در قدم اول شما باید متنی که قصد ترجمهی آن رادارید، بخوانید. بهترین واحد برای ترجمه کردن، جمله است. اگر بخواهید از کلمه شروع کنید قطعاً در یکپارچگی معنا و مفهوم با مشکل مواجه خواهید شد و اگر از پاراگراف استفاده کنید امکان جا افتادن برخی جملهها وجود دارد و بازگشت به عقب و مطالعهی مجدد جمله به جمله زمانگیر خواهد بود. اگر در مواجهه با یک جمله در زبان مبدأ تنها با یافتن نهاد و گزاره شروع به ترجمه کنید، تحلیل دستوری structural analysis جمله را رعایت کردهاید؛ و ممکن است جملهی شما منطقی به نظر برسد ولی برخی مفاهیم تنها در صورتی درست منتقل میگردد که مترجم شناخت درستی از فرهنگ و محیط زبان مقصد و حال و هوای نوشته داشته باشد. به این نکته تحلیل کلام discourse analysis گفته میشود. ازاینرو ضرورت خواندن متن ثابت میشود. شما اگر قبل از شروع ترجمه در جریان کلیات موضوع نباشید هیچگاه نمیتوانید به تحلیل کلامی را روی ترجمهی خود پیادهسازی کنید.
به این موضوع توجه داشته باشید نهاد همواره یک اسم است و گزاره توضیحاتی در مورد آن اسم که به شکل فعل ظاهر میگردد. پس اسم و چند صفت و حرف تعریف آن را نهاد و فعل با متمم و قید و مفعول را گزاره در نظر میگیریم.
در جملههای کوتاه، با یکبار خواندن جمله عموماً پیام جمله را میتوان فهمید و جمله را به زبان مقصد ترجمه کرد اما برای جملههای بلند بهتر است بعد از یکبار خواندن کلمات جدید و مهم را مشخص و بعد از یافتن معنی آنها به سراغ ترجمهی جمله برویم. یک کلمه ازلحاظ اینکه تعیینکنندهی پیام جمله باشد مهم تلقی میشود.
گاه پیش میآید که معنای یک جمله یا عبارت با جملهی ما همخوانی ندارد. در زبان انگلیسی کلماتی هستند که در جایگاههای مختلف معانی متفاوتی دارند. برای مثال واژهی Party به معنای مهمانی است اما در عبارت French Socialist party به معنای حزب است و یا در عبارت third party به معنای شخص است. ازاینرو داشتن یک فرهنگ لغت کامل به ما کمک بزرگی میکند.
برخی دیگر از کلمات در غالب یک عبارت معنای تازهای به خود میگیرند به اینگونه ساختارها اصطلاح یا idioms گفته میشود. در مواجهه با اصطلاحات، تشخیص و یافتن معادل درست در زبان مقصد، حرف اول را میزند. برای مثال عبارت let the cat out of the bag به معنای«لو رفتن راز» است. میبینید که این معنی با هیچیک از واژگان عبارت تناسب ندارد.
دستهی بعدی واژگان، ضربالمثلها یا proverb هستند. اصطلاحات به یک شخص یا موضوع خاص اشاره میکنند ولی ضربالمثلها در پشت خود یک حقیقت کلی دارند و از سخن یک فرد مهم سررشته میگیرند و برای نصیحت و موعظه استفاده میشوند. برای مثال Look before you leap به معنای بیگدار به آب زدن است.
در گام بعدی توجه به نوع و زمان فعل اهمیت ویژهای دارد. در زبان انگلیسی Must نشانگر اجبار از سمت نویسنده به مخاطب و Have to نشانگر اجباری است که خارج از اختیارات گوینده یا نویسنده است،Should صلاح شنونده یا مخاطب را در نظر دارد و Are Supposed to وظیفه یا تکلیف فرد را معین میکند. اینها مواردی هستند که در گرامر زبان انگلیسی بهطور کامل تشریح شدهاند.
دانستن سبک style نوشتهای که در حال ترجمهی آن هستیم به ما کمک میکند تا شیوهی بیان متن را خود را متناسب با سبک انتخاب کنیم. مثلاً سبک میتواند رسمی، محاورهای، کوچهبازاری، علمی، طنزآمیز، کنایهآمیز و … باشد.
بهعنوان نمونه عبارت How did you become unemployed میتواند در قالب «چطور شد که از کار بیکار شدی» یا «چگونه شغل خود را از دست دادید» ترجمه شود. انتخاب با نویسنده است که متناسب با سبک و سیاق متن اصلی کدام قالب را انتخاب نماید.
ممکن است بعد از ترجمهی یک پاراگراف، یکپارچگی جملات برای رساندن مطلب موردنظر به دلمان ننشیند. در این موارد پیوستگی ساختاری cohesion بین جملات دچار اشکال است و به پیوستگی معنایی coherence هم آسیب رسانده است. نشانهگذاری و استفادهی بهجا از حروف ربط تا حدودی این مشکل را حل میکند.
در گام بعد برای چیدمان واژهها در کنار هم باید به دستور زبان مقصد توجه داشته باشیم. مثلاً در جملات انگلیسی فعل در ابتدای جمله قرار میگیرد حالآنکه در فارسی فعل باید در انتهای جمله باشد. پس بعد از شناسایی عناصر جمله باید هرکدام را در جایگاه درست قرار دهیم. درواقع نباید شکل جملهی ما تحتاللفظی باشد و دستور زبان فارسی را تابع گرامر انگلیسی کنیم. نباید جمله بهگونهای باشد که خواننده متوجه شود.
ساختن جملهای به زبان مقصد با حفظ فرم زبان مبدأ، تداخل زبانی linguistic interference نام دارد. به زبان سادهتر تداخل زبانی تأثیر زبان مبدأ روی زبان مقصد را نشان میدهد که میتواند مثبت یا منفی باشد. اثر مثبت باعث سرعت در ترجمه میشود مانند واژگان مشترک بین دو زبان و اثر منفی ترکیب جملهبندی در زبان مقصد را به هم میزند و از خوانایی آن کم میکند.
زمانی که ترتیب قرار گرفتن لغات در جملهی مبدأ و مقصد مشابه باشند، تناظر صوری formal correspondence رخ میدهد. برای نمونه turn right به معنای «بپیچ به راست» دارای تناظر صوری است. اگر بخواهیم در تمامی موارد تناظر صوری را رعایت کنیم باعث بروز تداخل زبانی منفی میشویم.
عملیات جابهجایی عناصر جمله shifting، چالشی برای مترجم است که توانایی خود را در جملهسازی و انتقال محتوا نشان دهد. در اینجا مترجم باید از فرم زبان مبدأ فاصله بگیرد و تا آخرین حد به فرم جملات در زبان مقصد نزدیک شود. با توجه به آنچه در مورد تناظر صوری گفته شد، هرچه میزان جابهجایی بیشتر باشد تناظر صوری کاهش مییابد.
انواع تغییر در ترجمه
انواع تغییر در ترجمه به هفت دسته تقسیم میشود:
۱- قرض گرفتن borrowing در ترجمه
این نوع از ترجمه به معنای انتقال بدون تغییر جمله، اصطلاح یا واژه از زبان مبدأ به زبان مقصد است. مثل کلمات SMS، Bank، hotel، Stop و یا عبارت good-bye party و موارد مشابه دیگر که بیشترین تناظر صوری را دارند و ترجمهی آنها فقط تبدیل حروف انگلیسی به فارسی است. در این تغییر گاهی ترجمهی واجی صورت میگیرد یعنی فقط نوع صداهای بین حروف تغییر میکند تا در زبان مقصد شکل بهتری داشته باشد؛ مانند؛ استوپ و استاپ و یا مسکو و ماسکو
۲- قرض گرفتن ترتیب کلمات claque در ترجمه متون
در این نوع از تغییر ترتیب قرارگیری کلمات حفظ میشود مانند An encyclopedia for children به معنای یک دائرهالمعارف برای کودکان
۳- ترجمهی تحتاللفظی Literal translation
ترجمهی لغت به لغت جمله در زبان مبدأ با حفظ ترکیب لغات طبق دستور زبان مقصد را ترجمه تحت الفظی میگویند. سه مورد گفتهشده در بالا ترجمهی مستقیم Direct Translation نام دارند.
۴- ترجمهی تبدیلی Transposition
در این نوع از ترجمه نقش دستوری کلمات در جملهی مبدأ و مقصد متفاوت است؛ یعنی اگر یک کلمه در زبان مبدأ در قالب اسم باشد، ممکن است در زبان مقصد به شکل فعل یا صفت ظاهر گردد. تبدیل نقش دستوری در تمام زبانهای دنیا امکانپذیر است.
۵- ترجمهی تعدیلی modulation
این نوع از ترجمه علاوه بر اینکه، ترتیب واژگان و شکل دستور زبانی جملات از زبان مبدأ را به مقصد تغییر میدهد، بلکه دیدگاه و بیان نویسنده را هم تحتالشعاع قرار میدهد. برای مثال جملهی Learning Russian is a difficult job به معنای «یادگرفتن زبان روسی کار دشواری است» میتواند به شکل «یادگرفتن زبان روسی کار سادهای نیست» بازنویسی شود. درواقع مترجم با این کار در پی نزدیکی هرچه بیشتر جملهی ترجمهشده با زبان مقصد است.
۶- ترجمهی معادلنویسی Equivalence
این نوع از ترجمه بیشتر برای اصطلاحات و ضربالمثلها کاربرد دارد. درواقع باکم و زیاد کردن واژگان و یا استفادهی معادل آنها در زبان مقصد، تناظر صوری را به حداقل میرسانیم و یا از بین میرود ولی در مقابل رسایی جمله به حداکثر میرسد. بهعنوانمثال عبارت strike while the iron is hot را به شکل «تا تنور داغ است نان را بچسبان» ترجمه میکنیم.
۷- ترجمهی فرهنگی Adaptation
برخی عبارات و اصطلاحات در زبان مقصد دارای هیچ معادلی نیستند و نویسنده ناچار است یا آن را بیافریند و یا از دیگر مسائل که نسبتاً با موضوع در یکجهت قرار دارند استفاده کند. مثلاً عبارت Acts of God را با توجه به ترجمهی Equivalence میتوانیم «سوانح طبیعی» ترجمه کنیم ولی در موادی که این معادل با موضوع ما همخوانی ندارد باید از واژگانی مثل «غضب الهی یا قهر طبیعت» استفاده کنیم. درواقع در این نوع از ترجمه، نزدیکی به فرهنگ و طرز فکر خواننده اهمیت ویژهای دارد.
چهار نوع ترجمهی آخر از موارد ذکر شده، از نوع ترجمهی آزاد oblique translation هستند.
در انتهای کار بازهم لازم است ترجمهی خود را بازخوانی و اصلاحات املایی و دستوری و علامتگذاری را روی متن خود اعمال نمایید.
قانون جذب
به این موضوع توجه داشته باشید نهاد همواره یک اسم است و گزاره توضیحاتی در مورد آن اسم که به شکل فعل ظاهر میگردد. پس اسم و چند صفت و حرف تعریف آن را نهاد و فعل با متمم و قید و مفعول را گزاره در نظر میگیریم.
در جملههای کوتاه، با یکبار خواندن جمله عموماً پیام جمله را میتوان فهمید و جمله را به زبان مقصد ترجمه کرد اما برای جملههای بلند بهتر است بعد از یکبار خواندن کلمات جدید و مهم را مشخص و بعد از یافتن معنی آنها به سراغ ترجمهی جمله برویم. یک کلمه ازلحاظ اینکه تعیینکنندهی پیام جمله باشد مهم تلقی میشود.
گاه پیش میآید که معنای یک جمله یا عبارت با جملهی ما همخوانی ندارد. در زبان انگلیسی کلماتی هستند که در جایگاههای مختلف معانی متفاوتی دارند. برای مثال واژهی Party به معنای مهمانی است اما در عبارت French Socialist party به معنای حزب است و یا در عبارت third party به معنای شخص است. ازاینرو داشتن یک فرهنگ لغت کامل به ما کمک بزرگی میکند.
برخی دیگر از کلمات در غالب یک عبارت معنای تازهای به خود میگیرند به اینگونه ساختارها اصطلاح یا idioms گفته میشود. در مواجهه با اصطلاحات، تشخیص و یافتن معادل درست در زبان مقصد، حرف اول را میزند. برای مثال عبارت let the cat out of the bag به معنای«لو رفتن راز» است. میبینید که این معنی با هیچیک از واژگان عبارت تناسب ندارد.
دستهی بعدی واژگان، ضربالمثلها یا proverb هستند. اصطلاحات به یک شخص یا موضوع خاص اشاره میکنند ولی ضربالمثلها در پشت خود یک حقیقت کلی دارند و از سخن یک فرد مهم سررشته میگیرند و برای نصیحت و موعظه استفاده میشوند. برای مثال Look before you leap به معنای بیگدار به آب زدن است.
در گام بعدی توجه به نوع و زمان فعل اهمیت ویژهای دارد. در زبان انگلیسی Must نشانگر اجبار از سمت نویسنده به مخاطب و Have to نشانگر اجباری است که خارج از اختیارات گوینده یا نویسنده است،Should صلاح شنونده یا مخاطب را در نظر دارد و Are Supposed to وظیفه یا تکلیف فرد را معین میکند. اینها مواردی هستند که در گرامر زبان انگلیسی بهطور کامل تشریح شدهاند.
دانستن سبک style نوشتهای که در حال ترجمهی آن هستیم به ما کمک میکند تا شیوهی بیان متن را خود را متناسب با سبک انتخاب کنیم. مثلاً سبک میتواند رسمی، محاورهای، کوچهبازاری، علمی، طنزآمیز، کنایهآمیز و … باشد.
بهعنوان نمونه عبارت How did you become unemployed میتواند در قالب «چطور شد که از کار بیکار شدی» یا «چگونه شغل خود را از دست دادید» ترجمه شود. انتخاب با نویسنده است که متناسب با سبک و سیاق متن اصلی کدام قالب را انتخاب نماید.
ممکن است بعد از ترجمهی یک پاراگراف، یکپارچگی جملات برای رساندن مطلب موردنظر به دلمان ننشیند. در این موارد پیوستگی ساختاری cohesion بین جملات دچار اشکال است و به پیوستگی معنایی coherence هم آسیب رسانده است. نشانهگذاری و استفادهی بهجا از حروف ربط تا حدودی این مشکل را حل میکند.
در گام بعد برای چیدمان واژهها در کنار هم باید به دستور زبان مقصد توجه داشته باشیم. مثلاً در جملات انگلیسی فعل در ابتدای جمله قرار میگیرد حالآنکه در فارسی فعل باید در انتهای جمله باشد. پس بعد از شناسایی عناصر جمله باید هرکدام را در جایگاه درست قرار دهیم. درواقع نباید شکل جملهی ما تحتاللفظی باشد و دستور زبان فارسی را تابع گرامر انگلیسی کنیم. نباید جمله بهگونهای باشد که خواننده متوجه شود.
ساختن جملهای به زبان مقصد با حفظ فرم زبان مبدأ، تداخل زبانی linguistic interference نام دارد. به زبان سادهتر تداخل زبانی تأثیر زبان مبدأ روی زبان مقصد را نشان میدهد که میتواند مثبت یا منفی باشد. اثر مثبت باعث سرعت در ترجمه میشود مانند واژگان مشترک بین دو زبان و اثر منفی ترکیب جملهبندی در زبان مقصد را به هم میزند و از خوانایی آن کم میکند.
زمانی که ترتیب قرار گرفتن لغات در جملهی مبدأ و مقصد مشابه باشند، تناظر صوری formal correspondence رخ میدهد. برای نمونه turn right به معنای «بپیچ به راست» دارای تناظر صوری است. اگر بخواهیم در تمامی موارد تناظر صوری را رعایت کنیم باعث بروز تداخل زبانی منفی میشویم.
عملیات جابهجایی عناصر جمله shifting، چالشی برای مترجم است که توانایی خود را در جملهسازی و انتقال محتوا نشان دهد. در اینجا مترجم باید از فرم زبان مبدأ فاصله بگیرد و تا آخرین حد به فرم جملات در زبان مقصد نزدیک شود. با توجه به آنچه در مورد تناظر صوری گفته شد، هرچه میزان جابهجایی بیشتر باشد تناظر صوری کاهش مییابد.
انواع تغییر در ترجمه
انواع تغییر در ترجمه به هفت دسته تقسیم میشود:
۱- قرض گرفتن borrowing در ترجمه
این نوع از ترجمه به معنای انتقال بدون تغییر جمله، اصطلاح یا واژه از زبان مبدأ به زبان مقصد است. مثل کلمات SMS، Bank، hotel، Stop و یا عبارت good-bye party و موارد مشابه دیگر که بیشترین تناظر صوری را دارند و ترجمهی آنها فقط تبدیل حروف انگلیسی به فارسی است. در این تغییر گاهی ترجمهی واجی صورت میگیرد یعنی فقط نوع صداهای بین حروف تغییر میکند تا در زبان مقصد شکل بهتری داشته باشد؛ مانند؛ استوپ و استاپ و یا مسکو و ماسکو
۲- قرض گرفتن ترتیب کلمات claque در ترجمه متون
در این نوع از تغییر ترتیب قرارگیری کلمات حفظ میشود مانند An encyclopedia for children به معنای یک دائرهالمعارف برای کودکان
۳- ترجمهی تحتاللفظی Literal translation
ترجمهی لغت به لغت جمله در زبان مبدأ با حفظ ترکیب لغات طبق دستور زبان مقصد را ترجمه تحت الفظی میگویند. سه مورد گفتهشده در بالا ترجمهی مستقیم Direct Translation نام دارند.
۴- ترجمهی تبدیلی Transposition
در این نوع از ترجمه نقش دستوری کلمات در جملهی مبدأ و مقصد متفاوت است؛ یعنی اگر یک کلمه در زبان مبدأ در قالب اسم باشد، ممکن است در زبان مقصد به شکل فعل یا صفت ظاهر گردد. تبدیل نقش دستوری در تمام زبانهای دنیا امکانپذیر است.
۵- ترجمهی تعدیلی modulation
این نوع از ترجمه علاوه بر اینکه، ترتیب واژگان و شکل دستور زبانی جملات از زبان مبدأ را به مقصد تغییر میدهد، بلکه دیدگاه و بیان نویسنده را هم تحتالشعاع قرار میدهد. برای مثال جملهی Learning Russian is a difficult job به معنای «یادگرفتن زبان روسی کار دشواری است» میتواند به شکل «یادگرفتن زبان روسی کار سادهای نیست» بازنویسی شود. درواقع مترجم با این کار در پی نزدیکی هرچه بیشتر جملهی ترجمهشده با زبان مقصد است.
۶- ترجمهی معادلنویسی Equivalence
این نوع از ترجمه بیشتر برای اصطلاحات و ضربالمثلها کاربرد دارد. درواقع باکم و زیاد کردن واژگان و یا استفادهی معادل آنها در زبان مقصد، تناظر صوری را به حداقل میرسانیم و یا از بین میرود ولی در مقابل رسایی جمله به حداکثر میرسد. بهعنوانمثال عبارت strike while the iron is hot را به شکل «تا تنور داغ است نان را بچسبان» ترجمه میکنیم.
۷- ترجمهی فرهنگی Adaptation
برخی عبارات و اصطلاحات در زبان مقصد دارای هیچ معادلی نیستند و نویسنده ناچار است یا آن را بیافریند و یا از دیگر مسائل که نسبتاً با موضوع در یکجهت قرار دارند استفاده کند. مثلاً عبارت Acts of God را با توجه به ترجمهی Equivalence میتوانیم «سوانح طبیعی» ترجمه کنیم ولی در موادی که این معادل با موضوع ما همخوانی ندارد باید از واژگانی مثل «غضب الهی یا قهر طبیعت» استفاده کنیم. درواقع در این نوع از ترجمه، نزدیکی به فرهنگ و طرز فکر خواننده اهمیت ویژهای دارد.
چهار نوع ترجمهی آخر از موارد ذکر شده، از نوع ترجمهی آزاد oblique translation هستند.
در انتهای کار بازهم لازم است ترجمهی خود را بازخوانی و اصلاحات املایی و دستوری و علامتگذاری را روی متن خود اعمال نمایید.
قانون جذب
نظر