اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

میر جلال‌الدین كزازی، ترجمه و زبان پارسی

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • میر جلال‌الدین كزازی، ترجمه و زبان پارسی

    گفتگو با دكتر كزازی: همواره در هر زبانی واژه‌هایی هست كه برابری رسا و به‌آیین در زبان‌های دیگر ندارند، پس ترجمان ناچار می‌شود آن واژه را با چند واژه یا حتی گاه در جمله‌ای به زبان دوم برگرداند.



    دكتر میر جلال‌الدین كزازی مترجم، استاد دانشگاه و نویسنده و پژوهشگر ادبیات است. وی مشهور به استفاده از واژه‌های سره‌ی پارسی در نوشته‌ها و گفتار خود است. ترجمه او از "انه اید ویرژیل" به فارسی،‌ برنده جایزه كتاب سال شده است و تألیف او، نامه باستان، كه تاكنون 4 جلد آن به چاپ رسیده است، حائز رتبه نخستین پژوهش‌های بنیادین در جشنواره بین‌المللی خوارزمی شده است. تاكنون ده‌ها كتاب و نزدیك به سیصد مقاله نوشته است و در همایش‌های علمی و فرهنگی بسیاری در ایران و كشورهای دیگر سخنرانی كرده است.

    مرضیه نادری

    مشكلات ساختاری در ترجمه از متون انگلیسی به فارسی چیست؟

    اگر من بخواهم بسیار فراگیر و كلان نگر به این پرسش پاسخ بدهم، می‌توانم بگویم كه دشواری در برگردان از هر زبان به زبان دیگر، به ویژگی‌ها و كاركردهایی باز می‌گردد كه در هر زبان دیده می‌شود که به ناچار با زبان‌های دیگر یكسان نیست. این نایكسانی‌ها، حتی گاه می‌توان گفت ناسازی‌ها، می‌تواند به ساختارها و قلمروهای گوناگون زبانی بازگردد، مانند ساختار و قلمرو واژه‌شناختی یا معنی‌شناختی یا آن چه من آن را منش زبان می‌نامم. چون منش زبان دیدگاهی نوآیین و بی‌پیشینه است؛ اندكی آن را باز می‌نمایم. هر زبانی منشی دارد كه آن را از دیگر زبان‌ها جدا می‌سازد.
    منش زبان پارسی درون‌گرایانه است. اما زبان‌های فرنگی (اروپایی) منشی برون‌گرایانه دارند. برای نمونه ما در زبان پارسی همواره گزاره را در جمع، هماهنگ با نهاد نمی‌آوریم؛ اگر نهاد جمع بی‌جان و ناهوشمند باشد، هنجار در زبان پارسی آن است كه گزاره را مفرد بیاورند مگر آن كه با شگردی هنری و زیبا شناختی، آن بی‌جان، جاندار پنداشته شده باشد. به هر روی ترجمان (مترجم) همواره در برگردان متن با این‌گونه دشواری روبه رو است و می‌باید بتواند بر آن چیره بشود تا بگردان او روشن و روان و دلپذیر باشد.

    روش ترجمه جمله‌هایی كه ساختار نحوی آن‌ها در زبان فارسی موجود نیستند یا نامأنوسند چگونه است؟

    یـكی از رفـتارهـای ترجمانـی آن اسـت كـه ما ساختار نحوی جمله را هم، از زبان نخستین به زبان دوم برگردانیم. برای نمونه در نوشته‌های فرنگی، قید یا جمله‌های میانین (معترضه) یا شناسه‌های گسسته‌ی فاعلی، كاربردی بسیار گسترده دارد. ترجمان نمی‌تواند جمله را با چنین ساختاری به پارسی برگرداند. اگر چنین كند آن جمله رسا و روشن و شیوا نخواهد بود.

    اضافه كردن جزیی به جمله و یا حذف قسمتی از جمله در ترجمه به زبان فارسی به چه شكلی صورت می‌گیرد و چه تأثیری بر آن دارد؟

    افزودن پاره‌ای به جمله در برگردان، اگر ترجمان از آن ناگزیر باشد، از دید من كاری پسندیده است. اما زدودن بخشی از جمله، از آن روی كه به معنا و خواست نویسنده آسیب می‌رساند به هیچ روی روا نیست. می‌توان گفت این دو رفتار وارونه‌ی یكدیگرند و اگر ترجمان از سر ناچاری بر جمله می‌افزاید از آن روست كه می‌خواهد معنای جمله و خواست نویسنده را هر چه روشن‌تر به خواننده برساند. پس ستردن بخشی از جمله به هیچ روی روا نیست زیرا با این خواست ناسازگار است. این افزایش هم تنها در زبان پارسی نیست و برمی‌گردد به آن ساختارهایی كه گفتیم كه همواره ترجمان را دشواری و تنگنا در می‌افكند. من به یك نمونه بسنده می‌كنم. همواره در هر زبانی واژه‌هایی هست كه برابری رسا و به‌آیین در زبان‌های دیگر ندارند، پس ترجمان ناچار می‌شود آن واژه را با چند واژه یا حتی گاه در جمله‌ای به زبان دوم برگرداند.

    شیوه‌های مختلف در ترجمه (لفظ به لفظ و اقتباسی) چه تأثیری بر ساختار زبان فارسی دارد؟

    ترجمه بدان سان كه به فراخی در كتاب ترجمانی و تر زبانی نوشته‌ام، از نگاهی گسترده سه گونه می‌تواند داشته باشد؛ یكی ترجمه واژه به واژه است كه ریخت‌گرایانه‌ترین گونه است و در برابر این گونه، ترجمه‌ی آزاد جای دارد كه رهاترین یا به سخنی معناگرایانه‌ترین گونه شمرده می‌شود. هیچ یك از این دو، از دید من شیوه‌هایی پسندیده و كارآمد در برگردان و ترجمه نمی‌تواند باشد. ترجمه‌ی آزاد تنها در برگردان شعر می‌تواند سودمند و كارساز باشد. ترجمه‌ی به‌آیین، سنجیده و روا، گونه‌ای است كه در میانه‌ی این دو جای می‌گیرد كه در آن نه واژه به سود معنا، نه معنا به سود واژه زیان نمی‌بیند و به كناری نهاده نمی‌شود. آثار زیانبار و آسیب‌رسان در ترجمه بیشتر باز می‌گردد به گونه‌ی نخستین، یعنی ترجمه واژه به واژه. زیرا كه ترجمه‌ی آزاد اگر در برگردان شعر به كار نرود به راستی ترجمه نیست، بازنویسی متن در زبان دوم است، هر چند در این گونه گاهی شاهكاری درخشان مانند "حاجی بابایی اصفهانی" هم پدید آمده است –اگر برگردانی از نوشته ی "جیمز موریه" بدانیم– این گونه از دید من به راستی ترجمه نیست. ترجمه در گونه‌ی دوم كه در آن داد واژه و معنی هر دو به درستی داده می‌شود، زیانی به زبان دوم نمی‌رساند. زیرا كه با هنجارها و ساختارهای این زبان سازگار است. بهترین، سخته‌ترین و شیواترین ترجمه آن است كه خواننده به هنگام خواندن هرگز در نیابد، حس نكند كه آن چه می‌خواند از زبانی دیگر برگردانیده شده است، اما نه به بهای فرو نهادن متن در زبان نخستین. بلکه در برگردانی كه ویژگی‌های بنیادین متن نخستین در آن پاس داشته شده است اما برگردانی خام و نافرجام نیست، كه هر دم به فریاد باز گوید كه من متنی برگردانیده‌ام.

    از آن جایی كه به دلیل دستیابی به یافته‌های علمی روز ناگزیر از ترجمه متون مختلف به زبان فارسی هستیم، چگونه می‌توان آسیب‌های وارده به زبان فارسی را مهار و به حداقل رساند؟

    دشواری كار ترجمه كه من آن را هنر هشتم نامیده‌ام، در ترجمه‌های ادبی است كه چند ساختار و سویدمندی گوناگون در آن‌ها به كار گرفته شده است. متن‌های دانشورانه را به آسانی می‌توان برگرداند. برای برگردانیدن این متن‌ها آن‌چه بایسته است یكی آشنایی بیشتر با زبان نخستین و زبان دوم است؛ دو دیگر، با زمینه‌ی متن. به همان سان آگاهی از واژه‌های ویژه و فنی كه در متن به كار گرفته شده است؛ پیداست كه برای نمونه ترجمانی كه متنی روان‌شناختی را به پارسی برمی‌گرداند می‌باید به بسندگی با دانش روانشناسی و فرهنگ واژگان ویژه‌ی آن آشنا باشد و بدین سان برگردان‌ها، گزندی به زبان پارسی كه بدان برگردانیده می‌شوند نخواهند زد. یك نكته‌ی دیگر آن است كه برای واژه‌های ویژه‌ی در این‌گونه از متن‌ها می‌باید برابرهای راست، روشن و رسا در زبان پارسی یافت، تا برگردان به تالابی از واژه‌های ناساز و ناشناخته‌ی بیگانه دگرگون نشود.

    چه راهكارهایی را برای ارتقای سطح كیفی ترجمه متون انگلیسی به فارسی پیشنهاد می‌فرمایید؟

    برترین و بنیادینه‌ترین راهكار این است كه از دبستان تا دانشگاه، آموزش زبان پارسی به گونه‌ای باشد كه همه‌ی دانش آموختگان در همه‌ی رشته‌های دانشگاهی آن‌چنان با این زبان آشنا باشند كه بتوانند به آسانی و به درستی آن را به كار بگیرند. اگر چنین باشد كسی كه در یكی از دانش‌ها استاد و یا كارشناس است، هنگامی كه متنی را درآن دانش برمی‌گرداند، می‌تواند به برگردانی بسنده و پذیرفتنی دست یابد. از سوی دیگر نهادهای شایسته، همه‌ی آنان كه زبان را به شیوه‌ای پیشنه ورزانه (حرفه‌ای) به كار می‌گیرند، می‌باید بكوشند كه برای واژه‌های ویژه (فنی) برابرهای زیبنده‌ی پارسی برگزینند تا واژه‌های درشت و ناهموار به زبان پارسی كه زبانی بسیار نغز و زیبا و آهنگین است زیان نرسانند.


    منبع:hamandishi.net
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

  • #2
    ترجمه را هنر هشتم می دانم

    دکتر میرجلال الدین کزازی - نویسنده ، پژوهشگر و استاد دانشگاه علامه طباطبایی: " ترجمه ادبی " گونه ای از هنر است و شاید بتوان آن را به عنوان هنر هشتم در کنار هفت هنر دیگر نامید .




    " ترجمه " در سالیان پیش ، چندان در زبان پارسی اثر گذار نبوده است مگر در آن برگردانیهایی که از زبان تازی - عربی به فارسی انجام می گرفته ، آن هم هنگامی که برگردان به شیوه ای نگارین و هنری نوشته می شده است ، اما در روزگار کنونی درپی ترجمه ، نوشته ها و کتابهای فرنگی در شمار بسیار انجام گرفته و زبان فارسی از زبان ترجمه به گونه ای اثر پذیرفته است.

    دکتر میرجلال الدین کزازی در این زمینه که مترجم باید از لحاظ خلق آثار ادبی هم طراز با مولف باشد یا خیر ، گفت: به متنی که از زبان بیگانه به زبان مادری برگردانیده می شود بستگی دارد ، اگر متن ، متنی ادبی باشد خواه ناخواه ترجمان باید که در زبان مادری خود آفریننده و نویسنده باشد تا بتواند آن متن ادبی را به فارسی برگرداند، اما اگر متن در زمینه های دیگر بود بایسته کار ترجمه، تنها آشنایی با دو زبان است و با واژه های ویژه در زمینه ای که از آن ترجمه می کند.

    این نویسنده و استاد دانشگاه تصریح کرد : از دید من ، ترجمه ، گونه ای از هنر است و شاید بتوان آن را " هنرهشتم " در کنار هفت هنر دیگر نامید ، هنگامی که ما می گوییم ترجمه هنر است ، پذیرفته ایم همه آن چه ویژگی ها و چگونگی که در اثر هنری سراغ می گیریم در ترجمه هنری هم پذیرفته و رواست.

    یکی از این ویژگی های بنیادین بر هنر آن است ، هنر کاروسازی است که ناخود آگاهانه حتی می توان گفت ناخواسته به انجام می رسد ، به سخن دیگر آموزه ها و آگاهی ها هنگامی در آفرینش هنری، ترجمه ادبی می تواند سودمند و کار ساز باشد که به رفتاری درونی و نا خودآگاهانه دگرگون شده باشد ، در این پایه نمی توان کسی را با آموزش فن ترجمه به ترجمانی توانا دگر گون کرد، این آموزه ها تنها می تواند راه را به ترجمان نشان بدهد ، اما مترجم می باید نخست در زبان بومی خویش آفرینشگر و نویسنده باشد ، سپس آموزه های ستانده را به کنش های نهادین و ناخودآگاهانه دگر گون کرده باشد تا بتواند اثری ادبی را به شایستگی به زبان مادری خود برگرداند .

    ترجمه درست ، ترجمه ای است که ترجمان توانسته باشد در آن تا آنجا که در توان اوست ساختارها و سوی مندیهای گونه گون درمتن نخستین را به زبان دوم برگرداند، دشواری کار در ترجمه ادبی در همین نقطه نهفته است، در این ترجمه ترجمان تنها با ساختار زبانی مانند دیگر ترجمه ها روبه رو نیست ، اما باید افزون بر ساختار زبانی، ساختار معنی شناختی ، زیبا شناختی، روان شناختی و دیگر ساختارهای نهفته در متن نخستین را به زبان مادری خویش برگرداند.


    برگرفته از: خبرگزاری مهر
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

    نظر

    صبر کنید ..
    X