باران ز چشمهای تو بارید و من خجل
گفتی مرو، بمان نتوان کند از تو دل
گفتی که بی تو باد خزان است این نسیم
گفتی بمان که یاس بیابد زتو شمیم
گفتی که رفتنت بگدازد دل بهار
بی عطر موی تو ندمد گل به لاله زار
گفتی چو می روی دل خود را زمن نگیر
از این غریب خسته هوای وطن مگیر
من تاب دوری تو ندارم به هیچ روی
صبر و شکیب از دل عشق آشنا مجوی
تو صبح روح خسته ی در ظلمت منی
پایان روزگار پر از محنت منی
رفتم، ولی حیات دلم بی نفس بماند
شاهین عشق بی تو اسیر قفس بماند
بلبل به غیبتت بزند ناله های زار
وین صوت داغدار خلاند به دل چو خار
from: Angel
گفتی مرو، بمان نتوان کند از تو دل
گفتی که بی تو باد خزان است این نسیم
گفتی بمان که یاس بیابد زتو شمیم
گفتی که رفتنت بگدازد دل بهار
بی عطر موی تو ندمد گل به لاله زار
گفتی چو می روی دل خود را زمن نگیر
از این غریب خسته هوای وطن مگیر
من تاب دوری تو ندارم به هیچ روی
صبر و شکیب از دل عشق آشنا مجوی
تو صبح روح خسته ی در ظلمت منی
پایان روزگار پر از محنت منی
رفتم، ولی حیات دلم بی نفس بماند
شاهین عشق بی تو اسیر قفس بماند
بلبل به غیبتت بزند ناله های زار
وین صوت داغدار خلاند به دل چو خار
from: Angel