اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

موجي که نياسود . . .

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • موجي که نياسود . . .

    موجي که نياسود . . .

    بربست رخت ، خسرو ِ ملک سخنوري

    شـــاهنشه بلاغــــت ، پرويز خـــانلري

    دکتر مظاهر مصفا


    به ياد مي آورم که در سال هاي 1346ـ1345 ـ که در سبزوار سال ششم ادبي مي خواندم ـ کتاب ارزنده ي زبان شناسي و زبان فارسي زنده ياد دکتر پرويز ناتل خانلري را در « باغ ملي » مطالعه مي کردم . گاه برخي از مقالات آن را حفظ کرده در عالم پندار ، براي دانشجويان خيالي و آينده ي خود به درس مي گفتم . شوق راهيابي به دانشگاه تهران و حضور در کلاس درس استاد فقيد، انبساط خاطر و وجدي وصف ناپذير به من مي بخشيد. در دنياي خيال بي آن که شخص استاد يا عکسي از را ايشان ديده باشم ـ تصوري خيالي و آرماني در ذهن خود مي پرداختم: لباسي سفيد زيب قامتش مي ساختم و به چشمانش فروغي مي بخشيدم که از افق وسيع دانشش حکايت مي کرد و لبخندي بر لبان او که از اعتماد به نفس استاد نشان داشت.

    اما افتخار ديدار استاد، يک دهه بعد و دقيق تر بگويم در سال 1356 و هنگامي ميسّر شد که به عنوان دانشجوي فوق ليسانس ادبيات فارسي به " پژوهشکده ي فرهنگ ايران " راه يافتم . در نخستين برخورد خويش با استاد و مصاحبه ي کوتاه ايشان با پذيرفته شدگان در آزمون ورودي، دريافتم که تا چه اندازه آن که مي بينم با سيماي رؤيايي و ساخته و پرداخته ي ذهنم نزديک و مشابه بوده است. دو سال افتخار دانشجويي در " پژوهشکده " و کار در " بنياد فرهنگ ايران " ـ که ايشان رياست آن ها را داشتند ـ مرا به اين باور معتقد ساخت که به راستي با " دانشمندي "فرهيخته رو به رويم .

    نخستين ويژگي در کار استاد، استفاده ي کامل از همه ي امکانات مالي، فرهنگي و سياسي موجود، در جهت ارتقاي سطح فرهنگي و ادبي کشور بود. تشکيلات وسيع " بنياد فرهنگ ايران " به ايشان امکان مي داد تا با تجهيز و سازمان دهي همه ي نيروهاي متخصص و کارآمد به پژوهش، انتشار، تجديد چاپ، تصحيح، ترجمه و تأليف آثاري مهم و کليدي بپردازند که تحقيقات بعدي بر بستر آن ممکن مي شد و چنين بود که بيش از 300 عنوان کتاب به همت بلند اين دانشمند فرهنگ دوست، چاپ و منتشر شد. دکتر خانلري به عنوان مدير عامل " بنياد فرهنگ ايران " در مقدمه اي بر " مرزبان نامه " ـ دويست و هجدهمين عنوان کتابي که از اين مجموعه منتشر شده ـ نوشته اند:

    « با همه ي کوشش هايي که در سال هاي اخير براي تحقيق و تتبع در آثار گران بهاي ادبيات هزار ساله ي فارسي انجام گرفته و صدها کتاب و رساله ي پر ارزش از دانشمندان، نويسندگان و شاعران اين سرزمين انتشار يافته، هنوز کارِ ناکرده بسيار است. در باره ي نکات و دقايق زبان فارسي، هزاران نکته هست که بايد با روش علمي مورد مطالعه و تحقيق قرار گيرد و هزاران کتاب خطي در کتاب خانه هاي داخل و خارج کشور موجود است که هنوز منتشر نشده و در دسترس دانش پژوهان قرار نگرفته. بسياري از متون ذي قيمت ادبيات ايران نيز اگرچه مکرر صورت طبع يافته ، بايد با دقت بيش تري تصحيح و تنقيح شود. يکي از وظايف " بنياد فرهنگ ايران " . . . تحقيق و تتبع و کوشش در اين زمينه است.»

    کشف استعدادهاي ناشناخته ي علمي در دانشجويان نمونه و فراهم کردن مجالي جهت ارتقا و تکميل تخصص هاي ادبي، از ويژگي هاي ديگر شخصيت علمي ايشان بود. به ياد مي آورم روزي در اثناي درس " تاريخ زبان فارسي " اشاره کردند که گويا دو تن از دانشجويان مستعد پژوهشکده را براي فراگيري زبان هاي سغدي يا خوارزمي نزد پروفسور " هِنينگ " ( يا يکي از شاگردان ايشان ) فرستاده اند. ايشان نيک مي دانستند که اين استاد زبان هاي اوستايي، فارسي باستان، پهلوي، سانسکريت، سغدي، ختني، خوارزمي، يوناني، لاتيني، عربي، ارمني، آرامي، سرياني، چيني و اويغوري مشرف به فوتند و چون تنها زبان شناسي هستند که احاطه و اشراف بي نظيري بر زبان هاي سغدي و خوارزمي دارند، دکتر خانلري با اعزام دانشجو به خارج از کشور کوشيدند چند تن سغدي خوان و خوارزمي خوان براي مراکز دانشگاهي و پژوهشي کشور تربيت کنند. استاد مي گفتند ما هزاران قطعه ي کوچک سنگ نبشته و مهره ي سفالين به اين زبان ها داريم که هنوز خوانده نشده اند و اگر مورد مطالعه قرار گيرند، با گوشه هايي تازه از تاريخ و فرهنگ ايران زمين آشنا خواهيم شد.

    يکي ديگر از خدمات استاد، تدوين يک دوره تاريخ زبان فارسي بود؛ اقدامي سترگ که تنها به اتکاي بضاعت علمي، پذيرش هرگونه بازتاب مخالف، ابتکار و نوانديشي ممکن بود. همه ي زبان شناسان و استادان ادب فارسي اذعان دارند که استاد خانلري در اين گستره به طرح دقايقي پرداخته اند که سابقه نداشته . ايشان به يک تعبير نخستين شخصيتي بوده اند که با زبان شناسي به عنوان «علم » برخورد کرده اند. استاد خود در مقدمه اي که بر نخستين جلد اين مجموعه نوشته اند، متذکر شده اند:« تاريخ زبان، علم تازه اي است. دانشمندان پيشين ـ که با زبان و قواعد آن سر و کار داشتند ـ همه، تنها يک صورت براي زبان مي شناختند و آن ، زبان ِ نوشته بود که فصيح و ادبي خوانده مي شد. گمان ايشان اين بود که زبان، امري ثابت و تغييرناپذير است و صورت هاي ديگر يک زبان را ـ که ميان طبقات مختلف يک ملت يا طوايف متعدد آن رايج يود ـ قابل اعتنا نمي شمردند و آن ها را صورت عاميانه و فاسد زبان فصيح به شمار مي آوردند. گذشته از اين، به صورت هاي ديگر زبان خود در اعصار گذشته توجهي نداشتند و گمان مي بردند که زبان، هميشه صورت واحدي دارد و تحولي در آن راه نمي يابد.»

    بر چنين پايه اي بود که استاد به تدوين چند جلد تاريخ زبان فارسي پرداخت ؛ آثاري که نخستين گام براي فراگيري قانونمندي هاي حاکم بر تحول زبان به طور اعم و زبان فارسي به طور اخص شمرده مي شد. اين آثار در حالي تدوين مي شد که هيچ گونه مطالعه ي قبلي در زبان فارسي وجود نداشت و آنچه به نگارش درآمده، محصول پژوهش هاي چندين ساله ي شخص استاد بوده است. در اين آثار، چه بسا نظريات علمي که براي نخستين بار ارائه شده و استاد با صرف وقت زياد در آزمايشگاه فونتيک پاريس کوشيده اند براي اثبات نظريات خود و رد آراي مخالف، دلايل علمي مقنعي پيدا کنند. بحث در مورد «تکيه ي کلمات» و ماهيت و نتايج مترتب بر تحقيقات ايشان، بررسي و نقد نظريات دانشمنداني چون " الکساندر خودزکو "، " زالمن "، " ژوکوفسکي "، " آنتوان ميّه " و " روبر گوتيو " و ديگران از اين جمله است و استاد نتايج پژوهش هاي خود را در اين زمان در مقاله اي به زبان فرانسه برشمرده اند.

    همين وسواس و وجدان علمي در اثر ارزنده ي ديگر ايشان وزن شعر فارسي نيز کاملا ً مشهود است. اين اثر گران قدر در سال 1337 چاپ و منتشر شد و مطابق آنچه استاد در مقدمه ي چاپ سوم اين کتاب در سال 1354 نوشته اند، مندرجات و نظريات مطرح شده چنان غريب مي نمود که اديبان از خواندن و شنيدن آن پرهيز مي کردند. دقايقي که در اين اثر براي نخستين بار مطرح شده بود، با شيوه هاي نگاه رايج بر هزار سال « عروض » فارسي مغايرت داشت. با اين همه، اين اثر اندک اندک چنان جاي خود را بازکرد و در برخي از دانشکده ها جزء کتاب ها و منابع اصلي پژوهش و تدريس قرار گرفت و اديبان و عروضيون آن را مبناي مطالعات خويش قرار دادند.

    نمونه ي ديگر نوآوري هاي استاد در پهنه ي « دستور زبان فارسي » بود. کتاب دستور زبان فارسي ـ که « بنياد فرهنگ ايران » آن را در سال 1352منتشر ساخت ـ نخستين کتاب در زمينه ي آموزش دستور زبان فارسي است که بر مبناي « علم » زبان شناسي نوشته شده است. استاد خود در مقدمه اي به اين شيوه ي نو اشاره کرده اند :« . . . روش تازه اي که مؤلف اين کتاب پيش گرفت با شيوه ي معمول، اصولا ً اختلاف داشت. اين جا، کوچک ترين واحدي از گفتار ـ که منظور گوينده يعني رساندن پيامي به شنونده را برمي آورد و " جمله " خوانده مي شود ـ مبناي بحث قرار مي گيرد؛ سپس اين واحد گفتار به دو بخش اصلي [ نهاد و گزاره ] تقسيم مي شود؛ که هر يک شامل اجزاي کوچک تري است . . . غرض اصلي در اتخاذ اين روش، آن بود که نکته هاي دستوري نسبت به يکديگر، ترتيب و توالي علمي و منطقي داشته باشد؛ چنان که آموختن هر نکته، مکمّل نکته ي پيشين و مقدمه ي مطلب بعدي باشد و در هر مرحله، دانش آموز بتواند از آنچه آموخته است بهره برگيرد و ذهن خود را به کار بيندازد و نوعي عمل و کوشش فکري انجام دهد تا اين درس و بحث براي او تنها به حفظ مطالب پراکنده اي که به فايده و نتيجه ي آن ها پي نمي برد، منحصر نباشد.»

    با اين همه، شايد بزرگ ترين خدمت فرهنگي استاد، تأسيس و مديريت مجله ي وزين سخن بوده است. اين ماهنامه ي فرهنگي، علمي، ادبي و اجتماعي ـ که نخستين شماره ي آن در خرداد ماه 1322 در تهران انتشار يافت ـ تا آخرين شماره هاي آن تا مقطع انقلاب ، جمعا ً به بيست و شش دوره مي رسد. ايشان در طي اين مدت از همه ي نفوذ سياسي و فرهنگي خود براي ارتقاي کيفي اين ماهنامه سود جستند و با بسيج زبده ترين دانشمندان، استادان، اديبان، پژوهندگان، مترجمان، نويسندگان و سرايندگان، موفق به بنيان گذاري مجله اي شدند که نفوذ و آوازه ي آن از مرزهاي ملي فراتر رفت و نه تنها در کشورهاي فارسي زبان و فارسي دان، بلکه کشورهاي غربي را نيز درنورديد. زنده ياد دکتر خانلري خود بيش از سيصد مقاله در اين ماهنامه در زمينه هاي مختلف ادبي، زبان شناسي، تاريخ، فرهنگ، نقد و جز آن ها نوشته اند که از جمله ي منابع و مراجع عمده ي تحقيق بوده اند. بسياري از سرايندگان، نويسندگان، مترجمان و منتقدان از همين خطه برآمده و در آن باليده اند که نويسندگاني چون صادق هدايت، جلال آل احمد، بهرام صادقي و جمال ميرصادقي از اين جمله اند.

    نفوذ سياسي و مديريت شايسته ي استاد به اين ماهنامه فرصت داد تا تقريبا ً بي وقفه به انتشار خود ادامه دهد. آنان که با دقايق و ظرايف نشر چنين ماهنامه هايي آشنايند، نيک مي دانند که استمرار و تداوم انتشار مجله تا چه اندازه در حيات آن تأثير دارد. به نوشته ي " ايرج بشيري " محقق ايراني «مجله ي سخن، جز تأخيرهايي اندک مدت، به مدت سي و پنج سال منتشر مي شده و پژوهندگاني متعدد در زمينه ي مطالعات ايراني تربيت کرده که مفيدترين منبع براي مطالعه ي جنبه هاي مختلف فرهنگ ايران بوده است . » (1)

    به جرئت مي توان گفت که " سخن " در ميان همه ي مجلات فرهنگي، علمي، ادبي و هنري ايران، بالاترين جايگاه را داشته است. محيط سالم فرهنگي غالب بر مجله، به نويسندگان و گردانندگان ماهنامه اجازه داد تا برکنار از هرگونه گروهگرايي و برخوردهاي ناسالم فردي و اجتماعي به امر خطير ارتقاي فرهنگي بپردازند؛ اما نکته ي باريک تر از مو به باور من در اين ماهنامه اين بود که به نويسندگان و پديدآورندگان مقالات و آثار، فرصت داد تا استعدادهاي نهفته ي خود را بارور سازند. اين ويژگي بي گمان از سلامت انديشه، سعه ي صدر استاد از يک سو و اِشراف فرهنگي و علمي ايشان نشان داشت.

    ويژگي ديگر شخصيت علمي دکتر خانلري، غور و تأمل در دقايق نقد ادبي بود. يادم مي آيد وقتي

    به مناسبتي از " گوگول " ـ نويسنده ي قرن نوزدهم که کتابي با عنوان کوششي براي ارزيابي انديشه هاي گوگول در سال 1355 و با نام مستعار " ج . ا . دانايي " در باره اش نوشته و منتشر کرده بودم ـ سخني به ميان آمد، نظرم را در باره ي داستان سوررئاليستي " َدماغ " آن نويسنده جويا شدند.

    من به
    طور مختصر اشاره کردم که طنزنويس روسي در اين داستان کوتاه مي خواهد بگويد : غلبه ي ديوان سالاري ، کام خواهي و فساد بر همه ي شؤون حيات اجتماعي روسيه، انسان را از نظر انساني، سترون ساخته و توان دريافت حقيقت را از او گرفته است. استاد توصيه کردند در اين زمينه بيش تر مطالعه کنم و اگر مقاله ي جالبي در حل رمزهاي ادبي اين اثر يافتم ، ايشان را بياگاهانم . در پاسخ گفتم : اکنون دو مقاله به انگليسي در اختيار دارم که يکي نوشته ي " سيمون کارلينسکي " استاد زبان و ادبيات اسلاو در دانشگاه " برکلي " با عنوان سوررئاليسم در دماغ و ديگري مقاله اي از " ايوان يِرماکوف " روسي به نام " دماغ " است. يک بار ديگر در کلاس « نقد ادبي » از من خواستند که اگر در توان خود مي بينم به ترجمه ي کتاب ارزنده ي Principles of Literary Criticism نوشته ي " آي. ا. ريچاردز " بپردازم و من تنها فرصت يافتم يکي از مقالات آن کتاب را ـ که " نظريه ي مسري بودن " تولستوي نام داشت ـ ترجمه و در شماره هاي پنجم ـ ششم دوره ي بيست و ششم ( فروردين ـ ارديبهشت 1357 ) در ماهنامه ي " سخن " منتشر کنم (2) . از آن پس با ترجمه ي چند مقاله در نقد ادبي از " يوري تينيانوف " و " ويکتور کميسارژوفسکي " و انتشار آن ها به اصحاب " سخن " پيوستم ؛ اما افسوس که همکاري من با اين مجله ي وزين فرهنگي " دولت مستعجل " بود و با آغاز انقلاب، استاد چهار ماهه به " قصر " رفت؛ " پژوهشکده ي فرهنگ ايران " و " بنياد فرهنگ ايران " و ديگر نهادهاي تابعه ي " بنياد " تعطيل شد؛ " سخن " به محاق افتاد و اصحاب " سخن " به قولي « هر يک از گوشه اي فرارفتند » و بازار گرم سخنوري، سرد گرديد. چون استاد از " قصر " به خانه بازگشت؛ خانه نشين و زمين گير افتاد؛ از فعاليت بازماند و در سال 1369 جاودان شد و تا آنجا که مي دانم مقاله ي من با عنوان « خانلري، موجودي که نياسود » نخستين مقاله اي در ستايش استاد بود که در آن " روزهاي سرد پاييزي " در مجله ي تازه بنياد " خاوران " مشهد انتشار يافت و ِدين خود را به بزرگ ترين استادم در روزگار دانشجويي اندکي گزاردم .

    از قول " ترانه " ، دختر دکتر خانلري ، نقل شده که در واپسين روزهايي که پدرشان در بيمارستان بستري بوده اند و وقت خود را صرف ديدار با برجسته ترين شخصيت هايي مي کرده اند که تربيت شده ي او بودند، يکي از ملاقات کنندگان مي پرسد:« دکتر خانلري ، شما چند سال عمر داريد ؟ » دکتر خانلري در حالي که چشمانشان بسته است ، لبخندي زده پاسخ مي دهند :« دو هزار و پانصد سال .» (3) به راستي که او خود و آثارش ، تجسّم و تبلور فرهنگ گران سنگ ايران از روزگار هخامنشيان تا مقطع انقلاب بودند و آنچه گفتند، خود گزافه نبود. نامش بر زبان ها روان و يادش در دل ها جاودان باد !

    * * *


    «پرويز ناتل خانلري در سال 1293خورشيدي در تهران زاده شد. او پسر " ابوالحسن خانلري اعتصام الملک " اهل " ناتل " از توابع " نور " استان مازندران واقع در شمال ايران بود که در وزارت عدليه ي آن روزگار و به قولي ديگر در وزارت امور خارجه، افسر بوده است. مادرِ دکتر خانلري " سليمه کاردار " دختر خاله ي نيمايوشيج ( اسفندياري ) بود. علي اسفندياري ( نيمايوشيج ) بنيانگذار شعر نو يا شعر نيمايي است. پرويز خانلري ابتدا در " مدرسه ي دارالفنون " درس خواند؛ سپس به مدرسه ي فرانسوي " سن لويي " و بعد به " مدرسه ي آمريکايي " تهران رفت و هنگامي که تحصيلات دبيرستاني خود را تمام مي کرد، در زبان هاي خارجي چون فرانسه، انگليسي، روسي و جز آن براي خود استادي شده بود. پرويز خانلري، مدرک دکتراي خود را در ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفت. او با همکلاسي خود " زهرا کيا " ـ که نوه ي شيخ فضل الله نوري بود ـ ازدواج کرد. نتيجه ي اين ازدواج، پسري به نام " آرمان " و دختري به اسم " ترانه " بود. " آرمان " بر اثر بيماري سرطان درگذشت اما دختر، مهندسي معماري خواند و هم اکنون در پاريس زندگي مي کند.

    پرويز خانلري مدتي در مدارس متوسطه ي " رشت " و زماني هم در مدارس متوسطه ي تهران تدريس مي کرد. او سپس به عنوان دانشيار زبان و ادبيات دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. در سال 1328 ضمن حفظ سمت خود در دانشگاه تهران، به دانشگاه پاريس راه يافت و زبان شناسي خواند. پس از بازگشت به ايران، عنوان استاد زبان و ادبيات فارسي را احراز کرد. او در سال 1335 به تاجيکستان و در 1357 به هند سفر کرد .» (4)

    * * *


    جايگاه حرفه اي پرويز ناتل خانلري تنها به سمت هاي فرهنگي ايشان محدود نمي شود. نخستين و مهم ترين جايگاه، احراز عالي ترين مقام ها در هيات دولت در سال هاي 1339 و 1358 بوده است. نخستين سمت وي، استانداري استان آذربايجان بود. در سال هاي 1341 تا 1343 در کابينه ي امير اسدالله علم ( 1357ـ 1298 ) نخست وزير ايران، وي نخست قائم مقام نخست وزير و سپس وزير فرهنگ گرديد و در همين روزگار است که با بهره جويي از قدرت سياسي خود براي بسط آموزش و فرهنگ در کشور، به ارائه ي طرح انقلابي فرهنگي " سپاه دانش " اقدام کردند و در روزگار تصدّي وزارت فرهنگ در سال 1339 آن را در کشور به اجرا گذاشتند. به موجب اين طرح، هزاران نفر از ديپلمه هاي کشور را به جاي خدمت بيهوده در پادگان ها، به عنوان آموزگار به دورترين روستاهاي کشور فرستادند تا فرزندان روستايي را از زيور دانش و سواد برخوردارکنند. طرح انقلابي و فرهنگي " سپاه دانش " به آرزوي جمعيت روستايي کشور براي ريشه کني بيسوادي تحقق بخشيد. اين نهاد آموزشي در نخستين دوره ي فعاليت فرهنگي خود تا سال 1346 توانست با اعزام 34 هزار سپاهي دانش به تعليم و تربيت 1 ميليون و 222 هزار نوآموز و 365 هزار نفر بزرگسال بپردازد. ده سال بعد، شماره ي سپاهيان اعزامي به روستاها به 220 هزار نفر بالغ شد و اينان توانستند 4 ميليون و 200 هزار نفر روستايي را اعم از بزرگسال و کودک باسواد کنند . (5)

    در چنين بستر خدمت فرهنگي است که به درستي اين اشاره ي سنجيده ي " نادر نادرپور " پي مي برم که گفته بود : « خانلري تنها به فکر خود نبود؛ او به عنوان وزير در دولت هاي ايران کار مي کرد و به مرکز قدرت نزديک مي شد تا به ايرانيان و مردم خدمت کند . » (6)

    آنچه در زير مي آيد، کوششي براي ارائه ي فهرستي از آثار استاد بر پايه ي نوع کار است که اميدوارم بي خطا باشد. من برخي از اين آثار را بر پايه ي آنچه دکتر منوچهر سعادت نوري، پژوهشگر ايراني مقيم مونترآل ( کانادا ) در بخش " آثار خانلري " آورده، به فهرست پيشين خود افزوده ام .

    ا. شعر :

    1. ماه در مرداب : 1343 ( ترجمه ي قطعاتي از آن به شعر يا نثر به زبان هاي انگليسي ، روسي ، ترکي ، عربي ، کردي ، فرانسه و مجار انتشار يافته است ) .

    ب. تحقيق ادبي و علمي :

    2. روان شناسي : 1317

    3. تحقيق انتقادي در عروض فارسي : 1327

    4. وزن شعر فارسي : 1337 ( اين کتاب را با عنوان اوزان الشعر فارسي استاد محمد نورالدين عبدالمنعم به زبان عربي ترجمه و در سال 1978 در قاهره منتشر کرده است ) .

    5. در بار? زبان فارسي : 1340

    6. زبان شناسي و زبان فارسي : 1343

    7. مخارج الحروف ابن سينا ( تصحيح متن ، ترجمه و تحقيق به فارسي ) . اين متن در هندوستان به زبان انگليسي و در تفليس به زبان روسي ترجمه و منتشر شده است .

    8. تاريخ زبان فارسي ( 5 جلد : دو جلد آن در دهلي به انگليسي ترجمه و چاپ شده است ) .

    9. تاريخ هنر

    10. آخرين ديدار

    11. روان شناسي و اصول پرورش : 1345

    12. در تصحيح ديوان حافظ

    13. شعر و هنر

    14. فرهنگ و اجتماع

    پ. تصحيح و تنقيح متون :

    15. غزلهاي حافظ شيرازي ( از روي قديم ترين نسخه )

    16. ديوان شمس الدين محمد حافظ ( با مقابله با چهارده نسخ? کهن )

    17. سمک عيّار ( 5 جلد . سه جلد از اين کتاب به خط روسي در تاجيکستان چاپ شده . جلد اول آن به زبان فرانسه ترجمه و در پاريس انتشار يافته است ) .

    ت. ترجمه :

    18. ترانه ها ( منتخب رباعيات شاعران مشهور )

    19. چند نامه به شاعري جوان ( نوشته ي " ريلکه " شاعر آلماني )

    20. دختر سروان : 1311 ( از " پوشکين " )

    21. شاهکارهاي هنر ايران ( از " آرتور اپهام پوپ " آمريکايي )

    22. تريستان و ايزوت ( از " ژوزف بديه " )

    ث . کتاب هاي درسي :

    23. دستور زبان فارسي

    24. تاريخ ايران پيش از اسلام

    25. تاريخ ايران بعد از اسلام

    26. در باره ي وزن شعر فارسي

    ج. منتخب شاهکارهاي ادبيات فارسي :

    27. يوسف و زليخا ( از تفسير تربت جام )

    28. رستم و سهراب ( از " شاهنامه " )

    29. سفرنامه ( از " ناصرِ خسرو " )

    چ. در باره ي ادبيات فارسي معاصر :

    30. نثر فارسي در دور? اخير : 1325 ( نخستين کنگره ي نويسندگان ايران )

    31. نقد ادبي : پست و بلند شعر نو


    و در پايان هم شعري از آن بزرگوار:

    مهتاب پاييز

    سروده
    پرويز ناتل خانلري




    ماه,غمناك در اين گلشن خضرا مي گشت
    باد,بي خويشتن افسرده و شيدا مي گشت

    گلبن از درد نهان زار,به خود مي پيچيد
    شب,فرومانده در انديشه فردا مي گشت

    بانگي از دور مي آمد همه رنج و همه درد
    مانده بود از ره و اندر پي ماوا مي گشت

    رازي اندر دل شب بود و نهان داشت و گر
    برگي از شاخه جدا مي شد و رسوا مي گشت

    سايه بيدبن از بيم مي آويخت به شاخ
    باد چون مي شد ازو دور,هويدا مي گشت

    ياد آن يار سفر كرده پريشان و غمين
    پشت هر سايه نهان مي شد و تنها مي گشت

    مهر1317


    * * *

    روانش شاد باد




    منابع :

    1. Bashiri , I. (2004) : Online Article of " A Brief Note on the Life of Parviz Natel Khanlari " . Iran Heritage Website (2003) : Online Article on " Zoroastrian Religion after the fall of Sasanian Dynasty ".

    2. اسحاقيان ، جواد ، خانلري ، موجي که نياسود ، نشري? " خاوران " ، مشهد ، آذر ماه 1369 ، صص 42ـ35

    3. Sima ( 2008 ) : Online Article on " Two Thousand Five Hundred Years Old ' Undeniable Value of Parviz Natel Khanlari 's Services " .

    4. Persian Mirror , Famous Iranians > Poets > First Iranian Scholar in Persian Language and Literature , by Manoucher Saadat Noury , The Life of Paviz Natel Khanlari .

    5. ازغندي ، سيد علي رضا ، تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران ( 1357ـ1320 ) ، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها ( سمت ) ، چاپ دوم ، 1383 ، ص 28ـ27

    6. نادرپور ، نادر ، مردي در بلندي ها ،مجله ي " پر " ، 1991 ، ج . 5 ، ش. 57 ، صص 20ـ 18



    منبع قسمتي از مطلب:atiban.com
    ویرایش توسط Mehran : https://forum.motarjemonline.com/member/8-mehran در ساعت 12-30-2008, 10:55 AM
    Make love ...not war
صبر کنید ..
X