بر چرخ سحرگاه يكي ماه عيان شد
وز چرخ بزير آمد و بر ما نگران شد
چون باز كه بربايد مرغي بگه صيد
بربود مرا آن مه و بر چرخ روان شد
در خود چو نظر كردم خود را بنديدم
زيرا كه در آن مه تنم از لطف چو جان شد
در جان چو سفر كردم جز ماه نديدم
تا سر تجلي ازل جمله بيان شد
نه چرخ فلك جمله در آن ماه فرو شد
كشتي وجودم همه در بحر نهان شد
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافكند چنين گشت و چنان شد
آن بحر كفي كرد بهر پاره از آن كف
نقشي ز فلان آمد و جسمي ز فلان شد
وز چرخ بزير آمد و بر ما نگران شد
چون باز كه بربايد مرغي بگه صيد
بربود مرا آن مه و بر چرخ روان شد
در خود چو نظر كردم خود را بنديدم
زيرا كه در آن مه تنم از لطف چو جان شد
در جان چو سفر كردم جز ماه نديدم
تا سر تجلي ازل جمله بيان شد
نه چرخ فلك جمله در آن ماه فرو شد
كشتي وجودم همه در بحر نهان شد
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافكند چنين گشت و چنان شد
آن بحر كفي كرد بهر پاره از آن كف
نقشي ز فلان آمد و جسمي ز فلان شد
مولانا
ديوان شمس تبريزي
ديوان شمس تبريزي
***
At morning-tide a moon appeared in the sky,
And descended from the sky and gazed on me.
Like a falcon which snatches a bird at the time of hunting,
That moon snathched me up and coursed over the sky.
When I looked at myself, I saw myself no more,
Because in that moon my body became by grace even as soul.
When I travelled in soul, I saw nought save te moon
Till the secret of eternel Theophany was all revealed.
The nine spheres of heaven werw all merged in that moon,
The vessel of my being was completely hidden in the sea.
The sea broke into waves, and again Wisdom rose
And cast abroad a voice; so it happened and thus it befell.
Foamed the sea, and at every foam-fleck
Something took figure and something was bodied forth.
Rumi
Translated by
R.I.Nicholson
برگرفته از "قحط خورشيد"
به اهتمام
مجيد روشنگر
And descended from the sky and gazed on me.
Like a falcon which snatches a bird at the time of hunting,
That moon snathched me up and coursed over the sky.
When I looked at myself, I saw myself no more,
Because in that moon my body became by grace even as soul.
When I travelled in soul, I saw nought save te moon
Till the secret of eternel Theophany was all revealed.
The nine spheres of heaven werw all merged in that moon,
The vessel of my being was completely hidden in the sea.
The sea broke into waves, and again Wisdom rose
And cast abroad a voice; so it happened and thus it befell.
Foamed the sea, and at every foam-fleck
Something took figure and something was bodied forth.
Rumi
Translated by
R.I.Nicholson
برگرفته از "قحط خورشيد"
به اهتمام
مجيد روشنگر
نظر