کشف 10 فرمان نویسندگی
المور لئونارد
ترجمه: امیرعباس طاهری
ترجمه: امیرعباس طاهری
10 قانون برای نویسندگی پیشنهاد می کنم که در طول سالها نوشتن آن را کشف کرده ام.
هنگام نوشتن داستانها حواسم به این قانون ها نبوده ولی در نوشتن کتاب ها و روایت قصه ها کمکم کرده اند. اگر شیوه خاصی برای به تصویر کشیدن و احن داستان نویسی دارید، می توانید این این قانون ها را کنار بگذارید، اما بد نیست نگاهی به آنها بیندازید!
1- داستان را با توصیف آب و هوا شروع نکنید
اگر توصیف آب و هوا در فضا سازی داستان تاثیری ندارد، درباره آن چیزی ننویسید. خواننده ها بیشتر دوست دارند درباره آدمها بخوانند، نه آب و هوا. البته استثناء هم وجود دارد. اگر شما هم مانند "بری لوپز" بجای توصیف اسکیموها، روشهای مختلفی برای توصیف یخ و برف دارید، می توانید هر قدر دلتان خواست درباره آب و هوا بنویسید.
2- برای داستان مقدمه ننویسید
خواندن مقدمه، مخاطب را خسته می کند. بویژه وقتی مقدمه بعد از پیش گفتار بیاید. این سبک نوشتن، بیشتر در متن های غیر داستانی مرسوم است. آوردن مقدمه در رمان، به مخاطب پیش زمینه ای از قصه می دهد که هروقت بخواهید می توانید آن را رها کنید.
"جان اشتاین بک" برای کتاب "پنج شنبه دوست داشتنی" مقدمه نوشته، اما این کار او قابل قبول است، چون در نوشتن کتاب همه قانون هایی که می گویم، رعایت کرده.
اشتاین بک می گوید:"بحث های کتاب را می پسندم، اما دوست ندارم کسی به من بگوید مردی که حرف می زند، چه شکلی است. می خواهم شیوه ای را که حرف میزند، بفهمم. می خواهم فکر مردم را از حرفهایشان حدس بزنم. بعضی توصیف ها را دوست دارم. گاهی برای کلمه های بی معنی و بی احساس یک کتاب از کوره در می روم. گاهی بعد از خواندن کلمه ها و عبارت های زیبای کتاب، دوست دارم بچرخم و آواز بخوانم. دوست ندارم با خواندن کتابی پر از کلمه های بی معنی و بی احساس گیج شوم."
3- برای ادامه گفتگو از فعل دیگری بجای "گفت" استفاده نکنید
روند گفتگو به شخصیتهای داستان بستگی دارد. فعلی که نویسنده بکار می برد به او مربوط می شود. اما فعل "گفت" کمتر از فعل های "غرغر کرد"، "نفس زنان گفت"، "اخطار کرد"، "دروغ گفت" آزار دهنده است. وقتی خط آخر گفت و گوی "ماری مک کارتی" را خواندم که گفته بود "او مجدانه اظهار کرد" مجبور شدم برای پیدا کردن معنی این عبارت سراغ لغت نامه بروم!
4- برای توضیح فعل، از قید استفاده نکنید
استفاده از قیدهایی مثل "اومحترمانه نصیحت کرد"، اشتباه بزرگی است. نویسنده با اشتیاق از کلمه هایی استفاده می کند که حواس خواننده را پرت می کند و می تواند در متن وقفه بیندازد.
5- در استفاده از علامت تعجب خودتان را کنترل کنید
برای هر هزار کلمه متن، بیشتر از 3 علامت تعجب استفاده نکنید. اگر از کسانی هستید که مثل "تام ولف" در استفاده از علامت تعجب استعداد دارید، می توانید به تعداد انگشت های یک دست علامت تعجب بگذارید.
6- از عبارت هایی مثل "ناگهان" یا "اجل معلق" استفاده نکنید
این قانون به توضیح نیاز ندارد. نویسنده هایی که از عبارت هایی مثل ناگهان و یک دفعه استفاده می کنند، باید بیشتر تمرین کنند تا بتوانند کمتر علامت تعجب بگذارند.
7- از گویش ها و لهجه های محلی و کلمه های شکسته استفاده نکنید
برای نوشتن داستان از کلمه های شکسته استفاده نکنید، چون در اینصورت نمی توانید این شیوه نوشتن را متوقف کنید. مثلا "آنا پرولکس" بدون اینکه از کلمه های شکسته استفاده کند، ویژگیهای لهجه ایالت وایومینگ آمریکا را در داستانش توصیف می کند.
8- درباره شخصیت های داستان توصیف های جزیی نکنید
"اشتاین بک" از توصیف های جزیی برای شخصیت ها زیاد استفاده می کند. "ارنست همینگوی" در داستان "تپه هایی مثل فیل های سفید" درباره مرد آمریکایی و همسرش می گوید: دختر کلاه را از سر برداشت و روی میز گذاشت.
این تنها اشاره نویسنده به توصیف فیزیکی شخصیت داستان است اما خواننده داستان همچنان این زن و شوهر را از لحن صحبت هایشان می شناسد، بدون اینکه نویسنده برای توصیفشان از قید استفاده کند.
9- جزییات مکان ها و اشیا را توضیح ندهید
فقط اگر"مارگارت آتوود" باشید می توانید صحنه هایی را براساس بیان خودتان نقاشی کنید یا منظره ای را به شیوه "جیم هریسون" بنویسید. اگر در این کار به اندازه کافی خوب باشید، بازهم نباید از توصیف هایی استفاد ه کنید که جریان داستان را متوقف کند.
10- بخش هایی را که خواننده نمی خواند و رد می کند، کنار بگذارید
این قانون سال 1983 به ذهنم رسید. به قسمت هایی از یک رمان که آن را نمی خوانید فکر کنید؛ پاراگراف های طولانی که پر از کلمه است. نویسنده از کلمه ها و عبارت های نا مفهوم و خالی از احساس استفاده می کند، سراغ تصورهای ذهنی شخصیت داستان می رود، اما خواننده خودش می داند آن شخصیت به چه چیز فکر می کند یا برایش مهم نیست در سر شخصیت چه می گذرد. یادتان باشد گفت و گو ها را هیچ وقت از داستان حذف نکنید.
برگرفته از: ماهنامه داستان، شماره یازدهم
برگرفته از: ماهنامه داستان، شماره یازدهم
نظر