اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

نگاهی به جریان ترجمه ادبیات نمایشی در ایران

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • نگاهی به جریان ترجمه ادبیات نمایشی در ایران



    مهدی نصیری:
    علیرغم وجود اسناد و مدارک معتبر و رسمی، به نظر می‌رسد که ترجمه و به ویژه ترجمه غیرمکتوب در ایران عمری بسیار طولانی دارد و از دوران شکوفایی ارتباطات بین‌المللی از زمان امپراطوری هخامنشی به خصوص در حوزه سیاسی و روابط بین ملت‌ها رواج داشته است.

    اما ترجمه مکتوب، به گونه‌ای که ثبت شده و در قالب مدارک و اسناد معتبر وجود داشته باشد را از زمان پادشاهان صفوی (به طور پراکنده و اندک) و بعد از آن در دوره قاجار به طور گسترده می‌توان در تاریخ ادبیات مشاهده کرد. شاید آغاز جدی ارتباطات زبانی مکتوب در حوزه ترجمه در ایران را بتوان به واسطه ورود سفرنامه‌ها و خاطره نویسی‌ها در دوره صفوی و قاجار مورد کنکاش و جستجو قرار داد. هرچند که ترجمه مکتوب به طور خاص و جدی در دوران قاجار وارد کشورمان می‌شود و ادبیات نمایشی و تئاتر در میانه عهد قاجار و دوران مشروطیت است که ترجمه و اقتباس را تجربه می‌کند.

    ورود ترجمه و تئاتر غربی

    بدون شک نوع ارتباط جامعه و حکومت ایرانی با کشورهای غربی در عصر مشروطه و دوره قاجار تأثیر جدی در ارتباطات فرهنگی و گرایش و نوع رابطه‌ ما و این کشورها داشته است. نخستین آشنایی ادبیات نمایشی ایران با زبان فرانسه و حتی ادبیات و هنر فرانسه بوده است. فرانسه از ایران بسیار دور بود و ایرانیان آن‌چنان که روسیه را می‌شناختند با آن آشنا نبودند. علاوه بر این در آن سال‌ها رونق و شهرت ادبیات و هنر در فرانسه بیش از هر زمانی ایرانیان را شیفته ارتباط با فرهنگی می‌کرد که مردمان آن به خونگرمی در غرب شهره بودند. بنابراین شباهت‌های اخلاقی و نیز جدا بودن فرانسه از جریان سیاسی که همواره از سوی روس‌ها و انگلیسی‌ها به ویژه در عهد مشروطه یک تهدید محسوب می‌شد، گرایش به سمت فرهنگ و ادبیات و فرانسه را در ایران رونق و سرعت بخشید. در کنار این، بسیاری از ادبا و هنرمندان ایرانی معتقد بودند که اشتراکات رفتاری و فرهنگی میان ایران و فرانسه، ترجمه و اجرای نمایشنامه‌های فرانسوی در ایران و برای مردم این کشور را قابل انطباق و امکان‌پذیر می‌کند. به همین دلایل گرایش به ملت فرانسه و هنر و فرهنگ این کشور در کنار سرخوردگی از روس‌ها و انگلیس‌ها در ایران به شدت فزونی یافت و موجی از ورود آثار فرانسوی با ترجمه نمایشنامه‌های مولیر به عنوان نخستین ترجمه‌ها در حوزه ادبیات نمایشی وارد کشورمان شد.

    البته تأثیرپذیری غیرقابل انکار ترجمه‌های مختلف در حوزه نظری تئاتر هم بعدها و در نتیجه این ارتباط ادامه پیدا کرد که نشانه‌های پررنگ آن تا به امروز ادامه دارد و همچنان بسیاری از واژه‌ها و عبارت‌های تخصصی تئاتر با ریشه تلفظ فرانسوی آن در تئاتر ما رواج دارند. (آداپتاسیون، آکسیون و...) بنابراین زبان فرانسه و ترجمه آثار مولیر نخستین ترجمه‌ها را در حوزه ادبیات نمایشی وارد ایران کرد.

    پیش زمینه‌های رسیدن به چنین جریانی از اواخر دوره قاجار پایه‌ریزی شده بود و آن هم همزمان با ماموریت یافتن میرزا صالح شیرازی و سفر او در زمان حکومت فتحعلی‌شاه بود. میرزا صالح پس از بازگشت، در انگلستان سفرنامه‌اش را منتشر کرد و شیفتگی‌اش نسبت به تئاتر غرب و تماشاخانه‌های غربی جامعه هنری ایران را در آن روزگار به شدت تحت تأثیر قرار داد و همین تأثیرگذاری و شیفتگی به سرعت زمینه‌های تأسیس تماشاخانه دارالفنون به شیوه تماشاخانه‌های فرنگی با گنجایش نزدیک به یکصد نفر را در دوره ناصرالدین شاه و توسط علی‌اکبرخان مزین الدوله نقاش باشی فراهم آورد. (1256 هـ.ش)

    هر چند که تأثیرپذیری از تئاتر غرب به شکل‌های دیگر چندی پیش از این و به واسطه ارتباط با تئاتر روسیه و هنرمندان ارمنی در غرب کشور تا اندازه‌ای پایه‌ریزی شده بود؛ ترجمه و انتشار مجموعه آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده در شهر تفلیس (1236 گرجستان کنونی) ترجمه نمایشنامه مردم گریز (میزانتروپ) اثر مولیر توسط میرزا حبیب اصفهانی به زبان فارسی و به عنوان نخستین نمایشنامه ترجمه شده به زبان فارسی (1249) و ترجمه و انتشار مجموعه آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده توسط میرزا جعفر تحت عنوان تمثیلات (1252) و... زمینه‌هایی بودند که گرایش و علاقه به شیوه‌های نمایش ایرانی برای قرار گرفتن در کنار نمایشنامه‌های غربی را قبلاً نشان داده بودند.

    اما تأسیس تماشاخانه دارالفنون و ترغیب زبان دان‌ها به آغاز ترجمه نمایشنامه‌ها و رواج حمایت از آثار ترجمه شده در عهد قاجار باعث شد که این علاقه‌مندی و اشتیاق به ورود آثار برجسته تئاتر جهان به ایران منجر شود.

    در ادامه همین روند که با توجه به زبان و ادبیات فرانسه و علاقه‌مندی و ترجمه و اجرای نمایشنامه‌های مولیر آغاز شده بود، ترجمه آثار دیگر با ورود موج تازه‌ای از ترجمه آثار ویلیام شکسپیر در ایران آغاز شد. البته پیش از این و همزمان با ورود آثار شکسپیر آثار مولیر به طور گسترده‌تری در تماشاخانه دارالفنون و توسط گروه اسماعیل بزاز در سال 1268 اجرا شدند و نمایشنامه "طبیب اجباری" مولیر هم در همین سال توسط محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه در دارالترجمه دارالفنون شکل گرفت و منتشر شد.

    طی همین سال‌ها بود که ترجمه حوزه‌های مختلف علمی و ادبی توسط عباس میرزا سرآغاز جریانی فراگیر و جدی در ترجمه شد و ترجمه آثار بوکاچیو، مولیر و شکسپیر و نیز سفرهای متعدد به انگلیس نام و آوازه‌ ویلیام شکسپیر انگلیسی را در ایران بر سر زبان‌ها انداخت و به هنرمندان و تئاتر دوستان ایرانی معرفی کرد. گرایش و علاقه‌مندی به شکسپیر و نمایشنامه‌هایش تا حدی بود که حتی روابط ما با روسیه را به عنوان (دروازه ایران برای ورود به غرب) نیز در دوران رواج آثار شکسپیر در روسیه برای هنرمندان تئاتر ما روز به روز بیشتر می‌کرد. هر چند آشنایی با ادبیات و ادبیات نمایشی روس هم مقدمات و ورودش به ایران را از همین دوران آغاز کرده بود؛ اما در روسیه هم اگر هنرمند و ادیبی به سراغ تئاتر می‌رفت، اول ترجیح می‌داد که این تئاتر انگلیسی و شکسپیری باشد، تا روسی!

    البته ناگفته نماند، اولین کسی که در ایران نام شکسپیر را بر زبان آورده بود، میرزا صالح شیرازی بود که در سفرنامه‌اش برای بار نخست این نویسنده انگلیسی را معرفی کرد. به هر حال بعد از مولیر، ویلیام شکسپیر دومین نمایشنامه‌نویسی است که ترجمه آثارش به سرعت در ایران رواج پیدا می‌کند و حتی زندگی‌نامه و عناوین آثارش توسط یوسف اعتصامی معرفی و ترجمه می‌شود. اعتصامی حتی در مجله‌اش سه نمایشنامه از شکسپیر را البته به صورت ناقص نیز با ترجمه فارسی آن منتشر می‌کند و بعدها فهرستی از ترجمه همه نمایشنامه‌های شکسپیر را نیز در همین مجله به چاپ می‌رساند. بدین ترتیب نمایشنامه‌نویسان ایرانی با الگو گرفتن از ساختار درام غربی یا حتی اقتباس از آن، اشکال تازه‌ای از ادبیات تئاتر را تجربه کردند. همین مسئله ترجمه نمایشنامه‌های خارجی را هم به گونه‌ای دیگر تحت تأثیر قرار داد. ترجمه و حتی نمایشنامه‌نویسی ایرانی بعد از مدتی با رویکرد نسبتاً ضعیف و ناشیانه در ایرانی‌سازی متون غربی (شاید نخستین نمونه‌های اقتباس) دنبال شد و البته همین رویکرد نمایشنامه‌نویسی مدرن ایرانی را هم با خود به همراه آورد.

    در عین حال ترجمه‌های انجام شده را نمی‌توان نمونه‌های کاملی از برگردان زبانی به حساب آورد. شاید مهمترین اشکال و آسیب ترجمه‌های اولیه از نمایشنامه‌های غیر ایرانی در این گستره زمانی آن بود که اغلب ترجمه‌ها توسط ادیبان و نه تئاتری‌ها صورت می‌گرفت. بنابراین قالب و ساختار تئاتری در بیشتر ترجمه‌ها بر جنبه‌های ادبی ارجحیت نداشت و جنبه‌های ادبی ترجمه، غلبه مشهودی بر ویژگی‌های ساختار تئاتری داشتند. به عنوان مثال ضعف‌های دیالوگ‌نویسی، شخصیت‌پردازی و... کاملاً تحت تأثیر مؤلفه‌های ادبی ترجمه، ارزش و جایگاه اصلی‌شان را از دست داده بودند.

    این آسیب مخصوصاً در ترجمه آثار شکسپیر به وضوح دیده می‌شد و مترجمان مشکلات بسیاری در ترجمه زبان خاص شاعرانه آثار شکسپیر داشتند و معتقد بودند، ورای جنبه‌های دراماتیک آثار، زبان شکسپیر و ادبیات دشوار او در انگلیس انعطاف لازم را در تبدیل به زبان فارسی ندارد و همین امر ترجمه عمده آثار او را برای مترجمان فارسی دشوار کرده است.

    نخستین کسی که دو متن کامل از شکسپیر را به فارسی برگرداند، "ناصرالملک" بود که در سال 1296 نمایشنامه "داستان غم‌انگیز اتللوی مغربی در وندیک" را منتشر کرد. این ترجمه در سال 1296 و به خط میرزا عیسی‌خان در پاریس و در سال 1961 م تحت نظر هانری ماسه در پاریس چاپ و منتشر شد.

    بعدها حسین علی، فرزند ناصرالملک بسیاری از ترجمه‌های پدرش را چاپ و نکات بسیاری را در مورد روند برگردان از زبان‌های خارجی به فارسی در ایران مطرح و منتشر کرد. حسین علی در تیرماه 1327 در پاریس و به انگیزه ترجمه اتللو در مورد زبان و ترجمه فارسی گفت: «زبان فارسی از زمان سعدی، بلکه از دوره رودکی چندان تغییر نکرده و اصطلاحات شعرا و نویسندگان آن عصر در زبان امروز جدی و متداول است. ولی زبان انگلیسی در این مدت تحولات زیادی نموده و درک آثار نویسندگان قدیم آن سرزمین بدون مطالعه مخصوص میسر نمی‌باشد. گرچه در دوره شکسپیر پایه زبان امروز گذاشته شده بود، با این حال در سه قرن و نیم اخیر یعنی از عصر شکسپیر تا امروز نیز تغییرات مهمی در زبان انگلیسی راه یافته و یکی از اشکالات ترجمه شکسپیر همان الفاظ و عباراتی است که بعضی از آنها منسوخ گردیده و برخی نیز تغییر معنی داده‌اند.»

    اما علیرغم تمام دشواری‌ها و کاستی‌هایی که در ترجمه‌های آن دوران وجود داشت، موج گسترده‌ای از علاقه‌مندی به تئاتر خارجی در ایران شکل گرفت و پایه‌های شکل‌گیری تئاتر مدرن را در کشورمان بنا نهاد.

    به ویژه آنکه محبوبیت آثار شکسپیر نه تنها در ترجمه آثار دیگر بلکه حتی بر نگارش نمایشنامه در ایران هم تأثیر گذاشت و شاید بتوان همین ترجمه‌ها را به عنوان پایه‌های نمایشنامه‌نویسی جدید ایران به شیوه غربی و با ویژگی‌های ساختار تئاتری به حساب آورد.

    نخستین نمایشنامه‌های کلاسیک ایرانی که با ساختار درام غربی نوشته شدند، به طور قطع متأثر از جنبش ترجمه ادبیات نمایشی در دهه 1249 بودند. اغلب نمایشنامه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده متأثر از سبک و شیوه نمایشنامه‌نویسی شکسپیر نوشته شدند و حتی معدودی از آنها را می‌توان در حوزه اقتباس و آداپتاسیون نیز مورد ارزیابی قرار داد. مجموعه این آثار را هم که تحت عنوان تمثیلات به چاپ رسیدند، به نوعی می‌توان سرآغاز نمایشنامه‌نویسی ایرانی به سبک و سیاق غربی و امروزی به حساب آورد.

    به هر حال ترجمه ادبیات نمایشی در ایران جریان و مسیری را در تئاتر ایران به وجود آورد که تأثیرات، آسیب‌ها و مشکلات آن تا به امروز نیز در ادبیات نمایشی ایران وجود دارد و البته می‌توان ادعا کرد که بعد از یک قرن و اندی همچنان در مسیر تکامل خود به سر می‌برد و هنوز کامل نشده است.

    مشروطه و ادامه ترجمه در ادبیات نمایشی

    پیش از مشروطیت علیرغم ترجمه نمایشنامه‌های مولیر و شکسپیر، گوگول و استرفسکی هم از معدود نویسندگان روسی بودند که در نتیجه رابطه سیاسی و فرهنگی میان روسیه و ایران محبوبیت اندکی پیدا کردند و برخی از آثارشان در همین دوران، ترجمه و با زبان فارسی منتشر شد و به روی صحنه رفت.

    با آغاز مشروطیت در ایران و استقرار نهادهای غربی، تمایل و اشتیاق به ترجمه نمایشنامه‌های شکسپیر باز هم از پیش، بیشتر شد و بسیاری از آثار این نمایشنامه‌نویس انگلیسی ترجمه شدند و به روی صحنه رفتند.

    در واقع می‌توان گفت که صرف‌نظر از برخی از اشکال سنتی نمایش ایرانی، ترجمه اهمیت زیادی در ایران داشت و دلیل آن هم وارداتی بودن هنر تئاتر به معنای اجرای کلاسیک آن بر روی صحنه بود. بنابراین آغاز ورود نمایشنامه‌های غربی که از مدت‌ها پیش آغاز شده بود، از مشروطه به بعد به نوعی تکمیل شد و شدت گرفت و همین ویژگی‌ بنای تئاتر جدید ایرانی را نیز پایه‌ریزی می‌کرد.

    در این دوران واهام پایازیان که یک بازیگر ارمنی بود و شهرت زیادی در اجرای آثار شکسپیر در روسیه کسب کرده بود به ایران آمد و با اجرای نمایش اتللو (و بعدها چند نمایش دیگر از جمله اتللو، هملت، دو ژوان و مرد آهنین) سنگ بنای تئاتر مدرن ایرانی را به شیوه و سبک غربی پایه‌ریزی کرد. پایازیان و گروه نمایش‌اش پیش‌تر در گرجستان، آذربایجان و ترکیه تحولات جدی‌ای را موجب شده بودند و همین رویکرد با ورود آنها به ایران هم مجدداً تکرار شد و در واقع اولین جرقه مدرن شدن تئاتر ایران با ورود او و گروهش زده شد.

    ادبیات نمایشی دوران مشروطیت به طور جدی با ترجمه آثار شکسپیر و پیشرفت محبوبیت او در ایران همراه بود. زندگی‌نامه و برخی تحلیل‌ها درباره آثار شکسپیر، در کنار مباحث جدید نظری دیگر درباره تئاتر به سرعت در مجلات مختلف فرهنگی هنری به فارسی ترجمه می‌شدند و همین امر علاقه‌مندی و آشنایی هنرمندان ایرانی با تئاتر غرب را فراهم می‌آورد.

    یکی دیگر از مترجمان آثار شکسپیر "ایرج میرزا" شاعر معروف دوران مشروطه بود که البته ترجمه او با رویکرد جدی به سمت استفاده از قابلیت‌های شاعرانه و ادبی زبان فارسی را بیشتر می‌توان در حوزه اقتباس و آداپتاسیون مورد ارزیابی قرار داد. آریان‌پور درباره ترجمه ایرج میرزا از نمایشنامه شکسپیر اینگونه می‌نویسد: «روایتی از افسانه ونوس و اودنیس را که شکسپیر مطابق ذوق و سلیقه مردم زمان خود در ادبیات انگلیس زنده کرد، ایرج میرزا آن را از شاعر انگلیسی گرفته و قسمت اول داستان را به نام زهره و منوچهر به شعر فارسی درآورده است.»

    البته ترجمه ایرج میرزا از متن نمایشنامه شکسپیر را همانگونه که ذکر شد بیشتر می‌توان در حوزه اقتباس مورد ارزیابی قرار داد، اما این اقتباس هم به طور مشخص اهمیت و رواج ترجمه در عصر مشروطه را بار دیگر به اثبات می‌رساند.

    پس از آن دوران است که نمایشنامه‌های دیگری هم به ایران می‌آیند و ترجمه می‌شوند. دهه‌های آغازین قرن سیزده هجری شمسی با ورود معروف‌ترین ترجمه‌های نمایشنامه از اروپا و آمریکا و چاپ و انتشار آنها در گستره‌ای وسیع همزمان است و دیگر تقریباً تمام نمایشنامه‌های معروف با ترجمه‌هایی دقیق‌تر و جدی‌تر به فارسی برگردانده شده و به چاپ می‌رسند و حتی ترجمه‌های متعدد ضعف‌ها و آسیب‌ها ترجمه‌های قبلی را جبران و تصحیح می‌کنند.

    ادبیات نمایشی و ترجمه‌های معاصر


    سال‌های آغازین دهه 1300 با تحولات قابل توجه و چشمگیر سیاسی، ملی در ایران همزمان بود. سقوط سلسله قاجار و به روی کار آمدن پهلوی دقیقاً با رویکردهای جدی ملی‌گرایانه و در ضمن توجه بیش از اندازه به الگوهای غربی همراه بود. در این میان بسیاری از روشنفکران، غرب را به عنوان الگویی مسلم و جدی برای پیشرفت آینده ایران اصل قرار داده بودند و به ویژه در حوزه‌های مهمی مثل هنر، این رویکرد با حرکتی شتابان رو به جلو دنبال می‌شد.

    گرایش به تجدد و تمایل برای مدرن کردن ایران و گذار از جامعه‌ سنتی در کنار رواج گسترده مبانی اخلاقی تمدن غرب در این برهه حساس از زمان تقریبا همه اشکال هنر را به گونه‌ای مشهود و مشخص تحت تأثیر قرار داده بود. در حوزه ادبیات و تئاتر هم، معرفی ادبیات کلاسیک غرب و آموزش آن در ایران همکاری مهم برای نوسازی بنیان‌های ادبی و هنری ایران به نظر می‌رسید و بسیاری از ادبا و هنرمندان این راهکار را برای گذار از سنت‌های ادبی ایرانی به سمت ساختار و مبانی فکری و علمی مدرن غرب توصیه می‌کردند.

    به همین دلیل هم بود که ترجمه در ادامه سیر صعودی پیشرفت آن در ایران، طی این سال‌ها رونقی چندین و چند باره پیدا کرد و تا سال‌ها بعد، همچنان به این روند ادامه داد. اما مسئله مهم در مورد ترجمه‌های مربوط به حوزه ادبیات نمایشی در این سال‌ها آن بود که اولاً اغلب نمایشنامه‌ها به سرعت سفارش داده می‌شدند و برای به روی صحنه رفتن براساس نیازهای جدید و سلیقه‌های تازه مخاطبان اجرا می‌شدند و دوم آنکه بسیاری از این آثار ترجمه شده علیرغم نقص‌ها و کاستی‌هایی که به خاطر شتابزدگی دربرگردان به آن دچار بودند، به چاپ نمی‌رسیدند و فرایند تبدیل آنها از یک زبان به زبان دیگر تقریباً با شروع اجرا و اتمام آن به پایان می‌رسد و از همین روست که متون بسیاری از آثار به روی صحنه در این دوران، هیچ‌گاه به دوره‌های بعد منتقل نشدند.

    سال‌های بعد و حضور ناخوانده بیگانگان در ایران به گونه‌ای دیگر جریان ترجمه ادبیات نمایشی را تحت تأثیر قرار داد. تجربیات تلخ و کوتاه ایران درگیر با وقایع جنگ جهانی و حضور آلمان‌ها در ایران، طعم تئاترهای تند و خشک سیاسی را هم با برگردان چندین نمایشنامه اروپایی در این سال‌ها به هنرمندان و مخاطبان ایرانی شناساند. از طرف دیگر جریان‌های روشنفکری هم به بذل کشف دیدگاه‌ها و ساختارهای تازه و جدید مدام در پی شناختن و معرفی کردن نمایشنامه‌ها و نویسنده‌های جدیدتری بودند. ژان پل سارتر، کافکا، آلبرکامو، اشتاین بک و... در نتیجه همین رویکرد و طرز تفکر و با علاقه شدید روشنفکران اوایل قرن سیزدهم هجری به جامعه ادبیات و هنر ایرانی معرفی شدند و آثار شاخص آنها نیز یکی پس از دیگری و البته با ترجمه‌هایی کم نقص‌تر و بهتر به فارسی برگردانده شده و به چاپ رسیدند و برخی از آنها توسط کارگردان‌هایی چون عبدالحسین نوشین به روی صحنه رفتند.

    همچنین نخستین بارقه‌های ترجمه مباحث نظری تئاتر در این دوران آغاز شد و در حوزه طرح مباحث جدید اشتیاق و علاقه زیادی به نظریات غربی احساس می‌شد، در واقع همزمان با گرایش‌های شدید به سمت شکل‌گیری و رونق تئاتر ملی بسیاری از هنرمندان به شناخت و آگاهی از علوم جدید تئاتر برای پایه‌گذاری این تئاتر معتقد بودند. همین جریان هم با وجود برخی کاستی‌های معدود باعث پیشرفت در حوزه‌های مختلف تئاتر شد. "محمدعلی سپانلو" در این زمینه می‌نویسد: «از بعد از سال 1320 طی یک دوره تقریباً 15 ساله جریاناتی که در تئاتر ایران اتفاق می‌افتد بیشتر به صحنه مربوط است تا به نمایشنامه‌نویس. به عبارت دیگر تئاترها هرکدام با پیگیری نظریه خاصی نمایشنامه‌هایی را از طریق ترجمه، اقتباس یا تألیفات کم عیار به صحنه می‌آوردند. این است که در دوران یاد شده جریان نمایشنامه‌نویسی اصولاً متوقف می‌شود اما در عوض پیشرفت‌های عمده‌ای در کار صحنه، بازیگری و صحنه گردانی رخ می‌دهد.»

    با وجود همه اینها باید اعتراف کرد که رشد فزاینده ورود نمایشنامه‌ و نظریه‌های تئاتر غرب تأثیر کاملاً مطلوبی بر تئاتر ایرانی نداشت و حتی در برخی موارد به گونه‌ی منفی نیز تئاتر ایرانی را تحت تأثیر قرار داد.

    تأسیس دانشکده هنرهای دراماتیک در سال 1342 اتفاق مهم دیگری بود که تأثیرات مهم و مثبت آن بر تئاتر ایران را حتی تا به امروز نیز می‌توان مورد جستجو قرار داد. سه سال بعد در این تاریخ رشته‌ تئاتر به طور جدی کار خود را با آموزش و تربیت علمی هنرمندان آغاز کرد و این در شرایطی بود که دروس این رشته مطابق دروس تئاتر غرب بود و اساتید آن هم اغلب دانش‌آموختگان غرب بودند.

    اضافه شدن دانشکده هنرهای دراماتیک به فضای تئاتری کشور مجدداً باعث رونق و رواج ترجمه نمایشنامه‌ها به زبان فارسی شد. به طوری که در فاصله سال 1340 تا 1349 حدود 212 نمایشنامه خارجی به زبان فارسی ترجمه شده و به چاپ رسیدند. بعد از این دهه نیز با شدت یافتن رنگ و بوی سیاسی در انتخاب نمایشنامه‌ها در فاصله سال‌های 1350 تا 1357 حدود 276 نمایشنامه با رشدی چشمگیرتر چاپ شدند.

    اواخر دوران قاجار و سفرهای پیاپی مأموران دربار قاجار به اروپا و شیفتگی آنها نسبت به فرهنگ و هنر اروپایی زمینه‌ساز آغاز ترجمه‌های هنری و نیز ترجمه در حوزه ادبیات نمایشی شد. نخستین متون ترجمه شده ادبیات نمایشی از زبان فرانسه و انگلیسی و بر روی نمایشنامه‌های شکسپیر و مولیر صورت گرفتند و این جریان در اواخر دوران مشروطیت به اوج خود رسید. بعد از مشروطه و پس یک کاهش نسبی و همزمان با تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک و رشته تئاتر در ایران، این جریان مجددا با استقبال گسترده‌ای از سوی مترجمان و دانشجویان و هنرمندان تئاتر دنبال شد و متون نمایشی جدیدتر و بیشتری به زبان فارسی ترجمه و منتشر شدند. یک دهه پیش از انقلاب بیشتر متون نمایشی روز دنیا و مطرح‌ترین نمایشنامه‌های اروپایی توسط بسیاری از مترجمان و عمدتا از زبان انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه و منتشر شدند.

    ترجمه ادبیات نمایشی پس از انقلاب

    سال‌های آغازین پس از انقلاب اسلامی با ورود برخی از تحصیلکردهای تئاتر از اروپا به ایران و همچنین با خروج بسیاری از دانشجویان ممتاز هنرهای نمایشی از کشور برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور همزمان بود. این دوران با تعطیلی موقت تئاتر نیز همراه شد و تقریبا تا اواسط دهه 60 تئاتر روزهای سکوت و رکود خود را پشت سر می‌گذاشت. ترجمه نیز در این شرایط به تناسب دیگر حوزه‌های هنر تئاتر رونق خود را از دست داده بود و نه تنها متون زیادی اجازه انتشار پیدا نمی‌کردند، بلکه اصلاً اشتیاق چندانی هم برای ترجمه کردن و به اجرا گذاشتن متون خارجی وجود نداشت.

    در عوض دهه 60 تا اندازه‌ای این اجازه را به نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان ایرانی داد تا براساس الگوهای رواج یافته نمایشنامه‌های غیر ایرانی دست به کار نوشتن متون قدرتمند و با ارزشی بشوند که سابقه نگارش آن تا آن زمان چندان وجود نداشت. اکبر رادی، بهرام بیضایی، اسماعیل خلج، رضا صابری و... در حوزه تئاتر اجتماعی و تاریخی ایرانی در این سال‌ها نمایشنامه‌هایی نوشتند که در روزهای کم رونق بودن استقبال از ترجمه‌های نمایشی، به شدت مورد توجه قرار گرفتند.

    اما پس از جنگ تحمیلی و از سر گرفته شدن فعالیت معمول دانشکده‌های تئاتری و فعالیت‌های گسترده‌تر نمایشی جریان ترجمه متون نمایشی، نمایشنامه‌ها، و کتاب‌های تئوری و نظری تئاتر بار دیگر از سر گرفته شد. دهه 70 سال‌های گسترش دانشکده‌های تئاتری در ایران بود. دانشگاه آزاد با راه‌اندازی رشته تئاتر در کنار دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تربیت مدرس و دانشکده سینما و تئاتر باعث شد که استقبال و ورود به دانشگاه از سوی علاقه‌مندان جوان این رشته افزایش پیدا کند. به همین نسبت و با گسترش دانشگاه‌ها و اضافه شدن تعداد رشته‌ها و دانشکده‌های تئاتری و افزایش روزافزون دانشجویان تئاتر، نیاز به وجود منابع آموزشی جدیدتر و با تیراژ بالاتر نیز احساس می‌شد. اما دیگر همه نمایشنامه‌ها اجازه چاپ پیدا نمی‌کردند و در ضمن بسیاری از ناشران علاقه زیادی هم به سرمایه‌گذاری در حوزه تئاتر نداشتند. اگر در این سال‌ها یک اتفاق بسیار مهم در حوزه ترجمه ادبیات نمایشی در ایران هم رخ داده بود؛ پس از دوران جنگ بسیاری از دانشجویان ایرانی تئاتر در کشورهای دیگر به ایران بازگشته بودند و اغلب آنها به واسطه سال‌ها تحصیل در کشورهای مختلف اروپایی به زبان‌های انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط داشتند. همچنان که در بخش‌های قبلی این مبحث به آن اشاره شد، تقریباً تا دوران مشروطه همه کتاب‌های تئاتری و نمایشنامه‌ها توسط افرادی ترجمه می‌شدند که حوزه تخصص آن‌ها تئاتر و ادبیات نمایشی نبود. اغلب مترجم‌های ادبیات نمایشی در آن سال‌ها یا در ادبیات و یا در رشته‌های زبان خارجی تخصص داشتند و بنابراین نمایشنامه‌ها و مباحث نظری تئاتر توسط کسانی ترجمه می‌شدند که آشنایی کمتری به اصول تئاتری داشتند. این روند تا پیش از انقلاب به گونه‌ای تغییر یافت که اغلب مترجم‌های کتاب‌های تئاتری حتی اگر به صورت تخصصی تئاتر را تجربه نکرده بودند، دست کم با مبانی و اصول آن آگاهی کافی داشتند و تازه زمینه‌های ورود مترجم‌های حرفه‌ای تئاتر در حوزه ادبیات نمایشی در حال فراهم آمدن بود.

    این جریان در سال‌های بعد از انقلاب کاملاً در جهت معمول به حرکت در آمد. ورود دانش آموختگان تئاتر به کشور و قرار گرفتن آنها در کنار مترجم‌های حرفه‌ای و با تجربه تئاتر باعث شد تا علیرغم کاهش کمی، کیفیت و ارزش و اعتبار ترجمه‌های ادبیات نمایشی رشد چشمگیری داشته باشد. دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی، جلال ستاری، دکتر بهزاد قادری، دکتر فرزان سجودی، دکتر قطب الدین صادقی در تمام این سال‌ها ترجمه‌های زیادی در حوزه مباحث نظری تئاتر انجام دادند و منتشر کردند.

    حتی باید اعتراف کرد که با وجود کاستی‌های بسیار، انتشار نمایشنامه‌های خارجی و ترجمه شده بیشتر از نمایشنامه‌های ایرانی مورد استقبال قرار می‌گرفتند. اما در همین سال‌ها باز هم کمبودهای زیادی در زمینه ترجمه مباحث روز تئاتر وجود داشته و دارد. ضمن اینکه برخی از نمایشنامه‌های مطرح روز دنیا به واسطه آن که امکان دریافت مجوز انتشار را پیدا نمی‌کنند، اصلاً ترجمه نمی‌شوند.

    در کنار این موضوع بسیاری از نمایشنامه‌های کم ارزش و نیز ترجمه‌های ضعیف و پر اشکال هم به سادگی چاپ و منتشر می‌شوند. ترجمه‌های زیادی از نمایشنامه‌های مختلف خارجی به بازار کتاب می‌آیند که به هیچ وجه مورد استقبال هنرمندان، اهالی تئاتر و دانشجویان قرار نمی‌گیرند و نیز ترجمه‌های خوب قدیمی امکان تجدید چاپ و ورود به بازار کتاب را پیدا نمی‌کنند. البته در این میان محدودیت‌ها و ممیزی‌ها برروی ترجمه‌های جدید باعث می‌شود که در برخی موارد نیاز به ترجمه‌های کامل‌تر قدیمی بیشتر در میان دانشجویان تئاتر احساس شده و چاپ‌های قدیمی و افست از ترجمه‌های قدیمی‌تر وارد بازار ممنوع کتاب شوند.

    در سال‌های اخیر این جریان به صورت پررنگ‌تری خود را در حوزه ترجمه آثار نمایشی نشان می‌دهد. هنوز نمایشنامه‌های ایبسن، چخوف، مترلینگ، ویلیامز، بکت، یونسکو و... به صورت کامل و در گستره‌ای کامل و بی‌عیب عرضه نشده‌اند و مروژک، امانوئل اشمیت، ویسنی یک و... تازه ترجمه و منتشر می‌شوند اما در میان ترجمه‌های فارسی هیچ اثری از نمایشنامه‌های روز دنیا که امروز در کشورهای مختلف اجرا می‌شوند و از نمایشنامه‌نویسانی که به تازگی در جهان مطرح شده‌اند وجود ندارد. در واقع ترجمه فارسی نمایشنامه‌های خارجی زمانی در ایران انجام می‌گیرند که سال‌ها از مطرح شدن آنها در اروپا می‌گذرد و تئاتر جهان تقریباً آنها را پشت سر گذاشته است.

    با همه این‌ها ترجمه ادبیات نمایشی امروز ایران تا اندازه بسیار زیادی به پایه‌های تثبیت شده هنر نمایش در حوزه نظری و نمایشنامه‌نویسی وابسته است. به این معنا می‌توان گفت که با وجود همه توانایی‌ها و داشته‌های ترجمه نمایش در ایران، این جریان همچنان نتوانسته همراه با تغییرات و تازگی‌ها خود را به روز کند.


    منابع:
    شکسپیر، ویلیام، داستان غم‌انگیز اتللوی مغربی در وندیک، ترجمه ابوالقاسم‌خان ناصرالملک، تهران، چاپ اول 1347
    سپانلو، محمود علی، نویسندگان پیشرو ایران، چاپ اول، اران، نگاه 1366
    دولت آبادی، غلامحسین، شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، چاپ اول، تهران نشر هدف 1384
    شهریاری، خسرو، کتاب نمایش، چاپ اول، تهران 1347
    ملک پور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، ج 1و2 تهران، توس 1363
    سپانلو، محمدعلی، نویسندگان پیشوا ایران، چاپ اول، نگاه 1366
    دولت آبادی، غلامحسین، شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، چاپ اول، تهران، نشر هدف 1384
    شهریاری، خسرو، کتاب نمایش، چاپ اول، تهران 1347
    ملک‌پور، جمشیدف ادبیات نمایشیف ج اول، تهران، توس 1363
    بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمه متون نمایشی بر تئاتر ایران، چاپ اول تهران 1385


    برگرفته از: theater.ir
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile
صبر کنید ..
X