اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

باور عشق

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • باور عشق

    I swear by the quiet silence of your paper house, I know your dreams are as beautiful as my fancies believable. You've got the mystic believe of love from my silence. I've got the final point of belief from your silence. Maybe it's not possible to feel that the words we say about the paper world we've made are hearable. But we can start to paint the gray branches of the paper trees green. I know painting, you know painting too. So why don't you start? When I was a child, I didn't have any water color.
    I used to go to little garden near stream and cut all the color flowers and paint. If we search the paper garden near paper house for a short time, there have to be flowers to paint our believes the red color of love.



    به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای کاغذی که ساخته ایم،
    شنیدنی است.
    ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه های خاکستری درختهای کاغذی کشید.
    من که نقاشی کردن می دانم، تو هم که نقاشی کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی می کردم.
    اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.





    منبع:sababoy.blogfa.com
    ویرایش توسط ahmadpanah : https://forum.motarjemonline.com/member/9-ahmadpanah در ساعت 01-20-2009, 09:58 AM
    زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست،امتحان ریشه هاست.

  • #2
    And if you look more, you will find the love the mother of all colours around you. So being sincere to love, you'll find nothing but hue.

    I believed my wisdom
    ... Killed the whys as I grew ... Yet the time has taught me ... The whys are grown too
    Angel

    Click to Read My Other Poems

    نظر


    • #3
      .در من احساس نيستي وجود ندارد:پس از چه روي بايد خويشتن را براي بيان آن بيازارم كه اگر دنيا را اين چنين مي بينم؟من چيزهاي اندكي در زندگي ديده ام,اما هرگز به همان اندك مقداري كه ديده ام,اعتماد نمي كنم.دقت ديوانه كننده يك جمله يا نيكي يك چهره,واقعياتي چندان نيرومندند كه در امتداد آنها مي نويسم.پس توجه خويش را به برگ درخت گيلاس يا خنده نوزاد معطوف مي دارم.

      www.cert-killer.ws

      نظر

      صبر کنید ..
      X