مهدی غبرایی گفت: در حدود 30 سال اخیر نهضتی در امر ترجمه راه افتاد كه با گسترش فوق العاده، نسل جديدي از مترجمان توانمند را پرورش داد.
مهدی غبرایی، مترجم ادبي با بیان این مطلب گفت: اینکه بعضی معتقدند که باید انجمن و جمیعتی برای مترجمان وجود داشته باشد، دغدغه من نیست. من کارم ترجمه است و دوست دارم اثری را که ترجمه کرده ام به موقع چاپ و منتشر شود.
غبرایی درباره علمی و وفادار بودن ترجمه ها به اصل اثر گفت: ترجمه رمان، داستان، شعر و ... در واقع یک کار ادبی است و با مسایل علمی تفاوت دارد. شاید بعضی ها معتقد به برخورد علمی با ترجمه باشند، باید دید که منظورشان از علمی بودن چیست و گرنه مترجم هنگام ترجمه مسایلی را در نظر می گیرد که بیشتر جنبه ادبی دارند.
غبرایی تصریح کرد: موضوع ترجمه ادبی، موضوع گسترده ای است و بستگی به ذوق و سلیقه شخص مترجم دارد که هنگام ترجمه به چه چیزهایی توجه کند. منظور من از ترجمه در اینجا فقط رمان، داستان کوتاه و شعر است.
این مترجم درباره سبک و شیوه های امروزی ترجمه نيز گفت: در بیست، سی سال اخیر نهضتی در امر ترجمه راه افتاده که گسترش فوق العاده ای پیدا کرده است و نتیجه این نهضت شکل گیری نسل ما بود.
وی ادامه داد: نسل پیش از ما مترجم های قابل احترامی هستند و من به شخصه از آنها بسیار آموخته ام که می توان به محمد قاضی، نجف دریابندری، سیدرضا حسینی، احمد شاملو، ابوالحسن نجفی اشاره کرد. در میان غالب ترجمه های نسل پیش، اساس کار بر روی روایت داستان استوار بود. این بزرگان از دانش فراوانی در زبان فارسی برخوردار بودند و بر این اساس روایت داستان را به نحو احسن ترجمه مي كردند، حتي مترجماني چون زنده یاد محمد قاضی فقط سراغ متن های روایی و سرشار از حادثه و ماجرا و گاه برخوردار از طنز و شوخ طبعی می رفت و از شگردهای سیلان ذهن و درهم ریختن زمان رو می گرداندند.
مترجم رمان "کوري"، نويسنده ژوزه ساراماگو در ادامه گفت: نسل ما در دامن این نسل پرورش پیدا کرد، اما به سبب بهره مند بودن از امکانات پیشرفته مانند رایانه و به خصوص اینترنت توانست به نکات قابل توجهی درترجمه دست پیدا کند. در نسل ما سبک و لحن بسیار مورد توجه قرار گرفت و به جاهایی رسید که در گذشته اتفاق نیفتاده بود.
وی در ادامه تصریح کرد: به هر حال نسل ما نسبت به نسل قبلی پیشرفت داشت و بی شک نسل آینده به خاطر تحولات پیش رو، بی شک از نسل ما جلوتر خواهد رفت.
غبرایی، درباره بحث رایج وفاداری به اصل اثر گفت: این یک بحث کلی است، اما این وفاداری که از آن صحبت می شود، بستگی به آن دارد که مترجم ملاک ترجمه اش را چه واحدی تصور کند، مثلاً ممکن است هنگام ترجمه کلمه، سطر، پاراگراف یا کل اثر را به عنوان واحد و ملاک قرار دهد.
مترجم "کافکا در کرانه" نوشته هاروكي موراكامي، نويسنده ژاپني ادامه داد: من به عنوان مترجم می توانم زمانی با اصل اثر نزدیک بشوم که با نویسنده اثر همخوانی روحی پیدا کنم یا به اصطلاح همکوک شوم. در این وضع است که می توانم روحیات نویسنده را بهتر بشناسم. اگر همه این مسایل و مسایلی چون تاریخ و دوره تالیف اثر، شناخت دنیای ذهنی نویسنده و ... را بنا به عقیده برخی ها، برخورد علمی هنگام ترجمه به حساب بیاوریم، باید بگویم که نسل ما به اصل اثر نزدیکتر شده است.
غبرایی درباره پیش آگاهی مترجم برای ارتقای کیفی ترجمه گفت: از نوجوانی و جوانی همۀ دل مشغولی ام کتاب بود و هر چیزی به دستم می رسید، از تاریخ، فلسفه، شرح زندگی موسیقیدانان و هنرمندان گرفته تا رمان و ... را می خواندم. همۀ اینها بعدها برایم پشتوانه ای محسوب شد.
وی در ادامه افزود: از سال های دوره دبیرستان با آثار فاکنر، همینگوی و ... آشنا شدم و اکثر این آثار را از راه ترجمه های فارسی می خواندم. در دوران دانشجویی سوای درس حقوق سیاسی در زمینه تئاتر و سینما هم مطالعه می کردم و امروز احساس می کنم همه اینها در شناخت فرهنگ و آداب و رسوم غرب تاثیرگذار است.
مترجم رمان "بادبادک باز" نوشته خالد حسيني، نويسنده افغانستاني افزود: امروز هم شرایط نسبت به گذشته کاملاً متفاوت است، اینترنت و منابع اینترنتی در کسب اطلاعات و شناخت رمان و داستان بسیار موثر است. به عنوان مثال به موراکامی اشاره می کنم، نویسنده ای که در شرق آسیا زندگی می کند و چند سالی از من جوانتر است. من از طریق اینترنت توانستم به آساني درباره آثار و زندگی او مطالعه کنم.
غبرایی درباره ترجمه آثار ادبي زبان فارسی به زبان های دیگر نيز گفت: تاکنون هیچ اثر فارسی را به جز تعدادی شعر و ... که به صورت علاقۀ شخصی بود به زبان دیگری ترجمه نکرده ام، چون این کار مهم و دشواری است و اگر کسی بخواهد به صورت حرفه ای این کار را دنبال کند، باید در کشور زبان دوم ده پانزده سالی زندگی کرده باشد و تقریباً به همه ویژگی های زبانی و اصطلاحات رایج آن آشنا شود و گرنه متن اصلی در ترجمه لطمه خواهد دید.
وی در پاسخ به اين سوال كه کدام يك از ترجمه های خود را دوست دارید، تاكيد كرد: پاسخ به این پرسش تعریف از خود می شود، اما از میان همه ترجمه ها دو ترجمه را بیشتر از بقیه دوست دارم، یکی دفترهای "مالده لائوریس بریگه" اثر راینر ماریا ریلکه است که حدود هفت هشت سال پیش با نشر دشتستان منتشر کردم. اثری که می توان گفت جمله هایش زمینی نیستند. شبیه "بوف کور" است، می توان تعبیر کرد که کلماتش تب دار هستند و دیگری "موج ها" از ویرجینیا وولف است که نشر افق منتشرش کرده و به چاپ سوم رسیده است.
وی درباره بهترین های ترجمه های دیگر مترجمان گفت: "بازماندۀ روز" و هکلبری فین، هر دو با ترجمۀ استاد نجف دریابندری، و از کتاب های تاًثیرگذار، به "مرشد و مارگریتا" از میخاییل بولگاکف نیز باید اشاره کنم که ترجمۀ عباس میلانی است.
برگرفته از:shabestan.ir
مهدی غبرایی، مترجم ادبي با بیان این مطلب گفت: اینکه بعضی معتقدند که باید انجمن و جمیعتی برای مترجمان وجود داشته باشد، دغدغه من نیست. من کارم ترجمه است و دوست دارم اثری را که ترجمه کرده ام به موقع چاپ و منتشر شود.
غبرایی درباره علمی و وفادار بودن ترجمه ها به اصل اثر گفت: ترجمه رمان، داستان، شعر و ... در واقع یک کار ادبی است و با مسایل علمی تفاوت دارد. شاید بعضی ها معتقد به برخورد علمی با ترجمه باشند، باید دید که منظورشان از علمی بودن چیست و گرنه مترجم هنگام ترجمه مسایلی را در نظر می گیرد که بیشتر جنبه ادبی دارند.
غبرایی تصریح کرد: موضوع ترجمه ادبی، موضوع گسترده ای است و بستگی به ذوق و سلیقه شخص مترجم دارد که هنگام ترجمه به چه چیزهایی توجه کند. منظور من از ترجمه در اینجا فقط رمان، داستان کوتاه و شعر است.
این مترجم درباره سبک و شیوه های امروزی ترجمه نيز گفت: در بیست، سی سال اخیر نهضتی در امر ترجمه راه افتاده که گسترش فوق العاده ای پیدا کرده است و نتیجه این نهضت شکل گیری نسل ما بود.
وی ادامه داد: نسل پیش از ما مترجم های قابل احترامی هستند و من به شخصه از آنها بسیار آموخته ام که می توان به محمد قاضی، نجف دریابندری، سیدرضا حسینی، احمد شاملو، ابوالحسن نجفی اشاره کرد. در میان غالب ترجمه های نسل پیش، اساس کار بر روی روایت داستان استوار بود. این بزرگان از دانش فراوانی در زبان فارسی برخوردار بودند و بر این اساس روایت داستان را به نحو احسن ترجمه مي كردند، حتي مترجماني چون زنده یاد محمد قاضی فقط سراغ متن های روایی و سرشار از حادثه و ماجرا و گاه برخوردار از طنز و شوخ طبعی می رفت و از شگردهای سیلان ذهن و درهم ریختن زمان رو می گرداندند.
مترجم رمان "کوري"، نويسنده ژوزه ساراماگو در ادامه گفت: نسل ما در دامن این نسل پرورش پیدا کرد، اما به سبب بهره مند بودن از امکانات پیشرفته مانند رایانه و به خصوص اینترنت توانست به نکات قابل توجهی درترجمه دست پیدا کند. در نسل ما سبک و لحن بسیار مورد توجه قرار گرفت و به جاهایی رسید که در گذشته اتفاق نیفتاده بود.
وی در ادامه تصریح کرد: به هر حال نسل ما نسبت به نسل قبلی پیشرفت داشت و بی شک نسل آینده به خاطر تحولات پیش رو، بی شک از نسل ما جلوتر خواهد رفت.
غبرایی، درباره بحث رایج وفاداری به اصل اثر گفت: این یک بحث کلی است، اما این وفاداری که از آن صحبت می شود، بستگی به آن دارد که مترجم ملاک ترجمه اش را چه واحدی تصور کند، مثلاً ممکن است هنگام ترجمه کلمه، سطر، پاراگراف یا کل اثر را به عنوان واحد و ملاک قرار دهد.
مترجم "کافکا در کرانه" نوشته هاروكي موراكامي، نويسنده ژاپني ادامه داد: من به عنوان مترجم می توانم زمانی با اصل اثر نزدیک بشوم که با نویسنده اثر همخوانی روحی پیدا کنم یا به اصطلاح همکوک شوم. در این وضع است که می توانم روحیات نویسنده را بهتر بشناسم. اگر همه این مسایل و مسایلی چون تاریخ و دوره تالیف اثر، شناخت دنیای ذهنی نویسنده و ... را بنا به عقیده برخی ها، برخورد علمی هنگام ترجمه به حساب بیاوریم، باید بگویم که نسل ما به اصل اثر نزدیکتر شده است.
غبرایی درباره پیش آگاهی مترجم برای ارتقای کیفی ترجمه گفت: از نوجوانی و جوانی همۀ دل مشغولی ام کتاب بود و هر چیزی به دستم می رسید، از تاریخ، فلسفه، شرح زندگی موسیقیدانان و هنرمندان گرفته تا رمان و ... را می خواندم. همۀ اینها بعدها برایم پشتوانه ای محسوب شد.
وی در ادامه افزود: از سال های دوره دبیرستان با آثار فاکنر، همینگوی و ... آشنا شدم و اکثر این آثار را از راه ترجمه های فارسی می خواندم. در دوران دانشجویی سوای درس حقوق سیاسی در زمینه تئاتر و سینما هم مطالعه می کردم و امروز احساس می کنم همه اینها در شناخت فرهنگ و آداب و رسوم غرب تاثیرگذار است.
مترجم رمان "بادبادک باز" نوشته خالد حسيني، نويسنده افغانستاني افزود: امروز هم شرایط نسبت به گذشته کاملاً متفاوت است، اینترنت و منابع اینترنتی در کسب اطلاعات و شناخت رمان و داستان بسیار موثر است. به عنوان مثال به موراکامی اشاره می کنم، نویسنده ای که در شرق آسیا زندگی می کند و چند سالی از من جوانتر است. من از طریق اینترنت توانستم به آساني درباره آثار و زندگی او مطالعه کنم.
غبرایی درباره ترجمه آثار ادبي زبان فارسی به زبان های دیگر نيز گفت: تاکنون هیچ اثر فارسی را به جز تعدادی شعر و ... که به صورت علاقۀ شخصی بود به زبان دیگری ترجمه نکرده ام، چون این کار مهم و دشواری است و اگر کسی بخواهد به صورت حرفه ای این کار را دنبال کند، باید در کشور زبان دوم ده پانزده سالی زندگی کرده باشد و تقریباً به همه ویژگی های زبانی و اصطلاحات رایج آن آشنا شود و گرنه متن اصلی در ترجمه لطمه خواهد دید.
وی در پاسخ به اين سوال كه کدام يك از ترجمه های خود را دوست دارید، تاكيد كرد: پاسخ به این پرسش تعریف از خود می شود، اما از میان همه ترجمه ها دو ترجمه را بیشتر از بقیه دوست دارم، یکی دفترهای "مالده لائوریس بریگه" اثر راینر ماریا ریلکه است که حدود هفت هشت سال پیش با نشر دشتستان منتشر کردم. اثری که می توان گفت جمله هایش زمینی نیستند. شبیه "بوف کور" است، می توان تعبیر کرد که کلماتش تب دار هستند و دیگری "موج ها" از ویرجینیا وولف است که نشر افق منتشرش کرده و به چاپ سوم رسیده است.
وی درباره بهترین های ترجمه های دیگر مترجمان گفت: "بازماندۀ روز" و هکلبری فین، هر دو با ترجمۀ استاد نجف دریابندری، و از کتاب های تاًثیرگذار، به "مرشد و مارگریتا" از میخاییل بولگاکف نیز باید اشاره کنم که ترجمۀ عباس میلانی است.
برگرفته از:shabestan.ir