اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

دکتر علی خزاعی فر

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • دکتر علی خزاعی فر




    دکتر علی خزاعی فر


    سید حسین حیدریان - تابستان86


    نام او در میان مترجمان، دانشجویان رشته های ترجمه و ادبیات انگلیسی و علاقه مندان به ترجمه آشناست. همه او را با نام ترجمه ادبی و فصلنامه پربار مترجم می شناسند. استاد توانایی به غایت سر به زیر كه مدتی است عصر روزهای چهارشنبه دو بار در ماه به دعوت مركز نشر دانشگاهی از شهر زادگاهش خود را به خیابان خالد اسلامبولی تهران می رساند و تا غروب با صدایی گرفته و محجوب به مشتاقانِ ترجمه و ویرایش ادبی، آموزش می دهد .

    د كتر علی خزاعی فر متولد شهر مقدس مشهد است. او در سال ۱۳۵۴ در رشته ریاضی دیپلم گرفت و همان سال در رشته آمار و كامپیوتر دانشگاه فردوسی پذیرفته شد. دو سال بعد، به دلیل عشق و علاقه ای كه به ادبیات انگلیسی پیدا كرده بود، تغییر رشته داد و پس از اخذ مدرك كارشناسی ادبیات انگلیسی، در دوره كارشناسی ارشد آموزش زبان در دانشگاه تربیت مدرس تهران پذیرفته و در سال ۱۳۶۷ موفق به اخذ مدرك كارشناسی ارشد شد. چند سال بعد به دانشگاه یومیست (UMIST) منچستر در انگلستان رفت و در آنجا در سال ۱۳۷۷ پایان نامه دوره دكترای خود را با عنو ان Contributions of Linguistics to the Practice of Translation به انجام رسانید. او علاوه بر تألیف كتاب با ارزش دانشگاهی با نام ترجمه متون ادبی، صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر دیرینه ترین نشریه ترجمه در ایران است.

    فصلنامه مترجم تنها مجله فرهنگی در كشور است كه هفده سال دوام یافته و مفاهیم نظری و عملی ترجمه را برای مخاطبان پرشمارش عرضه كرده است. اردیبهشت ماه امسال فصلنامه بخارا طی مراسمی از این استاد مسلم كه وجود او غنیمتی انكار ناپذیر برای آموزش و رشد ترجمه در ایران است قدردانی كرد.



    جناب دكتر، با تشكر از وقتی كه در اختیار ما گذاشتید، لطفاً در ابتدا برای خوانندگان ما از تحصیلات علمی خود بگویید.

    رشته های دانشگاهی من چندان مرتبط نبوده است. ادبیات انگلیسی، آموزش زبان، و زبانشناسی آموزش های رسمی بوده كه من در سه مقطع كارشناسی تا دكترا دیده ام. در چند حوزه دیگر از جمله سینما، ترجمه، فرهنگ نویسی و ادبیات فارسی به صورت غیر رسمی و خود آموز تفنّن می كنم . در واقع، شاید مشكل اصلی من همین كثرت علایق باشد كه مانع از تمركز من بر یك حوزه خاص می شود .
    در دنیای حرفه ای امروز این كثرت علایق را به كسی توصیه نمی كنم. می دانم دیگر عصر تفنّن به پایان رسیده است. بااین حال، از دیدگاهی شخصی و نه حرفه ای این تفنّن را لذّت بخش و حتی رهایی بخش می دانم.
    البته منظور من از تفنّن این نیست كه به این كارهای تفنّنی علاقه كمی دارم. برعكس، این كارهای تفنّنی را بسیار دوست دارم و تا حد امكان برایشان وقت می گذارم. كثرت این كارهای به اصطلاح تفنّنی است كه مانع از تمركز بر كاری واحد می شود.

    چطور شد كه به ترجمه علاقه مند شدید؟

    وقتی كه دانشجوی دور ه كارشناسی ارشد رشته آموزش زبان بودم، مثل همه دانشجویان مدتی قبل از اتمام واحدهای درسی به فكر پایان نامه افتادم. دوست داشتم درباره موضوعی تحقیق كنم كه به آن علاقه مند باشم . من اساساً به رشته آموزش زبان علاقه ای نداشتم و درس های این رشته برایم اصلاً جالب نبو د. احساس می كردم به این رشته پرتاب شده ام. آن موقع یعنی سال ۶۱ كه من در این رشته قبول شدم، فقط همین رشته در مقطع كارشناسی ارشد دایر بود. البته طرفداران دانشگاهی این رشته طبعاً برای اینكه رشته خود را مهم جلوه بدهند آن را به رشته شناخته شده زبانشناسی منتسب می كردند و عنوان رشته را زبانشناسی كاربردی می نامیدند كه اسم دهن پركنی است. برای اینكه نشان بدهند این رشته چقدر مهم است، مجموعه ای از فعالیتهای نظری و عملی مرتبط با زبان را شاخه هایی از این رشته به حساب می آوردند. در بین این شاخه ها، شاخه ای بود كه خیلی نظرم را جلب كرد و آن شاخه ترجمه بود . اگر به نقشه ای كه طرفداران دانشگاهی رشته آموزش زبان در دهه ۸۰ از رشته خود كشیده بودند مراجعه كنید نام ترجمه را هم در این نقشه می بینید .
    البتّه هنوز هم بسیاری از دپارتمانهای آموزش زبان، پایان نامه های مرتبط با ترجمه را در مقاطع كارشناسی ارشد و دكتری هدایت می كنند . اما آن موقع هنوز رسماً خبری از رشته مطالعات ترجمه نبود. بحث بر سر این بود كه ترجمه علم است یا هنر . هولمز تازه نقشه مطالعات ترجمه را كشیده بود و داشت زمینه استقلال آن را فراهم می كرد. درهرحال ، آن موقع ترجمه هنوز ارباب جمعی رشته آموزش زبان یا به قولی زبانشناسی كاربردی بود و من شاید اولین نفر در ایران هستم كه رساله فو ق لیسانس خود را به بحث نظری درباره ترجمه اختصاص داده است. حالا كه به آن پایان نامه نگاه می كنم، می بینم كه فقط عشق و علاقه به ترجمه محرّك آن پایان نامه بود، چون آن موقع نه خود من اطلاعات چندانی در این زمینه داشتم نه بجز كتابهای كتفورد و نایدا و نیومارك اساساً اطلاعات مفیدی در این زمینه وجود داشت. اگر هم وجود داشت در دسترس من نبود و یا تهیه آن بسیار دشوار بود.

    گفتید به رشته آموزش زبان علاقمند نبودید. ممكن است دلیل آن را بفرمائید؟ این رشته یكی از رشته های جا افتاده و پرطرفدار دانشگاهی است.


    بی علاقگی من به این رشته تا حد زیادی دلیل شخصی و ذوقی دارد. من با پیشینه ای از ادبیات انگلیسی نمی توانستم با دروس این رشته ارتباط برقرار كنم. از طرف دیگر ، متوجه شدم كه بین روش هایی كه در آموزش و پرورش برای آموزش زبان خارجی به كارگرفته می شود و روش هایی كه ما در كلاس می خواندیم بسیار فاصله است؛ و این فاصله گویا ابدی است. چون كسانی كه به ما روش تدریس زبان می آموختند، همان هایی بودند كه برای آموزش و پرورش كتاب می نوشتند و سیاستگذاری می كردند. الآن بعد از گذشت حدود بیست سال از آن موقع، گویا وضع بر همان منوال است و در بر همان پاشنه می چرخد.

    چطور شد كه به كار عملی ترجمه علاقه مند شدید؟

    علاقه من به كار عملی ترجمه برمی گردد به خاطره ای در حدود ۲۰ سال پیش. یكی از همكارانم مقاله ای در زمینه علوم انسانی ترجمه كرده بود و از من خواست كه به آن نگاهی بیندازم. مقاله را خواندم و به ایشان گفتم مقاله خوبی است. به چیز خاصی برنخوردم. همكارم اصرار كرد كه به چشم دقیق تری به مقاله نگاه كنم و چیزهایی را كه به ذهنم می رسد پیشنهاد كنم. دفعه دوم كه مطلب را دقیق تر خواندم، دیدم تقریباً هیچ جمله ای سالم نیست. زبان مقاله رنگ و بوی ترجمه داشت و پر از تركیبات غریب، جملات بلند و دیریاب و گاه مبهم و غیرمنطقی بود . انتقال از جمله ای به جمله دیگر روان صورت نگرفته بود. وقتی كه داشتم تك تك جملات را برای همكارم توضیح می دادم كه چه اشكالی دارد، لذت و غروری در خودم احساس می كردم. تعجب می كردم كه چطور همكار فاضلم در نوشتن متنی به زبان مادری مرتكب چنین خطاهای آشكاری شده و از اینكه من توانسته بودم این اشكالات را بیابم احساس غرور می كردم. خلاصه آنجا بود كه فهمیدم ترجمه هم مثل نوشتن كاری خلاق و لذّتبخش است. ترجمه شاید حتی بیش از تألیف، دانش زبانی و خلاقیت و فكر منطقی می طلبد. بعد از آ ن، كار عملی ترجمه برایم نوعی تفریح بود. ترجمه برایم بازی شیرین و چالش برانگیزِ جستجو در ذخایر واژگانی و معنایی زبان فارسی و قالب ریزی كلمات نویسنده در زبان فارسی بود. متأسفانه یا خوشبختانه به همین مقدار لذت اكتفا كردم. انبوه كارها مانع از آن شد كه به صورت حرفه ای به ترجمه بپردازم. همین مقدار ترجمه ذوقی و تفننی كه می كنم خوراك تفكر درباره ترجمه را فراهم می كند.

    فصلنامه مترجم كه هفدهمین سال انتشار خود را جشن گرفته است، به صورت منبعی شناخته شده برای مترجمان و محققان حوزه ترجمه درآمده است. كار فصلنامه را چگونه شروع كردید؟

    اولین شماره مجله مترجم در بهار ۱۳۷۰ منتشر شد . به جز چهار شماره اول كه معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی آن را منتشر كرد، بقیه شمار ه ها با هزینه شخصی منتشر شده است و لذا كم و كیف مترجم در هفده سال گذشته را می توان تا حدی متأثر از این نكته دانست. در مورد مجله مترجم، گفتنی ها را در شماره چهل وپنج كه به مناسبت آغاز هفدهمین سال انتشار مجله منتشر می شود گفته ایم. با این حال برای اینكه سؤال شما بی جواب نباشد به یك نكته اشاره می كنم و آن اینكه ده دوازده سال پیش به صرافت افتادم مجله را در قالب پژوهشی یا ترویجی منتشر كنم كه خوشبختانه وزارت علوم آن را واجد شرایط ندانست؛ و من امروز از این بابت بسیار خوشحالم چون اگر مجله را در قالب پژوهشی منتشر می كردم، قطعاً از هدف مجله دور می شدم. مجله مترجم، چنانكه از نامش پیداست در خدمت كار عملی ترجمه و مترجمان است و البته با مباحث نظری ترجمه هم بیگانه نیست، اما فقط به آن دسته از مباحث نظری توجه دارد كه در عمل ممكن است به نوعی به كار مترجم بیاید. احساس می كنم مترجم رفته رفته به پایگاهی نظری برای مترجمان تازه كار و دانشجویان ترجمه تبدیل شده است. ما در مترجم روشی را توصیه می كنیم كه قبل از هر چیز برخواننده و از آن مهمتر بر زبان فارسی تأ كید می كند و از لفظ گرایی به دور است. این شیوه مورد قبول مترجمان حرفه ای هم قرار گرفته است. در واقع، مترجم كوشیده خلأ نظری موجود در عرصه ترجمه را پر كند. نظریه ای كه آن را برای كار عملی ترجمه توصیه می كند نظریه ای است مبتنی بر درك درست و واقعگرایانه از ماهیت ترجمه، كار مترجمان حرفه ای و اهمیت زبان فارسی. هدف ما این است كه بتوانیم با لفظ گرایی در صورت های ناپسند آن مبارزه كنیم و روش فارسی گرا را بر عرصه ترجمه در ایران غالب گردانیم .

    شما رابطه زبانشناسی و ترجمه را چگونه می بینید؟ آیا زبانشناسی می تواند در كار عملی ترجمه به مترجم كمك كند؟

    به نظر من زبانشناسی كمكی به ترجمه نمی كند، یا كمك چندانی نمی كند. زبانشناسی به مطالعات ترجمه كمك می كند . در واقع، زبانشناسی نقطه شروع مطالعات ترجمه است. محقق ترجمه هم از شیوه زبانشناسان در تحقیق خود كمك می گیرد، هم از مفاهیم زبانشناسی. متأسفانه درمورد اینكه چه می تواند به مترجم كمك كند قدری سوء تفاهم وجود دارد. برخی می گویند زبانشناسی می تواند كمك كند، ولی مشخصاً موردی ذكر نمی كنند كه زبانشنا سی چگونه می تواند به مترجم كمك كند. آشنایی با آراء و نظریه های زبانشناسان كه غالباً پیچیده و متناقض نیز هست بینش مترجم نسبت به زبان را ممكن است عوض كند. ولی به او نمی گوید چگونه ترجمه كند. مطالعات ترجمه هم همینطور است. اصلاً زبانشناسی و مطالعات ترجمه ادعای كمك به مترجم را ندارند. كار آنها از یكدیگر جدا است. یكی توصیف می كند. یكی عمل می كند.
    من در سرمقاله ای باعنوان « گروه سوم در ترجمه »، گفته ام آنكه می تواند به مترجم كمك كند كسی است كه هم زبانشناس و ترجمه شناس است و هم مترجم و فارسی دان. چنین كسی هم مشكلات ترجمه را می داند هم با توجه به دانش زبانشناختی و ترجمه شناختی خود راه حل هایی پیشنهاد می كند. این گروه سوم دیگر خجالت نمی كشند از اینكه به مترجم بگویند چگونه باید ترجمه كند. ترجمه كار عملی است و در آموزشِ كارِ عملی باید و نباید اجتناب ناپذیر است. ما در مجله مترجم به تحقیق برای تحقیق علاقه مند نیستیم. هر حرفی كه می زنیم، در واقع، بیان یك مشكلی در كار عملی ترجمه و ارائه نظر است و حرف ما بی ربط با كار عملی مترجمان حرفه ای نیست، بلكه متأثر از كار آنهاست. به نظر من بعید است مترجمی حرف این گروه سوم را بشنود و بگوید ما در ترجمه از این گروه هم بی نیازیم. ما در مجله مترجم روی سخنمان با محققان ترجمه و اساتید دانشگاه نیست. مخاطب ما مترجمان هستند و اسم مجله هم گواه این مطلب است.

    در یكی از مقالات اخیر مترجم به نظریه ای تازه در باب ترجمه اشاره كرده اید كه سؤالات و بحث هایی را به دنبال داشته است. در مورد این نظریه بیشتر توضیح دهید.


    من درخلال چند سال آموزش و كار عملی ترجمه به نظریه ای درباب ترجمه رسیده ام كه بزودی آنرا به صورت كتاب منتشر می كنم. این نظریه كه منحصر به متون ادبی نیست بلكه هرنوع ترجمه به زبان فارسی را شامل می شود، بر اساس دركی واقعگرایانه از كار عملی ترجمه و با ملاحظه جایگاه زبان و ادب فارسی و نیز خواننده ایرانی تدوین شده است. در این مجال اندك، فرصت نیست این نظریه را توضیح بدهم. فقط همین را بگویم كه این نظریه در مقابل نظریه لفظ گرایی قرار دارد و اگر بخواهیم اسمی برای آن بگذاریم، شاید بتوان گفت « نظریه فارسی گرا ». نظریه لفظ گرا هنوز كم و بیش بر عرصه ترجمه در ایران حاكم است. من كارم را با نقد ترجمه های موجود آغاز كردم و دریافتم كه ما ترجمه را با لفظ گرایی آغاز كرده و همچنان ادامه می دهیم. نظریه فارسی گرا به مترجم مبانی نظری و جسارت لازم را برای خروج از تنگناهای كلمه می دهد و ترجمه را به سطح تألیف ارتقا می دهد و اصالت فارسی را حفظ می كند و باعث می شود خواننده شیرینی زبان و معنی كلام را بهتر درك كند.

    آقای دكتر! شما در یكی از شماره های اخیر فصلنامه مترجم همچنین برنامه ای را برای تربیت مترجم ادبی پیشنهاد كرده اید . این برنامه اكنون تا چه مرحله ای پیش رفته است؟

    من این برنامه را به گروه ادبیات فارسی دانشگاه مشهد پیشنهاد كردم تا آن را به صورت یكی از گرایش های مقطع كارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی ارائه كنند. پس از اینكه گروه ادبیات فارسی آن را پذیرفت، برنامه را تدوین كردیم و شرح دروس را هم نوشتیم. اگر اشكالی پیش نیاید، از سال آینده در این رشته دانشجو می گیریم. این برنامه، برخلاف رشته مطالعات ترجمه، بیشتر به كار عملی ترجمه نظر دارد و دانشجویانی كه در این رشته پذیرفته می شوند قاعدتاً فارغ التحصیلان رشته ادبیات فارسی هستند، هرچند كه دانشجویان رشته های دیگر هم می توانند شركت كنند. شرط قبولی به غیر از امتحان ورودی، مصاحبه نیز هست. كسانی كه تألیف یا ترجمه دارند یا به نحوی در كار نوشتن سابقه دارند و نیز كسانی كه تسلط بیشتری به زبان انگلیسی دارند از اولویت برخوردارند. در این برنامه برخی اشكالات برنامه های تربیت مترجم رفع شده و تا حدی می توان به موفقیت آن امیدوار بود، ولی درعین حال این برنامه هم از آفات برنامه های دیگر در امان نخواهد بود. در اینجا هم هیچ تضمینی نیست كه كسی كه به این رشته وارد می شود واقعاً به ترجمه علاقه مند باشد. بعید نیست افرادی با انگیزه های دیگر به این رشته بیایند. باید دید و بعد قضاوت كرد.

    به نظر من مترجم در شماره های اخیر به بررسی های نظری بیشتری پرداخته است. این سؤالی است كه من معمولاً در مورد رشته مطالعات ترجمه پرسیده ام . شما پیشرفت مطالعات ترجمه در ایران را چگونه ارزیابی می كنید؟

    حوزه مطالعات ترجمه به عنوان حوزه ای مستقل هم در غرب هم در ایران حوزه تحقیقاتی نوپایی است. در ایران این حوزه به همت تنی چند از اساتید فاضل و علاقه مند و حول برنامه كارشناسی ارشد مترجمی چند سال است كه در دانشگاه علامه طباطبایی دایر شده و مجله مطالعات ترجمه هم نوید بخش رونق هرچه بیشتر این حوزه تحقیقاتی است. با این حال، دوستان عزیز ما در دانشگاه علامه طباطبایی هنوز كارهایی بسیار جدی پیش رو دارند . شاید اولین كار این باشد كه نام رشته را از مترجمی زبان انگلیسی به مطالعات ترجمه تغییر بدهند در اینجا نام اهمیت دارد، زیرا از سوء تفاهم های بسیاری جلوگیری می كند. آنچه در این رشته در مقطع كارشناسی ارشد ارائه می شود، هیچ ربطی به تربیت مترجم ندارد و این نكته باید برای همه روشن باشد. و اگر واقعاً برای همه روشن است، در اینصورت چه دلیلی دارد كه نام این رشته مترجمی باشد.
    از نام كه بگذریم، به نظر من پیشرفت واقعی وقتی صورت می گیرد كه تحقیقات علمی همكاران ما در این حوزه و نیز پایان نامه های دانشجویان درباره مسایل نظری و عملی ترجمه در ایران باشد.
    ایران كشوری است كه در آن ترجمه از دیرباز اهمیت بسیاری د اشته و دارد. یافته های مطالعات ترجمه به عنوان حوزه تحقیقات نظری ترجمه باید در خدمت كار عملی ترجمه در ایران باشد و تنها در اینصورت است كه حوز ه مطالعات ترجمه، هم پیشرفت می كند، هم اعتبار می یابد و هم تحقیقات انجام شده ارزش پیدا می كند. مطالعات ترجمه این توان را دارد كه از محدوده دانشگاه فراتر برود. من اعتقاد دارم كه كار عملی ترجمه، لااقل در شرایط فعلی ایران، بدون پشتوانه نظری معتبر با بن بست ها و خلأهایی جدی روبروست . اساساً این آشفتگی كه در كار دیده می شود تا حد زیادی به این دلیل است كه ترجمه ما پشتوانه نظری محكمی ندارد. اگر در كلاس های نظری ترجمه به نقل آرای این یا آن نظریه پرداز اكتفا كنیم و اگر پایان نامه ها به تحقیق درباره مباحث مرتبط با كار عملی ترجمه در ایران نپردازد، دراین صورت، این حوزه تحقیقات در حد دانشگاه متوقف می ماند و فایده آن چیزی نخواهد بود جز ارتقای مدرك تعدادی دانشجو و ارتقای مرتبه تعدادی استاد. در واقع، ما كه متولّی این حوزه تحقیقاتی هستیم با كار مفید و مرتبط به این حوزه اعتبار می بخشیم.

    مجله شما راهی را برای همفكری و آشنایی بین مترجمان باز كرده است. امروز در ایران فاصله بسیاری بین اركان ترجمه احساس می شود. بین كسانی كه در حوزه ترجمه فعالیت می كنند و افراد دانشگاهی و نیز بین خود افراد دانشگاه های مختلف شكاف وجود دارد. به نظر شما چگونه می توان در این میان یك آشتی برقرار كرد؟

    ترجمه فعالیتی است كه محققان حوزه های مختلف درباره آن اظهار نظر می كنند: جامعه شناسان، فرهنگ شناسان، فلاسفه، ادبا و اخیراً هم زبانشناسان و ترجمه شناسان. این وضعیت صرفاً بیانگر این واقعیت است كه ترجمه فعالیتی پیچیده است كه از عوامل مختلف زبانی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی متأثّر شده و در فرهنگ و اجتماع و زبان و ادبیات یك ملّت اثر می گذارد. این حوزه ارباب جمعی هیچ گروهی نیست. هركس از منظر رشته خود می تواند درباره آن اظهار نظر كند. این اظهار نظرهای فلسفی، ادبی، فرهنگی و جامعه شناختی درباره ترجمه به درك بهتر ما از مفهوم و كاركرد ترجمه كمك می كند. بنابراین، در پاسخ به سؤال شما باید گفت كه درك و قبول ماهیت بین رشته ای ترجمه، زمینه آشتی میان گروه های مختلف علاقه مند به ترجمه را فراهم می كند. البته هستند كسانی كه خیال می كنند حرف آنها درباره ترجمه معنایی عینی و علمی دارد و حرف دیگران مبنایی ذهنی دارد و لذا اعتباری ندارد. وقتی درباره ترجمه صحبت می كنیم، جدا كردن قلمرو عین از ذهن آن قدر كه برخی گمان می كنند ساده نیست. این مطلب را در جایی دیگر به تفصیل بحث كرده ام. دراینجا فقط به اختصار بگویم كه هرچه حرف ما برخاسته از تجربه ما یا دیگران در كار ترجمه باشد، اعتبار و فایده بیشتری دارد. حرفی كه برخاسته از عمل ترجمه نیست یا با كار ترجمه نمی توان آن را محك زد، در قلمرو نظر باقی می ماند.

    ویرایش چه نقشی در بهبود ترجمه دارد؟ و اصولاً كار ویرایش را در بهبود وضعیت نشر در ایران چگونه می بینید؟

    چنانكه می دانید، ویرایشِ ترجمه به شكلی كه در ایران متداول است در غرب وجود ندارد. در اینجا متن ترجمه شده را معمولاً با متن اصلی مقابله و آن را از جهت محتوا و درستی زبانِ ترجمه، ویرایش می كنند. اگر ویرایش در ایران چنین روندی پیدا كرده، علت آن به طور قطع بی ارتباط با وضعیت ترجمه نیست. یعنی ترجمه در ایران به شكلی انجام می شده و می شود كه این شكلِ ویرایش ضرورت پیدا می كند. درمورد سؤال شما باید بگویم كه اگر چه در وضعیت مطلوب، ویرایش نباید ویرایش محتوایی و زبانی باشد، ولی درحال حاضر امری ضروری است و اگر ترجمه ای بدون ویرایش یا با ویرایش حداقل به چاپ برسد، جای نگرانی دارد.

    چرا می گوئید ویرایش نباید ویرایش محتوایی یا زبانی باشد. مگر در غرب روال ویرایش ترجمه چگونه است؟

    ببینید اگر مترجم صلاحیت ترجمه متنی را دارد، باید به او اعتماد كرد و كار او را با همان ویژگی های فردی یا سبكی اش پذیرفت و به چاپ رساند. می ماند بعضی خطاها و سهو ها و جا افتادگی ها كه اگر كسی دیگر ترجمه را بخواند، احتمالاً بهتر متوجه آنها می شود. این چشم دوم، همان ویراستار است كه اصلاحات پیشنهادی او به حداقل می رسد. ظاهراً این همان شیوه ای است كه در غرب متداول است. اگر مترجم صلاحیت ترجمه متنی را ندارد، نباید به او اعتماد كرد، زیرا یك ترجمه غیرقابل اعتماد را نمی توان با ویرایش زبانی و ادبی به متنی یكدست تبدیل كرد، مگر اینكه ویراستار تك تك جملات را دوباره بنویسد. بنابراین در ترجمه هایی كه ویراستار زیاد دست می برد، یكدستی سبكی به هم می خورد. در ایران بجای اینكه سطح كار مترجمان را بالا ببریم، به تربیت ویراستار پرداخته ایم.
    البته گفتم كه تا سطح كار مترجمان بالا نرود، تربیت ویراستار و ویرایش ترجمه امری ضروری است؛ وگرنه وضع از این كه هست هم بدتر می شود.

    به نظر شما سطح كیفی كار مترجمان را چگونه می توانیم بالا ببریم؟

    سؤال خوبی است ولی پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست، چون عوامل بسیاری در این امر دخیلند. به طوركلّی بهبود وضعیت ترجمه به بهبود خیلی از فعالیتهای فرهنگی و ادبی دیگر وابسته است. از آن گذشته، باید فضایی ایجاد كرد كه فقط كسانی كه صلاحیت ترجمه دارند به این حرفه روی بیاورند نه كسانی كه علاقه دارند ولی صلاحیت لازم را ندارند. بالابردن كیفیت آموزش در رشته تربیت مترجم هم بی تأثیر نیست.
    ببینید من به آموزش ترجمه و تربیت مترجم اعتقاد دارم، ولی واقعاً تصور نمی كنم برنامه چهارساله تربیت مترجم بتواند مترجم ادبی تربیت كند. هیچ كس ازجمله خود دانشجویان این رشته نباید اساساً به ترجمه ادبی به عنوان یك درس فراگرفتنی فكر كنند. ترجمه ادبی از سنخ نگارش خلاق است و نگارش خلاق قابل آموزش نیست. برنامه موجود آموزشی تربیت مترجم از دوسو به طرز غیرمنصفانه مورد انتقاد واقع شده. از یك سو، برخی دانشجویان این رشته انتظار دارند مترجم ادبی بشوند یا اینكه عملاً سراغ كارهای ادبی می روند. این درست نیست. از سوی دیگر، بعضی ها گمان می كنند چون این برنامه نمی تواند مترجم ادبی درست كند، پس به درد نمی خورد. درست است كه این برنامه نمی تواند مترجم ادبی درست كند، ولی كارهای مفید دیگری می تواند انجام دهد. ما می توانیم تعداد زیادی نیازهای حرفه ای در بازار كار را مشخّص و تعریف كنیم و با دادن آموزش های لازم افرادی را تربیت كنیم كه جوابگوی آن نیازها باشند. من بین دوسطح از مهارت ترجمه تفاوت قائل هستم: سطح حداكثر و سطح حداقل. سطح حداكثر قابل آموزش نیست، ولی سطح حداقل قابل آموزش است. این سطح حداقل را می توان و باید به صورت كمی تعریف و مشخص كرد . گمان می كنم برنامه های تربیت مترجم در كشورهای غربی نیز نظر به سطح حداقل دارند _ سطحی كه جوابگوی نیازهای غیرادبی بازار كار ترجمه است.

    بازار كار ترجمه را چگونه توصیف می كنید؟

    تصور می كنم برای فارغ التحصیلان ترجمه، درمقایسه با فارغ التحصیلان گرایش ها و رشته های دیگر، بازار كار بهتری وجود دارد، ولی اولا، چون در ایران معمولاً پذیرش دانشجو متناسب با نیازهای جامعه صورت نمی گیرد، معلوم نیست تك تك فارغ التحصیلان بتوانند كاری مرتبط با رشته تحصیلی خود پیدا كنند. ثانیاً، نكته ای كه من همیشه به دانشجویانم می گویم این است كه حرفه ای بیندیشند. دانشگاه دبیرستان نیست. دبیرستان آموزش عمومی می دهد؛ ولی دانشگاه آموزش تخصصی می دهد یا باید بدهد. دانشجوی دوره كارشناسی باید تخصص لازم برای انجام كار در آینده را پیدا كند . اگر دانشگاه به دلیل ضعف برنامه یا ضعف مدیریت یا ضعف
    آموزش یا به هر دلیل دیگر قادر نیست آموزش تخصصی لازم را به دانشجو بدهد، این را باید به حساب بدشانسی دانشجو گذاشت ولی این از مسئولیت دانشجو كم نمی كند. دانشجوی رشته ترجمه باید بداند در بازار كار از او چه انتظاری دارند و خود را در سطح آن انتظارات آماده كند. گناه را به گردن دانشگاه انداختن هیچ مشكلی را حل نمی كند، هرچند كه دانشگاهیان هم به نوبه خود وظیفه دارند كه مشكلات برنامه را حل كنند. این است كه می گویم دانشجو باید حرفه ای فكر كند و حرفه ای عمل كند . دانشجو باید در دوره كارشناسی حداقلِ تخصصِ لازم را پیدا كند. باید، مثلاً، بتواند متن انگلیسی بدون غلط بنویسد، باید بتواند متون انگلیسی را در سطحی قابل قبول به فارسی ترجمه كند، باید قادر به ترجمه حضوری باشد. اگر فارغ التحصیلی دارای چنین مهارتهایی باشد، مطمئن باشید بیكار نمی ماند. ما امروز درمقایسه با مثلاً بیست سال، سی سال پیش افراد بسیاری داریم كه با زبان انگلیسی آشنا هستند ولی غالب این افراد در یك سطح معینی، یعنی سطح غیرحرفه ای یا سطح غیر مفید، انگلیسی می دانند. به عنوان مثال، یكی از كارهایی كه فارغ التحصیلان ترجمه می توانند انجام بدهند، ترجمه مقالاتی است كه اساتید دانشگاه برای مجلّات ISI می فرستند. درحال حاضر چند فارغ التحصیل رشته ترجمه قادرند مقالات فارسی به انگلیسی در سطح قابل قبول مجلّات ISI ترجمه كنند؟ درست است كه برنامه ایرادهایی دارد، اما دانشجوی رشته ترجمه هم باید احساس مسئولیت كند و خودش هم تلاش كند تا كیفیت كارش را بالا ببرد.

    آیا ممكن است به طور مشخص نظرتان را در مورد اشكالات اصلی برنامه فعلی توضیح دهید؟


    بدیهی است هر برنامه آموزشی نیاز به بررسی و تجدید نظر مداوم دارد، خصوصاً برنامه هایی كه دانشجویان را برای مهارتهایی تربیت می كنند كه مدام درحال تغییرند. البته در سالهای اخیر به دانشگاه ها اختیاراتی داده اند كه تغییراتی در برنامه بدهند، ولی اولاً این تغییرات جزیی است. ثانیاً در برخی رشته ها مثل رشته تربیت مترجم لازم است برخی تصمیمات در سطح كلان اتخاذ شود. یكی از مشكلات برنامه موجود، ورودی های ضعیف این رشته است. شاید كلمه ضعیف، كلمه درستی نباشد. بهتر است بگویم نامتناسب. در جشن هفدهمین سال انتشار مجله مترجم، خانم گلی امامی از خانم دكتر فرح زاد سؤالی درمورد آموزش ترجمه و تربیت مترجم در دانشگاه پرسید. این سؤال را كه یك مترجم حرفه ای از یك مدرس ترجمه می پرسید سؤالی بود از سر كنجكاوی و ناباوری. مترجم حرفه ای می داند كه كار ترجمه حتی در ساده ترین سطح آن چه مایه استعداد و دانش و علاقه می خواهد. آن كدام برنامه آموزشی ای است كه قادر است از دیپلمه های معمولی مترجم بسازد؟ بنابراین، شاید بزرگترین مشكل برنامه موجود این است كه براساس تصور نادرستی از ماهیت كار عملی ترجمه تدوین شده است. گویا تصور این بوده كه هركس با مقداری آموزش می تواند مترجم بشود. به نظر من، ما باید اولاً نیازهای بازار كار را مشخص كنیم و برای فارغ التحصیلان رشته ترجمه یك سطح دانش و مهارت تعریف كنیم و سپس برنامه ای تدوین كنیم كه دانشجو را به آن سطح برساند.

    باتوجه به اینكه شما خودتان مترجم رسمی هم هستید، آیا درس ترجمه مكاتبات و اسناد را تدریس كرده اید؟ قرار دادن این درس را در دوره چهارساله مترجمی چگونه می بینید؟

    این درس را من دو سه بار تدریس كرده ام. به نظرم می رسد دانشجویان، این درس را چندان دوست ندارند. بنابراین، من هم دیگر دوست ندارم آن را تدریس كنم. مشكل اصلی ما در این درس این بود كه دانشجویان در ترجمه اسناد ساده مثل مدارك تحصیلی و سند ازدواج و امثال آن مشكل نداشتند، اما وقتی سراغ متن ها و اسناد جدی مثل قراردادها و متون حقوقی می رفتیم، همگی جا می زدند. نه علاقه داشتند نه انگیزه و نه معنی متون حقوقی را كاملاً درك می كردند. به نظر من این درس باید در برنامه باشد. باید دید مشكلات چیست و آنها را حل كرد.

    در مورد درس های ترجمه شفاهی و ترجمه مطبوعاتی چه نظری دارید؟

    به نظر من چون در بازار كار فعالیت های مرتبط با ترجمه بسیار متنوع است و چون فارغ التحصیل ترجمه باید از حداقل مهارتهای لازم برای ورود به بازار حرفه ای كار برخوردار باشد، لازم است كه دانشجویان در سال آخر از بین چند گرایش یكی را حسب علاقه انتخاب كنند و بین بیست تا سی واحد در آن گرایش بگذرانند . ترجمه متون مطبوعاتی، ترجمه شفاهی، ترجمه فیلم و امثال اینها را باید به شكل گرایش آموزش داد نه در حد یك یا دو درس. چطور می توان با گذراندن یك یا دو درس ترجمه فیلم، به تمام رموز كار وقوف یافت؟ البته هر برنامه آموزشی ای طبعاً محدودیت هایی دارد، ولی می توان در حضور جمعی از متخصصان آموزشی ترجمه، راهكارهای مناسبی برای تبدیل این فكر به عمل پیدا كرد. من معتقد نیستم ترجمه را نمی توان آموزش داد. ترجمه را می توان و باید آموزش داد. اما باید متوجه بود كه ترجمه با سایر رشته ها چه تفاوت هایی دارد و باید درپی آن باشیم كه برای آموزش مفید و مؤثر ترجمه چه راهكار هایی لازم است انتخاب كنیم.

    منبع: گاهنامه درباره ترجمه

    گفتگو با دکتر علی خزاعی فر درباره ترجمه ادبی در ایران
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile
صبر کنید ..
X