به نام خدا
مي توان گفت كه زمزمه,تنها مونس و همدم لحظات تنهايي انسان است و ترانه هم زمزمه پذيرترين نوع گفتار.دليل آن هم اين است كه ترانه از سرچشمه اي نوراني و جاودان به نام "شعر" جاري شده است.جايي كه هزاران شعر نمي تواند جان كلام را بيان كند,ترانه اي مي آيد و چنان شوري مي آفريند كه ياد و خاطره اش سال ها در ذهن همگان نقش مي بندد.شايد ويژگي خاص ترانه غنايي بودن آن است كه همگاميش با موسيقي,مزيتي بي بديل را شامل شده است.افسوس كه هر چه ما به پيش مي رويم از شعر و شعر خواني نيز دور مي شويم و هر لحظه در اين جهان به اصطلاح مدرنيزه,عرصه بر شعر تنگ و تنگ تر مي شود.باري از جهت ديگر,پديده هايي ديگر مانند ترانه در اين صحنه,مجالي براي عرضه اندام پيدا مي كنند.اما چه سود كه ترانه هم مانند انواع ديگر هنر نتوانست خود را از خطر ابتذال نجات دهد و در مقابل غول بي شاخ و دم ابتذال باشي,سر تسليم را فرو آورد.اما با نگاهي به گذشته و البته بارقه هايي ضعيف از امروز,هنوز هم مي توانيم دامان خويش را از شبنم صبحگاهي ترانه تر كنيم.
در اين بخش پس از ارائه گزيده ترين ترانه هاي معاصر,ترجمه آن به زبان انگليسي نيز تقديم عزيزان مي شود.البته اين ترجمه ها ,تنها نمونه اي از ترجمه هاي آنهاست.بدين خاطر كه شعر و ترانه مي توانند به هزاران گونه ترجمه شوند.و بسيار به جا و سنجيده گفته اند كه((شعر و ترانه سخناني هزار چهره هستند))نظرات شما عزيزان در اين راه بس دشوار و كج و معوج مي تواند مشعل هدايت ما در ظلمات جهل خويش باشد.در پايان از دوست عزيزم ميلاد ميناكار به خاطر همفكري ها و حمايت هاي بي دريغش و همچنين از آقاي رشيدي كمال تشكر و قدرداني را دارم.
مهران صفوي
جمعه
با يادي از
فرهاد مهراد
توي قاب خيس اين پنجره ها
عكسي از جمعه غمگين مي بينم
چه سياهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابراي سنگين مي بينم
داره از ابر سياه خون مي چكه
جمعه ها خون جاي بارون مي چكه
نفسم در نمياد
جمعه ها سر نمياد
كاش مي بستم چشامو
اين ازم بر نمياد
عمر جمعه به هزار سال مي رسه
جمعه ها غم ديگه بيداد مي كنه
آدم از دست خودش خسته مي شه
با لباي بسته فرياد مي كنه
جمعه ها خون جاي بارون مي چكه
نفسم در نمياد
جمعه ها سر نمياد
كاش مي بستم چشامو
اين ازم بر نمياد
عمر جمعه به هزار سال مي رسه
جمعه ها غم ديگه بيداد مي كنه
آدم از دست خودش خسته مي شه
با لباي بسته فرياد مي كنه
جمعه وقته رفتنه
موسمه دل كندنه
خنجر از پشت مي زنه
اون كه همراه منه
سروده
شهيار قنبري
موسمه دل كندنه
خنجر از پشت مي زنه
اون كه همراه منه
سروده
شهيار قنبري
Friday
In the wet frames of these windows,
I'm watching an image of gloomy friday
How black is its mourning cloth
I'm watching heavy clouds in its eyes
The blood is dripping down the black cloud
The blood is drippimg down instead of rain on fridays.
I can not breathe
Fridays don't come to an end
I wish I could close my eyes
But,I can not do that
The age of friday is near the 1000 years
The grief oppresses on fridays.
One becomes tired of oneself
And cries tight-lipped
I'm watching an image of gloomy friday
How black is its mourning cloth
I'm watching heavy clouds in its eyes
The blood is dripping down the black cloud
The blood is drippimg down instead of rain on fridays.
I can not breathe
Fridays don't come to an end
I wish I could close my eyes
But,I can not do that
The age of friday is near the 1000 years
The grief oppresses on fridays.
One becomes tired of oneself
And cries tight-lipped
Friday is the time to go and
The abandonment season
One who is my companion,
Stab me in the back
The abandonment season
One who is my companion,
Stab me in the back
By
Shahyar Ghanbari
Translated by:
Mehran & M.Minakar
نظر