اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

بهاء الدين خرمشاهی: امکان ترجمه مطابق با متن اصلی وجود ندارد

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • بهاء الدين خرمشاهی: امکان ترجمه مطابق با متن اصلی وجود ندارد

    "بهاء الدين خرمشاهي "، محقق، پژوهشگر و حافظ شناس برجسته که سالها قبل اقدام به ترجمه قرآن کريم کرده است ديدگاههاي تازه‌اي در مورد ترجمه دارد. او بر اين اعتقاد است که " نبايد مدام بر اين نظريه تاکيد کرد که ترجمه بايد دقيقا همان معناي را با همان واژگان منتقل کند. چه اينکه اين امري نا ممکن است چون در اين صورت اصلا زبانهاي مختلف پديد نمي‌آمد. و اصلا هر زباني ويژگيهاي خاص خود را دارد و کلمات از زبانهاي مختلف که ترجمه مي‌شوند قابل درک معنايي نيستند. مگر در مورد اشياء و نام مکانها".




    ترجمه يک تخصص است که بايد فراگرفته شود. و يک مترجم بايد چهار تخصص داشته باشد. که عبارت‌اند از زبان مبدأ، زبان مقصد، فن ترجمه و موضوعي که درحال ترجمه است. اما اينکه برخي اعتقاد دارند مترجم بايد همطراز با نويسنده و مولف اثر باشد‌، امري سليقه‌اي است.

    در مورد اينکه ترجمه درست صحيح و بي‌نقص چه مشخصه‌هايي دارد قضاوتهاي متفاوتي وجود دارد. اما بحث بر سر اين نيست که متن به صورت لفظ به لفظ به زبان ديگر برگردانده شود؛ بلکه بايد مترجم تا آنجا که ممکن است معناي نويسنده اصلي را نزديک‌ترين کلمات به زبان مقصد منتقل کند.

    اين موضوع بسيار مورد مناقشه است که ترجمه تحت اللفظي صحيح‌تر است يا ترجمه معنايي و آن ترجمه‌اي که مقيد به حفظ معنا در قالبي ديگر دارد. اين مسئله در مورد ترجمه قرآن کريم کمي دشوار است؛ که من حالا به آن نمي پردازم و از حوصله بحث ما خارج است. اما در مورد ادبيات داستاني و بخصوص شعر، مسئله اندکي متفاوت است.

    بسياري از مترجمان ادبيات داستاني در انعکاس و انتقال معناي مورد نظر نويسنده توانايي دارند اما ريزه کاري‌هاي زباني معمولا مورد غفلت قرار مي‌گيرد. که همين مسئله خسارت زيادي به اثر ترجمه شده وارد مي‌کند. بسياري از ترجمه‌ها هستند که براي سالها مورد بازبيني قرار نگرفته بودند و بعد که توسط مترجم ديگري برگردانده شدند، اشکالات ترجمه اصلي را نمايان کردند.

    اين مسئله که نويسنده ذهنيت خود را در ترجمه دخيل مي‌کند، واقعا حقيقت دارد. مي‌توان به مترجم گفت که براي شش ماه هيچ کتابي نخواند يا هيچ شعري مطالعه نکند. زيرا همه اين‌ها از جمله مواردي هستند که به طور ناخودآگاه بر ذهن و فکر مترجم تاثير مي گذارد.

    ترجمه در کشور ما تاريخ پر فراز و نشيبي را طي کرده است و اصولا نخستين ترجمه‌هايي هم که در دست است از آثار ادبي و داستاني بوده. ما از اين دست مي‌توانيم به هزار و يک شب و کليله و دمنه اشاره کنيم که تاثير زيادي بر فرهنگ و زبان ما گذاشته است؛ و پس از آن ترجمه کلام خداوند صورت گرفته است. بعداز حمله اعراب تلاشهاي زيادي صورت گرفت که زبان فارسي دوباره شکوفا شود؛ و اين کار از طريق ترجمه از زبانهاي ديگر صورت گرفت.

    ترجمه وادي تبادل افکار و مستعد پيشرفت است، اما آثاري که از ما به زبانهاي ديگر ترجمه شده، تاثير فراواني در فرهنگها داشته‌اند. مانند نوشته " پائولوکوئيلو" با نام کيمياگر، که کپي از مثنوي مولوي با عنوان "حکايت آن دو تن که خواب ديدند " است. ترجمه، تاثير به سزايي بر فرهنگ و ادب سرزمين ما داشته و مسلما اين تاثير متقابل بوده است.
    مسلما ترجمه در فرهنگ و ادب سرزمين ما تاثيرگذار بوده است، اما اگر تنها به ترجمه اکتفا کرده، به پيشرفت آثار داخلي توجهي نداشته باشيم، قطعا ادبيات ما لطمه خواهد ديد.

    به همان اندازه که ما در شعر پيشرفت داشته‌ايم، در ادبيات داستاني بسيار ضعيف عمل کرده‌ايم. از زماني که سخن پديد آمد ترجمه نيز به وجود آمد. زيرا همان چيزهايي که به صورت گفتار بيان مي‌شود خود نوعي ترجمه است؛ و کل پيشرفت بشر از نظر علمي، ادبي و ... به وسيله ترجمه بوده است.

    ما بايد "جوانان اهل قلم" را براي خلق آثار ادبي تربيت کنيم. چراکه بيشتر آثار موجود در بازار کتاب آثار ترجمه شده است تا تاليفي؛ و اين امر به ضرر ادبيات ماست.
    اگر مترجم مولف باشد قطعا تاثير بهتري در آثار ترجمه شده خواهد داشت. مترجم خود به نوعي مولف است. چرا که در کار خود ذوق نيز به کار مي‌برد. البته شايد خلاقيت مولف را نداشته باشد؛ اما مترجمي که در اثر خود خلاقيت را نيز به کار برد موفق‌تر است.

    روش تدريس مترجمي در دانشگاهها بسيار ضعيف است. به طوري که تنها يک متن به ما داده شده، مي‌گويند آن را ترجمه کنيد، در صورتي که به اين صورت تنها کليشه‌اي پيش خواهيم رفت؛ و هيچ چيز اصولي را آموزش نمي‌دهند. بايد مترجمان جوان را تشويق به خواندن کرد. درصورتي که سيستم در دانشگاهها بيشتر سيستم مدرسه‌اي است؛ و دانشجويان تنها آن چيزي را که آموزش داده مي شود ياد مي‌گيرند و تلاشي بيشتر براي آموختن ندارند.

    مثلا اگرشصت فارغ التحصيل دردانشگاه در رشته ترجمه باشد، يک مترجم هم در آنها نيست. چون آن طور که بايد، تربيت نشده‌اند. خود دانشگاهها هم تلاشي در اين زمينه ندارند. چرا که از دبستان اين طور تربيت مي‌شويم که هر چقدر به ما ياد مي‌دهند ياد بگيريم. البته در دانشگاه اساتيد مجربي نيز داريم؛ اما براي ترجمه بايد از تجربه مترجمان با تجربه استفاده شود؛ که متاسفانه اين طور نيست.

    يکي از ايرادهاي مترجمين ما اين است که هر متني که دلشان مي‌خواهد ترجمه مي‌کنند. در صورتي که هر مترجم بايد در يک زمينه فعاليت کند. که البته تا اندازه‌اي رعايت مي شود. چرا که متون قديمي متخصصان خود را مي‌خواهد. مثلا در زبان فرانسه متون مربوط به قرن شانزدهم با متون قرن بيستم متفاوت است. يا در ايران متنهاي زمان سعدي با امروز تفاوت دارد. در نتيجه کسي که مي‌خواهد ترجمه کند بايد در آن زمينه مطالعه داشته باشد و توجه کند که حتي آهنگ ترجمه قديمي را بتواند برگرداند.

    ما به ترجمه وابسته‌ايم؛ و اين مسئله به زمان گذشته و يا حال باز نمي گردد، بلکه در تمام زمينه‌ها، اعم از فرهنگي، علمي، اجتماعي و .. به ترجمه نيازمنديم.

    درسالهاي اخيرترجمه درخشان کم داريم
    " کامران فاني" کتابشناس و مترجم برجسته آثار ادبيات داستاني را بيشتر با آثاري که از چخوف به فارسي برگردانده مي‌شناسند. بي‌شک او يکي از کساني است که بعد از سالها کار در مؤسسات بزرگ نشر مانند اميرکبير، فرانکلين و بنگاه ترجمه و نشر کتاب کوله باري از تجربه اندوخته که به کار امروز ما مي‌آيد. از اين گذشته با نگاهي به آثاري که او در بيش از سي و پنج سال فعاليت فرهنگي خود به دست چاپ سپرده است مي‌توان اذعان کرد که او يکي از صلاحيتدارترين کساني است که مي‌تواند در مورد ترجمه و فنون آن سخن بگويد.

    " ترجمه، ديدگاهها و نظريه‌هاي جديد را وارد زبان مي‌کند و از جنبه‌هاي مختلف ادبي، علمي، هنري و فلسفي بر فرهنگ و ادب سرزمين‌ها تاثير مي‌گذارد. ترجمه به مخاطب خود اطلاعات بسياري در زمينه‌هاي مختلف مي‌افزايد و او را با نظريه‌هاي نوين، متون علمي و آثار ادبي آشنا خواهد کرد. بنابراين نقش ترجمه در بسياري از زمينه‌ها بخصوص حوزه‌هاي علمي و فلسفي بسيار سنگين‌تر و پر بارتر از نقش توليد دانش يا توليد نظريه و خلق اثر ادبي در داخل بوده است. در نتيجه تأثير ترجمه بر فرهنگ و ادب سرزمين ما انکارناپذير و عظيم است. "
    او مي افزايد: " ترجمه در حوزه‌هايي خود، نوعي "خلق" است. به دليل اينکه اساسا کارکردن با زبان وقتي فراتر از حوزه کارکرد زبان روزمره است خود توليد هنري و يک خلاقيت به شمار مي رود. مترجم اگر روح اثر را درک نکند، اگر زبان ويژه کار را در خود دروني نکند و اگر به معناهايي که اثر هنري مي‌خواهد منتقل کند آشنا نباشد و صرفا زبان مبدا يا مقصد را بداند، نمي‌تواند مترجم موفقي باشد. او بايد بداند که درگذر از زبان مبدا به مقصد مجاز به چه تغيير و تبديلي در زبان است که بتواند به درستي فکر را منتقل کند؛ و چه کار بايد کرد که ترجمه لفظ به لفظ به کار لطمه نزند و روح اثر را از بين نبرد. "

    وي از دانشگاههاي هم گله دارد: "محصول کار در دانشگاه ترجمه، مترجماني است که آثاري را وارد توليد فرهنگي خواننده مي‌کنند که او را عصبي و دچار سردرگمي مي‌کنند. استنباط من اين است يک جاي کار مي‌لنگد. ما در حوزه ترجمه مشکلات فراواني داريم. البته ترجمه‌هاي بسيار قوي هم داريم که همسنگ با اثر اوليه و درخشان هستند؛ اما تعدادشان بسيار کم است. ترجمه‌هاي عظيمي داريم که علاوه بر زبان بد، محتوا را تغيير داده و خواننده را سردرگم کرده اند، بنابراين در اين حوزه مشکلات فراواني وجود دارد و به استنباط من ما بيشتر در حوزه کار عملي ضعف داريم".

    او در مورد ترجمه خوب مي گويد: "ترجمه خوب، ترجمه‌اي است که در مقابل هر واژه، واژه‌اي درست را گذاشته باشد البته ممکن است که اين ترجمه درست به متن علمي پاسخ خوبي دهد اما به متن ادبي يا هنري پاسخي درست نمي دهد بنابراين ترجمه مناسب، از نظر من ترجمه‌اي است که درحين گذر از زبان اول به زبان دوم و ضمن دستيابي به مناسب‌ترين زبان در بطن زبان مقصد ، روح اثر فداي معادل يابي‌هاي دقيق نشده باشد. در رابطه با نيازهاي فرهنگي در شرايط کنوني جامعه امروز اظهار داشت: نيازهاي فرهنگي ما از راه ترجمه در وهله اول در حوزه‌هاي علمي و نظريه است و من هيچ حوزه‌اي را از اين مسئله مستثني نمي‌دانم اما براي اين که توازني بين اجزاي مختلف روح و انديشه ما برقرار شود گمان مي‌کنم درحوزه‌هاي علوم جديد و نحله‌هاي جديد فلسفي جاي خالي بيشتري احساس مي‌شود".

    ترجمه‌هايي که به لحاظ رسايي کلام و انتقال مفاهيم و تاثيرگذاري به زبان مبدا و از سوي ديگر به لحاظ ساختاري به زبان مقصد وفادار بوده اند، باعث غناي فرهنگ و ادب ما شده‌اند و بر آگاهي جامعه و آشنايي با فرهنگ ملل گوناگون افزوده‌اند. ترجمه‌هايي که بدون توجه به امکانات زبان فارسي، دچار گرته برداري شده اند، درزبان فارسي خدشه‌هاي جبران ناپذيري ايجاد کرده‌اند. به طورمثال، گاهي ترجمه لفظ به لفظ اصلاحات، باعث ورود عباراتي نادرست به زبان فارسي شده و از سوي ديگر، بسياري از افعال و واژه‌هاي موجود در زبان فارسي منسوخ مانده اند، زيرا به درستي از آنها استفاده نشده است".

    وي در مورد اينکه امکان اين مسئله وجود دارد که مترجم با صاحب اثر در يک سطح باشد گفت: " اگر مترجمي از لحاظ خلق آثارادبي هم طراز نويسنده باشد، توانايي ارائه ترجمه دقيق‌تر و استادانه تري را دارد؛ اما به گمان من اين موضوع براي ارائه ترجمه خوب امري ضروري نيست، يعني مترجمي که ادبيات را بشناسد و به آن علاقه داشته باشد نيز، مي‌تواند در ترجمه آثار ادبي موفق باشد اما براي اين امر خلاقيت و ابتکارعمل هم لازم است. به طور معمول، از عبارت "ترجمه درست" استفاده نمي‌کنم، چون انتقال کامل مفاهيم و حفظ سبک و تاثيرگذاري متن، به دليل عدم تطابق کامل دو زبان امکان‌پذير نيست. اگر چنين مي‌بود، بايد ترجمه افراد مختلف از يک متن يکسان مي‌شد اما در عمل مي‌بينيم که به ويژه در ترجمه متون ادبي، چنين نيست".

    وي در پايان مي‌گويد: " در هيچ دوره‌اي نمي‌توان گفت که نياز جامعه به چه آثاري بيشتر يا کمتر است زيرا جامعه از مجموعه افرادي به وجود مي‌آيد که نيازها و سليقه‌هاي گوناگوني دارند. در نتيجه براي پويايي جامعه که حاصل پويايي تک تک افراد آن جامعه است، لازم است که هميشه در همه زمينه‌ها (علمي، ادبي، اجتماعي، اقتصادي و ...) آثار گوناگوني ترجمه و در بازار کتاب عرضه شود".

    منبع: iricap.com
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile
صبر کنید ..
X