صبح . . .
دگر صبح است و پايان شب تار است
دگر صبح است و بيداري سزاوار است
دگر خورشيد از پشت بلندي ها نمودار است
دگر از سوز و سرماي شب تاريك , تن هامان نمي لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه , از زبان مادر شب ها نمي ترسد
دگر شمع اميد ما چو خورشيدي نمايان است
كنون شب زنده داران صبح گرديده ,
نخوابيد , جنگ در پيش است.
كنون اي رهروان حق , شب تاريك معدوم است
سفيدي حاكم و در دادگاهش هر سياهي خرد و محكوم است.
كنون بايد كه برخيزيم و خون دشمنان تا پاي جان ريزيم
دگر وقت قيام است و قيامي بر عليه دشمنان است
سزاي حق كشان در چوبه دار است
و ما بايد كه برخيزيم
چنان كاوه درفش كاوياني را به روي دوش اندازيم
جهان ظلم را از ريشه سوزانده , جهان ديگري سازيم
دگر صبح است . . .
دگر صبح است و مردم را كنون برخاستن شايد ,
نهال دشمنان را تيغ ها بايد
كه از بن بشكند , نابودشان سازد . . .
اگر گرگي نظر دارد كه ميشي را بيازارد ,
قوي چوپان ببايد نيش او بندد
اگر غفلت كند او خود گنه كار است
دگر هر شخص بيكاري در اين دنياي ما خوار است
و اين افسردگي , ناراحتي , عار است
دگر صبح است و ما بايد برافروزيم آتش را
بسوزانيم دشمن را
كه شايد همره دودش رود بر آسمان شيطان
ويا همراه بادي او شود دور از زمين ها.
دگر صبح است و پايان شب تار است
دگر صبح است و بيداري سزاوار است
دگر خورشيد از پشت بلندي ها نمودار است
دگر صبح است . . .
دگر از سوز و سرماي شب تاريك , تن هامان نمي لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه , از زبان مادر شب ها نمي ترسد
دگر شمع اميد ما چو خورشيدي نمايان است
دگر صيح است . . .
كنون شب زنده داران صبح گرديده ,
نخوابيد , جنگ در پيش است.
كنون اي رهروان حق , شب تاريك معدوم است
سفيدي حاكم و در دادگاهش هر سياهي خرد و محكوم است.
كنون بايد كه برخيزيم و خون دشمنان تا پاي جان ريزيم
دگر وقت قيام است و قيامي بر عليه دشمنان است
سزاي حق كشان در چوبه دار است
و ما بايد كه برخيزيم
دگر صبح است . . .
چنان كاوه درفش كاوياني را به روي دوش اندازيم
جهان ظلم را از ريشه سوزانده , جهان ديگري سازيم
دگر صبح است . . .
دگر صبح است و مردم را كنون برخاستن شايد ,
نهال دشمنان را تيغ ها بايد
كه از بن بشكند , نابودشان سازد . . .
اگر گرگي نظر دارد كه ميشي را بيازارد ,
قوي چوپان ببايد نيش او بندد
اگر غفلت كند او خود گنه كار است
دگر صبح است . . .
دگر هر شخص بيكاري در اين دنياي ما خوار است
و اين افسردگي , ناراحتي , عار است
دگر صبح است و ما بايد برافروزيم آتش را
بسوزانيم دشمن را
كه شايد همره دودش رود بر آسمان شيطان
ويا همراه بادي او شود دور از زمين ها.
دگر صبح است . . .
دگر روز تبه كاران به مثل نيمه شب تار است . . .
دگر روز تبه كاران به مثل نيمه شب تار است . . .
برگرفته از
"خسته تر از هميشه"
نظر