برهوت فرهنگی در سرزمین ترجمه
میزگردی درباره ترجمه و ویراستاری با حضور سودابه فضایلی، گیتا گرکانی و ناصر فکوهی
مرجان صائبی
لزوم ترجمه به زبان فارسی به صورت جدی در دوران مدرن تاریخ ایران از دوره قاجار شروع شد و در مشروطه به اوج خود رسید. با سفر روشنفکران به ممالک راقیه لزوم ترجمه متون علمی، ادبی و فلسفی احساس شد.
در واقع آشنایی با سبکهای مختلف هنری و فلسفی و شعر جدید و تئاتر و سینما وحتی گرایشها و نحلههای سیاسی و در یک کلام مدرنیته از طریق ترجمه وارد ایران شد و در ادامه تألیفاتی هم تحت تأثیر ترجمه اتفاق افتاد. به طور مثال رضا سیدحسینی مکتبهای ادبی را ترجمه کرد که به نوعی تألیف - ترجمه بود چون رجوعش به منابع غربی بود و حتی 40 سال بعد کارهای بابک احمدی هم در همین مسیر ادامه پیدا کرد.
در تمام این سالها ترجمه در ایران هیچگاه به عنوان یک استراتژی فراگیر مورد توجه قرار نگرفت و کتابها هیچگاه به صورت هدفمند و مدون و با توجه به سیر تاریخی شان ترجمه نشدند و همواره در این مسیر، دغدغه و سلایق مترجمان تعیین کننده بوده است.
در واقع خیلی از کارهای مهم، هنوز به فارسی ترجمه نشده اما برخی دیگر از کتابها چند ترجمه مختلف دارند. در گذشته «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و«انتشارات فرانکلین» شروع به فعالیتی نظاممند کردند تا آثار نویسندگان و متفکران غربی را با ترجمهها و ویرایش هایی دقیق منتشر کنند اما تحولات سیاسی مدتی این روند را با توقف مواجه کرد.
بعد از آنها انتشارات «امیر کبیر» و «خوارزمی» به عنوان دو ناشر توانمند بخش خصوصی سعی در ادامه این مسیر داشتند، اما در واقع چنین کاری از توان آنها هم خارج بود و آنچه میتوان از آن به عنوان سرمایه فرهنگی ترجمه در ایران نام برد هنوز مدیون دغدغههای شخصی مترجمان است که آن هم در چند دهه گذشته با تسلط بازار و ناشران بر فضای ترجمه به سایه رفته است.
اکنون سؤال اصلی این است: چرا با اینکه نسبت به ادوار پیشین امکانات بیشتری برای دسترسی به متون داریم اما در کیفیت ترجمه سیر نزولی داشتهایم و هر روز سیطره کمیت بر کیفیت آثار گسترده تر میشود؟ البته تا به حال مترجمان مختلفی به طرق گوناگون به این مباحث پرداختهاند اما گویی آسیب شناسی ترجمه در ایران هم به سرنوشت خود ترجمه گرفتار شده و هیچ گاه به صورت مدون دنبال نشده. واضح است که در این مقال هم نمیتوان به تمام ابعاد پرداخت و نظرگاههای مترجمانی که در متن این وضعیت هستند تنها میتواند تأکید بر بخشی از مشکلات ترجمه در ایران باشد.
ترجمه فرآیندی است که در تمام جهان در ذات خویش همیشه با نقصان همراه است (که البته این نقصان ضعف نیست) اما ترجمه با کمبودها و نقصهای بیشمارِ دیگر گره خورده و این نقطهای است که وضعیت ترجمه را برای ما بحرانی میسازد؛ البته باوجود این کمبودها و انتقادهایی که به وضعیت ترجمه در ایران وارد است - حتی اگر همه ما به یک یا چند زبان خارجی هم مسلط باشیم - ناگزیر از ترجمه هستیم زیرا متن ترجمه شده برآیندی از فهم غالب فرهنگ مقصد از فرهنگ مبدأ است، پس ناچاریم مشکلات ثانویه ترجمه را به بحث بگذاریم ...
فکوهی: آنچه که اتفاق افتاده نوعی درهمآمیزی است که هیچ ضابطهای ندارد.این درهمآمیزی درسیستمهای اجتماعی، هنری، علمی، ترجمه و تألیف هم دیده میشود. به نوعی بهترینها و بدترینها در هم آمیخته شدهاند که البته به ضرر بهترینها و به سود بدترینهاست. الان بهترین هنرمندان را داریم ولی بدترینها هم هستند که کار دیگران را تخریب میکنند. کمااینکه ابتداییترین ضابطه نشر که کپیرایت است حتی در سطح نویسنده و روشنفکران هم پذیرفته نشده است. هزار و یک دلیل برای خودمان میآوریم که آن را نپذیریم. وقتی در این حد هستیم نشان میدهد که هیچ ضابطه دیگری را هم نمیتوانیم قبول کنیم. مگر یک کشور چند مترجم میتواند داشته باشد؟ اگر خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم - که قابل مقایسه است - تعداد دانشجویانمان دوبرابر ترکیه است. همینطور نسبت به فرانسه. آیا واقعاً ما این همه ظرفیت برای دانشجو و مترجم داریم؟! در واقع هیچ ضابطهای وجود ندارد و هرکسی به نوعی میتواند مترجم، نویسنده، استاد، متفکر و یا... شود.
گرکانی: هیچ فیلتری وجود ندارد.
فکوهی: نمیخواهم بگویم فیلتر چون این کلمه در ایران بار منفی دارد.به قول فوکو من از سیستمهای هنجارمند حذف صحبت نمیکنم. فوکو وقتی از حذف و هنجارهای اجتماعی صحبت میکند منظورش این است که دانشگاه بسازید و هر کسی از این دانشگاه مدرک مترجمی گرفت میتواند مترجم شود. طبعاً من از این گفته دفاع نمیکنم، اما معنای این حرف فوکو یا معنای اینکه سیستمهای هنجارمند نداشته باشیم این نیست که جامعه هیچ سیستمی نداشته باشد.
گرکانی: انبوه کار اشتباه، کار درست و اندک را نابود میکند. امکان ندارد بتوان یک کار حجیم را در عرض دو، سه ماه به ناشر تحویل دهید مگر اینکه کار تکه تکه شده و افراد مختلف آن را با بهای کم ترجمه میکنند و بعد کتاب به نام یک نفر چاپ میشود. کار بد منتشر میشود و سلیقه مردم با کار بد همساز میشود و کسی دنبال کار درست نمیرود. مثلاً یک کتاب خوب 10 تا ترجمه بد دارد.
فکوهی: به این علت است که هرکسی سریعتر متن را ترجمه کند میتواند آن را وارد بازار کند در صورتی که اگر حق کپیرایت یک ترجمه خریده شود سرعت مطرح نیست و دیگران نمیتوانند آن اثر را ترجمه کنند و سرعت به خودی خود منتفی است.
فضایلی: یکی از مضار نداشتن کپیرایت این مسابقه بین مترجمان است. این کار بسیار به ترجمه لطمه زده، مثلاً من الان بیش از چهل سال است که کار میکنم و شخص دیگر چند کتاب را همزمان با من ترجمه کرده است. در این برهوت فرهنگی، این کار از دست دادن انرژی است و حیف است. ما وقتی نشر «نقره» را داشتیم تصمیم گرفتیم یک بانک اطلاعاتی برای کتابهای ترجمه شده و یا کتابهای در دست ترجمه یا کتابهایی با قصد ترجمه ایجاد کنیم و اطلاعات آنها را در این بانک اطلاعاتی وارد کنیم و به مؤلفان و مترجمان هم خبر دادیم که وقتی میخواهند کتابی را ترجمه کنند به ما خبر دهند و اگر کسی خواست همزمان روی یک کتاب کار کند به او اطلاع میدادیم که کتاب در دست ترجمه است و مدتی سه ساله برای ترجمه هر کتاب تعیین کردیم. عدهای به ما اعلام میکردند که میخواهند کتابی را ترجمه کنند اما ترجمه را شروع نمیکردند در واقع کتاب را ذخیره میکردند برای روز مبادا! در نتیجه اتفاقی که منظور ما بود صورت نگرفت. خیلیها هم به ما مراجعه نکردند و اطلاع ندادند چون فکر میکردند اسرار برملا میشود.
گرکانی: ای کاش دیگری کار را بهتر از شما ترجمه کند. به نظرم مترجم باید یک واسطه نامرئی بین اثر اصلی و خواننده باشد. خواننده باید طوری متن را بخواند که انگار آن اثر به زبان فارسی نوشته شده.
فضایلی: به همین دلیل ازرا پاوند میگوید هیچ ترجمهای را قبول ندارد مگر اینکه مترجم آن کتاب نویسنده و مؤلف باشد. وقتی مترجم به حد مؤلف برسد یعنی آن موقع چنان بر زبان مقصد اشراف دارد که کتاب ترجمه شده انگار به همان زبان نوشته شده. اما اگر مترجم در حد نویسنده نباشد طبعاً ترجمهای الکن به دست خواننده خواهد داد.
فکوهی: باید اول این مسأله روشن شود که خرید کپیرایت، کپیرایت نیست. الان بعضی از نویسندهها و ناشران با ناشر اصلی تماس میگیرند و اعلام میکنند که حقوق کتاب را خریداری کردهاند که این اصلاً درست نیست و فقط نوعی احترام است. برای خوانندگان توضیح میدهم کپیرایت درست مانند ضوابط و قوانینی است که مثلاً در سیستم هواپیمایی وجود دارد و در چارچوب ضوابط بینالمللی بر همه مسائل نظارت وجود دارد. شرکتهای هواپیمایی که بخواهند پرواز بینالمللی داشته باشند باید تابع این قوانین باشند. هیچ کشوری نمیتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد و باید تابع یکسری قوانین بینالمللی باشد.
فضایلی: ایران چطور باید برای گرفتن کپیرایت اقدام کند.
فکوهی: قانون کپیرایت یک معاهده بینالمللی است. در حال حاضر مجالس کشورهای مختلف قوانینی را تصویب میکنند و آن کشور موظف است آن قوانین را رعایت کند.در قانون کپی رایت نخستین بحث در مورد ترجمه این است که کسی نمیتواند یک اثر را ترجمه کند مگر اینکه حقوق آن اثر را از ناشر یا مؤلف اثر خریداری کند.
این حق صرفاً مادی است؟
فکوهی: لزوماً مادی نیست. سالهاست که ناشران در ایران مدعی هستند که اگر کپیرایت اجرا شود قیمت کتاب چندین برابر خواهد شد. این یک دروغ محض است. شخصاً به شما میگویم چون در ارتباطات مختلفی با ناشران غیرایرانی بودهام؛ مثلاً بزرگترین ناشر فرانسوی که نشر دانشگاهی فرانسه است حقوقی که برای یک کتاب 300، 400 صفحهای مطالبه کرده بوده، حدود 200 یورو بود که حدود 800هزار تومان است. در هزینه کتاب 800 هزارتومان کجا قرار میگیرد؟
فضایلی: هزینه کردن این مبلغ برای کپی رایت جلوی هرج و مرج را میگیرد.
فکوهی: در خیلی از مواقع ناشر حتی این مبلغ را هم نمیخواهد. وقتی شما طبق قانون کپیرایت حق نشر را از ناشر بخرید شخص دیگری حق چاپ آن کتاب را نخواهد داشت. اما شاید سؤال شما این باشد که این ناشر چه ابزاری برای کنترل در اختیار دارد؟ هزار و یک ابزار دارد. مثلاً کشور فرانسه در اینجا بخش فرهنگی دارد و یک نفر را به عنوان نماینده خودش تعیین میکند تا ترجمه را تأیید کند و بعد ناشر ذکر میکند در صورتی اجازه چاپ کتاب را خواهیم داد که آقا یا خانم X تأیید کند. مسأله خود به خود حل میشود.
فضایلی: اینهم تالی فاسد دارد، چون کیست این کسی که در بخش فرهنگی مثلاً ایران و فرانسه کار میکند و زبان فارسی را بهاندازه یک مترجم مبرز میداند که بخواهد کار او را تأیید کند؟
آیا ارشاد باید این قانون را وضع کند؟
گرکانی: مجلس باید این کار را انجام دهد.
فکوهی: بهنظر من این مسأله به دستگاه سیاسی و دولتی ما ربطی ندارد. این بیتعهدی ناشران، نویسندگان و مترجمان ماست که نمیخواهند کپی رایت داشته باشند. به این دلیل که میخواهند در ترجمه هر کاری را انجام دهند. در این سالها دولت در برابر کپی رایت مقاومت نکرده چون دولت در این میان مواضعی ندارد. ناشران و بعضی از مترجمان مخالف هستند. تعدادی از مترجمان را میشناسم که افراد معتبری هم هستند و هر کاری میخواهند با کتاب انجام میدهند. هر بخش کتاب را که مایل باشند حذف میکنند یا بخشهایی که برای ترجمه مشکل است انجام نمیدهند.
پسامدهای تصویب قانون کپی رایت در ایران
اگر کپی رایت قانونی شود مشکلات کیفی ترجمه حل میشود؟
فکوهی: درحوزه علوم انسانی معتقدم اگر همین فردا قانون کپیرایت رعایت شود 90 تا 95 درصد از کتابها حذف میشود. الان در زمینه علوم انسانی براساس آمار ارشاد ماهانه حدود 600کتاب منتشر میشود که نیمی از آنها ترجمه و نیمی تألیف است. در صورتی که ما اصلاً چنین توانی در ایران نداریم. در خوشبینانهترین شکل از زبان انگلیسی شاید 100 نفر مترجم در علوم انسانی در کل ایران داشته باشیم، از زبان فرانسه 20نفر هم نداریم، از زبان آلمانی که اصلاً بهتر است چیزی نگویم. بالاترین برآورد من از زبان انگلیسی که بیشترین مترجم را دارد 100 نفر است.
گرکانی: 100 نفر در تمام رشتهها نه فقط علوم انسانی. به نظرم شما خیلی سخاوتمندانه نگاه میکنید.
فکوهی: بله، من خیلی سخاوتمندانه حساب میکنم. منظورم این بود که این تعداد مترجم را با تعداد مترجمهایی که وجود دارد مقایسه کنیم، با افرادی که مورد اعتبار اجتماعی هستند اگر صحبت کنید نمیتوانید به رقم بالاتری برسید. این قضیه نشان میدهد در بحث ترجمه و مترجم در چه وضعیت بحرانیای هستیم،یعنی تعداد بسیار زیادی از افرادی که اصولاً نباید ترجمه کنند این کار را انجام میدهند.
گرکانی: اصلاً بخش بزرگی از کار ترجمه ما ترجمه نیست، به قتل رساندن کتاب است. چطورممکن است ترجمه کتابی که چندین جایزه بزرگ جهانی را برده، بخوانید و از خود بپرسید چه کسی به این کتاب جایزه داده است؟! در واقع متن اصلی بد نیست، بلکه ترجمه کتاب بد است.
کتابهای معروفی که توسط مترجمان مورد قبول قشر فرهنگی و ادبی ترجمه شده و بعد از مدتی افرادی که خیلی در این حوزه وارد نیستند آن کتابها را دوباره ترجمه میکنند، اما چرا اهالی فرهنگ و ادب و مترجمان به این کار اعتراض نکردهاند؟
فکوهی: لزوماً ترجمه دوباره کار بدی نیست. در سیستم ترجمه گفته میشود هر سی سال یک بار کتابها باید دوباره ترجمه شود.
گرکانی: اما باید خوب ترجمه شود نه بد. اینکه شما دو «واو» را در کتاب قبلی جابهجا کنید و به نام خودتان ترجمه کنید درست نیست. نام این کار ترجمه نیست.
آسیبی به نام یکسان سازی زبانی
فضایلی: در حال حاضر ترجمه اصلاً شغل و تخصص نیست. به هرحال یک عده با رفتن به کلاس زبان چهار کلمه زبان یاد میگیرند و فارسی را هم درست بلد نیستند و ترجمه میکنند. در ترجمه مترجمها ادعای تألیف دارند. هر مترجمی ممکن است تألیفاتی هم داشته باشد اما در امر ترجمه باید اصالت متن و سبک رعایت شود.
مسأله دیگر ادبیات به معنای تام کلمه است - گرچه میدانم که مخاطبان ما روزبهروز کمترمیشوند، چون مردم ما روزنامهخوان و مجلهخوان هستند-زبان ادبی امروز شده زبان روزنامهای و در نتیجه یک زبان ژورنالیستی چنان شایع شده که اگر یک متن با نثر پالوده و درست ترجمه شود مورد قبول واقع نمیشود چون مردم را به متن روزنامهای و زبان تلویزیون عادت دادهاند یعنی این رسانهها هستند که ادبیات را که یکی از شاخصههای ایرانی است، تخریب میکنند.
گرکانی: از شروع یک کار تا زمانی که زبان نویسنده دستتان بیاید وضعیت بسیار هولناک است. اگر بخواهید شرافتمندانه کار کنید و اثر اصلی را به دست خواننده برسانید، پوستتان کنده میشود.گاهی مجبورید با آدمهای مختلف در جاهای مختلف دنیا صحبت کنید که متوجه شوید یک کلمه چه مفهومی دارد. در این بین گروهی زبان خوبی را به نام «زبان ترجمه» انتخاب کرده و هر چه دلشان میخواهد مینویسند و میگویند این زبان ترجمه ماست. مگر میشود یک زبان را به تمام نویسندههای دنیا تحمیل کرد؟!
فضایلی: عجیب اینکه این زبانهای ترجمه همه به هم شبیه هستند! یک بخش از مترجمان 30، 40 ساله همه مثل هم ترجمه میکنند. جالب است که در فلسفه و روانشناسی و انسانشناسی و موسیقی و غیره کار میکنند ولی انتخاب واژهها و نوع بیان مشابه همدیگر است. علت آن ترجمه کلمه به کلمه و انتخاب کلمه اول پیشنهادی فرهنگ لغت است. در این حالت باید گفت مترجم قادر به درک مطلب نیست و فارسی را هم درست نمیداند در نتیجه یک ترجمه مخلوط و الکن ارائه میدهد.
گرکانی: با ترجمه قرار است فرهنگ جدیدی را وارد کشورتان کنید. بچههای جوانی که میخواهند بنویسند شیوههای جدید را یاد بگیرند. کارهایی را که ادبیات امروزی در دنیا میکند یاد بگیرند. امروزه در زبان انگلیسی تکنیکها پیچیده و نثر ساده است.
فکوهی: نمیخواهم از کسی نام ببرم اما واقعاً بعضی از بزرگترین متفکران علوم انسانی را با ترجمههای بدی که به زبان فارسی از آنها ارائه دادهایم،در این زبان نابود کردهایم.
گرکانی: کتاب «داوینچی» فروید مرجعی است که نباید یک کلمه از آن هم جابهجا شود. من در حال ترجمه این کتاب متوجه شدم یک انتشارات دیگر آن را چاپ کرده است. خواستم کتاب را ببینم که اگر ترجمه خوبی است کار را ادامه ندهم ولی دیدم تمام پانویسهای کتاب برداشته شده و مقدمه کتاب که ترجمهاش هم بسیار سخت بود و متعلق به یک روانپزشک بسیار بزرگ است حذف شده ! جالب است که ترجمه من مجوز ارشاد را نگرفته و این کتاب چاپ شده و به دست خواننده میرسد.
وقتی در کتابی که پایه و اساس روانشناسی هنرمندان است چنین اتفاقاتی افتاده، خدا میداند در کتابهای دیگر چه اتفاقاتی رخ داده است. یا مثلاً باب شده که ضربالمثلها و اصطلاحات به فارسی تبدیل میشود. دیالوگها همگی شکسته میشوند در حالی که مگر نویسنده اصلی مغز ندارد؟ وقتی خودش شکسته ننوشته برای چه به او درس میدهی؟ واقعیت این است که این نویسنده با همان نوشتار میلیونها نسخه از کتابش را فروخته و ما با این ترجمه اگر پانصد نسخه بفروشیم باید کلی خوشحال باشیم. پس او که دیالوگش را نشکسته موفقتر است چون میداند چه میکند.
میزگردی درباره ترجمه و ویراستاری با حضور سودابه فضایلی، گیتا گرکانی و ناصر فکوهی
مرجان صائبی
لزوم ترجمه به زبان فارسی به صورت جدی در دوران مدرن تاریخ ایران از دوره قاجار شروع شد و در مشروطه به اوج خود رسید. با سفر روشنفکران به ممالک راقیه لزوم ترجمه متون علمی، ادبی و فلسفی احساس شد.
در واقع آشنایی با سبکهای مختلف هنری و فلسفی و شعر جدید و تئاتر و سینما وحتی گرایشها و نحلههای سیاسی و در یک کلام مدرنیته از طریق ترجمه وارد ایران شد و در ادامه تألیفاتی هم تحت تأثیر ترجمه اتفاق افتاد. به طور مثال رضا سیدحسینی مکتبهای ادبی را ترجمه کرد که به نوعی تألیف - ترجمه بود چون رجوعش به منابع غربی بود و حتی 40 سال بعد کارهای بابک احمدی هم در همین مسیر ادامه پیدا کرد.
در تمام این سالها ترجمه در ایران هیچگاه به عنوان یک استراتژی فراگیر مورد توجه قرار نگرفت و کتابها هیچگاه به صورت هدفمند و مدون و با توجه به سیر تاریخی شان ترجمه نشدند و همواره در این مسیر، دغدغه و سلایق مترجمان تعیین کننده بوده است.
در واقع خیلی از کارهای مهم، هنوز به فارسی ترجمه نشده اما برخی دیگر از کتابها چند ترجمه مختلف دارند. در گذشته «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و«انتشارات فرانکلین» شروع به فعالیتی نظاممند کردند تا آثار نویسندگان و متفکران غربی را با ترجمهها و ویرایش هایی دقیق منتشر کنند اما تحولات سیاسی مدتی این روند را با توقف مواجه کرد.
بعد از آنها انتشارات «امیر کبیر» و «خوارزمی» به عنوان دو ناشر توانمند بخش خصوصی سعی در ادامه این مسیر داشتند، اما در واقع چنین کاری از توان آنها هم خارج بود و آنچه میتوان از آن به عنوان سرمایه فرهنگی ترجمه در ایران نام برد هنوز مدیون دغدغههای شخصی مترجمان است که آن هم در چند دهه گذشته با تسلط بازار و ناشران بر فضای ترجمه به سایه رفته است.
اکنون سؤال اصلی این است: چرا با اینکه نسبت به ادوار پیشین امکانات بیشتری برای دسترسی به متون داریم اما در کیفیت ترجمه سیر نزولی داشتهایم و هر روز سیطره کمیت بر کیفیت آثار گسترده تر میشود؟ البته تا به حال مترجمان مختلفی به طرق گوناگون به این مباحث پرداختهاند اما گویی آسیب شناسی ترجمه در ایران هم به سرنوشت خود ترجمه گرفتار شده و هیچ گاه به صورت مدون دنبال نشده. واضح است که در این مقال هم نمیتوان به تمام ابعاد پرداخت و نظرگاههای مترجمانی که در متن این وضعیت هستند تنها میتواند تأکید بر بخشی از مشکلات ترجمه در ایران باشد.
ترجمه فرآیندی است که در تمام جهان در ذات خویش همیشه با نقصان همراه است (که البته این نقصان ضعف نیست) اما ترجمه با کمبودها و نقصهای بیشمارِ دیگر گره خورده و این نقطهای است که وضعیت ترجمه را برای ما بحرانی میسازد؛ البته باوجود این کمبودها و انتقادهایی که به وضعیت ترجمه در ایران وارد است - حتی اگر همه ما به یک یا چند زبان خارجی هم مسلط باشیم - ناگزیر از ترجمه هستیم زیرا متن ترجمه شده برآیندی از فهم غالب فرهنگ مقصد از فرهنگ مبدأ است، پس ناچاریم مشکلات ثانویه ترجمه را به بحث بگذاریم ...
فکوهی: آنچه که اتفاق افتاده نوعی درهمآمیزی است که هیچ ضابطهای ندارد.این درهمآمیزی درسیستمهای اجتماعی، هنری، علمی، ترجمه و تألیف هم دیده میشود. به نوعی بهترینها و بدترینها در هم آمیخته شدهاند که البته به ضرر بهترینها و به سود بدترینهاست. الان بهترین هنرمندان را داریم ولی بدترینها هم هستند که کار دیگران را تخریب میکنند. کمااینکه ابتداییترین ضابطه نشر که کپیرایت است حتی در سطح نویسنده و روشنفکران هم پذیرفته نشده است. هزار و یک دلیل برای خودمان میآوریم که آن را نپذیریم. وقتی در این حد هستیم نشان میدهد که هیچ ضابطه دیگری را هم نمیتوانیم قبول کنیم. مگر یک کشور چند مترجم میتواند داشته باشد؟ اگر خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم - که قابل مقایسه است - تعداد دانشجویانمان دوبرابر ترکیه است. همینطور نسبت به فرانسه. آیا واقعاً ما این همه ظرفیت برای دانشجو و مترجم داریم؟! در واقع هیچ ضابطهای وجود ندارد و هرکسی به نوعی میتواند مترجم، نویسنده، استاد، متفکر و یا... شود.
گرکانی: هیچ فیلتری وجود ندارد.
فکوهی: نمیخواهم بگویم فیلتر چون این کلمه در ایران بار منفی دارد.به قول فوکو من از سیستمهای هنجارمند حذف صحبت نمیکنم. فوکو وقتی از حذف و هنجارهای اجتماعی صحبت میکند منظورش این است که دانشگاه بسازید و هر کسی از این دانشگاه مدرک مترجمی گرفت میتواند مترجم شود. طبعاً من از این گفته دفاع نمیکنم، اما معنای این حرف فوکو یا معنای اینکه سیستمهای هنجارمند نداشته باشیم این نیست که جامعه هیچ سیستمی نداشته باشد.
گرکانی: انبوه کار اشتباه، کار درست و اندک را نابود میکند. امکان ندارد بتوان یک کار حجیم را در عرض دو، سه ماه به ناشر تحویل دهید مگر اینکه کار تکه تکه شده و افراد مختلف آن را با بهای کم ترجمه میکنند و بعد کتاب به نام یک نفر چاپ میشود. کار بد منتشر میشود و سلیقه مردم با کار بد همساز میشود و کسی دنبال کار درست نمیرود. مثلاً یک کتاب خوب 10 تا ترجمه بد دارد.
فکوهی: به این علت است که هرکسی سریعتر متن را ترجمه کند میتواند آن را وارد بازار کند در صورتی که اگر حق کپیرایت یک ترجمه خریده شود سرعت مطرح نیست و دیگران نمیتوانند آن اثر را ترجمه کنند و سرعت به خودی خود منتفی است.
فضایلی: یکی از مضار نداشتن کپیرایت این مسابقه بین مترجمان است. این کار بسیار به ترجمه لطمه زده، مثلاً من الان بیش از چهل سال است که کار میکنم و شخص دیگر چند کتاب را همزمان با من ترجمه کرده است. در این برهوت فرهنگی، این کار از دست دادن انرژی است و حیف است. ما وقتی نشر «نقره» را داشتیم تصمیم گرفتیم یک بانک اطلاعاتی برای کتابهای ترجمه شده و یا کتابهای در دست ترجمه یا کتابهایی با قصد ترجمه ایجاد کنیم و اطلاعات آنها را در این بانک اطلاعاتی وارد کنیم و به مؤلفان و مترجمان هم خبر دادیم که وقتی میخواهند کتابی را ترجمه کنند به ما خبر دهند و اگر کسی خواست همزمان روی یک کتاب کار کند به او اطلاع میدادیم که کتاب در دست ترجمه است و مدتی سه ساله برای ترجمه هر کتاب تعیین کردیم. عدهای به ما اعلام میکردند که میخواهند کتابی را ترجمه کنند اما ترجمه را شروع نمیکردند در واقع کتاب را ذخیره میکردند برای روز مبادا! در نتیجه اتفاقی که منظور ما بود صورت نگرفت. خیلیها هم به ما مراجعه نکردند و اطلاع ندادند چون فکر میکردند اسرار برملا میشود.
گرکانی: ای کاش دیگری کار را بهتر از شما ترجمه کند. به نظرم مترجم باید یک واسطه نامرئی بین اثر اصلی و خواننده باشد. خواننده باید طوری متن را بخواند که انگار آن اثر به زبان فارسی نوشته شده.
فضایلی: به همین دلیل ازرا پاوند میگوید هیچ ترجمهای را قبول ندارد مگر اینکه مترجم آن کتاب نویسنده و مؤلف باشد. وقتی مترجم به حد مؤلف برسد یعنی آن موقع چنان بر زبان مقصد اشراف دارد که کتاب ترجمه شده انگار به همان زبان نوشته شده. اما اگر مترجم در حد نویسنده نباشد طبعاً ترجمهای الکن به دست خواننده خواهد داد.
فکوهی: باید اول این مسأله روشن شود که خرید کپیرایت، کپیرایت نیست. الان بعضی از نویسندهها و ناشران با ناشر اصلی تماس میگیرند و اعلام میکنند که حقوق کتاب را خریداری کردهاند که این اصلاً درست نیست و فقط نوعی احترام است. برای خوانندگان توضیح میدهم کپیرایت درست مانند ضوابط و قوانینی است که مثلاً در سیستم هواپیمایی وجود دارد و در چارچوب ضوابط بینالمللی بر همه مسائل نظارت وجود دارد. شرکتهای هواپیمایی که بخواهند پرواز بینالمللی داشته باشند باید تابع این قوانین باشند. هیچ کشوری نمیتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد و باید تابع یکسری قوانین بینالمللی باشد.
فضایلی: ایران چطور باید برای گرفتن کپیرایت اقدام کند.
فکوهی: قانون کپیرایت یک معاهده بینالمللی است. در حال حاضر مجالس کشورهای مختلف قوانینی را تصویب میکنند و آن کشور موظف است آن قوانین را رعایت کند.در قانون کپی رایت نخستین بحث در مورد ترجمه این است که کسی نمیتواند یک اثر را ترجمه کند مگر اینکه حقوق آن اثر را از ناشر یا مؤلف اثر خریداری کند.
این حق صرفاً مادی است؟
فکوهی: لزوماً مادی نیست. سالهاست که ناشران در ایران مدعی هستند که اگر کپیرایت اجرا شود قیمت کتاب چندین برابر خواهد شد. این یک دروغ محض است. شخصاً به شما میگویم چون در ارتباطات مختلفی با ناشران غیرایرانی بودهام؛ مثلاً بزرگترین ناشر فرانسوی که نشر دانشگاهی فرانسه است حقوقی که برای یک کتاب 300، 400 صفحهای مطالبه کرده بوده، حدود 200 یورو بود که حدود 800هزار تومان است. در هزینه کتاب 800 هزارتومان کجا قرار میگیرد؟
فضایلی: هزینه کردن این مبلغ برای کپی رایت جلوی هرج و مرج را میگیرد.
فکوهی: در خیلی از مواقع ناشر حتی این مبلغ را هم نمیخواهد. وقتی شما طبق قانون کپیرایت حق نشر را از ناشر بخرید شخص دیگری حق چاپ آن کتاب را نخواهد داشت. اما شاید سؤال شما این باشد که این ناشر چه ابزاری برای کنترل در اختیار دارد؟ هزار و یک ابزار دارد. مثلاً کشور فرانسه در اینجا بخش فرهنگی دارد و یک نفر را به عنوان نماینده خودش تعیین میکند تا ترجمه را تأیید کند و بعد ناشر ذکر میکند در صورتی اجازه چاپ کتاب را خواهیم داد که آقا یا خانم X تأیید کند. مسأله خود به خود حل میشود.
فضایلی: اینهم تالی فاسد دارد، چون کیست این کسی که در بخش فرهنگی مثلاً ایران و فرانسه کار میکند و زبان فارسی را بهاندازه یک مترجم مبرز میداند که بخواهد کار او را تأیید کند؟
آیا ارشاد باید این قانون را وضع کند؟
گرکانی: مجلس باید این کار را انجام دهد.
فکوهی: بهنظر من این مسأله به دستگاه سیاسی و دولتی ما ربطی ندارد. این بیتعهدی ناشران، نویسندگان و مترجمان ماست که نمیخواهند کپی رایت داشته باشند. به این دلیل که میخواهند در ترجمه هر کاری را انجام دهند. در این سالها دولت در برابر کپی رایت مقاومت نکرده چون دولت در این میان مواضعی ندارد. ناشران و بعضی از مترجمان مخالف هستند. تعدادی از مترجمان را میشناسم که افراد معتبری هم هستند و هر کاری میخواهند با کتاب انجام میدهند. هر بخش کتاب را که مایل باشند حذف میکنند یا بخشهایی که برای ترجمه مشکل است انجام نمیدهند.
پسامدهای تصویب قانون کپی رایت در ایران
اگر کپی رایت قانونی شود مشکلات کیفی ترجمه حل میشود؟
فکوهی: درحوزه علوم انسانی معتقدم اگر همین فردا قانون کپیرایت رعایت شود 90 تا 95 درصد از کتابها حذف میشود. الان در زمینه علوم انسانی براساس آمار ارشاد ماهانه حدود 600کتاب منتشر میشود که نیمی از آنها ترجمه و نیمی تألیف است. در صورتی که ما اصلاً چنین توانی در ایران نداریم. در خوشبینانهترین شکل از زبان انگلیسی شاید 100 نفر مترجم در علوم انسانی در کل ایران داشته باشیم، از زبان فرانسه 20نفر هم نداریم، از زبان آلمانی که اصلاً بهتر است چیزی نگویم. بالاترین برآورد من از زبان انگلیسی که بیشترین مترجم را دارد 100 نفر است.
گرکانی: 100 نفر در تمام رشتهها نه فقط علوم انسانی. به نظرم شما خیلی سخاوتمندانه نگاه میکنید.
فکوهی: بله، من خیلی سخاوتمندانه حساب میکنم. منظورم این بود که این تعداد مترجم را با تعداد مترجمهایی که وجود دارد مقایسه کنیم، با افرادی که مورد اعتبار اجتماعی هستند اگر صحبت کنید نمیتوانید به رقم بالاتری برسید. این قضیه نشان میدهد در بحث ترجمه و مترجم در چه وضعیت بحرانیای هستیم،یعنی تعداد بسیار زیادی از افرادی که اصولاً نباید ترجمه کنند این کار را انجام میدهند.
گرکانی: اصلاً بخش بزرگی از کار ترجمه ما ترجمه نیست، به قتل رساندن کتاب است. چطورممکن است ترجمه کتابی که چندین جایزه بزرگ جهانی را برده، بخوانید و از خود بپرسید چه کسی به این کتاب جایزه داده است؟! در واقع متن اصلی بد نیست، بلکه ترجمه کتاب بد است.
کتابهای معروفی که توسط مترجمان مورد قبول قشر فرهنگی و ادبی ترجمه شده و بعد از مدتی افرادی که خیلی در این حوزه وارد نیستند آن کتابها را دوباره ترجمه میکنند، اما چرا اهالی فرهنگ و ادب و مترجمان به این کار اعتراض نکردهاند؟
فکوهی: لزوماً ترجمه دوباره کار بدی نیست. در سیستم ترجمه گفته میشود هر سی سال یک بار کتابها باید دوباره ترجمه شود.
گرکانی: اما باید خوب ترجمه شود نه بد. اینکه شما دو «واو» را در کتاب قبلی جابهجا کنید و به نام خودتان ترجمه کنید درست نیست. نام این کار ترجمه نیست.
آسیبی به نام یکسان سازی زبانی
فضایلی: در حال حاضر ترجمه اصلاً شغل و تخصص نیست. به هرحال یک عده با رفتن به کلاس زبان چهار کلمه زبان یاد میگیرند و فارسی را هم درست بلد نیستند و ترجمه میکنند. در ترجمه مترجمها ادعای تألیف دارند. هر مترجمی ممکن است تألیفاتی هم داشته باشد اما در امر ترجمه باید اصالت متن و سبک رعایت شود.
مسأله دیگر ادبیات به معنای تام کلمه است - گرچه میدانم که مخاطبان ما روزبهروز کمترمیشوند، چون مردم ما روزنامهخوان و مجلهخوان هستند-زبان ادبی امروز شده زبان روزنامهای و در نتیجه یک زبان ژورنالیستی چنان شایع شده که اگر یک متن با نثر پالوده و درست ترجمه شود مورد قبول واقع نمیشود چون مردم را به متن روزنامهای و زبان تلویزیون عادت دادهاند یعنی این رسانهها هستند که ادبیات را که یکی از شاخصههای ایرانی است، تخریب میکنند.
گرکانی: از شروع یک کار تا زمانی که زبان نویسنده دستتان بیاید وضعیت بسیار هولناک است. اگر بخواهید شرافتمندانه کار کنید و اثر اصلی را به دست خواننده برسانید، پوستتان کنده میشود.گاهی مجبورید با آدمهای مختلف در جاهای مختلف دنیا صحبت کنید که متوجه شوید یک کلمه چه مفهومی دارد. در این بین گروهی زبان خوبی را به نام «زبان ترجمه» انتخاب کرده و هر چه دلشان میخواهد مینویسند و میگویند این زبان ترجمه ماست. مگر میشود یک زبان را به تمام نویسندههای دنیا تحمیل کرد؟!
فضایلی: عجیب اینکه این زبانهای ترجمه همه به هم شبیه هستند! یک بخش از مترجمان 30، 40 ساله همه مثل هم ترجمه میکنند. جالب است که در فلسفه و روانشناسی و انسانشناسی و موسیقی و غیره کار میکنند ولی انتخاب واژهها و نوع بیان مشابه همدیگر است. علت آن ترجمه کلمه به کلمه و انتخاب کلمه اول پیشنهادی فرهنگ لغت است. در این حالت باید گفت مترجم قادر به درک مطلب نیست و فارسی را هم درست نمیداند در نتیجه یک ترجمه مخلوط و الکن ارائه میدهد.
گرکانی: با ترجمه قرار است فرهنگ جدیدی را وارد کشورتان کنید. بچههای جوانی که میخواهند بنویسند شیوههای جدید را یاد بگیرند. کارهایی را که ادبیات امروزی در دنیا میکند یاد بگیرند. امروزه در زبان انگلیسی تکنیکها پیچیده و نثر ساده است.
فکوهی: نمیخواهم از کسی نام ببرم اما واقعاً بعضی از بزرگترین متفکران علوم انسانی را با ترجمههای بدی که به زبان فارسی از آنها ارائه دادهایم،در این زبان نابود کردهایم.
گرکانی: کتاب «داوینچی» فروید مرجعی است که نباید یک کلمه از آن هم جابهجا شود. من در حال ترجمه این کتاب متوجه شدم یک انتشارات دیگر آن را چاپ کرده است. خواستم کتاب را ببینم که اگر ترجمه خوبی است کار را ادامه ندهم ولی دیدم تمام پانویسهای کتاب برداشته شده و مقدمه کتاب که ترجمهاش هم بسیار سخت بود و متعلق به یک روانپزشک بسیار بزرگ است حذف شده ! جالب است که ترجمه من مجوز ارشاد را نگرفته و این کتاب چاپ شده و به دست خواننده میرسد.
وقتی در کتابی که پایه و اساس روانشناسی هنرمندان است چنین اتفاقاتی افتاده، خدا میداند در کتابهای دیگر چه اتفاقاتی رخ داده است. یا مثلاً باب شده که ضربالمثلها و اصطلاحات به فارسی تبدیل میشود. دیالوگها همگی شکسته میشوند در حالی که مگر نویسنده اصلی مغز ندارد؟ وقتی خودش شکسته ننوشته برای چه به او درس میدهی؟ واقعیت این است که این نویسنده با همان نوشتار میلیونها نسخه از کتابش را فروخته و ما با این ترجمه اگر پانصد نسخه بفروشیم باید کلی خوشحال باشیم. پس او که دیالوگش را نشکسته موفقتر است چون میداند چه میکند.
نظر