جیمز جویس و میناکاری با زبان
هادی مشهدی: میلان کوندرا در کتاب «هنر رمان» که ویژگیها و ارزشهای رمان را تحلیل میکند به اهمیت رمان در عصر جدید اشاره میکند و مینویسد که رمان درصدد درک عمیق زمان است و لحظهی فّرار گذشته با مارسل پروست و لحظه فرّار زمان حال با جیمز جویس صورت میپذیرد. کوندرا میگوید در زیر عدسی میکروسکوپ جویس که روان را به ذرهها تجزیه میکند همهی ما مانند یکدیگریم.
عصر روز دوشنبه ۲۳ خرداد 90، نشست ویژهای برای بررسی تحولاتی که جویس در زبان انگلیسی ایجاد کرد در شهرکتاب برگزار شد. نشستی دو زبانه که بخشی از مهمانان به زبان انگلیسی به تحلیل آثار جویس پرداختند و بخشی به زبان فارسی. مهمان ویژهی این نشست، دکتر دیوید دمراش، مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، بود که به ظرافتها و میناکاریهای زبان جویس در آثارش اشاره کرد. الیور گروگن، سفیر ایرلند در ایران، دربارهی جویس گفت: و اینکه در این روزها مردم در ایرلند به مناسبت «بلومزدی» و شانزدهم ژوئن در خیابانها و اماکن عمومی به اولیسخوانی میپردازند و یاد جویس را گرامی میدارند. امسال هفتادمین سال درگذشت جویس است. نویسنده و شاعری که به عنوان یکی از بزرگترین و برجستهترین نوابغ مبتکر و مدرن در ادبیات قرن بیستم به شمار میرود که تحول و انقلابی بزرگ در ساختار رمان مدرن به وجود آورد. جویس در آثارش محدودیتهای از پیشتعیینشدهی زبان را بسط و گسترش داد و به قابلیت تازهای از ترکیب واژهها رسید. اولیس جویس از شاهکارهای قرن بیستم و جریان سیال ذهن در ادبیات امروز وامدار جویس است.
جذابیت خواندن اولیس در انظار
اولیور گورگن سفیر ایرلند در ایران، نخستین سخنرانی بود که در سخنرانی جامع و کامل خود دربارهی جویس و اثر سترگش چنین گفت: امروز و اینجا افراد بسیاری حضور دارند که خیلی بیشتر از من صلاحیت دارند در مورد جیمز جویس شاهکار اولیس سخن بگویند. تنها صلاحیت من به عنوان خوانندهی ایرلندی این اثر است و من تنها میتوانم به شما بگویم این اثر برای من چه معنایی دارد.
بگذارید ببینیم این کتاب دربارهی چیست؟ در یک کلام، اولیس داستان یک روز در یک شهر است. این روز ۱۶ ژوئن سال ۱۹۰۴ برابر ۱۲۸۳ شمسی است و شهر هم دوبلین است.
مسلما شهر دوبلین به عنوان شخصیت اصلی رمان ظاهر میشود، شهری که از طریق شخصیتها که اهالی خیلی معمولی دوبلین هستند، داستان خود را روایت میکند و روایت به گذران یک روز از زندگی لئوپولد بلوم میپردازد. بلوم، یهودی بیگانه که تحت فشار روحی است. در عین حال شخصیتی عمیقا دوبلینی است.
جویس ساختار این رمان را به طریقی شیطنتآمیز بر پایه اودیسه، شاهکار حماسی هومر، بنا نهاده است. شخصیتهای رمان، با تقلید از نقشآفرینیهای قهرمانانی هومر روز خود را سپری میکنند. کارهای روزمره این مردم عادی، از برداشتن چاقو برای بریدن نان یا عبور از خیابان، با دقت و استادانه توصیف میشود. اما جویس رویکردی ریشخندآمیز به آن دارد. چنانچه خوشآیند شما باشد باید بگویم اولیس حماسهای از روزمرگی است. اما جویس با سبکسری و شوخطبعی به کنایات کلاسیک میپردازد.
امروز ما در تهران، سه روز قبل از روزِ رمان یعنی ۱۶ ژوئن را که به نام لئوپولد بلوم نامگذاری شده است گرامی میداریم. ممکن است بپرسید چرا این روز؟ اگر جویس را باور داشته باشیم، به یاد میآوریم در این روز بود که با محبوب و همسر آینده خود، نورا بارناکل آشنا شد. بلومزدی اکنون تبدیل به یک مراسم خاص و باشکوه در دوبلین شده است. شاید تلاشی است برای جبران غفلت ما در طی سالیانی که رماننویس در بین مخاطبان خود حضور داشت. بعدا به این موضوع باز خواهم گشت. خصیصه اصلی رویداد بلومزدی خواندن متن اثر است که ممکن است در طی 24 ساعت ادامه داشته باشد. در اصل این روز بزرگداشت زبان گفتار است که به اعتقاد من به کنه ارزش این اثر بازمیگردد.
سخنی درست است که بگوییم که اولیس رمانی است که بسیاری از خوانندگان را سردرگم کرده است و بسیارند کسانی که همچنان درگیر کلمات مکتوباند. با این حال، وقتی این متن را با صدای بلند میخوانیم، رمان دوباره زنده میشود. میتوان گفت محبوبیت این اثر حاصل خواندن آن در انظار است. بازیگری را به یاد میآورم که میگفت اگر قرار نبود متن را به صدای بلند بخواند هرگز موفق به خواندن تمام کتاب نمیشد. در حقیقت این رمان اثری سرگرمکننده است و مخصوصا زمانی این ویژگی بیشتر عیان میشود که ما به متن گوش کنیم.
جویس در اولیس دست به کارهایی میزند که در نوع خود بدیع است. اکنون انتشار این اثر به عنوان یکی از بامعنادارترین لحظات دنیای ادبیات تلقی میشود. اولیس تجربهای جسورانه و خلاقانه بود و جویس در ساختار و زبان رمان دست به تهور زد. او خط طولی روایتگویی را به خصوص در ارتباط با زمان رها کرد، به تعبیری زمان در خود آمیخت. روایت شامل لایههای زیادی است، بخشی از آن رسیدن به عمق آن چیزی است که شخصیتها میگویند یا حتا فکر میکنند. در این لایهها زبان رها میشود و یک سیالی رویاواری را کسب میکند. شاید در خور توجهترین سبک جویس، استفاده او از ضمیر ناخودآگاه است، که همنشینی آزاد فکر را امکانپذیر میسازد. شاید اتفاقی نیست که اولیس زمانی انتشار یافت که تئوری زیگموند فروید بهنام تعبیرخواب بهسرعت مورد قبول واقع میشد.
روش کار او در دستنوشتههای اولیس موجود در کتابخانه ملی ایرلند قابل دیدن است. جویس اولین پیشنویس خود را با گذاشتن فواصل زیاد بین جملات نوشت. تدریجا این فواصل را پر کرد و به مرور زمان لایهبهلایه روی آنها کار کرد و به روایت خود عمق و پیچیدگی فزایندهای بخشید.
بهکارگیری تمام این شیوهها، اولیس را به چالشی بزرگ برای مترجمان بدل میکند: بعضی از آنان از عهدهی این چالش برآمدهاند و بعضی از ترجمهها کاملا کلاسیک شدهاند. این نیز سخنی درست است که مترجمان فرانسوی و ایتالیایی ب هواسطه مساعدت جویس به شفافیتهای مناسبی دست یافتهاند.
بهنظر میآید که جویس در این تجربه مبتکرانه، راه را برای نویسندگانی چون ویرجینیا وولف، روبرت موزیل اتریشی، ویلیام فاکنر آمریکایی و بورخس آرژانتینی باز کرده است. تاثیر او بر رمان پستمدرنیسم معاصرینی چون موراکامی ژاپنی و شاید صادق هدایت ایرانی ادامه داشته است.
شاید تعجبآور نباشد که این انقلاب در رماننویسی در دههی دوم قرن بیستم اتفاق افتاد. تغییرات بزرگی در سایر حوزههای هنر درحال رخ دادن بود. در آن زمان هنر نقاشی دگرگونی مشابهی را تجربه می کرد، با مکتبهایی همچون کوبیسم که روش خطی تصویری هنر را کنار میگذارد. تجربه رادیکال در موسیقی نیز شروع شده بود.
با این حال چیزی که شگفتانگیز است این است که رمان توسط یک نویسندهی ایرلندی اساسا دگرگون شده بود که در حاشیهی یک زبان اصلی میزیست. فضای فرهنگی حاکم بر ایرلند اساسا شهرستانی بود و جویس نیز محصول آن. یکی از دلایل آن میتواند این باشد که جویس در موقعیتی قرار داشت که میتوانست همهچیز را خارج از عادات عجیب و غریب و خلق و خوی زبان انگلیسی مشاهده کند. ایرلندیها، خصوصا در دوبلین، در واقع در آن زمان زبان انگلیسی را متعلق به خود میدانستند و به تعبیری آن را مستعمره خود کرده بودند.
جویس در استفاده از اصطلاحات فرهنگی، یک غریبه بود، او نیز مانند بسیاری بعد جدیدی به تاریخ ادبی اضافه کرده بود. مانند رابطهی کافکا با ادبیات آلمان و یا کامو در ارتباط با ادبیات فرانسه.
یک ممیزهی جویس به عنوان نویسنده، این بود که او در تبعید زیست، در سن ۲۲ سالگی او ایرلند را ترک کرد تا باقیماندهی عمر خود را در قارهی اروپا سپری کند. با این حال، او تبعیدی بود که نمیتوانست دوبلین را از ذهن خود دور کند. این بیش از یک نوستالژی بود. دوبلین خیال او دائما او را مقتدرانه به خود میخواند. همانطور که یکی از شخصیتهای اولیس میگوید: فکر کن که در حال فراری و با خودت روبهرو میشوی. جویس برای خلق اولیس توپولوژی (مکانشناسی) دوبلین را دوباره خلق کرد اما با ریزبینی فوق تصور. جویس در مکاتبات خود با مردم دوبلین مدام جزئیات دقیق جغرافیایی را بررسی میکرد. او هدف خود از این کار را به یکی از دوستان خود توضیح داد: میخواهم چنان تصور کاملی از دوبلین ارائه بدهم که اگر شهر ناگهان از صفحه روزگار محور شود، بتوان به واسطهی کتاب من دوباره آن را ساخت.
با وجود حس شدید بیگانگی، جویس یک ایرلندی اصیل است و این محور خودبینی اوست. او همعصر دیگر نویسندگان بزرگ ایرلند بود، کسانی همچون ییتس که ناسیونالیسم جدید ایرلندی را بیان کرده بود اما با آنها بسیار تفاوت داشت. جویس نویسندهای منزوی باقی ماند و از احیای فرهنگی ناسیونالیستی که در ایرلند در اوایل قرن بیستم در حال وقوع بود، دور ماند. بیشک شخصیتهای ناسیونالیست اولیس آدمهای لوده و کوتهبین بودند که با آنها همانند اشیایی که مایهی سرگرمی و مسخرگی بودند، رفتار میشد. به این ترتیب، شخصیت نفرتانگیز Citizen را به یاد میآوریم که به بلوم حمله میکند چون بلوم یهودی است.
جویس ایرلند روزگار خود را همان طور که بود پذیرفت و قصد نداشت از آن تصویری ناسیونالیستی ارائه دهد. بیراه نیست اگر بگوییم که ایرلند خود محصول تسلط سیاسی و فرهنگی انگلیس بود. اما جویس در عین حال سعی میکرد تا آن را در تلفیق فرهنگها که به واقع یگانه بود، به تصویر بکشد. جویس خود را محصول این میدانست. در جایی ـ که به یاد ندارم کجاست ـ او گفت: این حضور انگلیس در ایرلند است که از من یک نویسنده ساخت. طبیعی است که احساسات ناسیونالیستهای معاصر او را بسیار آزرده کرد.
بر این باورم که ایرلند اکنون از چنین کینههایی عبور کرده است. این حقیقت که ما بلومزدی را با چنین شوری جشن میگیریم حاکی از این است که ما از ناسیونالیسم کوتهبینانه که او به تمسخر میگرفت، فراتر رفتهایم. احساس میکنم ایرلند مستقل، با جویس و با خود به صلح دست یافت. این صلح حاکی از آن است که ما بیشتر به یک ناسیونالیسم جهانی دست یافتهایم که با خود به آسودگی رسیده و به نقش ما در یک فرهنگ جهانی واقف است.
میدانم که متاسفانه امکانپذیر نبوده که ترجمه فارسی اولیس چاپ شود و صادقانه امیدوارم که این وضع تغییر کند. با این وجود، یک چشم انداز کوچک این در اینجا مناسب خواهد بود. بعد از چاپ کتاب در سال ۱۹۲۲، برای سالیان متمادی این کتاب در بریتانیا و ایالات متحده ممنوع بود. ایرلند، به سهم خود برای بیشتر سالهای قرن بیستم شهرت تاسفآوری در ممنوع کردن آثار مهم ادبی، از جمله آثار مهم ایرلندی داشته است. با این حال اولیس هرگز در ایرلند ممنوع نبود. باید بگویم که به علت این واقعیت که ناشر به خوبی میدانست که در صورت اقدام به توزیع آن در ایرلند، بلافاصله ممنوع میشد، معقولانه از چاپ آن خودداری کرد. در واقع کتاب تا دههی شصت در ایرلند منتشر نشد.
اکنون که یک سالی از اقامت من در تهران میگذرد، نمیتوانم چیزی جذابتر از اولیس در تهران تصور کنم. به عبارت دیگری، زندگی در تهران در طول یک روز از طریق افکار شکلنایافتهی تعدادی از شخصیتهای معمولی و کندوکاو عمیق روح شهر در تمام پیچیدگیها، تضادها و گوناگونیهای آن. منتظرم که خبر تایید انجام شدن این کار را بشنوم. یا اینکه یک تکلیف ضروری برای یک جویس ایرانی در حال به وجود آمدن باقی خواهد ماند.
شعر تمرینی برای نوشتن رمان
پس از پایان سخنرانی سفیر ایرلند، دکتر هوشنگ رهنما به احترام جویس و میهمانان خارجی حاضر در نشست، سخنان خود را به انگلیسی ایراد کرد. وی در بخشی از سخنان خود شعر جویس را مورد تحسین خوانندگان دانست. وی گرچه نوشتن را با شعر آغاز کرد ولی اعتقاد داشت که شعر تمرینی برای یادگیری زبان ایدهآل برای نوشتن رمان است. دکتر رهنما در ادامهی سخنرانی خود بخشهایی از سرودهای کوتاه جیمز جویس را برای حضار قرائت کرد.
رادیکالیزم در زبان شناسی
دیگر سخنران این نشست دکتر دیوید دمراش، مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، بود. وی از اینکه بیش از اندازه بر پیچیدگیهای زبانی در آثار جویس تاکید شده است ابراز تاسف و تاکید کرد: آنقدر بر این پیچیدگی تاکید شده که باعث فراموش شدن وجوه شاعرانه و سلیس در آثار وی شده است.
او هنر جویس را در انقلاب واژهها و استفاده از واژههای تکسیلابی دانست و به توضیح این ویژگی پرداخت. دمراش نمونههایی از این ویژگی را در دوبلینیها، چهره هنرمند در جوانی، شب زنده داری فینیگانها و اولیس برشمرد و تصریح کرد: این نوعی رادیکالیزم زبانشناسی را میسازد.
استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، ویژگی جویس را در حرکت وی به سوی عناصر اولیه واژگان دانست و از این رو، او را معمار زبان خواند و تصریح کرد: جویس از عناصر ساده، ساختارهای پیچیده خلق میکند. وی در توضیح این ویژگی به کلمه We اشاره کرد که در اولیس گاهی کارکرد یک پاراگراف را دارد و هر کدام از شخصیتها در موقعیتهای مختلف از آن بهره میگیرند. دمراش به نقل و توضیح مثالهای دیگری در کاربردهای متفاوت یک کلمه در رمان جویس پرداخت و در انتها او را هنرمندی خواند که نقش یک طراح الهی را که قادر است با واژهها، نظمی نو دراندازد، ایفا کرده است.
رمان به مثابهی معرق
نجومیان، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، ایدهی خود برای ورود به بحث را اینگونه طرح کرد: در آثار جویس نوعی پارادوکس زبانی وجود دارد، که من میخواهم به بررسی آن بپردازم. جویس در آثارش شخصیتهایی ارائه میکند که از سویی طراح زبان هستند و از دیگر سو، افرادی، که میخواهند از ساختار هزارتویی که خود ترتیب دادهاند، بگریزند. وی شخصیت ددلوس را در اولیس از گونه این شخصیتها مثال زد.
نجومیان، با بیان مثالهایی اهمیت واژهها و علاقه جویس به آنها را تشریح کرد. وی ادامه داد: در بخشی از دوبلینیها میبینیم که به یکباره واژه فلج بودگی برای شخصیت داستان اهمیت مییابد یا در چهره هنرمند در جوانی، در جایی یکی از شخصیتها با کلمات نوعی رابطه موسیقایی ایجاد میکند.
نجومیان با توضیح این مثالها و اشاره به رای دمراش، بر این ویژگی آثار جویس تاکید کرد، که در آثار او واژهها با ارجاعشان یکی میشوند و تصریح کرد: جویس میخواهد زبان را به نقطهای قبل از سقوطش برساند، جایی که کلمات تنها نامها بودهاند و اشاره به چیزی بیرون از خودشان نداشتهاند.
استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی، نوع نگاه جویس به واژهها را در سه شکل بررسی کرد: اول، صدای واژهها، (نام آوایی). دوم، اینکه واژهها چه ارتباطی با واقعیت بیرونی دارند. سوم، چیدمان واژهها.
وی در ادامه با اشاره به رای پاوند تاکید کرد: جویس میخواهد بدون واسطه عالم واقعیت را تحقق بخشد. او کلمات را جانشین واقعیت نمیکند بلکه در نظر او آنها، خود، واقعیت هستند. او جهان را باکلمات میسازد.
نجومیان با اشاره به الگویی که استوارت گیلبرت در رابطه با اولیس رسم کرده است به این موضوع پرداخت که در این رمان هر فصل، از زبانی مجزا برخوردار است. و اشاره داشت: تمام فصلی که در دفتر روزنامه اتفاق میافتد در قالب خبرهای کوتاه روزنامهای نوشته شدهاند. هر قسمت یک تیتر و زبانی کاملا روزنامهای دارد. در فصلی دیگر که دو تن از شخصیتها در موقعیتی خاص با هم مواجه میشوند، ما وقایع را از دریچه ذهن آنها و با واژگان خاص آنها دنبال میکنیم. در فصلهای دیگر رمان نیز شاهد این اتفاق هستیم. در هر فصل یک بازی زبانی وجود دارد. تنها این نیست، غالبا یک نماد، یک رنگ، یک هنر خاص یا حتی یک اندام انسانی تبدیل به یک موضوع میشود یا مورد تاکید قرار میگیرد. نوشتن یک رمان به این گونه، چیزی جز معرق کاری نیست
نجومیان با تاکید بر ساختار هزارتویی اولیس، تصریح داشت: این ساختار در اولیس، نه تنها در رابطه با شخصیتها بلکه در رابطه با زبان هم حائز اهمیت است. در اولیس آدمها در راهروها و پیچ و خمهای یک شهر در حرکت هستند و در جاهایی با یکدیگر برخورد میکنند. این ویژگی در رابطه با کلمات و فصلهای رمان هم صدق میکند. آنها در جاهایی با هم برخورد میکنند.
نجومیان در ادامه با اشاره به رای دمراش چگونگی شکل گیری جریان سیال ذهن را در آثار جویس مورد بررسی قرار داد. وی تنوع تداعیها را مهمترین عامل در شکل گیری این ویژگی ارزیابی کرد.
استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی پس از بررسی تاثیر زبان بر شخصیتها در آثار جویس قسمتهایی از اولیس را برای حاضران خوانش کرد.
کیمیاگر واژهها
اقتباس جویس از اودیسه هومر، دکتر جعفری، استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی را به خواندن بیتی از مولانا جلال الدین محمد بلخی واداشت: «سخن کشتی و معنی همچو دریا، درآ زوتر که تا کشتی برانم»
جعفری جنگ جهانی اول را دلیل مرگ روایت سنتی در ادبیات داستانی ارزیابی کرد و همچنین آن را در شکلگیری نوعی نگاه خاص و جدید به زبان و ادبیات موثر دانست. وی این نوع نگاه را اینگونه تشریح کرد: اقتصاد ادبی مبنی بر اینکه مخاطب یک اثر ادبی با پرداخت پول آن را در تملک بگیرد، دچار دگرگونی شده است به این معنا که مخاطب یک اثر ادبی به عنوان یک کالا مالک آن اثر نیست و مولف هم این را نمیپذیرد و سعی در آگاهی دادن به مخاطب دارد.
جعفری پس از بیان ویژگیهایی که باعث دشواری رمان مدرن در نزد مخاطب میشود به بررسی آرا متفکران و ادیبان در چرایی این دشواری پرداخت. وی تصریح کرد: آنچه برای نویسندگان آثار مدرن از اهمیت بالایی برخوردار است ایجاد رغبت در عموم مردم برای خواندن این آثار است. وی در ادامه بر این مهم تاکید کرد که غالب مخاطبان آثار ادبی به مطالعه نسخههای برگردان شده میپردازند و از خواندن اصل اثر غافل هستند، و دشواری این آثار را از این طریق مورد سنجش قرار ندادهاند.
جعفری، به اختصار جان رادکر را به عنوان شاعری تراز اول اما گمنام معرفی کرد و نقل یک از اقوال وی را راهی برای ورود به بحث عنوان کرد. وی به جویس را کیمیاگر واژهها خواند.
جعفری به رای نجومیان در باب وجود پارادوکس زبانی در آثار جویس اشاره کرد و ادامه داد: جویس مفاهیم را از طریق زبان و واژهها منتقل نمیکند، بلکه از طریق تجربه واژهها، مفاهیم ساخته میشوند و شکل میگیرند او کسی است که تمام زندگیاش وقف واژهها شده است او عاشق واژه هاست و آنها را به مثابه یک کالا نمیبیند.
جعفری وجود رابطهها و ساختار هزارتویی، را در این آثار پر اهمیت دانست و اظهار کرد: تنها دریافت رابطهها میتواند مخاطب را در مسیر هزارتوی آثار جویس هدایت کند.
در ادامه جعفری عناوین فصول اولیس و ارتباط آنها با اودیسه را مورد بررسی قرار داد. و تاکید کرد: این سفر کشف زبان است یک سفر معمولی نیست. من فکر میکنم این سفر، استعاری باشد.
وی در ادامه به بیان و بررسی رای و نظر ویندم لوئیس یکی از اندیشمندان مدرنیسم درباره جویس پرداخت. «تو نابینا هستی و آثارت به جنین شبیه هستند، جنین با دنیای بیرون ارتباط ندارد. تو تنها اهل صدا هستی.
ساختن تمدن باید بر اساس بینایی باشد.» جعفری از این بحث تحت عنوان زیباییشناسی دیداری یاد کرد و آغاز آن را به قرن هجدهم منتسب دانست اما به علت کمبود وقت از ادامه آن باز ماند.
برگرفته از: پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب