عصر رنسانس در انگلستان
(1650-1485)
زمینه های تاریخی، اجتماعی، و فرهنگی
در سال 1485 هنری هفتم (Henry VII) ، از خانواده تئودور(Tudor) ، پادشاه انگلستان شد. وی رویه سلطنتی جدیدی را در پیش گرفت. پیروزی او بر ریچارد سوم (Richard III) و ازدواجش با عضوی از خانواده یورک پایانی بود بر جنگ داخلی سی ساله (The Wars of the Roses)بین دو خانواده تئودور و یورک در انگلستان. پادشاهان خانواده تئودور که از آن پس بر انگلستان حکم راندند هنری هفتم، هنری هشتم، ادوارد ششم، ملکه ماری اول و ملکه الیزابت اول بودند. در زمان پادشاهی تئودور ها در سرتاسر انگلستان تغییرات وسیعی صورت گرفت. اختلافات سیاسی و مذهبی باعث پراکندگی آراء و از بین رفتن اتحاد کشور شده بوده اما در اواخر سال های 1500 جلوه گر شدن ناگهانی نیرویی نو ظهور، دورانی طلائی را برای انگلستان رقم زد.
رنسانس (The Renaissance)
تحولات انگلستان همان قدر که در زمینه اقتصادی و نیروی دریایی این کشور را تبدیل به قدرت کرد، به همان اندازه هم آن را تحت تأثیر نهضتی فرهنگی قرار داد که رنسانس نام داشت. رنسانس، که در زبان فرانسه به معنای تولد دوباره است، نام جنبشی بود که در قرن چهاردهم در ایتالیا آغاز شد و از آنجا دایره نفوذش به فرانسه، هلند و کشورهای دیگر غرب اروپا، که انگلستان هم جزء آنها بود، گسترش یافت. عصر رنسانس در واقع دوران گذراز قرون وسطی و رسیدن به دنیای مدرن است، و ویژگی اصلی این عصر تمایل دوباره به علم، هنر و هر دانشی که در یونان و روم باستان رشد کرده بود، است.
در طول قرون وسطی، بسیاری از شاهکارهای ادبی قبل از ظهور مسیحیت در کتابخانه های صومعه ها فقط انبار شده بودند، بدون اینکه کسی به ارزش فرهنگی آنها اهمیتی بدهد. اما با ظهور رنسانس دانش پژوهانی از جمله فرانچسکو پترارک ایتالیایی ارزش حقیقی اینگونه آثار کلاسیک را دریافتند. پترارک، متحیر از ارزش آنچه یافته بود، از نسلهای پیشین خود که اجازه داده بودند ثمره افکار دیگران و مکتوباتی که حکمای گذشته با مشقت و پشتکار تألیف و تصنیف کرده بودند با چنین سهل انگاری توجیه ناپذیری از بین برود، در خشم بود.
انسان گرایی (Humanism)
رنسانس که به عبارتی دوران جستارهای عقلانی و فعالیتهای هنری بود، جنبش جدیدی را بوجود آورد به نام اومانیسم (یا انسان گرایی) که تأکید آن بر پتانسیل های نامحدود انسان برای انجام کارهای بسیار بزرگ در جهان بود. انسان گرایی در این راه به موفقیتهای بزرگ و قابل توجهی هم در عرصه هنر و علم دست یافت. این توجه انسان گرایان به اهمیت انسان در عالم، بجای اهمیت خدا در عالم، اعتبار کلیسای کاتولیک را زیر سوال برد، و درنتیجه، سنگهای اولیه رفرماسیون یا جنبش اصلاحات مذهبی پروتستان (Protestant Reformation) را بنا نهاد.
بطور کلی، انسان گرایان طالب عقاید جدید بودند و به مسائل مربوط به انسان در همین زندگی دنیوی علاقه نشان می دادند. مباحث سیاسی و علمی دنیوی درست به اندازه مباحث فلسفی و مذهبی آنها را مسحور و علاقمند می کرد. هنرمندان این جنبش آثار هنری فوق العاده و بی سابقه ای در زمینه های مختلف از جمله نقاشی، مجسمه سازی، و موسیقی خلق کردند. تأکید انسان گرایان بر قرائت مجدد آثار کلاسیک، به دلیل اعتقاد آنها بر توانایی افراد در مستقل فکر کردن و عدم نیاز به نیرویی برتر برای کنترل و راهنمایی فرد بود.
در تبیین آرمان انسان گرایان عصر رنسانس می توان از میشل دو مونتاین (Michel de Montaigne )، نویسنده فرانسوی نام برد. او در سال 1571 از فعالیتهای اجتماعی فاصله گرفت تا خود را وقف مطالعه و تفکر در موضوعاتی که حس کنجکاوی او را برانگیخته بودند کند. مونتاین که حقیقت جویی مستقل و شک گرای خود را براساس عقاید سقراط، فیلسوف یونان باستان، شکل داده بود به عنوان سوال فلسفی خود "چه چیزی را می دانم؟" را انتخاب کرد و در کاوش برای یافتن جواب این سوال رساله کوتاهی نگاشت به نام “Essais” (به معنای تلاشها).
اوایل قرن چهاردهم جفری چاوسر (Geoffrey Chaucer) به خارج از انگلستان سفر کرد و در بازگشت نه تنها کتابهای جدید، بلکه عقاید تازه ای را هم با خود به کشور آورد. بعد از او هم نویسندگان دیگری همین کار را تکرار کردند. کتابهای خارجی به انگلیسی ترجمه شدند و ارزشها و روشهای انسانگرایانه در فرهنگ انگلستان ریشه دوانیدند. ظهور و گسترش صنعت چاپ که توسط ویلیام کاکستون(William Caxton) به انگلستان آورده شده بود، در انتشار سریعتر، وسیعتر و ارزانتر افکار و عقاید (نسبت به نسخه برداری دستی که در قرون وسطی مرسوم بود) نقش بسزایی داشت. هنگامی که در اواخر دهه 1540 راجر آشام (Roger Ascham) که یک مدیر آموزشی پرآوازه بود،مسئولیت تدریس ملکه الیزابت آینده را بر عهده گرفت مبحث انتخاب بهترین زبان برای نگارش اهمیت ویژه ای پیدا کرده بود. تا قبل از آن زمان زبان لاتین زبان رسمی نوشتار محسوب می شد، و تنها کسانی که لاتین می دانستند قادر بودند به محتوای کتابها دسترسی داشته باشند. اما در عصر رنسانس صاحب نظران به این نتیجه رسیدند که نویسنده باید اثر خود را به زبان مادری خود و برای همزبانان خود بنگارد، و این نتیجه گیری باعث خلق آثار ادبی خاص و تکرار نشدنی در عصر رنسانس شد.
جنبش اصلاحات مذهبی (رفرماسیون پروتستان)
در اوایل قرن شانزدهم، انقلابی مذهبی در اعتراض به قدرت بی چون و چرای کلیسای کاتولیک رم که در آن دوران دخالت زیادی در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی اروپا داشت، پدید آمد. این جنبش که از اروپای مرکزی آغاز شده بود به سرعت دامنه نفوذ خود را در تمام قاره اروپا گسترش داد. نام این انقلاب مذهبی "جنبش اصلاحات مذهبی" یا "رفرماسیون پروتستان" (Protestant Reformation) بود. در سال 1517 یک راهب آلمانی به نام مارتین لوتر (Martin Luther) با اعتراض به آمرزش فروشی که قرنها قدمت داشت و دیگر سوء استفاده ها و فسادهایی که در کلیسای کاتولیک رواج یافته بود، بر سرعت این سیر اصلاح خواهانه افزود. با شروع اعتراضهای او فریادهای دیگری نیز در گوشه و کنار اروپا در رد نفوذ پاپ برخاست.
در سال 1530 هنری هشتم به همراه کشورش، انگلستان، به صف معترضان پیوست. او که برای طلاق همسرش کاترین (که نتوانسته بود او را صاحب فرزند پسری کند) از پاپ اجازه خواسته بود و پاپ در خواست او را رد کرده بود از کلیسای کاتولیک رم جدا شد و خود را یگانه رهبر کلیسای انگلیکان (Anglican Church) یا کلیسای انگلستان نامید. این تفکیک موجب کشمکشهای طولانی مدت بین گروههای مذهبی در انگلستان شد. کشمکشهای تلخی که تا اواخر قرن هفدهم بطول انجامید. هنگامیکه دختر کاتولیک هنری هشتم، ملکه مری اول (Mary I) ، بر تخت سلطنت نشست دستور اعدام پروتستانها که همان اصلاح طلبان مذهبی بودند را داد. پس از او دختر دیگر هنری هشتم، ملکه الیزابت اول (Elizabeth I) بر تخت نشست، و او که خود پروتستان بود دستور اعدام کاتولیک ها را صادر کرد. در سال 1588 فیلیپ دوم، پادشاه کاتولیک اسپانیا، خیال حمله ی دریایی به انگلستان را در سر می پروراند. ولی نیروی دریایی ملکه الیزابت ناوگان اسپانیایی را شکست داد و انگلستان تحت سلطنت الیزابت اول و پس از او پسر عمویش جیمز اول همچنان بر مذهب پروتستان باقی ماند.
(***تصویر بالای عنوان یک نقاشی رنگ روغن است به نام "تمثیلی از حکومت جانشینان تئودور" در این تصویر، هنری هشتم و سه تن از فرزندان او به همراه چند اسطوره نشان داده شده اند. در مرکز تصویر هنری هشتم بر تخت سلطنت نشسته و پسرش ادوارد (ادوارد ششم)در حالیکه شمشیر عدالت را از پدرش دریافت می کند در کنار او زانو زده. تناسبات زمانی در این تصویر معنایی ندارد. هنری در سال 1547 مرد ، دخترش مری در سمت چپ تصویر در کنار همسرش فیلیپ ایستاده و ایندو در سال 1554 یعنی هفت سال بعد از مرگ هنری با یکدیگر ازدواج کرده اند. پشت سر مری و فیلیپ Mars (خدای جنگ) ایستاده، به نشانه جنگهایی که ایندو در زمان سلطنت مری به راه انداختند. الیزابت، دختر دیگر هنری در مقابل خواهرش و در سمت راست پدر ایستاده. او دست در دست Peace (نماد صلح) دارد که شمشیر اختلاف و نزاع را زیر پای خود گذاشته و در کنار این دو Plenty (نماد نعمت و فراوانی) که ظرف مقدس پر از میوه را بدست دارد ایستاده. این تصویر در دوران سلطنت ملکه الیزابت نقاشی شده و کنایه از مشروعیت سلطنت او و همچنین نقش او در بازگرداندن صلح و موفقیت به کشور انگلستان دارد.)(برگرفته از wikipedia)
:::جهت بررسی سیر خطی وقایع آن دوره در انگلستان و جهان فایل ضمیمه با عنوان The English Renaissance را دریافت و مطالعه نمایید.
برگرفته از: Glencoe Literature the Reader's Choice; McGraw-Hill Companies; 2007
برگردان به فارسی: مهدیه حمزه
نظر