض و کاربردی است. شاخه محض خود شامل دو شاخه نظری و توصیفی است. آموزش ترجمه تنها یکی از زیرشاخههای کاربردی ترجمه محسوب میشود. در کنار آن شاخههای ابزارهای کمکی ترجمه، سیاستگذاری ترجمه، و نقد ترجمه قرار دارد. محققان مختلف در هر یک از این شاخههای متعدد برآنند تا با بهرهگیری از یافتههای دیگر شاخههای علوم انسانی، برای سوالات فراوانی که رو در روی انسان امروز قرارگرفته پاسخی در خور بیابند.
منبع: گاهنامه درباره ترجمه