كيهان بهمني از اينكه در بين بعضي از اهالي قلم در ايران سنت تحقيق وجود ندارد، گلهمند است و ميگويد، چرا خودمان نميرويم دربارهي موضوعي تحقيق كنيم تا به صحت و سقم آن پي ببريم. همچنين به اعتقاد او، بزرگترين دغدغهي مترجمان در ايران، بحث هميشگي معيشت است.
اين مترجم مقيم مالزي در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كه در محل خبرگزاري انجام شد، از مسائل مختلف ترجمه گفت.
اشتباه در فهم موضوع
كيهان بهمني با اشاره به اينكه خيلي از ترجمهها باعث شدهاند تا برخي نويسندگان درست معرفي نشوند، اظهار كرد: يكي از انديشمندان ما چند سال پيش در نقدي عنوان كرده بود كه آلبر كامو خودكشي كرده و اين سرنوشت همهي پوچگرايان است؛ در حاليكه جالب است بدانيم كامو در يك تصادف رانندگي كشته ميشود و تازه چند روز قبل از آن يك خانهي جديد ميخرد و خيلي هم شوق زندگي داشته و به هيچوجه آدم منفيگرايي - به آن معني كه همه در ذهن دارند - نبوده است. اين مسأله از ابتدا معلوم بوده؛ اما بهخاطر نداشتن مطالعهي كافي، خيليها نميدانند.
او ادامه داد: عدهاي حتا يك كتاب از آثار صادق هدايت را نخواندهاند و بر اساس شنيدهها، او را منفيباف ميدانند. چرا خودمان نميرويم دربارهي موضوعي تحقيق كنيم تا به جواب دست يابيم؟ براي نمونه در روزنامه اي معتبر به مقالهاي درباره بحران ميانسالي برخورد کردم که سن اين بحران را 30سالگي عنوان کرده بود؛ در حالي که يک تحقيق کوچک ميتواند نشان دهد که ميانگين سني اين بحران از حدود 40 تا 50سالگي است.
رسالت مترجم و ترجمه
اين مترجم سپس دربارهي وظيفه و تعهد اجتماعي مترجمان گفت: بحث وفاداري مترجم مقولهاي كاملا تكنيكي است. دربارهي وظيفه مترجم يك سلسله واقعيتها داريم و يكسري ايدهآلها. در زمينهي ايدهآلها، همهي ما اين را قبول داريم كه بايد بهترينها ترجمه شوند و به بهترين شيوه و شكل؛ اما در بحث واقعيتها، مسأله شکل ديگري دارد. به عنوان مثال، ما ناچاريم اثري را انتخاب كنيم كه يك اثر پرفروش در بازار خريد كتاب باشد. از سوي ديگر، گاهي مترجم اثري را انتخاب ميكند كه ناشران به چاپش چندان رغبتي ندارند. اينكه فكر ميكنيم ترجمه كاري است كه نبايد از آن سود و نفع مالي ببريم، اشتباه است. اكثر دانشجويان رشتهي مترجمي به علت نبود درآمدزايي و تأمين حداقلي اين رشته دلسرد شدهاند.
بهمني افزود: اينكه بگوييم بايد بهترينها را ترجمه كنيم، نظر خوبي است؛ اما متأسفانه از سويي هيچ حمايتي نميشود. خيليها نميدانستند ارنست همينگوي نمايشنامه هم دارد، تا وقتي كه «ستون پنجم» ترجمه شد و البته هيچكس هم تشويقي نكرد. به هر حال بهتر است براي مترجمان دلگرمي وجود داشته باشد. شايد تا حدي به خاطر همين است كه خيلي از اساتيد فن به سمت ترجمه نميروند. كساني كه تسلط صددرصد به زبان مبدأ و مقصد دارند، حتا از ترجمه اسمي هم نميآورند و به جاي آن تدريس ميكنند. ترجمه كاري از روي عشق است. ما مترجم حرفهيي كم داريم كه دغدغهي معيشتي نداشته باشد. خيلي از ترجمهها را دانشجويان انجام ميدهند با سرمايهي شخصي.
سختيهاي زبان در ترجمه
بهمني دربارهي سختيهاي زبان در ترجمه توضيح داد و نيز اصرار غلطي كه در ترجمهي برخي واژگان و اصطلاحات هست و افزود: در زبان انگليسي، لغات و برخي واژهها هستند كه قابل ترجمه نيستند. خيلي جاها در متن از تکنيکهايي استفاده شده است که قابل ترجمه نيستند، بخصوص وقتي نويسنده از بازي كلمات استفاده كرده باشد. بهترين روش در اينگونه مواقع، توضيح دادن در ترجمه به شكل پانوشت است تا هم به متن اصلي وفادار مانده باشيم و هم در قالب توضيح، اطلاعات بيشتري را در اختيار خواننده بگذاريم. چه اشكالي دارد توضيح و پانوشت داشته باشيم؟ برخي از پانوشت ميترسند و برخي ميگويند براي مترجم حكم بالا بردن دستها به نشانهي تسليم شدن است؛ در حاليكه پانوشت احترامي است كه ما براي خوانندهي خودمان قائل ميشويم.
موج ترجمه از يک نويسنده
او سپس دربارهي ايجاد موج ترجمه از يك نويسنده به صورت مقطعي سخن گفت و يادآور شد: اين موضوع بيشتر به بيمار بودن بازار كتابمان برميگردد كه تكبعدي است و وقتي يك نويسنده مطرح ميشود، همه ميروند سراغ او. براي مثال در حال حاضر، همه دنبال ترجمهي آثار برندهي فرانسوي نوبل (ژان ماري گوستاو لوكلزيو) هستند. اين نشان ميدهد مردم انتخاب نميكنند چه بخوانند؛ ناشران و بازار نشر انتخاب ميكنند. بخشي از اين موضوع هم به طيف و ذائقهي مردم و يك مقدارش به اين برميگردد كه دائما اين دغدغهي فكري وجود دارد كه الآن چه كتابي ميفروشد و چه كتابي نميفروشد. خيلي از آثار براي ترجمه مشكلي ندارند؛ اما بازار فروش ندارند.
بهمني افزود: ترجمه ميتواند سليقه ايجاد كند؛ در شرايطي كه حمايت كافي شود. متأسفانه بزرگترين دغدغهي مترجمها همان بحث معيشتي است. از راه ترجمه، نفع مالي چنداني نصيب مترجم نميشود. سود صفحهيي ترجمه كردن بيشتر از ترجمهي يك كتاب است؛ چون در ترجمهي كتاب همواره بايد همراه ترجمه باشيد تا ترجمه چندپاره نشود.
مميزي در ترجمه
او سپس به مسألهي مميزي اشاره كرد و گفت: با مميزي مشكل دارم. خيلي وقتها كه ميخواهم ترجمه كنم، بهخاطر مميزي بايد خيلي بخشها را حذف كنم و اين مشكلساز است. اول بايد تكليف خودمان را مشخص كنيم كه مخاطبمان را باشعور و آگاه فرض ميكنيم يا نه و از آوردن يكي دو پاراگراف نبايد بترسيم. اتفاقا اگر حذف شود، بايد نگران باشيم. اين توهينآميز است. خيلي از جاها به عنوان مترجم احساس ميكنم كه بايد داستان را عوض كنم.
مترجم «فرزند پنجم» دوريس لسينگ ادامه داد: يك بحثي داريم به نام اخلاق در ادبيات. به عنوان مثال، ميتوانيم بگوييم چرا سالينجر در «ناتور دشت»، زني خياباني را به فضاي داستان ميآورد؟ آيا واقعا منظور او، خلق صحنهيي اروتيك بوده يا اينكه ميخواسته پيامي ديگر را برساند؟ و اگر اين حذف شود، ممكن است قسمتي از پيام را با خود ببرد. ما بايد دنبال پيام باشيم و چرا اينگونه به اثر آسيب بزنيم؟ اگر از اين منظر نگاه كنيم، كه هرچيزي ممكن است خطرناك باشد، محدوديتمان بيش از حد ميشود.
او در ادامه متذكر شد: برخي كارها اصلا قابل ترجمه نيستند؛ مثل كارهاي اميل زولا به خاطر مسألهي فرهنگي و مميزي.
داستان و داستاننويسي
اين مترجم در بخشي ديگر از سخنانش دربارهي داستاننويسان مطرح گفت: بيشتر آثار نويسندگان بعد از جنگ جهاني دوم و ادبيات معاصر آمريكايي را ميپسندم. داستانهاي ارنست همينگوي و نورمن مايلر يا سالينجر. اخيرا مشغول مطالعهي آثار آن تايلرهستم که او هم نويسندهي خوبي است. در ميان نويسندگان ايراني، صادق هدايت و عباس معروفي را ميتوان نام برد. در ترجمه، كارهاي اسدالله امرايي را دوست دارم. مترجم باهوشي و باذوقي است؛ چون برخي نويسندگان و آثار خوب را معرفي كرده و اخيرا به سمت داستانهاي فلشفيكشن رفته كه آثار خوبي هستند، بخصوص با وقت اندكي كه ما داريم. همچنين اين حركت خوبي است كه برخي از مترجمها شروع كردهاند كه کم کم بياييم و شروع كنيم از صاحبان آثار اجازه بگيريم و به آنها احترام بگذاريم.
او در ادامه دربارهي تقسيمبندي مترجمها خاطرنشان كرد: مترجمان ما بيشتر دو حالت داشتهاند؛ كساني كه در گذشته بدون اينكه تحصيلات آکادميکي داشته باشند، با تكيه بر دانستههاي خودشان بهتدريج شروع به ترجمه كردند كه بعضا مترجمان خوبي هم بودهاند، يكسري هم مترجمان آكادميك. ما مترجمان تأثيرگذار با سبكهاي خاص هم بسيار داشتهايم.
شعر و ترجمهي شعر
كيهان بهمني دربارهي توجهش به شعر هم گفت: به شعر علاقه دارم؛ اما با ترجمهاش خيلي موافق نيستم؛ چون پيچيدگي شعر زياد است. رابرت فراست ميگويد، چيزي كه در ترجمه گم ميشود و يا بخار ميشود، شعر است. در ترجمهي شعر چيزهاي زيادي از جمله معاني دروني شعر اوليه را از دست ميدهيم كه برميگردد به بحث لايههاي معنايي موجود در شعر. ما فقط ميتوانيم لايههاي سطحي را برگردانيم؛ نميتوانيم پيامهايي را كه در پشت مسأله هست، منتقل كنيم. به نظرم، ترجمهي شعر فارسي خيلي سخت است. براي نمونه، ترجمهي فيتز جرالد از اشعار خيام در حقيقت برداشت شخصي خود او بوده است و نه ترجمهي درست اشعار. اما در هر صورت، ترجمهي شعر تلاشي است براي معرفي فرهنگ، عقيده و يك فكر. در تجربهي ترجمهي شعر خيام، ميبينيم که واقعا نميشود عمق تفکر و زيبايي کلمات شعر اين شاعر بزرگ ايراني را توأمان به مخاطبان زبانهاي ديگر منتقل كرد.
ترجمه؛ پل فرهنگي
او سپس دربارهي ارتباط و پلي كه ترجمه بين فرهنگها ايجاد ميكند، عنوان كرد: خيلي از وقتها ما چيزهايي در ذهن داريم و يك ترجمهي خوب ميتواند بيايد و باورهاي ما را تغيير دهد. مثلا در ترجمهي اخيرم - «وقتي بزرگ بوديم» - نوشتهي آن تايلر دربارهي فرهنگ خانواده مردم آمريكا صحبت شده و آن تصوري كه ما داريم، به نوعي عوض ميشود. تا قبل از اينكه آثار ماركز و بورخس ترجمه شوند، ما چقدر از آمريكاي جنوبي ميدانستيم؟ و بعد از آن، چقدر دركمان از آن جوامع بالاتر رفت و فهميديم آمريكاي جنوبي داراي چه فرهنگ و مردمي است؟ يا دربارهي ادبيات چين، كتاب «زن ديوانه روي پل»، ما را با ظرافتهاي زندگي مردم چين آشنا ميكند. براي مثال، داستان «خاطرات ماه آگوست» اين مجموعه نشان ميدهد كه تحت تعاليم كمونيستي چطور در مدارس چين، دروغگويي را به بچهها ياد ميدهند؛ فقط براي اينكه قهرمانپروري كنند.
كيهان بهمني متولد سال 1350 در تهران است و با مدرک کارشناسي ارشد در سال 1377 از دانشگاه آزاد اسلامي فارغ التحصيل شده است. در حال حاضر نيز در دورهي دکتري دانشگاه يو. پي. ام مالزي مشغول به تحصيل است.
«ستون پنجم» ارنست همينگوي، «504 اصطلاح ضروري زبان انگليسي»، «فرزند پنجم» دوريس لسينگ و كتابهاي مربوط به اومبرتو اكو و آلبر كامو از مجموعهي «فلاسفهي بازپرس» از آثار منتشرشدهي او هستند.
نظر