ترجمه زیر از مقاله ارون اسموتز با عنوان "پارادوکس هنر رنج آور" در مهرماه سال 1388 در مجله اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسیده بود. در اینجا قصد داریم متن اصلی مقاله را به همراه این ترجمه ارائه کنیم. بدلیل طولانی بودن مقاله، هر بخش به همراه ترجمه اش در یک پست مجزا ارائه شده است.
The Paradox of Painful Art
AARON SMUTS
AARON SMUTS
Introduction
Is there a fundamental difference between the kinds of emotional responses we seek from art and those we seek from life? Many of the most popular genres of narrative art are designed to elicit negative emotions: emotions that are experienced as painful or involving some degree of pain, which we generally avoid in our daily lives. Melodramas make us cry. Tragedies bring forth pity and fear. Conspiratorial thrillers arouse feelings of hopelessness and dread, and devotional religious art can make the believer weep in sorrow. Not only do audiences know what these artworks are supposed to do, they seek them out in pursuit of prima facie painful reactions.
Is there a fundamental difference between the kinds of emotional responses we seek from art and those we seek from life? Many of the most popular genres of narrative art are designed to elicit negative emotions: emotions that are experienced as painful or involving some degree of pain, which we generally avoid in our daily lives. Melodramas make us cry. Tragedies bring forth pity and fear. Conspiratorial thrillers arouse feelings of hopelessness and dread, and devotional religious art can make the believer weep in sorrow. Not only do audiences know what these artworks are supposed to do, they seek them out in pursuit of prima facie painful reactions.
Unsurprisingly, the overwhelming majority of such cases are works in narrative genres that do not require happy endings. My concern is not to answer the question of why people choose to see a horror movie rather than a melodrama, but, instead, to ask why would they choose either. Perhaps an answer cannot be given at this level of generality. My primary goal in this article is to introduce the problem and to assess whether any of the existing accounts of the paradox of tragedy provide a solution to the paradox of painful art. If we do not assume that people derive pleasure from tragedy or that pleasure must be the sole motive for art experiences, the paradox of tragedy can be given a more general form, which I will call the “paradox of painful art.” The paradox of painful art can be stated as follows:
1. People do not seek out situations that arouse painful emotions.
2. People have painful emotions in response to some art.
3. People seek out art that they know will arouse painful emotions.
In the process of looking for resolutions to this paradox, I examine theories designed to solve more particular problems, primarily those that try to explain the appeal of a particular genre. I do this for two reasons. First,
if a theory cannot explain the appeal of a genre, then the theory cannot be generalized and can be put aside. Second, by looking at the local theories of painful art, we can gain an understanding of the plurality of factors that may be at work. I attempt to establish a basic assumption that there is something similar going on in many different genres and forms of art that needs to be accounted for. I hope that this will pave the way for localized theories that explain the particular appeal of a single genre. Any satisfactory account of the paradox of painful art will have to answer three interrelated questions—the hedonic, difference, and motivational questions.
1. The Hedonic Question: Do people seek out painful art in order to derive more pleasure than pain from the experience?
2. The Difference Question: Why do people seek apparently painful experiences more often in response to art than in real life?
3. The Motivational Question: Why do people desire painful art experiences if they find them painful?
Most solutions to the paradox of tragedy assume that the answer to the hedonic question is “yes.” From there, theorists attempt to account for the source of this pleasure, a pleasure assumed to be had from representations of events from which we do not derive pleasure in real life. I argue that this assumption is suspect: the motive for seeking out devotional religious art, melodrama, tragedy, and some horror is not clearly to find pleasure.
The second question that a solution to the paradox of painful art must address is whether there is a radical difference between the kinds of things we seek representations of and the kinds of things we seek out in our daily lives. I argue that although there is a difference in proportion, the same kinds of experiences are sought in life as in art. The motivational question asks why people want to experience painful art, if it is indeed painful. I do not attempt to provide a complete answer to this question, since it would require accounting for the full swath of human motivation; instead, I offer a partial answer in explanation of the proportional difference between the kinds of experiences we seek in art and in life. After assessing the merits of several leading solutions to the paradox, I sketch a general explanation that can account for a wide array of the art experiences in question.
پارادوکس هنر رنجآور
آیا میان خواستهای ما از هنر و از زندگی،به لحاظ انواع پاسخهای حسی،تفاوت عمدهای وجود دارد؟بسیاری از محبوب ترین انواع هنرهای روایی برای نشان دادن هیجانات منفی ایجاد شدهاند.هیجاناتی که رنجآورند و یا متضمن درجاتی از دردند،دردهایی که ما معمو لا در زندگی روزانه از آنها دوری می کنیم.ملودرامها ما را میگریانند.تراژدیها موجب شفقت و ترس میشوند.داستانهای هیجانی توطئهآمیز،احساساتی مانند ناامیدی و هراس را برمیانگیزند و هنرهای دینی عبادی می توانند موجب شوند تا یک مومن از غصه بگرید.مخاطبان نه تنها کارکرد این آثار هنری را میدانند،بلکه در نگاه اول،به نظر می رسد که به دنبال واکنشهای رنجآورند.مقاله حاضر تلاشی برای پاسخ به چرایی این پارادوکس است.
پرسش از علت جستجو برای تجربه هنرهای رنجآور،بهطور سنتی بهعنوان پارادوکس تراژدی مطرح شده است. اخیرا نیز نوئل کرول با توجه به پارادوکس فوق، از مسئلهای مشابه تحت عنوان"پارادوکس وحشت" استفاده نموده است. به مجرد اینکه میپرسیم که چرا مردم در پی دیدن فیلمهای ترسناک و تراژدیها هستند، "پارادوکس تراژدی"و پارادوکس وحشت"رخ میدهد. به بیان دقیقتر،ممکن است که بپرسیم،چرا افراد میخواهند که توسط دیدن یک فیلم، تقدس پیدا کنند و برای شخصیتی احساس شفقت داشته باشند، درحالیکه در زندگی روزانه، از موقعیتهایی که چنین احساساتی را برمیانگیزد،اجتناب میکنند. به احتمال زیاد، راهحل رضایتبخش برای حل هر دو پارادوکس، مستلزم ملاحظات ویژه خود ژانر خواهد بود. بههرحال پارادوکس وحشت و تراژدی، صرفا پرسش در این باره نیست که چرا مردم میخواهند آثار مربوط به این ژانرها را ببینند. یک پرسش به خودیخود، پارادوکس بهشمار نمیآید. همچنانکه طبق معمول مطرح شد،هر دوی این پارادوکس میپرسند که چگونه ممکن است که مخاطب از دیدن فیلمهای ترسناک و تراژدی(1) احساس لذت کند. من قصد داشتهام که مسئله را بهعنوان موضوع لذت مطرح نکنم، زیرا انجام چنین کاری پرسشی بنیادین را -که وحشت و تراژدی در عمل، تجربه لذتبخش را فراهم میآورند- بهعنوان پیش فرض، مسلم میانگاشت. به جای آن، بحث را دوباره قالببندی می کنم:ترجیح میدهم که به جای پرسش از خصوص تراژدی و وحشت، چهارچوب بحث را به قدری گسترده کنم که شامل تمام هنرهایی باشد که هدف اولیه از آنها،انگیختن احساسات منفی است. تعجبی ندارد که اکثریت چشمگیری از این موارد آثار مربوط به هنرهای روایی هستند که نیازی به پایانهای خوشایند ندارند. دغدغه من،پاسخ به این نیست که چرا افراد به جای یک فیلم ملودرام،فیلمی ترسناک را برای دیدن انتخاب میکنند، بلکه،اینست که چرا هر دو را انتخاب میکنند. در چنین سطحی از کلیت، شاید دادن یک پاسخ، امکانپذیر نیست. هدف اولیه من در این مقاله، ارائه مسئله و ارزیابی این مسئله است که آیا دلایل موجود در مورد پارادوکس تراژدی،میتواند راهحلی برای پارادوکس هنر رنجآور باشد. اگر ما مسلم نیانگاریم که افراد از تراژدی، لذت را به دست میآورند و یا اینکه لذت تنها انگیزه تجارب هنری است، پارادوکس تراژدی، قالبی عمومی به خود میگیرد که من آن را "پارادوکس هنر رنجآور" خواهم نامید. پارادوکس هنر رنجآور طبق موارد زیر میتواند مطرح شود:
1- افراد دنبال موقعیتهایی نیستند که احساسات رنجآور را در آنها برانگیزد.
2- افراد احساسات رنجآوری را در مواجهه با بعضی از هنرها بروز میدهند.
1- افراد دنبال موقعیتهایی نیستند که احساسات رنجآور را در آنها برانگیزد.
2- افراد احساسات رنجآوری را در مواجهه با بعضی از هنرها بروز میدهند.
3- افراد دنبال هنرهایی هستند که میدانند احساسات رنجآور آنان را برخواهد انگیخت.
در فرآیند جستجو برای راهحلهای این پارادوکس،من نظریههایی را که برای حل مسایل جزئیتر طراحی شدهاند،بویژه در ابتدا آنهایی را که جذابیت ژانر بخصوصی را توضیح میدهند،مورد بررسی قرار میدهم. به دو دلیل این کار را انجام میدهم.اول اینکه،اگر یک تئوری نتواند جذابیت ژانری را توضیح دهد،نمیتواند تعمیم یابد بنابراین میتواند کنار گذاشته شود.دوم اینکه،با نگاه به نظریههای بومی مربوط به هنرهای رنج آور،ما فهمی از تکثر عوامل را که ممکن است موثر باشند،به دست می آوریم.من سعی میکنم فرضی اساسی را بنا نهم مبنی بر اینکه چیزی مشابه در درون تعدادی از ژانرها و قالبهای مختلف هنر در جریان است که بایستی مدلل شود.بدینطریق،امیدوارم که مسیر برای نظریههای بومی که جاذبه ای ویژه از ژانری واحد را توضیح میدهند،هموار گردد.هر دلیل قانعکننده ای برای پارادوکس هنر رنجآور،بایستی به سه پرسش بههم پیوسته پاسخ دهد- پرسشهای لذتباور،تفاوت و انگیزشی.
1. پرسش لذتباورانه:آیا علت جستجوی هنر رنجآور اینستکه افراد لذت بیشتری را نسبت به درد از این تجربه بدست آورند؟
1. پرسش لذتباورانه:آیا علت جستجوی هنر رنجآور اینستکه افراد لذت بیشتری را نسبت به درد از این تجربه بدست آورند؟
2. پرسش تفاوت:چرا افراد ظاهرا،در هنر بیشتر دنبال تجارب رنج آورند تا در زندگی واقعی؟
3. پرسش انگیزشی:اگر افراد تجارب هنر رنجآور را دردناک میدانند، پس چرا آنها را تجربه میکنند.
بیشتر راهحلهای پارادوکس تراژدی، پاسخ "آری" را برای پرسش لذتباورانه مسلم میانگارند. بنابراین پاسخ، تئوریسینها تلاش میکنند تا منشاء این لذت را توضیح دهند، لذتی که گمان میرود حاصل بازنمود رویدادهایی است که در زندگی واقعی از آنها لذتی حاصل نمیکنیم.من معتقدم که این پیشفرض مشکوک است: انگیزه برای جستجوی هنرهای دینی عبادی، ملودرام، تراژدی، و برخی از [هنرهای] ترسآور به صورت مشخص، دریافت لذت نیست. دومین پرسشی که راهحل پارادوکس هنر رنجآور بایستی در نظر داشته باشد اینستکه آیا میان انواع پدیدههای بازنمودی و پدیدههایی که در زندگی روزانه پیشان هستیم، تفاوتی بنیادین وجود دارد. من معتقدم، با وجود اینکه بهطور مناسب تفاوتی، وجود دارد، با این همه همان نوع از تجارب که در زندگی دنبال میشود در هنر نیز دنبال میشود. پرسش انگیزشی اینست که اگر هنر رنجآور، دردناک است، چرا افراد میخواهند که آن را تجربه کنند؟
نظر