درباره ترجمه
رومن یاکوبسن؛ ترجمه بشیر باقی
با توجه به نظر "برتراند راسل" هیچ کس تا آشنایی غیر زبان شناختی با cheese(پنیر) نداشته باشد، معنای آن را متوجه نخواهد شد. به هر حال اگر این حکم بنیادی راسل را مد نظر بگیریم و تاکیدمان را بیشتر متوجه جنبه های زبان شناختی مشکلات سنتی و فلسفی بکنیم، آنگاه مجبور خواهیم بود که اعلام کنیم هیچ کس معنای کلمه cheese را نمی فهمد مگر اینکه کلمه ی cheese را با حروف انگلیسی اش دیده و آشنایی با آن داشته باشد. هرکس که در فرهنگ آشپزی شان پنیر نباشد کلمه ی انگلیسی cheese را نخواهد فهمید مگر اینکه بداند در زبان انگلیسی cheese به معنای غذایی است که از شیر بسته شده تهیه می شود و تازه اگر با curds (شیر بسته شده) آشنایی زبانشناختی داشته باشد. هیچ وقتambrosia (خواراک خدایان) یا nectar (شربت لذیذ خدایان) نمی خوریم و فقط آشنایی زبان شناختی با این کلمات و کلمه ی gods (خدایان)- استفاده کنندگان افسانه ای خوراک و شربت خدایان-داریم: اما با این وجود معنای این کلمات را می فهمیم و می دانیم که احتمالا" در چه بافتهایی مورد قرار می گیرند.
معنای کلماتی مثل سیب، پنیر، شربت خدایان، آشنایی، اما، فقط و هر کلمه یا عبارت دیگری مسلما" یک حقیقت زبانشناختی است یا اگر بخواهیم دقیقتر و موشکافانه تر بنگریم حقیقتی نشانه شناختی است. ساده ترین و درست ترین دلیلی که بر خلاف نظر کسانی که معنارا به خود هم نسبت می دهند نه به نشانه این است که باید بگوییم هیچ کس تا حالا نه معنای پنیر و سیب را بو کرده و مزه کرده است. هیچ معنایی نیست که نشانه نداشته باشد. معنای کلمه ی cheese وقتی با آشنایی غیر زبان شناختی با پنیرچدار و پنیر کاممبرت و بدون شنیدن این کلمات میسر نخواهد شد. برای آشنایی با کلمات نا آشنا به گروهی از نشانه های زبان شناختی نیاز داریم . با نقطه گذاری صرف هم نمی فهمیم که cheese اسم یک نمونه ی خاص است یا یک جعبه پنیر کاممبرت است. یک کلا" پنیر کاممبرت یا نوعی پنیر است یا نوعی فرآورده ی لبنی است یا نوعی غذا است یا نوعی نیرو بخش است یا شاید هم فقط یک جعبه خالی است. سرانجام، آیا یک کلمه به جنس مورد نظرمان اسم می گذارد یا معنایی را می رساند مثلا" پیشنهاد، فروش، تحریم یا لعنت؟ ( نقطه گذاری در بعضی از فرهنگها به خصوص آفریقا به معنای لعنت و بدگویی است و حرکتی شوم محسوب می شود. ) معنای هر نشانه ی زبانشناختی برای ما به عنوان زبانشناس و کاربردی عادی زبان یعنی ترجمه ی آن به نشانه ای دیگر مخصوصا" نشانه ای که معنا را شفاف تر کرده باشد، این نظر قطعی پیرس است که بیشترین تحقیقات را درباره ی ماهیت نشانه ها انجام داده است. کلمه ی bachelor (مرد مجرد، بی زن، لیسانسه، بی شوهر، نوآموزجدید ارتش) را می توان به همزمان که به شفافیت بیشتری نیاز است علامتی شفاف تر تبدیل کرد مثل مرد مجرد.
سه راه برای تفسیر یک نشانه ی کلامی وجود دارد: می توان آنرا به نشانه های دیگر در همان زبان برگرداند. به زبان دیگر برگرداند، یا به نظامهای غیر کلامی دیگر برگرداند که این سه نوع برگردان را به طرق مختلف اسم گذاری می کنیم: 1- ترجمه ی درون زبانی یا باز نویسی که تعبیری از نشانه های کلامی با نشانه های کلامی دیگر در همان زبان واحد است 2- ترجمه ی بین زبانی یا ترجمه ی واقعی که تعبیری از نشانه های کلامی دیگر در زبان دیگر است. 3- ترجمه ی بین نشانه ای یا نشان گشت که تعبیری از نشانه های کلامی با استفاده از نشانه های غیر کلامی است.
در ترجمه ی درون زبانی از کلمه ای دیگر که کم و بیش هم معنی آن است استفاده می کنند یا از تفصیل در کلام بهره می برند. با این حال ترادف معمولا" معادل کاملی نیست: مثلا" هر شخص بی معشوقه ای celibate مجرد است ولی هر مجردی bachelor یک شخص بی معشوقه نیست. یک کلمه یا یک کلمه عبارتی اصطلاحی، کلمه ای که بیشترین معنا را در خود دارد، را می توان با ترکیبی از چند معنا ی معادل به صورت کامل تعبیر کرد مثلا" در رابطه با مثال قبلی: هر مجردی یک مرد ازدواج نکرده است و هر مرد ازدواج نکرده ای مجرد است یا هر شخص بی معشوقه ای celibate است. قصد ازدواج هم ندارد، و هر کس که قصد ازدواج ندارد شخص بی معشوقه ای است.
در ترجمه بین زبانی هم معادل کاملی برای کلمات وجود ندارد اما همان پیامهای برگردانده شده تعابیر مناسبی برای همتای خارجی خود هستند. کلمه انگلیسی cheese با معادل استاندارد روسی خود Cbip کاملا" برگردانده نمی شود چرا که معادل روسی به معنای پنیر دلمه شده نوعی از انواع پنیر است و نه خود پنیر. (به هر حال روسها برا ی پنیر و پنیر دلمه شده کلمات جداگانه ای دارند.
غالبا" ترجمه از یک زبان به زبان دیگر جانشینی برای کل یک پیام است نه برای تک تک کلمات به کار رفته در آن پیام. چنین ترجمه ای در واقع نقل و قول است؛ مترجم رمز گذاری می کند و پیام دریافت کرده از زبان دیگر را بر می گرداند. بنابراین ترجمه شامل 2 پیام معادل یا دو کد متفاوت است.
تعادل در اشکال مختلفش مشکل اصلی زبان ها و موضوع اساسی زبان شناسی است. زبانشناس هم مثل دیگر دریافت کنندگان پیام های کلامی آنها را تعبیر می کند. هیچ نشانه ی زبانشناختی را بدون ترجمه آن به نشانه های دیگر در همان نظام یا نشانه های نظام های دیگر حتی با استفاده از علم زبان نمی توان تعبیر کرد.
هر نوع مقایسه ای بین 2 زبان نسبت و امکان ترجمه ی دوطرفه بین زبان را نشان می دهد. ( با استفاده از علم زبانشناسی باید امکان ارتباط بین زبانها مخصوصا" ترجمه ی فعالیتها را مورد بررسی دقیق قرار داد). نمی توان ضرورت نیاز و اهمیت نظری و کاربردی فرهنگ های دوزبانه ای را که تعاریف مقایسه ای تمام اجزا معنا دار اصلی و جزئی کلمات را داده اند به راحتی انکار کرده همچنین فرهنگ های دستوری دوزبانه هم باید اختلافات و تشابهات دوزبان را در انتخاب و تجدید مفاهیم دستوری شان مشخص کنند.
اصول و روش ترجمه پیچیدگی های بسیاری دارد. به خاطر همین تلاش های زیادی صورت گرفته تا الان برای خلاصی از این مشکل حل نشدنی به جرم ترجمه ناپذیری متوسل شوند. آقای اوری من منطق دان طبیعت به چنین نتیجه رسید: حقایق با سخنواران زبان فرق دارند؛ سخنوارانی که پیشینه زبانی شان منجر به تدوین متفاوت از آن حقایق می شود. در سالهای نخست انقلاب روسیه گروهی از متعصبین افراطی نظریات خود را در مجلات روسیه چاپ می کردند. آنها معتقد بودند که باید زبان سنتی را از بنیان نو کرد و از کلمات گمراه کننده ای مثل sunrise (طلوع خورشید) و sunset (غروب خورشید) دیگر استفاده نکرد. اما همچنان می بینیم که بدون رد کردن نظریه کوپرنیک ( تمام سیارات از جمله زمین به دور خورشید می گردند) از این شبیه سازی نجومی استفاده می کنیم و می توانیم صحبتهای روزمره خود را درباره ی طلوع و غروب خورشید به صورت عکس درآوریم که گردش زمین را نشان می دهد و این به خاطر آن است که هر نشانه ای را می توان به نشانه ای دیگر که شفاف تر و واضح تر است ترجمه کرد.
توانایی ذهنی صحبت کردن به یک زبان خاص موجب به دست آوردن توانایی ذهنی صحبت کردن درباره ی آن زبان می شود. چنین عملی که فرا زبانی است توانایی بازنویسی و دوباره تعریف کردن لغات مورد استفاده را فراهم می آورد. تکمیل هر دو سطح یعنی زبان مقصود و فرا زبان توسط نیلس بر ارائه شده است: تمام دلایل تجربی مشخص شده را به زبان عادی باید بیان کرد چرا که در زبان عادی استفاده ی کاربردی هر کلمه است که در جایگاه تکمیلی قرار می گیرد نه تعریف دقیقش.
همه انواع تجربیات شناختی را می توان به همه زبان های موجود ترجمه کرد. هر جا نتوان تجربه ای را ترجمه کرد با استفاده از واژه ها، گونه برداری ها، نو واژه ها یا تبدیلهای معنایی و سرانجام با استفاده از تفصیل در کلام می توان خلاء موجود در لغایت را پر کرده بنابراین در زبان ادبیات تازه متولد شده شمال غربی سیبری "چاکچی" screw (پیچ) را به میخ چرخان، steel (فولاد) را به آهن سخت، tin (قلع) را به آهن نازک، chalk (گچ) را صابون نوشتن ترجمه می کنند. حتی کلمات متناقض نمایی مثل واگن آبی الکترونیکی (اسم اولین قطار شهری بدون اسب در روسیه) یا کشتی بخار بالدار (کلمه کریاکی به جای هواپیما) به صورت ساده شکل واگن اسبی و کشتی بالدار را بدون اینکه به ارتباط میان خواننده و متن لطمه ای وارد شود شبیه سازی می کنند همانطوریکه در کلماتی مثل ارتفاع پست یا دولت فقر هیچگونه اختلال و آشفتگی معنایی وجود ندارد و خوانندگان انها را درک می کنند.
حتی نبود یکی از ابزارهای دستوری در زبان مقصد موجب غیر ممکن شدن ترجمه تحت اللفظی کل اطلاعات ادراکی موجود در زبان مبداء نمی شود. حروف ربط قدیمی "and" و "or" «یا» با هم ترکیب شده اند و حروف ربط جدید “and/or” (و/یا) را تشکیل داده اند- درباره و/یا چند سال قبل در کتابی به اسم "فدرال می نویسد" بحث شد.
فقط آخرین حرف ربط از این سه حرف ربط در زبان های ساموید (شمال غربی سیبری) کاربرد دارد. جدا از این تفاوت موجود در حروف ربط، تمامی سه نوع این پیام که در کتاب "فدرال می نویسد" آمده است را می توان هم به انگلیسی سنتی و هم به زبان ساموید ترجمه کرد. "فدرال می نویسد" : 1) جان و پیتر،2)جان پیتر3) جان و یا پیتر خواهند آمد. انگلیسی سنتی: جان و پیتر یا یکی از این دو خواهد آمد. زبان ساموید: جان و یا پیتر هر دو خواهند آمد. 2) جان و یا پیتر، یکی از این دو خواهد آمد.
اگر این یکی از مقوله های دستوری در زبانی وجود نداشته باشد، معنای مورد نظر را توسط امکانات لغوی ترجمه می کنند. کلمات دو پهلو را می توان با اضافه کردن اعداد به معنای آنها ترجمه کرد. اما وفادار ماندن به متن اصلی در حالیکه زبان مقصد یکی از مقوله های دستوری را نداشته باشد که زبان مبداء آن را دارد بسیار سخت و دشوارتراست. مثلا" در ترجمه ی جمله انگلیسی She has two nephews. به فارسی، مجبوریم که مشخص کنیم او دو پسر خواهر دارد یا او دو پسر برادر دارد و گرنه تصمیم را به خود خواننده یا شنونده واگذار می کنیم، تا تشخیص دهد او دو پسر خواهر یا دو پسر برادر دارد. همچنین در ترجمه ی از فارسی به انگلیسی مثلا" جمله ای مثل او دو دختر دایی دارد مجبوریم که مشخص کنیم مثلا" She has two cousins from her uncle. یا اینکه دریافت کننده پیام را با تعداد زیادی از انتخابها مواجه کنیم:She has two cousins . (او دو دایی زاده یا خاله زاده یا عموزاده یا عمه زاده دارد).
همانطور که بوس به زیبایی بیان کرده است الگوهایی دستوری یک زبان است که جنبه های مختلف یک تجربه را که باید در آن زبان بیان شود مطرح و مشخص می کند: ما مجبوریم از بین همین جنبه ها یکی را انتخاب کنیم. در ترجمه ی جمله ی انگلیسی I hired a worker. به روس مترجم نیاز به اطلاعات مکملی دارد، آیا کارتمام شده است یا ادامه دارد، کارگر مرد بوده است یا زن، چرا که مترجم مجبور است که فعلی مکمل یا نامکمل را برگزیند و همچنین اسم مذکر یا مونث را انتخاب کند. اگر از سخنور انگلیسی زبان بپرسیم کارگر مرد بوده یا زن؟ سوال ما برای او بی ربط و بی خردانه به نظر می رسد در صورتیکه در زبان روسی جواب این سوال برای رساندن مطلب ضروری و واجب است. از طرف دیگر، هر قالب دستوری که در زبان روس برای ترجمه کردن جمله مذکور در زبان انگلیسی انتخاب شود جواب سوالهایی از قبیل اینکه آیا من کارگری را اجیر کردم یا اجیرکرده ام؟، یا او(مذکر یا مونث) کارگر شناس بوده است یا ناشناس؟ مشخص نخواهد کرد از آنجایی که اطلاعات ارائه شده توسط قابلهای دستوری زبانهای روس و انگلیسی متفاوت است، خوانندگان یا موقعیت های دو گزینه ای کاملا" مختلف روبرو می شوند. بنابراین ترجمه های مختلف از یک مجزا از انگلیسی به روسی و بالعکس، محتویات آنرا به هم زده و هر جمله مفهوم دیگری از آن جمله ی مجزا را می رساند. زبان شناس اهل ژنو "کارچفسکی" این نقص نسبی را با گردش معاملات پولی نامطلوب مقایسه می کرد، اما بدین صورت که هرچه بافت پیام غنی تر باشد اطلاعات از دست رفته کمتر خواهد بود.
اختلاف بنیادی زبان ها بر سر انتقال اطلاعات قطعی است نه آنچه که احتمالا" انتقال می دهند. هر فعلی که پرسشی به کار رود جواب بله یا نه را پشت سرِ خودش خواهد داشت، مثلا": آیا حادثه نقل شده بدون ارجاع به کل قضیه فهمیده می شود یا باید آن را به کل قضیه ارجاع داد؟ آیا حادثه نقل شده نسبت به حادثه گفتاری حق تقدم و برتری دارد؟ توجه سخنوران و شنوندگان بومی قطعا" به چنین جواب هایی خواهد بود چرا که در قسمت کلامی ذهنشان چنین برنامه ریزی شده است.
زبان بخصوص در کاربرد ادراکی اش بسیار کم به الگوهای دستوری وابسته است چرا که تعریف تجربیات ما در جایگاه مکملی یا کاربردهای فرازبانی قرار می گیرد. سطح ادراکی زبان نه تنها تعبیر رمز گذاری شده یعنی ترجمه را می پذیرد بلکه به آن نیاز هم دارد. اینکه فرض کنیم یک تجربه ی ادراکی ِتوصیف نشدنی، ترجمه نشدنی است، به خاطر تناقص و اختلاف موجود در عبارات است ولی چه شوخی باشد، چه در رویا ، چه جادویی باشد یا خلاصه گویی یا هر چیز دیگری که یک نفر ممکن است نباید در افسانه های روزمره زندگیمان و مهمتر از همه آنها در شعر، اهمیت و تاثیر زیاد لغوی و مقوله های دستوری را نمی توان انکار کرد. در چنین شرایطی ، نیاز به ترجمه مهمتر و بحث برانگیزتر خواهد بود.
حتی مقوله های دستوری مثل کلمه جنس که غالبا" و صرفا" آن را رسمی می دانند نقش به سزایی در نگرشهای اسطوره ای یک "گروه همزبان" ایفا می کنند. در زبان روسی نمی توان کلمات زنانه را در مقایسه با کلمات مردانه تشخیص و تمیز داد. مشکل جان بخشی یا تعبیر مجازی از اشیاء بی جان را با جنسیت بخشی به آنها حل می کنند.
تحقیق در موسسه ی روانشناسی مسکو(1915) ثابت کرد که روسها تمایل دارند روزهای هفته را جان بخشی کنند، این تحقیق نشان داد که دوشنبه، سه شنبه و پنج شنبه را مرد و چهارشنبه، جمعه و شنبه را زن می دانند. در حالیکه خودشان هم خبر نداشتند که سه روز اول، ابتدای اسمشان مردانه بوده است و سه روز دوم ابتدای اسمشان زنانه بوده است. اما در بعضی دیگراز زبان های اسلاوی کلمه جمعه مردانه است و این را از گفتگوهای عادی میان مردم و مراسم های مذهبی شان در روز جمعه می توان فهمید. در روسیه مردم به این خرافه معتقدند که هرگاه چاقویی بیفتد خبر از آمدن مهمان مرد است و هرگاه چنگال بیفتد خبر از آمدن مهمان زن است به خاطر این است که چاقو کلمه ای مردانه و چنگال کلمه ای زنانه است. در زبان اسلاوی و بعضی از زبانهای دیگر روز مرد است و شب زن به خاطر همین در شعرها از روز به عنوان عاشق شب یاد می کنند. «رپین» نقاش روسی وقتی در اثار هنرمندان آلمانی گناه را نمایانگرزن دید گیچ شد چرا که نمی دانست در زبان آلمانی گناه زن است ولی در زبان روسی گناه مرد است. در موردی مشابه وقتی یک خردسال روسی ترجمه ای از داستانی آلمانی گناه را می خواند متوجه شد که مرگ (که در زبان روسی زن است) را پیرمردی تصور کرد، به شدت مات و مبهوت شد. «خواهرم زندگی» عنوان کتاب شعری از «بورس پاسترناک» در زنان روسی بسیار عادی است چرا که زندگی زنانه است. اما «جوزف هورا» شاعر چکسلواکیایی که قصد ترجمه کردن این کتاب را داشت بسیار نومید و درمانده شده یود چرا که در زبان مردم چک این کلمه «مردانه» بود.
اولین سوالی که در بدو تولد ادبیات اسلاویایی به وجود آمد چه بود؟ اگر کنجکاوید و می خواهید بدانید باید بگوییم مشکل مترجم برای حفظ کردن این نماد گذاری ها و جنسیت گذاری کلمات و همچنین "ناربطی ادراکی" به وجود آمده از این مشکل، موضوع اصلی موجود در ترجمه نخستین اثرا ادبیات ادبیات اسلاویایی بوده است: مقدمه ای که برای اولین ترجمه انجیل توسط موسس مناجاتنامه های اسلاویایی در سال 860 میلادی یعنی "کنستانتین" فیلسوف نوشته شده است. اخیرا" توسط وایلانت بازنویسی و برگردانده شده است.
وقتی اثری از زبان یونانی را به زبان دیگری ترجمه می کنیم نمی توانیم همیشه به صورت مشابه بازآفرینی بکنیم و این مشکل در ترجمه به هر زبان دیگری هم پیش می آید. این نظر عالیترین مرجع روحانی مسیحیان اسلاویایی است. کلماتی مثل رودخانه و ستاره در یونان مردانه هستند ولی درزبان اسلاوی زنانه هستند. با توجه به نظر وایلانت، این اختلاف شبیه سازی نمادین رودخانه با شیطان و ستاره با فرشتگان را در ترجمه ی اسلاویایی دو قطعه ازشعرهای انجیل حتی پاک و محو مرده است. اما در برابراین سد شاعرانه، کنستانتین قدیس استوارانه با حکم قاضی آریاپاژیت دیانسیس مبنی بر توجه بیشتر بر"ارزش ادراکی کلمات" نه خود کلمات مخالفت کرد.
"برابری کلامی" در شعر یکی از اصول اساسی و سازنده است. مقوله های نحوی و واژه شناختی، ریشه ها، وندها، واج ها و اجزایشان (مشخصه های متمایز آنها ) و خلاصه هر کدام از اجزای اصلی رمزهای کلامی را مقایسه و بررسی مقابله ای می کنند تا با توجه به اصل تشابه و متقابل به نزدیک ترین رابطه با یکدیگر برسند، درحالی که هر کلام ارزش خاص خود را هم دارد. از شباهت واجی به عنوان شباهت معنایی یاد می شود. جناس یا عبارتی دقیقتر و عالمانه تر برای آن جناس الفافل ( بازی کلمات) در هنر شعر حکومت دارد، لذا شعر اگر چه قانونی قطعی یا احتمالی باشد به خاطر ذاتش ترجمه ناپذیراست. تنها جابه جایی خلاقانه امکان پذیراست: جابه جایی درون زبانی- ازیک گونه ی شعری به گونه ای دیگر یا جابه جایی بین زبانی – از یک زبان به زبانی دیگر یا جابه جایی بین نشانه ای- ازیک نظام نشانه ای به نظامی دیگر مثل از هنرکلامی به موسیقی ، رقص، سینما یا نقاشی .
اگر بخواهیم کلمات traditore , Traduttore را از ایتالیایی به عنوان مترجم خائن است ترجمه کنیم، آن وقت وزن مضمون ایتالیایی و تمامی ارزشهای جناسی آن را نابود کرده ایم. بنابراین نگرش ادراکی ما را مجبور می کند تا این کلام موجز را با کلماتی شفاف تر بیان کنیم، در این صورت بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که: ترجمه ی چه پیام هایی؟ و خیانت به چه ارزش هایی؟
منبع:
با توجه به نظر "برتراند راسل" هیچ کس تا آشنایی غیر زبان شناختی با cheese(پنیر) نداشته باشد، معنای آن را متوجه نخواهد شد. به هر حال اگر این حکم بنیادی راسل را مد نظر بگیریم و تاکیدمان را بیشتر متوجه جنبه های زبان شناختی مشکلات سنتی و فلسفی بکنیم، آنگاه مجبور خواهیم بود که اعلام کنیم هیچ کس معنای کلمه cheese را نمی فهمد مگر اینکه کلمه ی cheese را با حروف انگلیسی اش دیده و آشنایی با آن داشته باشد. هرکس که در فرهنگ آشپزی شان پنیر نباشد کلمه ی انگلیسی cheese را نخواهد فهمید مگر اینکه بداند در زبان انگلیسی cheese به معنای غذایی است که از شیر بسته شده تهیه می شود و تازه اگر با curds (شیر بسته شده) آشنایی زبانشناختی داشته باشد. هیچ وقتambrosia (خواراک خدایان) یا nectar (شربت لذیذ خدایان) نمی خوریم و فقط آشنایی زبان شناختی با این کلمات و کلمه ی gods (خدایان)- استفاده کنندگان افسانه ای خوراک و شربت خدایان-داریم: اما با این وجود معنای این کلمات را می فهمیم و می دانیم که احتمالا" در چه بافتهایی مورد قرار می گیرند.
معنای کلماتی مثل سیب، پنیر، شربت خدایان، آشنایی، اما، فقط و هر کلمه یا عبارت دیگری مسلما" یک حقیقت زبانشناختی است یا اگر بخواهیم دقیقتر و موشکافانه تر بنگریم حقیقتی نشانه شناختی است. ساده ترین و درست ترین دلیلی که بر خلاف نظر کسانی که معنارا به خود هم نسبت می دهند نه به نشانه این است که باید بگوییم هیچ کس تا حالا نه معنای پنیر و سیب را بو کرده و مزه کرده است. هیچ معنایی نیست که نشانه نداشته باشد. معنای کلمه ی cheese وقتی با آشنایی غیر زبان شناختی با پنیرچدار و پنیر کاممبرت و بدون شنیدن این کلمات میسر نخواهد شد. برای آشنایی با کلمات نا آشنا به گروهی از نشانه های زبان شناختی نیاز داریم . با نقطه گذاری صرف هم نمی فهمیم که cheese اسم یک نمونه ی خاص است یا یک جعبه پنیر کاممبرت است. یک کلا" پنیر کاممبرت یا نوعی پنیر است یا نوعی فرآورده ی لبنی است یا نوعی غذا است یا نوعی نیرو بخش است یا شاید هم فقط یک جعبه خالی است. سرانجام، آیا یک کلمه به جنس مورد نظرمان اسم می گذارد یا معنایی را می رساند مثلا" پیشنهاد، فروش، تحریم یا لعنت؟ ( نقطه گذاری در بعضی از فرهنگها به خصوص آفریقا به معنای لعنت و بدگویی است و حرکتی شوم محسوب می شود. ) معنای هر نشانه ی زبانشناختی برای ما به عنوان زبانشناس و کاربردی عادی زبان یعنی ترجمه ی آن به نشانه ای دیگر مخصوصا" نشانه ای که معنا را شفاف تر کرده باشد، این نظر قطعی پیرس است که بیشترین تحقیقات را درباره ی ماهیت نشانه ها انجام داده است. کلمه ی bachelor (مرد مجرد، بی زن، لیسانسه، بی شوهر، نوآموزجدید ارتش) را می توان به همزمان که به شفافیت بیشتری نیاز است علامتی شفاف تر تبدیل کرد مثل مرد مجرد.
سه راه برای تفسیر یک نشانه ی کلامی وجود دارد: می توان آنرا به نشانه های دیگر در همان زبان برگرداند. به زبان دیگر برگرداند، یا به نظامهای غیر کلامی دیگر برگرداند که این سه نوع برگردان را به طرق مختلف اسم گذاری می کنیم: 1- ترجمه ی درون زبانی یا باز نویسی که تعبیری از نشانه های کلامی با نشانه های کلامی دیگر در همان زبان واحد است 2- ترجمه ی بین زبانی یا ترجمه ی واقعی که تعبیری از نشانه های کلامی دیگر در زبان دیگر است. 3- ترجمه ی بین نشانه ای یا نشان گشت که تعبیری از نشانه های کلامی با استفاده از نشانه های غیر کلامی است.
در ترجمه ی درون زبانی از کلمه ای دیگر که کم و بیش هم معنی آن است استفاده می کنند یا از تفصیل در کلام بهره می برند. با این حال ترادف معمولا" معادل کاملی نیست: مثلا" هر شخص بی معشوقه ای celibate مجرد است ولی هر مجردی bachelor یک شخص بی معشوقه نیست. یک کلمه یا یک کلمه عبارتی اصطلاحی، کلمه ای که بیشترین معنا را در خود دارد، را می توان با ترکیبی از چند معنا ی معادل به صورت کامل تعبیر کرد مثلا" در رابطه با مثال قبلی: هر مجردی یک مرد ازدواج نکرده است و هر مرد ازدواج نکرده ای مجرد است یا هر شخص بی معشوقه ای celibate است. قصد ازدواج هم ندارد، و هر کس که قصد ازدواج ندارد شخص بی معشوقه ای است.
در ترجمه بین زبانی هم معادل کاملی برای کلمات وجود ندارد اما همان پیامهای برگردانده شده تعابیر مناسبی برای همتای خارجی خود هستند. کلمه انگلیسی cheese با معادل استاندارد روسی خود Cbip کاملا" برگردانده نمی شود چرا که معادل روسی به معنای پنیر دلمه شده نوعی از انواع پنیر است و نه خود پنیر. (به هر حال روسها برا ی پنیر و پنیر دلمه شده کلمات جداگانه ای دارند.
غالبا" ترجمه از یک زبان به زبان دیگر جانشینی برای کل یک پیام است نه برای تک تک کلمات به کار رفته در آن پیام. چنین ترجمه ای در واقع نقل و قول است؛ مترجم رمز گذاری می کند و پیام دریافت کرده از زبان دیگر را بر می گرداند. بنابراین ترجمه شامل 2 پیام معادل یا دو کد متفاوت است.
تعادل در اشکال مختلفش مشکل اصلی زبان ها و موضوع اساسی زبان شناسی است. زبانشناس هم مثل دیگر دریافت کنندگان پیام های کلامی آنها را تعبیر می کند. هیچ نشانه ی زبانشناختی را بدون ترجمه آن به نشانه های دیگر در همان نظام یا نشانه های نظام های دیگر حتی با استفاده از علم زبان نمی توان تعبیر کرد.
هر نوع مقایسه ای بین 2 زبان نسبت و امکان ترجمه ی دوطرفه بین زبان را نشان می دهد. ( با استفاده از علم زبانشناسی باید امکان ارتباط بین زبانها مخصوصا" ترجمه ی فعالیتها را مورد بررسی دقیق قرار داد). نمی توان ضرورت نیاز و اهمیت نظری و کاربردی فرهنگ های دوزبانه ای را که تعاریف مقایسه ای تمام اجزا معنا دار اصلی و جزئی کلمات را داده اند به راحتی انکار کرده همچنین فرهنگ های دستوری دوزبانه هم باید اختلافات و تشابهات دوزبان را در انتخاب و تجدید مفاهیم دستوری شان مشخص کنند.
اصول و روش ترجمه پیچیدگی های بسیاری دارد. به خاطر همین تلاش های زیادی صورت گرفته تا الان برای خلاصی از این مشکل حل نشدنی به جرم ترجمه ناپذیری متوسل شوند. آقای اوری من منطق دان طبیعت به چنین نتیجه رسید: حقایق با سخنواران زبان فرق دارند؛ سخنوارانی که پیشینه زبانی شان منجر به تدوین متفاوت از آن حقایق می شود. در سالهای نخست انقلاب روسیه گروهی از متعصبین افراطی نظریات خود را در مجلات روسیه چاپ می کردند. آنها معتقد بودند که باید زبان سنتی را از بنیان نو کرد و از کلمات گمراه کننده ای مثل sunrise (طلوع خورشید) و sunset (غروب خورشید) دیگر استفاده نکرد. اما همچنان می بینیم که بدون رد کردن نظریه کوپرنیک ( تمام سیارات از جمله زمین به دور خورشید می گردند) از این شبیه سازی نجومی استفاده می کنیم و می توانیم صحبتهای روزمره خود را درباره ی طلوع و غروب خورشید به صورت عکس درآوریم که گردش زمین را نشان می دهد و این به خاطر آن است که هر نشانه ای را می توان به نشانه ای دیگر که شفاف تر و واضح تر است ترجمه کرد.
توانایی ذهنی صحبت کردن به یک زبان خاص موجب به دست آوردن توانایی ذهنی صحبت کردن درباره ی آن زبان می شود. چنین عملی که فرا زبانی است توانایی بازنویسی و دوباره تعریف کردن لغات مورد استفاده را فراهم می آورد. تکمیل هر دو سطح یعنی زبان مقصود و فرا زبان توسط نیلس بر ارائه شده است: تمام دلایل تجربی مشخص شده را به زبان عادی باید بیان کرد چرا که در زبان عادی استفاده ی کاربردی هر کلمه است که در جایگاه تکمیلی قرار می گیرد نه تعریف دقیقش.
همه انواع تجربیات شناختی را می توان به همه زبان های موجود ترجمه کرد. هر جا نتوان تجربه ای را ترجمه کرد با استفاده از واژه ها، گونه برداری ها، نو واژه ها یا تبدیلهای معنایی و سرانجام با استفاده از تفصیل در کلام می توان خلاء موجود در لغایت را پر کرده بنابراین در زبان ادبیات تازه متولد شده شمال غربی سیبری "چاکچی" screw (پیچ) را به میخ چرخان، steel (فولاد) را به آهن سخت، tin (قلع) را به آهن نازک، chalk (گچ) را صابون نوشتن ترجمه می کنند. حتی کلمات متناقض نمایی مثل واگن آبی الکترونیکی (اسم اولین قطار شهری بدون اسب در روسیه) یا کشتی بخار بالدار (کلمه کریاکی به جای هواپیما) به صورت ساده شکل واگن اسبی و کشتی بالدار را بدون اینکه به ارتباط میان خواننده و متن لطمه ای وارد شود شبیه سازی می کنند همانطوریکه در کلماتی مثل ارتفاع پست یا دولت فقر هیچگونه اختلال و آشفتگی معنایی وجود ندارد و خوانندگان انها را درک می کنند.
حتی نبود یکی از ابزارهای دستوری در زبان مقصد موجب غیر ممکن شدن ترجمه تحت اللفظی کل اطلاعات ادراکی موجود در زبان مبداء نمی شود. حروف ربط قدیمی "and" و "or" «یا» با هم ترکیب شده اند و حروف ربط جدید “and/or” (و/یا) را تشکیل داده اند- درباره و/یا چند سال قبل در کتابی به اسم "فدرال می نویسد" بحث شد.
فقط آخرین حرف ربط از این سه حرف ربط در زبان های ساموید (شمال غربی سیبری) کاربرد دارد. جدا از این تفاوت موجود در حروف ربط، تمامی سه نوع این پیام که در کتاب "فدرال می نویسد" آمده است را می توان هم به انگلیسی سنتی و هم به زبان ساموید ترجمه کرد. "فدرال می نویسد" : 1) جان و پیتر،2)جان پیتر3) جان و یا پیتر خواهند آمد. انگلیسی سنتی: جان و پیتر یا یکی از این دو خواهد آمد. زبان ساموید: جان و یا پیتر هر دو خواهند آمد. 2) جان و یا پیتر، یکی از این دو خواهد آمد.
اگر این یکی از مقوله های دستوری در زبانی وجود نداشته باشد، معنای مورد نظر را توسط امکانات لغوی ترجمه می کنند. کلمات دو پهلو را می توان با اضافه کردن اعداد به معنای آنها ترجمه کرد. اما وفادار ماندن به متن اصلی در حالیکه زبان مقصد یکی از مقوله های دستوری را نداشته باشد که زبان مبداء آن را دارد بسیار سخت و دشوارتراست. مثلا" در ترجمه ی جمله انگلیسی She has two nephews. به فارسی، مجبوریم که مشخص کنیم او دو پسر خواهر دارد یا او دو پسر برادر دارد و گرنه تصمیم را به خود خواننده یا شنونده واگذار می کنیم، تا تشخیص دهد او دو پسر خواهر یا دو پسر برادر دارد. همچنین در ترجمه ی از فارسی به انگلیسی مثلا" جمله ای مثل او دو دختر دایی دارد مجبوریم که مشخص کنیم مثلا" She has two cousins from her uncle. یا اینکه دریافت کننده پیام را با تعداد زیادی از انتخابها مواجه کنیم:She has two cousins . (او دو دایی زاده یا خاله زاده یا عموزاده یا عمه زاده دارد).
همانطور که بوس به زیبایی بیان کرده است الگوهایی دستوری یک زبان است که جنبه های مختلف یک تجربه را که باید در آن زبان بیان شود مطرح و مشخص می کند: ما مجبوریم از بین همین جنبه ها یکی را انتخاب کنیم. در ترجمه ی جمله ی انگلیسی I hired a worker. به روس مترجم نیاز به اطلاعات مکملی دارد، آیا کارتمام شده است یا ادامه دارد، کارگر مرد بوده است یا زن، چرا که مترجم مجبور است که فعلی مکمل یا نامکمل را برگزیند و همچنین اسم مذکر یا مونث را انتخاب کند. اگر از سخنور انگلیسی زبان بپرسیم کارگر مرد بوده یا زن؟ سوال ما برای او بی ربط و بی خردانه به نظر می رسد در صورتیکه در زبان روسی جواب این سوال برای رساندن مطلب ضروری و واجب است. از طرف دیگر، هر قالب دستوری که در زبان روس برای ترجمه کردن جمله مذکور در زبان انگلیسی انتخاب شود جواب سوالهایی از قبیل اینکه آیا من کارگری را اجیر کردم یا اجیرکرده ام؟، یا او(مذکر یا مونث) کارگر شناس بوده است یا ناشناس؟ مشخص نخواهد کرد از آنجایی که اطلاعات ارائه شده توسط قابلهای دستوری زبانهای روس و انگلیسی متفاوت است، خوانندگان یا موقعیت های دو گزینه ای کاملا" مختلف روبرو می شوند. بنابراین ترجمه های مختلف از یک مجزا از انگلیسی به روسی و بالعکس، محتویات آنرا به هم زده و هر جمله مفهوم دیگری از آن جمله ی مجزا را می رساند. زبان شناس اهل ژنو "کارچفسکی" این نقص نسبی را با گردش معاملات پولی نامطلوب مقایسه می کرد، اما بدین صورت که هرچه بافت پیام غنی تر باشد اطلاعات از دست رفته کمتر خواهد بود.
اختلاف بنیادی زبان ها بر سر انتقال اطلاعات قطعی است نه آنچه که احتمالا" انتقال می دهند. هر فعلی که پرسشی به کار رود جواب بله یا نه را پشت سرِ خودش خواهد داشت، مثلا": آیا حادثه نقل شده بدون ارجاع به کل قضیه فهمیده می شود یا باید آن را به کل قضیه ارجاع داد؟ آیا حادثه نقل شده نسبت به حادثه گفتاری حق تقدم و برتری دارد؟ توجه سخنوران و شنوندگان بومی قطعا" به چنین جواب هایی خواهد بود چرا که در قسمت کلامی ذهنشان چنین برنامه ریزی شده است.
زبان بخصوص در کاربرد ادراکی اش بسیار کم به الگوهای دستوری وابسته است چرا که تعریف تجربیات ما در جایگاه مکملی یا کاربردهای فرازبانی قرار می گیرد. سطح ادراکی زبان نه تنها تعبیر رمز گذاری شده یعنی ترجمه را می پذیرد بلکه به آن نیاز هم دارد. اینکه فرض کنیم یک تجربه ی ادراکی ِتوصیف نشدنی، ترجمه نشدنی است، به خاطر تناقص و اختلاف موجود در عبارات است ولی چه شوخی باشد، چه در رویا ، چه جادویی باشد یا خلاصه گویی یا هر چیز دیگری که یک نفر ممکن است نباید در افسانه های روزمره زندگیمان و مهمتر از همه آنها در شعر، اهمیت و تاثیر زیاد لغوی و مقوله های دستوری را نمی توان انکار کرد. در چنین شرایطی ، نیاز به ترجمه مهمتر و بحث برانگیزتر خواهد بود.
حتی مقوله های دستوری مثل کلمه جنس که غالبا" و صرفا" آن را رسمی می دانند نقش به سزایی در نگرشهای اسطوره ای یک "گروه همزبان" ایفا می کنند. در زبان روسی نمی توان کلمات زنانه را در مقایسه با کلمات مردانه تشخیص و تمیز داد. مشکل جان بخشی یا تعبیر مجازی از اشیاء بی جان را با جنسیت بخشی به آنها حل می کنند.
تحقیق در موسسه ی روانشناسی مسکو(1915) ثابت کرد که روسها تمایل دارند روزهای هفته را جان بخشی کنند، این تحقیق نشان داد که دوشنبه، سه شنبه و پنج شنبه را مرد و چهارشنبه، جمعه و شنبه را زن می دانند. در حالیکه خودشان هم خبر نداشتند که سه روز اول، ابتدای اسمشان مردانه بوده است و سه روز دوم ابتدای اسمشان زنانه بوده است. اما در بعضی دیگراز زبان های اسلاوی کلمه جمعه مردانه است و این را از گفتگوهای عادی میان مردم و مراسم های مذهبی شان در روز جمعه می توان فهمید. در روسیه مردم به این خرافه معتقدند که هرگاه چاقویی بیفتد خبر از آمدن مهمان مرد است و هرگاه چنگال بیفتد خبر از آمدن مهمان زن است به خاطر این است که چاقو کلمه ای مردانه و چنگال کلمه ای زنانه است. در زبان اسلاوی و بعضی از زبانهای دیگر روز مرد است و شب زن به خاطر همین در شعرها از روز به عنوان عاشق شب یاد می کنند. «رپین» نقاش روسی وقتی در اثار هنرمندان آلمانی گناه را نمایانگرزن دید گیچ شد چرا که نمی دانست در زبان آلمانی گناه زن است ولی در زبان روسی گناه مرد است. در موردی مشابه وقتی یک خردسال روسی ترجمه ای از داستانی آلمانی گناه را می خواند متوجه شد که مرگ (که در زبان روسی زن است) را پیرمردی تصور کرد، به شدت مات و مبهوت شد. «خواهرم زندگی» عنوان کتاب شعری از «بورس پاسترناک» در زنان روسی بسیار عادی است چرا که زندگی زنانه است. اما «جوزف هورا» شاعر چکسلواکیایی که قصد ترجمه کردن این کتاب را داشت بسیار نومید و درمانده شده یود چرا که در زبان مردم چک این کلمه «مردانه» بود.
اولین سوالی که در بدو تولد ادبیات اسلاویایی به وجود آمد چه بود؟ اگر کنجکاوید و می خواهید بدانید باید بگوییم مشکل مترجم برای حفظ کردن این نماد گذاری ها و جنسیت گذاری کلمات و همچنین "ناربطی ادراکی" به وجود آمده از این مشکل، موضوع اصلی موجود در ترجمه نخستین اثرا ادبیات ادبیات اسلاویایی بوده است: مقدمه ای که برای اولین ترجمه انجیل توسط موسس مناجاتنامه های اسلاویایی در سال 860 میلادی یعنی "کنستانتین" فیلسوف نوشته شده است. اخیرا" توسط وایلانت بازنویسی و برگردانده شده است.
وقتی اثری از زبان یونانی را به زبان دیگری ترجمه می کنیم نمی توانیم همیشه به صورت مشابه بازآفرینی بکنیم و این مشکل در ترجمه به هر زبان دیگری هم پیش می آید. این نظر عالیترین مرجع روحانی مسیحیان اسلاویایی است. کلماتی مثل رودخانه و ستاره در یونان مردانه هستند ولی درزبان اسلاوی زنانه هستند. با توجه به نظر وایلانت، این اختلاف شبیه سازی نمادین رودخانه با شیطان و ستاره با فرشتگان را در ترجمه ی اسلاویایی دو قطعه ازشعرهای انجیل حتی پاک و محو مرده است. اما در برابراین سد شاعرانه، کنستانتین قدیس استوارانه با حکم قاضی آریاپاژیت دیانسیس مبنی بر توجه بیشتر بر"ارزش ادراکی کلمات" نه خود کلمات مخالفت کرد.
"برابری کلامی" در شعر یکی از اصول اساسی و سازنده است. مقوله های نحوی و واژه شناختی، ریشه ها، وندها، واج ها و اجزایشان (مشخصه های متمایز آنها ) و خلاصه هر کدام از اجزای اصلی رمزهای کلامی را مقایسه و بررسی مقابله ای می کنند تا با توجه به اصل تشابه و متقابل به نزدیک ترین رابطه با یکدیگر برسند، درحالی که هر کلام ارزش خاص خود را هم دارد. از شباهت واجی به عنوان شباهت معنایی یاد می شود. جناس یا عبارتی دقیقتر و عالمانه تر برای آن جناس الفافل ( بازی کلمات) در هنر شعر حکومت دارد، لذا شعر اگر چه قانونی قطعی یا احتمالی باشد به خاطر ذاتش ترجمه ناپذیراست. تنها جابه جایی خلاقانه امکان پذیراست: جابه جایی درون زبانی- ازیک گونه ی شعری به گونه ای دیگر یا جابه جایی بین زبانی – از یک زبان به زبانی دیگر یا جابه جایی بین نشانه ای- ازیک نظام نشانه ای به نظامی دیگر مثل از هنرکلامی به موسیقی ، رقص، سینما یا نقاشی .
اگر بخواهیم کلمات traditore , Traduttore را از ایتالیایی به عنوان مترجم خائن است ترجمه کنیم، آن وقت وزن مضمون ایتالیایی و تمامی ارزشهای جناسی آن را نابود کرده ایم. بنابراین نگرش ادراکی ما را مجبور می کند تا این کلام موجز را با کلماتی شفاف تر بیان کنیم، در این صورت بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که: ترجمه ی چه پیام هایی؟ و خیانت به چه ارزش هایی؟
منبع:
Venuti, L., 2000, The Translation Studies Reader, ON LINGUISTIC ASPECTS OF TRANSLATION, Routledge: London &New York
نظر