اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

نکته ها و ناگفته های ترجمه

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • #16
    Evening, even, eve


    evening چه زمانی از شبانه روز است؟ فرقِ آن با night چیست؟ evening راغالباً «غروب» و گاهی «شب» ترجمه می کنند. آیا این معادلها درست است؟

    Evening زمانی از شبانه روزاست بینِ پایانِ بعدازظهر و وقتِ خواب. وقتِ خواب ازحدودِ۱۰ شب، به حسابِ ما ایرانیها، شروع می شود که محدوده night را در بر می گیرد. در انگلیسی بعد از ساعتِ شش بعدازظهر برایِ سلام از good evening استفاده می کنند و good night غالباً برای خداحافظی آن هم هنگام خواب و حدودِ ساعت دهِ شب به بعد به وقتِ ما به کار می رود. بنابراین evening به معانیِ زیر است: عصر، غروب، مغرب، سرِشب، آغازِشب، شب، شام، شامگاه.

    عصر

    Evening paper روزنامه عصر

    مغرب، غروب

    evening prayer نمازِمغرب
    evening naval twilight غروبِ دریایی
    eventide غروب
    evenfall غروب

    واژه هایِ مربوط به بعد از تاریک شدنِ هوا و تا اواسطِ شبِ ما

    theatre evening شبِ تئاتر
    music evening شبِ موسیقی
    poetry (-reciting) evening شبِ شعر
    evening dress لباس شب
    evening classes کلاسهایِ شبانه
    evening institute کلاسِ شبانه

    واژه های مربوط به دیر وقتِ شب و معمولاً بعد از حدودِ دهِ شبِ ما

    wedding night شبِ زفاف
    night walker شبگرد، خوابگرد
    evening shift نوبتِ کاریِ شب
    night watch شبگرد،پاسِ شب
    night cap شب کلاه

    شام، شامگاه

    military evening شفقِ شامگاهی
    evening prayer نمازِشام، سرودِ شامگاه
    evening parade مراسمِ شامگاه، شامگاه، رژه شامگاه
    eventide شامگاه

    مثالهایی از ترجمه فارسی به انگلیسی

    … When he come home from work in the evenings, …
    واشینگتن هم که بودم گاهی اتّفاق می افتاد که عصرها که از کار برمی گشت غر می زد که سیاهها دارند کارمان را از دستمان درمی آورند.
    (جلال آل احمد J. Wilks 1997; 158;۱۳۵۶:۸۰ )

    I was afraid if I come in the evening , you’d be out.l
    ترسیدم عصر بیایم، ازخانه بیرون رفته باشید.
    (سیمین دانشور F. Lewis 1997; 126;۱۳۶۲:۹۸ )

    That very evening he asked for my hand formally, at the dinner table.l
    همان شب ازم خواستگاری کرد. رسماً و سرِ میز شام.
    (جلال آل احمد J. Wilks 1997; 158;۱۳۵۶:۷۲ )

    Things really took off after that evening.l
    اوّل دعوتم کرد به یک نمایشگاهِ نقّاشی ... بعدم با ماشین خودش برمان گرداند خانه ... خوب معلوم است دیگر. از همان شب کار رو به راه شد.
    (همانها ۷۱;158)

    At dinner that evening , I talked the matter over with my grand mother …l
    من هم سرِ شام همان روز همین مطالب را برایِ مادربزرگم تعریف کرده بودم که کلافه شد.
    (همانها ۷۹_۸۱ ;165)

    شبی درجزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد و همه شب نیارمید از سخنهایِ پریشان گفتن.
    On evening in the oasis of Kish, he took me into his apartment and talking all night …l
    (E. Rehatsek 2004: 3901)

    As night fell, Mr Samadi shut the door of his room…l
    سرِ شب آقای صمدی دراتاقش را بست. چراغ دستی را برداشت و همراه محمود رفت خانه قنبری.
    (هوشنگ مرادیِ کرمانی T. Roohi 2002:17; 1381:17)
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

    نظر


    • #17
      It’s about to rain.l
      دارد باران می آید.
      این ترجمه با توضیح خودتون و معنای جمله انگلیسی، دست کم از نظر من، جور در نمیاد.
      Man hands on misery to man" Larkin"

      نظر


      • #18
        نوشته اصلی توسط l3lack-light نمایش پست ها
        این ترجمه با توضیح خودتون و معنای جمله انگلیسی، دست کم از نظر من، جور در نمیاد.
        سلام دوست عزیز!
        ممنون از دقت نظر شما.

        مطالب این بخش، همانطور که در اولین مطلب این بخش اشاره شده، توسط استاد میناباد نگاشته شده و ما نیز بدون دخل و تصرف آن را ارائه کردیم.

        من نیز با نظر شما موافقم، شاید بهتر بود گفته می شد: "دارد باران می گیرد. " چنانکه در دیکشنری آکسفورد هم در مورد be about to do sth گفته شده:
        to be close to doing sth; to be going to do sth very soon
        گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
        اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


        Webitsa.com
        Linkedin Profile

        نظر


        • #19
          نوشته اصلی توسط A.m.ir نمایش پست ها
          ساختارِ be about to به اضافه يك مصدر درآموزش زبان انگليسی «در شرف وقوع بودن يا در آستانه اتّفاق افتادنِ عملی» را نشان مي دهد. اين مفهوم را با ساختارِ on the verge of یا at/on the point of به اضافه صورت –ing دارِ فعل نيز می توان بيان كرد.

          معادلهايِ عمده آن در فارسي عبارتند از:

          ۱) در شرف _، در آستانه _، در دمِ _، در كارِ _ به اضافه فعل بودن. عنصر بعد از «در شرف _» و امثال آن، مصدر ياكلمه ای است كه بر عمل دلالت مي كند.

          The train was about to leave.l
          قطار در آستانه / در شرف حركت بود.
          The sun was about to set.l
          خورشيد در كارِ غروب بود.
          The suspects admitted being about to commit a crime.l
          اين مظنونان اعتراف كردند كه در آستانه ارتكاب به جنايتي بودند.
          And … the sun sank low … and as if about to go out suddenly …l
          عاقبت خورشيد ... پايين افتاد و چنان كه گويي ناگهان در كارِ رفتن باشد ...
          صالح حسيني ۳۱ :۱۳۸۰ J . Conrad 1988: 8 ;

          ۲) زمانِ ملموس يا ناتمام. متناسب با مفهومِ جمله انگليسی می توان از حال يا گذشته ملموس استفاده كرد . در اين ساختار فعل معينِ «داشتن» پيش از فعلِ اصلی می آيد و هر دو فعل ، يعنی هم فعلِ معين و هم فعلِ اصلی، صرف می شوند مثلاً داشتم می رفتم، دارند می روند، از شادی دلش می خواست پر بگيرد، دلش آشوب بود مي خواست بالا بياورد، از زور خجالت مي خواستم به زمين بروم.

          I was about to laugh, but I saw that the fellow was not the one to make jokes…l
          خواستم بخندم، ديدم يارو شوخی سرش نمی شود و راستی مثل اين است كه حرفهايش هم پر بی پروپا نيست .
          محمد علي جمالزاده ۴ H . Moayyed and P. Sparachman 1997: 34; ۱۳۷۹ :۱.

          I was about to cover my privates, but realizing that my ancestor, the prophet Adam, wouldn’t even have bothered to cover up in this place …l
          خواستم سترعورتی كرده باشم، ديدم جدم حضرت آدم هم در اينجا از سترِ عورت كردن صرف نظر می كرد.
          محمد علی جمالزاده H . Moayyed and P. Sparachman 1997: 33; ۱۳۷۹ : ۱ .۳

          We shall have to put our best foot forward if we are to reach London tonight.l
          اگر می خواهيم امشب به لندن برسيم، بايد در اسرعِ وقت حركت كنيم.
          محمد تقی فرامرزی ۱۳۶۳:۱۱۴

          Advice to persons about to marry_ “Don’t”.l
          يك توصيه به كسانی كه مي خواهند ازدواج كنند : نكنيد!
          رضی خدا دادی ۱۳۸۴:۳۹

          ساختارِ « تازه + داشتن » هم از جمله معادلهايِ آن است.

          I was about to fall asleep.l
          تازه داشت پشت چشمم گرم می شد.
          شاپور اردشيرجی۴۴۳ :۱۳۵۱

          ۳) نزديك بود _، كم مانده بود _، عن قريب (در مفهوم محاوره ايِ آن )، چيزي نمانده بود _ . همگی اين ساختارها بر قصدی كه جامه عمل نپوشيده و تحقق نيافته است دلالت می كنند.

          . . . Haji’s about to suffocate . . .
          می گويند يك بار سرِ نماز، حاجی سر می گذارد به سجده. خانم كوچك بالش مي گذارد رويِ سرِ حاجی و رويِ بالش مي نشيند، نزديك بوده حاجي خفه بشود ...
          سيمين دانشور ۹۷ F. Lewis 1977; ۱۳۶۲ :

          He was at the point of finishing the exercises.l
          چيزی نمانده بود كه تمرينها را تمام كند.
          Freeman was about to cry.l
          فريمن كم مانده بود كه گريه كند.
          He was about to hit me.l
          نزديك بود مرا بزند.

          معادلهای ديگر اين ساختارها پربسامد نيستند . (در پايينْ برخی از مثالهای فارسی، جمله انگليسيِِ معادلی در پيكره نگارنده ندارند .)

          _قصد كاری را داشتن، سرِ كاری را داشتن
          I am about to be married – and of course in all the misery of a man in pursuit of happiness.l
          من قصد ازدواج دارم و به همين دليل گرفتارِ بدبختيِ آدمی هستم كه در پيِ خوشبختی است.
          رضي خدادادی۳۰ :۱۳۸۴
          اگر سرِ اين كار داری ، برخيز و قصد راه كن؛ نی زاد برگير و نه همراه آگاه كن.
          خواجه عبدالله انصاری ۲۹

          _ در پيش بودن (= به زودی و اقع شدن ، عن قريب روی دادن): كار خيري در پيش است، اگر مجلس ترحيمی در پيش بود او خبرش را به شما می داد.

          _ در پيش داشتن (= طرح كاری را ريختن، انجام دادنِ كاری را برايِ آينده نزديك در نظر داشتن ): شنيده ام امر خيری در پيش داريد.

          _ حالاست كه ( = به زودی ، عن قريب) : شوره از رفتن دختر آتشی شده و ديده حالاست كه همه همولايتی ها به ريشش بخندند ، به اش وصله دزدی چسبانده.

          _ پا به _، دمِ _ اين ساختارها معادل دقيقِ at/on the point of و on the verge of هستند، گرچه تفاوت آنها با be aboutتنها در ساختارِ دستوری است. دسته اول گروه اسمی و ساختارِ دوم گروه فعلی است.
          مثالها : پا به بخت، دمِ بخت ، پا به زا (= نزديك زايمان ، در شرف وضعِ حمل) ، پا به ماه (= نزديك به زايمان) ، پا به گور (= نزديك به مرگ ، كه چيزی به پايان عمرش نمانده باشد ). تعريف های اصطلاحات و نيز مثالهای فارسيِ بي منبع از ابوالحسن نجفی ۱۳۷۸نقل شده است.

          _ رو به سوی چيزی بودن / رفتن (= پيش رفتن به سوی چيزی ، هر دم نزديك شدن به چيزی ): هوا رو به سردی بود، هوا رو به تاريكی می رفت، رو به مرگ می رفتم، رو به مرگ هستی.

          ساختارِ be about to دو كاربرد ديگر نيز دارد : (۱) عمل يا توافقی كه قرار بود يا قرار است در آينده اتّفاق بيفتد، يا سرنوشت محتوم چنين بود و (۲) دستور دادن بزر گتر به كوچك تر يا والدين به فرزندان يا دستورالعمل در اطّلاعيه ها و شيوه مصرف دارو يا كار با دستگاه و وسيله و ابزار.
          من از نوشته هاتون خیلی استفاده کردم.ممنون

          نظر


          • #20
            چندمعنایی و واژه های متشابه در متنِ ترجمه شده

            چند معنایی و واژه های متشابه درمتنِ ترجمه شده مسئله چند معنایی و واژه های متشابه فقط درمتنِ اصلی نیست كه سببِ ابهام و سردرگمی خواننده می شود. ممكن است این مشكلات درمتنِ اصلی وجود نداشته باشند، ولی در ترجمه پیش بیایند و در برابرِ مترجم وخواننده قد علم كنند.

            چند معنایی حالتی است كه در آن واژه ای واحد بیش از یك معنا داشته باشد مانند شیر كه درمعانی زیر به كارمی رود : (۱) نوعی حیوانِ وحشی، (۲)وسیله ای برای باز و بسته كردن جریانِ مایعات یا گازها، (۳) مایعِ ترشّح شونده ازغده های پستانِ حیوانات پستاندارِ ماده برای تغذیه نوزادانشان، (۴) یك طرف سكّه كه دارای تصویر است، (۵) و آدمِ شجاع ونترس.

            واژه های متشابه بر دو نوع اند: الف) واژه های هم آوا مانند غذا، قضا، غزا و ب) واژه های هم نویسه مانند گرد كه با تلفّظ های زیر به معانی متفاوت به كار می روند: gord ، gerd ،gard.

            ابهامات ناشی از چند معنایی و واژه های متشابه درترجمه را می توان در مرحله ویرایش و بازخوانی متنِ ترجمه شده دریافت و آنها را رفع كرد. در این موارد می توان از ترفندهای زیراستفاده كرد:
            (۱)استفاده از مترادف های واژه یا تركیبِ مشكل آفرین، به شرطی كه تغییرِ معنایی و سبكی و كاربردی پیش نیاید،
            (۲)تغییر ساختارِ دستوری و استفاده از ساختارِ نحوی دیگر، باز هم به شرطی كه تغییرِ معنایی و سبكی و كاربردی پیش نیاید.

            در متنی مربوط به فهرست نویسی و كتابشناسی به راحتی نمی توان در همه جا از واژه فهرست استفاده كرد، چون این واژه درچنین متنی دست كم سه معادل انگلیسی دارد:
            Catalog (هم به صورت اسم و هم به صورت فعل)
            list (هم به صورت اسم و هم به صورت فعل)
            Table of contents

            All kidneys
            كلیه كلیه ها (می توان گفت: تمامِ كلیه ها، همه كلیه ها)

            One of these copies is in naskh script.l
            یكی از این نسخ به خط نسخ است. (این جمله را می توان به این شكل بازنویسی كرد: یكی از این نسخه ها/ دست نویس ها به خطِّ نَسخ است.)

            «سوسک آبی» در یك متنِ زیست شناسی ابهام دارد: آیا رنگ این حیوان آبی است یا این حیوان در آب زندگی می كند؟ سوسك آبی دریك متنِ زیست شناسی در برابرِ water beetle آمده بود كه تقریباً اكثرِ دانشجویان آن را معادلِ blue beetle گرفته بودند. در این موارد می توان به جای واژه چندمعنایی «آبی»، از واژه «آبزی» استفاده كرد. كاربرد «آبی» درمتونِ شیمی ممكن است در مواردی مشكل آفرین باشد، زیرا این واژه هم به معنای رنگ است و هم درمقابل تركیبات و واژه هایی كه از aqua- و صورتهای مختلف آن ساخته شده اند به كار می رود.

            Despite the existence of strict calligraphic cannon
            با وجود وجود قواعد و قوانینِ سخت خوشنویسی← به علی رغمِ/ به رغمِ وجود…

            A single unit
            واحد واحدی/ یك واحد واحد← یك واحد مجزّا،
            واحدی مستقل/ واحدی جداگانه/ یك واحد اختصاصی
            گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
            اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


            Webitsa.com
            Linkedin Profile

            نظر


            • #21
              « به عنوانِ » زايد

              هر واژه ای از مجموعه ای از عناصرِ معنايی يا مؤلّفه هايی تشكيل می شود كه هنگام استفاده يا خواندن يا شنيدنِ آنها، اين مؤلّفه ها خود به خود به ذهن متبادر می شود . واژه as در فعل هايی مانند known, consider, regard به همان معنای « به عنوان » است . اما معادل های اين فعل های انگليسی همراه با as، در فارسی نيازی به ساختارِ « به عنوان » ندارند . به عبارت ديگر ، فعلهایی نظيرِ به حساب آوردن، به شمار رفتن، به شمار آوردن، تلقّی كردن، پنداشتن، انگاشتن، قلمداد كردن، شمردن، محسوب كردن، فرض كردن و ... خود مؤلّفه معناييِ « به عنوانِ » را در خود دارند. بنابراین، هنگامِ استفاده از اين فعل ها در مقابلِ regard as يا known as و جز آن، آوردنِ ساختارِ « به عنوان » زايد و اضافي است و نوشته را ترجمه گون مي سازد.

              I regard it as one of my masterpieces.l
              ترجمه گون: آن را به عنوانِ يكی از شاهكارهايم مي دانم.
              درست: آن را يكی از شاهكارهايم مي دانم.

              Parents were still regarded as being responsible for the control of their children.l
              ترجمه گون :والدين را هنوز به عنوان مسئولِ كنترلِ فرزندانشان تلقّی می كردند.
              درست: والدين را هنوز مسئولِ كنترل فرزندانشان تلقّی مي كردند.
              گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
              اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


              Webitsa.com
              Linkedin Profile

              نظر


              • #22
                قيد زمان + for

                حرف اضافه در واقع معنا و كاربردش را از متنی كه در آن به كار رفته است می گيرد. برای ترجمه حروف اضافه ابتدا بايد نقش و كاربردش را در جمله تشخيص داد و سپس معنای آن را به گونه ای كه در زبانِ مقصد رايج و متداول و طبيعي است انتقال داد. يكی از نقش های حرف اضافه for اين است كه مدت زمانِ انجامِ عملی را نشان می دهد. در اين صورت، يك قيد زمان بعد از آن قرار می گيرد. مترجمانِ ناشی و ترجمه آموزان غالباً for را به « برای » ترجمه مي كنند و سپس قيد زمان را می آورند، در حالی كه در زبانِ فارسی خود عبارت قيدی برای نشان دادن مدت زمان كافی است. از سوی ديگر، از « به مدت » هم می توان استفاده كرد.
                ترجمه for centuries به « برای قرنها » در زبانِ فارسی رايج نيست و بايد گفت : « قرنها ».

                The weather had been bad for several days.l
                چند روز بود كه هوا بد بود. ( نه « هوا براي چند روز بد بود» )

                For years Mary was unable to find a job.l
                مری چند سال نتوانست كار پيدا كند.

                We talked for a while.l
                چند لحظه حرف زدیم.

                I am going away for a few days.l
                چند روز نيستم.

                I have known him for a long time.l
                خيلی وقت است كه می شناسمش / مدت مديدی است كه او را مي شناسم.

                This money does not last for ever.l
                اين پول تا ابد دوام نخواهد داشت.

                “For fifteen years, fledgling and bird, I’ve flown this country”, said the eagle, “and I assure you there is no such thing as air crystallizing.l
                (James Thurber 1972: 298)
                يازده سال است، چه آن وقت كه جوجه بودم و چه وقتی كه پرنده كاملی شدم، در اين منطقه پرواز كرده ام ... خاطرتان جمع باشد كه يك چنين چيزی در كار نيست كه هوا شيشه ای بشود.
                گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                Webitsa.com
                Linkedin Profile

                نظر


                • #23
                  The fact that, the fact is that

                  مترجمان ناشی یا راحت طلبی که نه به فرهنگ تک زبانه یا دوزبانه مراجعه می کنند و نه به متن اصلی و زبان فارسی اعتنایی دارند، غالبا the fact that و the fact is that را به «حقیقت این است»، «این حقیقت که» و مانند آن بر می گردانند. اما این عبارت معادل های درست گوناگون دیگری در فارسی دارد.

                  جالب است بدانید که عده ای از دستور نویسان انگلیسی عبارت the fact that را حشو می دانند و پیشنهاد می کنند که فقط از that استفاده شود.

                  I’m surprised by the fact that the report is incomplete =>  I’m surprised that the report is incomplete.l
                  (N. Foster 2004: 84)

                  این عبارت را، جز هنگامی که در اول جمله می آید، معمولا می توان به that تقلیل داد.

                  We were not certain of the fact that he was coming.l => … that he was coming.l

                  He should have been told of the fact that deductions can be made for medical expenses. => … told that deductions …l
                  (M. Nurnberg 1972: 118)

                  مدل های زیر را از منابع گوناگونی که نام برخی از آنها آمده است به دست آورده ام.

                  the fact is that
                  قدر مسلم این است که، حقیقت امر این است که، چیزی که هست، این که، این امر که
                  (شاپور اردشیر جی 400: 1351)

                  despite the fact that
                  با وجود این که، با این که

                  In view of the fact that
                  نظر به این که، با توجه به این که

                  not mention the fact that
                  حالا بگذریم از این که
                  (شاپور اردشیر جی 437: 1351)

                  The fact of the matter is that
                  حقیقت مطلب / امر این است که

                  The fact that I’ve got to return to the office in the middle of my holiday takes the gilt off the gingerbread.l
                  همین که مجبورم در نیمه تعطیلاتم به اداره ام برگردم، تعطیلات را کوفتم می کند.
                  (محمد تقی فرامرزی 20-119 : 1363)

                  We may take heart from the fact that the illness isn’t getting any worse.l
                  به این علت می توانیم امیدوار باشیم که بیماری وخیم تر نمی شود.
                  (همو 140)

                  This tradition, combined with the fact that its trade was with the East, gave it an independence of Rome…l
                  این سنت، به اضافه این امر که تجارت ونیس با شرق صورت می گرفت، به این شهر استقلالی داده بود که ...
                  ( نجف دریابندری B. Russel 1961: 484 ; 1373 :686 )
                   
                  Is it not a fact that we are all human beings?l
                  مگر نه این است که ما همه انسانیم؟
                  (شاپور اردشیر جی 482: 1351)

                  بنابراین، با توجه به معادل ها و مثال های بالا the fact that و the fact is that را می توان به دو گونه ترجمه کرد. 1- با استاده از معادل هایی که در اینجا و در فرهنگ آمده، و 2- با توجه و دقت در متن و بافت و موقعیت جمله که در هر مورد معادل خاص خود را می طلبد.


                  گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                  اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                  Webitsa.com
                  Linkedin Profile

                  نظر


                  • #24
                    happy, happiness

                    happiness, happy نیز از مواردی است که مترجمان را افسون زده معنای اول می کند. از آنجا که اولین معنای happy «شاد و خوشحال» است، برخی از مترجمان نیز به همین مفهوم و مترادف های آن بسنده می کنند و به بافت و متن توجه نمی کنند تا ببینند آیا می توان از معانی دیگری نیز استفاده کرد یا نه. در فیلم های دوبله شده می بینیم که کسی از دوستش می پرسد: «با زنت خوشحال هستی؟» در حالی که منظورش این است که «آیا از ازدواجت راضی هستی و خوشبخت و سعادتمندی یا نه» اگر مخاطب زن باشد حتی می توان از او پرسید: «آیا سفید بخت هستی؟» بنابراین، این واژه ها در مواردی به معنای خوشبخت و سعادتمند و سفیدبختی و خوشبختی و سعادت و دلخوشی است.

                    He thought that happiness consisted in a state of modest prosperity…l
                    (A. Hauser 1962: 117-8)
                    سعادت را در رفاه بالنسبه مکفی ... می دید ...
                    (ابراهیم یونسی 1377:1061)
                    فکر می کرد که خوشبختی عبارت است از مختصری رفاه ...
                    (امین موید 1372:280)

                    What earth do I need a promotion for? When I’m not happy, what good would a promotion do me?l
                    (C. Amir-Mokri and P. Losensky 1997: 388)
                    گرید و [ارتقای اداری را] می خوام واسه سر قبر بابام؟ آخه وقتی دلخوشی نیست، به چه دردی می خوره؟
                    (فریدون تنکابنی 1356:31)

                    The island had the air of a little paradise, newly created, all fresh and dewy in the dawn, stocked with everything needful for the comfort and happiness of man.l
                    جزیره حال و هوای بهشت کوچکی را داشت که تازه خلق شده بود؛ در سحرگاهانش همه چیز تر و تازه و شبنم پوش بود، و سرشار بود از هر چیز لازم برای راحتی و سعادت انسان.
                    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                    Webitsa.com
                    Linkedin Profile

                    نظر


                    • #25
                      Hyphenated America

                      هر فردی می تواند، هم ملیت خود را حفظ کند و چون به آمریکا مهاجرت می کند، می تواند ملیت آمریکایی را هم بپذیرد. لفظ Americo، American، Amer-l با اسم دیگری می آید و تعلق ان اسم را به آمریکا و نیز ان اسم می رساند. معمولا در این ترکیب American و مترادف های آن در آغاز می آیند. این ترکیب صفت می سازد. صفتی که بدین ترتیب به دست می آید بر کسی یا چیزی دلالت می کند که به آن دو سرزمین متعلق است و نشانی از آنها در خود دارد. اگر این صفت به شخص دلالت کند، « -تبار » به نام دوم اضافه می شود و در غیر این صورت، از پسوند نسبی « -ی » استفاده می شود.

                      Amerasian
                      آمریکایی آسیایی تبار؛ آمریکایی-آسیایی

                      Amerasian-Spanish
                      آمریکایی اسپانیایی تبار؛ آمریکایی اسپانیایی

                      American-Iranian
                      آمریکایی ایرانی تبار؛ آمریکایی-ایرانی

                      Americo-German
                      آمریکایی آلمانی تبار؛ آمریکایی-آلمانی

                      African-American
                      آمریکایی آفریقایی تبار؛ آمریکایی-آفریقایی

                      Russian-American
                      آمریکایی روسی تبار؛ آمریکایی-روسی
                      گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                      اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                      Webitsa.com
                      Linkedin Profile

                      نظر


                      • #26
                        Keep doing something, continue to do something

                        فعل های Keep doing something, continue to do something به این معناست که کاری بارها و بارها انجام می گیرد و غالبا شخص نمی تواند نقشی در تداوم آن داشته باشد. اولین معادلی که به ذهن می رسد «کاری را ادامه دادن» است:

                        حتی اگر کسی مرا نچیند، من پژمرده می شوم؛ تو شکوفه دادن خود را ادامه می دهی.
                        (علی اصغر حلبی، افسانه های ازوپ 1373:196)

                        اگر مترجم از معادل های فراوان این افعال استفاده کند، دچار فقر واژگانی و یکنواختی واژگان نمی شود. به جای «کاری را دادمه دادن» می توان از فعل های دیگر، ساختار های زبانی دیگر مثلا قید و فرآیندهایی مانند تکرار استفاده کرد.

                        - دنبال چیزی را گرفتن = ادامه دادن چیزی را: اگر دنبال درس را گرفته بود حالا کار من لنگ نبود، مِس مِس می کرد که شاید مادرم دنبال حرفش را بگیرد و پا در میانی کند.
                        (ابوالحسن نجفی 1378)

                        - دنباله چیزی را کشیدن = چیزی را ادامه دادن، دنبال کردن: پاشو کاری بکن. باز دنباله حرف را می کشد و بدتر می شود.
                        (همو)

                        - گرم چیزی بودن
                        Night and day I kept singing-humming and thrumming.l
                        شبانه روز گرم آوازم، می نوازم و زمزمه می کنم.
                        (سعید سعیدپور، کارل سندبرگ 1384:2201)

                        - بودن (زبان گفتاری و عامیانه) = همچنان ادامه داشتن: این قضایا بود تا بی حجابی شروع شد.
                        (در این معنی گاهی فعل به صورت مکرر به کار می رود): این قضایا بود و بود و بود تا داستان وین و آن مرد که پیش آمد.

                        - حالا + فعل نهی + کِی + فعل امر (نوعی ساخت کلام که دلالت بر تکرار پیاپی می کند): دست مرا گرفت و حالا نبوس کی ببوس، این را گفت و حالا نزن کی بزن، خوب از پس دزده برآمد.

                        - فعل استمراری
                        کوکب هم غر می زد و خودش را می خورد و رحمت، پای پریموس، روی یک زانو نشسته بود و گوش به زنگ داشت و از زیر چشم، نوبتی ها را می پایید.
                        Kawkab continued grumbling and fretting ... l
                        (محمود دولت آبادی P.Losensky 1997:459)

                        - فرآیند تکرار فعل = تکرار فعل استمرار و تداوم عمل را می رساند.
                        I kept running till ... l
                        دویدم و دویدم تا ...
                        نیز نگاه کنید به بودن.

                        - آن قدر، این قدر
                        Don’t keep on asking silly questions.l
                        این قدر سوال های احمقانه نپرس.

                        I kept saying it till I was blue in the face.l
                        آن قدر گفتم تا زبان مو درآورد.

                        در بیشتر موارد فعل keep، continue در ترجمه به قید تبدیل می شود. این کار نمونه ای از تغییر مقوله دستوری در ترجمه است.

                        - همین طور، همین جور همراه با فعل استمراری
                        I kept going and thinking
                        همین طور می رفتم و فکر می کردم.

                        - همچنان
                        بنای مدرسه از جنس عالی و سافل خراب گشت و خرابات همچنان معمور
                        (امیدی تهرانی)
                        The college buildings, high and low, were destroyed, while the taverns continued to flourish just the same.l
                        (E. J. Browne 1969: 4: 232)

                        Unfortunately, later measurements showed that the unit designated was not exactly that fraction, but they continued to use it.l
                        متاسفانه در اندازه گیری های بعدی ثابت شد که این واحد تعیین شده دقیقا معادل با این کسر نبود، اما همچنان از ان استفاده می کردند.

                        - هی
                        She kept on saying.l
                        هی می گفت، هی می گفت.

                        اما امان از این آمریکایی ها! می خواستند سر از همه چیز دربیارند. هی می آمدند سوال پیچم می کردند.
                        l...They kept coming and asking me all sorts of questions.l
                        (جلال آل احمد J. Wilks 1997: 160 ;1356 :73 )

                        اراذل شهر هم هی به به می کنند و شیرش می کنند.
                        And our ruffians keep praising her and egging her on.
                        (سیمین دانشور R. Zand 1991: 263 ;1377 :290 )

                        - مرتبا، مرتب، دایما
                        He keeps on bothering me.l
                        مرتب مزاحم من است.
                        (شاپور اردشیر جی 1351:279)

                        Worry is like a rocking chair, keep you going but gets you nowhere.l
                        جوش زدن به صندلی گهواره می ماند. دائم شما را حرکت می دهد، اما به جایی نمی رساند.
                        (رضی خدادادی 1384:279)

                        - همه اش
                        I’m so sorry to keep on caughing.l
                        خیلی عذر می خواهم همه اش سرفه می کنم.

                        - یک سر، یک ریز، یک روند، پی در پی
                        Why does everybody keep asking me that [are you happy]? No, I'm not happy l
                        چرا همه یک سر این را از من می پرسند [که شما خوشبختید]؟ خیر، خوشبخت نیستم ...
                        (رضی خدادادی 1384:184)

                        در مواردی با کاربرد مضاعف یا چندگانه معادل ها سر و کار داریم. به عبارت دیگر، مترجم از دو یا چند معادل از معادل های گوناگون keep و continue سود می برد. یکی از این معادل ها غالبا فرآیند تکرار است. در «هی می گفت، هی می گفت» از سه معادل استفاده شده است: (1) هی، (2) فعل استمراری و (3) فرآیند تکرار و در «این قضایا بود و بود و بود تا ...» از دو معادل «بودن» و فرآیند تکرار.

                        گاهی با معادل های منفردی نیز سر و کار داریم. منظور از معادل منفرد معادلی استکه تنها در مورد یک عمل و فعل صادق باشد. «از دهن کسی نیفتادن» یعنی پیوسته بر زبان کسی جاری شدن و پیوسته از زبان کسی شنیدن.
                        گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                        اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                        Webitsa.com
                        Linkedin Profile

                        نظر


                        • #27
                          مطالب این پست خیلی کاربردی و مفید هست، نمیخواید ادامش بدید؟!
                          Helping hands is better than praying lips

                          نظر


                          • #28
                            سلام آقای هاشمی. ممنون از نگارش «تتابع افعال» که گاهی نادیده گرفته می‌شود یا در مواردی مشکل‌ساز. سوال من در همین راستاست. شاید کاربرد دو فعل در جمله در ترجمه فایلهای راهنما و کتابچه‌های راهنما برای مترجم‌ها بیشتر مشکل‌ساز شود. در این فایلها من به چنین مواردی برخورده‌ام که چند فعل پشت سر هم آورده شده و جمله از حالت عادی بیرون رفته و به عنوان یک فارسی زبان زود تشخیص می‌دهید که این جمله ترجمه قشنگی نبوده. برای نمونه جمله‌های زیر را در نظر بگیرید:
                            ۱-برای آنکه این فیلد را فعال کنید، بر روی دکمه "فعال کردن" کلیک کنید و سپس بر روی دکمه "تأیید" کلیک کنید.
                            ۲- برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کنید و "مخاطبین" را انتخاب کنید.
                            که جمله ۱ را بنا بر توضیحات بالا می‌توان آن را به روش‌‌های زیر تغییر داد:
                            ۱-۱ برای فعال کردن این فیلد روی دکمه "فعال کردن" کلیک کنید و سپس روی دکمه "تأیید" کلیک نمایید. (تبدیل اولین فعل جمله به اسم مصدر و تبدیل آخرین فعل جمله به چیزی شبیه به فعل <کردن> که معمولن در این ساختارها استفاده شده به فعل >نمودن> برای جلوگیری از تکرار کسل‌کننده.)
                            ۲-۱ برای فعال کردن این فیلد اول روی دکمه "فعال کردن" و سپس "تأیید" کلیک کنید.
                            ۳-۱ برای فعال کردن این فیلد روی دکمه "فعال کردن" کلیک کرده، سپس دکمه "تأیید" را کلیک کنید. (تبدیل اولین فعل جمله به اسم مصدر و تبدیل دومین فعل جمله به صفت مفعولی بعلاوه کاما.)
                            و جمله ۲:
                            ۱-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کنید و "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (تغییر فعل کنید دوم به چیزی مشایه مثل نمایید برای زیبا و روان‌تر شدن )
                            ۲-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کرده و "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (صفت مفعولی از فعل اول بعلاوه حرف ربط و. اما مطمٔن نیستم از لحاظ دستور زبان کدام درست است، این جمله یا ۳-۲.)
                            ۳-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کرده، "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (صفت مفعولی از فعل اول بدون حرف ربط «و» بعلاوه کاما پس از فعل. اما مطمٔن نیستم از لحاظ دستور زبان کدام درست است، این جمله یا ۲-۲.)
                            اگر برای شما مقدور است درست و غلط بودن جمله‌های بالا را که صفت مفعولی در آن استفاده شده مشخص کنید. یعنی بطور کلی کدام ساختار از نظر دستورنگاران فارسی درست می‌باشد: < صفت مفعولی از فعل اول بعلاوه حرف ربط «و»> یا < صفت مفعولی از فعل اول بدون حرف ربط «و» بعلاوه کاما پس از فعل>
                            ممنونم از توجه شما.
                            ۱۹۷۲
                            ویرایش توسط 1972 : https://forum.motarjemonline.com/member/7645-1972 در ساعت 04-16-2014, 03:18 PM دلیل: تتابع افعال

                            نظر


                            • #29
                              سلام آقای هاشمی. ممنون از نگارش «تتابع افعال» که گاهی نادیده گرفته می‌شود یا در مواردی مشکل‌ساز. سوال من در همین راستاست. شاید کاربرد دو فعل در جمله در ترجمه فایلهای راهنما و کتابچه‌های راهنما برای مترجم‌ها بیشتر مشکل‌ساز شود. در این فایلها من به چنین مواردی برخورده‌ام که چند فعل پشت سر هم آورده شده و جمله از حالت عادی بیرون رفته و به عنوان یک فارسی زبان زود تشخیص می‌دهید که این جمله ترجمه قشنگی نبوده. برای نمونه جمله‌های زیر را در نظر بگیرید:
                              ۱-برای آنکه این فیلد را فعال کنید، بر روی دکمه "فعال کردن" کلیک کنید و سپس بر روی دکمه "تأیید" کلیک کنید.
                              ۲- برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کنید و "مخاطبین" را انتخاب کنید.
                              که جمله ۱ را بنا بر توضیحات بالا می‌توان آن را به روش‌‌های زیر تغییر داد:
                              ۱-۱ برای فعال کردن این فیلد روی دکمه "فعال کردن" کلیک کنید و سپس روی دکمه "تأیید" کلیک نمایید. (تبدیل اولین فعل جمله به اسم مصدر و تبدیل آخرین فعل جمله به چیزی شبیه به فعل <کردن> که معمولن در این ساختارها استفاده شده به فعل >نمودن> برای جلوگیری از تکرار کسل‌کننده.)
                              ۲-۱ برای فعال کردن این فیلد اول روی دکمه "فعال کردن" و سپس "تأیید" کلیک کنید.
                              ۳-۱ برای فعال کردن این فیلد روی دکمه "فعال کردن" کلیک کرده، سپس دکمه "تأیید" را کلیک کنید. (تبدیل اولین فعل جمله به اسم مصدر و تبدیل دومین فعل جمله به صفت مفعولی بعلاوه کاما.)
                              و جمله ۲:
                              ۱-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کنید و "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (تغییر فعل کنید دوم به چیزی مشایه مثل نمایید برای زیبا و روان‌تر شدن )
                              ۲-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کرده و "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (صفت مفعولی از فعل اول بعلاوه حرف ربط و. اما مطمٔن نیستم از لحاظ دستور زبان کدام درست است، این جمله یا ۳-۲.)
                              ۳-۲ برای دسترسی به لیست مخاطبین روی "لیست" کلیک کرده، "مخاطبین" را انتخاب نمایید. (صفت مفعولی از فعل اول بدون حرف ربط «و» بعلاوه کاما پس از فعل. اما مطمٔن نیستم از لحاظ دستور زبان کدام درست است، این جمله یا ۲-۲.)
                              اگر برای شما مقدور است درست و غلط بودن جمله‌های بالا را که صفت مفعولی در آن استفاده شده مشخص کنید. یعنی بطور کلی کدام ساختار از نظر دستورنگاران فارسی درست می‌باشد: < صفت مفعولی از فعل اول بعلاوه حرف ربط «و»> یا < صفت مفعولی از فعل اول بدون حرف ربط «و» بعلاوه کاما پس از فعل>
                              ممنونم از توجه شما.
                              ۱۹۷۲

                              نظر


                              • #30
                                مرسی از این پست سودمند
                                "شکست وارد ساختن" در فارسی بوده یا ترجمه های شتابزده پای این فعل رو به فارسی باز کرده؟
                                ویرایش توسط shaqayeq : https://forum.motarjemonline.com/member/7603-shaqayeq در ساعت 05-15-2015, 06:36 PM

                                نظر

                                صبر کنید ..
                                X