اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

نظر و نظریه های ترجمه

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • نظر و نظریه های ترجمه

    دکتر نادر حقانی

    دردهه 1980، مطالعات ترجمه به عنوان رشته‌ای خاص رشد فزاینده‌ای داشته است. در مطالعات ترجمه رشته‌های گوناگونی چون زبان شناسی ، مطالعات ادبی ، تاریخ ، مردم شناسی ، روان شناسی و اقتصاد نقش بارزی دارند . به قول سوزان بسنت و آندره لفویر، تاریخ ترجمه ، خود تاریخ نوآوریهای ادبی و چگونگی شکل‌گیری یک فرهنگ زیر نفوذ فرهنگ دیگر است. در واقع کارکرد اصلی ترجمه ، شکل دادن به ادبیات و فرهنگ است.

    از اواسط دهه 60 تا امروز 5 رویکرد اصلی نسبت به ترجمه پیدا شد:
    1) کارگاه ترجمه آمریکایی
    2) علم ترجمه
    3) مطالعات ترجمه اولیه
    4)نظریه نظام چندگانه و مطالعات ترجمه
    5) ساخت شکنی

    کارگاه ترجمه آمریکایی پیکان انتقاد خود را به سمت کسانی نشانه می‌رود که با فرضهای «غیر نظری» خود به امر ترجمه و یا آموزش آن مبادرت می‌ورزند. در این مکتب سعی در كشف قواعد و اصولی بود تا بتوان با کمک آنها ظریف‌تر و دقیق‌تر ارتباط برقرار کرد.آرمسترانگ ریچاردز که خود تحت تاثیر نظریه‌های نسبیت و ارجاعیت بود از سردمداران این مکتب است. ضرورت نگاه «علمی» به ترجمه ، انخاب دانشی را می‌طلبید که ابزار زبانی و نظری لازم را جهت مواجهه با این علم دارا باشد و این دانش، همانا زبان‌شناسی بود. روشها و تفکرات نوام چامسکی ـ علی رغم میل او ـ ویوجین نایدا و در ادامه نظریه‌های متفکران آلمانی از جمله ولفرام ویلس از دانشگاه زاربروکن و بخصوص مکتب لایپزیگ و آثار اتو کاده، غنای بسیاری به رویکردهای علمی و نظری نسبت به مطالعات ترجمه بخشید. اولین بار این جیمز هومز بود که رشته‌ای جدید با نام «مطالعات ترجمه» را پیش کشید.اینجا بود که صاحب نظران هلندی ، به خصوص آندره لفویز با تقویت و برجسته‌سازی ماهیت میان رشته‌ای نظریات و تفکرات خود در مطالعات ترجمه ، روحی تازه به کالبد این مطالعات دمیدند. نظریه نظام چندگانه و مطالعات ترجمه از اصطلاحات ایتاماراون زهر و متعاقب وی ، گیدئون توری بود. تا آنکه به تدریج مسیر مطالعات ترجمه از کارهای نظری به سمت کارهای توصیفی تغییر جهت داد و سرانجام ساخت شکنان تمام حد و مرزهای زبان، نوشتن و خواندن را زیر سوال بردند و این بار به جای متن اصلی ، متن ترجمه را کانون اصلی فرضیه سازی و نظریه پردازی قلمداد کردند.

    سرمنشا ساخت شکنان را باید فرانسه دهه 60 میلادی دانست و محفل متشکل از صورت گرایان و چپ‌گرايان با عنوان «تل كل» با اعضايي چون فيليپ سولرس، جولیا کریستوا ، مارسلن پلینه ، ژان پیرفای، ژاکلین ریسه ، ژان ریکارد و حتی افرادی جون رولان بارت، تزوتان تودوروف ، پیر بولز و نیز ژاک دریدا ، داگلاس رابینسون ، مطالعات ترجمه را شاخه‌ای تخصصی از فقه‌اللغه ، زبان شناسی کاربردی و ادبیات تطبیقی می‌داند. در واقع تلاش مترجم ، انتقال معنایی واژه، عبارت و متن از یک زبان به زبان دیگر است. مشکل اساسی در تاریخ نظریه‌های ترجمه از زمان سیسرو در قرن اول پیش از میلاد تا به حال، تقطیع زبان شناختی بوده است . حتی نظریه پردازان بزرگ عصر ما نظیر کتفورد، چوکوفسکی ، بیرا ، نایدا ، وینای ، داربلنت ، نیو مارک ، هتیم و ماسون ، زبان شناسانی هستند که ترجمه را، اساساً «عملی صورت گرفته بر روی زبان» می‌پندارند. در واقع ، زبان، بخش اساسی هر بعدی از مطالعات ترجمه شناسی بوده است، و این در حالی است که «مردم» و «مردمان درگیر با امر ترجمه» کمتر مورد توجه بوده‌اند. رابینسون دلایل شکل گیری نظریه‌های ترجمه را به وضوح دلایل اجتماعی می‌داند ماهیت شکل گیری نظریه‌های ترجمه، منشعب از یک «دانش خالص» يا «یک علم مشخص» نیست. بلکه ناشی از ضروریات زندگی و زندگی در دنیای اجتماعی است، یعنی بودن در کنار مردمان دیگر و تعامل با آنها.
    ***

    دکتر نادر حقانی


    نادر حقانی لیسانس مترجمی زبان آلمانی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس از دانشگاه بیله فلد آلمان است. وی دکترای خود را با عنوان آموزش زبان در بستر الکترونیکی از دانشگاه بیله فلد کسب کرد و سپس به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران در آمد. وی هم اکنون رئیس مرکز آموزشهای الکترونیکی از دانشگاه تهران است .

    جناب اقای دکتر حقانی جایگاه مطالعات ترجمه و ترجمه شناسی در حوزه آموزش زبان چگونه تبیین می‌شود؟
    بحث ترجمه به عنوان فرایندی کهن با تعریفی شناخته شده همواره مطرح بوده است، اما به عنوان دانشی مجزا یا رشته‌ای که با پارامترهای علمی خاص خود تعریف شود، نسبتاً نو و جدید است . ترجمه تا قرن 19 و 20 تنها روش آموزش زبان محسوب می‌شد و همواره ملاك مباحثات،تجارب عملي و تمرين بود اما متعاقباً با کنکاش در زوایای پنهان فرایند ترجمه از قبیل فرایندهای ذهنی مترجم و ویژگی چند رشته‌ای و میان رشته‌ای بودن ترجمه و ارتباط تنگاتنگ آن با علومی چون زبان شناسی نظری، زبان شناسی کاربردی ، فلسفه، ادبیات و ادبیات تطبیقی ، این بار ترجه از منظر نظری و نظریه‌پردازی مطرح شد و نه فقط به عنوان محصول آموزش زبان، بلکه به عنوان حوزه‌ای جدید در امر آموزش زبان بر پایه تحقیقات و دریافت و تحلیل داده‌ها محسوب شد.

    در واقع ترجمه‌شناسی ، شناسنامه و هویتی مستقل از سایر علوم مرتبط ، برای خود پیدا کرد؟
    بله، مثلاً زبان شناسی با فلسفه علومی بودند که به نوعی زبان و ترجمه تداخل داشتند اما داده‌هاي آنها، نظريه نبودند بلكه توضيحات علمي ديگر، برای توجیه فرایند روش ترجمه محسوب می‌شدند.نگاه تجربی ـ بدون در نظر گرفتن زوایا و پارامترهای عمل ترجمه و روشن ساختن آنها ـ از دیرباز معمول و متداول بوده است. بارها شنیده‌ایم که ترجمه یک هنر است یا دیدگاههایی ذات‌محور نظیر این ، اما امروزه از چندین دیدگاههایی فاصله گرفته می‌شود و اظهار نظرهای فردی و مترجم محور، جای خود را به مطالعات عمیق نظری داده است . انگیزه من هم در تالیف این اثر ، تفکیک و تفاوت قائل شدن بین نظرها و نظریه‌ها در ترجمه است.

    ظاهراً در ایران با آنکه تلاشهای فردی یا مقطعی در حوزه مطالعات ترجمه شده ، اما هنوز دیدگاههای سنتی بر امر ترجمه و آموزش آن حاکم است؟
    کلاً در ایران به حوزه تمرین پرداخته شده و آموزش نه تنها مطرح نبوده بلکه اصلاً‌معنا نداشته است. صرفاً حوزه عمل بوده است و بس . حوزه نظری تنها در اختیار زبان شناسان است و طرحش نیز به صورت پراکنده مطرح می شود . البته جسته و گریخته انتقال نظرات و تجربیات کشورهای دیگر را داشته‌ایم و آن نیز بیشتر در حوزه زبان انگلیسی و کمی هم فرانسه بوده، اما مثلاً به حوزه زبان آلمانی و روسی به‌ندرت پرداخته شده است. زبان آلمانی در حوزه عظیمی از ترجمه شناسی را در اختیار دارد و آموزش ترجمه در آن بسیار با سابقه است. در کشور ما هیچ تفکیکی بین نظر و نظریه صورت نگرفته و جالب آنکه، نظرات معمولاً در قالب نظریه انتقال یافته‌اند .

    شما در این کتاب نظر و نظریه را چگونه تفکیک کرده‌اید؟
    من با مطالعه متون حوزه ترجمه شناسی به طور عام (حوزه‌های انگلیسی ،فرانسه ،فارسی )، تمرکز خود را روی متون آلمانی زبان گذاردم . هدف من در ترجمه شناسی، نگاه به محصول نهایی بوده است یعنی اینکه حاصل کار را به عنوان یک سری اتفاقات که در یک پروسه طولانی صورت گرفته، باید در نظر گرفت . معمولاً در جمع آوری نظرات شیوه‌های عملی و اجرایی مترجمان مدنظر است و دیگاه غالب ، دیدگاه دوگانه‌نگری است مثل: زبان مبدا/ زبان مقصد ؛ فرهنگ بومی / فرهنگ بیگانه؛ ترجمه مولف محور / ترجمه مخاطب محور و مصادیقی از این دست. اما من معتقدم باید محصول را اصلاح و بهینه کرد و این وقتی امکان پذیر است که فرايند را تکمیل و اصلاح کنیم . من تمام نظرات را جمع آوری کردم و کل فرایند را در شکل‌گیری محصول نهایی در نظر گرفتم ( سیاست گذاری کشور، نوع متن ، ویژگیهای مترجم ، نوع سازمانهای انتشاراتی ، زمان، تزریق تفکرات حاکم و ...)، سپس آنها را تقسیم کردم و هرکدام را توضیح دادم. مثلاً از زاویه متن و نوع آن ، يا تاثیر فرهنگ آن کشور و شناسایی ویژگیهای آن ، عکس العملها و حساسیت‌های فرهنگی كشور مقصد و راهکارهای انتقال تبدیل آن به یکدیگر که در نگاه من به عنوان فرایندی بوده که به سوی تولید محصول بهتری می‌رود. من سعی کرده ام با یافتن خاستگاه نظریه‌ها به تحلیل آنها و شیوه‌هایی که به محصول نهایی شکل می‌بخشد، بپردازم.

    آیا در حوزه آموزش ترجمه، نظریه یا نظریه‌های واحد کل نگری وجود دارد که معیار انتخاب باشند یا آیا اصلاً چنین توقعی بجاست؟
    ما به جز مترجم، محقق ترجمه ، مربی ترجمه و منتقد ترجمه هم داریم. مربی ترجمه نیازمند داده‌های محقق ترجمه است. او باید از نظریه‌ها استفاده کند. مثلاً اینکه مقولات فرهنگی در یک متن چگونه مطرح شده‌اند و برای انتقال آن در ترجمه و نمود آن در متن چه نظریاتی وجود دارد؟ یا اصلاً شرایط خود متن ، نوع متن، اطلاعات مترجم ، ذهنیت او و چگونگی استفاده از اطلاعات ، جهت استفاده از این اطلاعات و بسیاری مسائل دیگر . مربی بر اساس شناخت این نظریه‌ها ، مسئله ترجمه و ترجمه کردن را از هم سوا می‌کند. او عمل ترجمه کردن را طوری باز می‌کند که مترجم آینده بداند کارش دارای چند قسمت است و برای هرکدام چکار باید بکند. سپس شیوه‌های مترجمان بنام را از منظر عملی بررسی کند، بعد توضیح دهد چرا شیوه و سبک خود را چنین انتخاب کرده است؟ چرا به این جمله‌بندی رسیده است؟ و بسیاری از چراهای دیگر . امروز دیگر مسائلی از قبیل علاقه ، هنر ، صفات ذاتی و غیره اصلاً راهگشا نیست و برای اهل فن قابل قبول نمی‌باشد. بنابراین یک پایه نظری واحد برای کل فرایند ترجمه نمی‌توان تصور کرد، بلکه هریک از نظریه‌ها به صورت جز به جز در جایی کاربرد دارند و درجای دیگر نه . این نظریه‌ها برای دیدگاههای خاص و استخراج ویژگیهای متن و نگاه مخاطبان آن با پیام متن و ... تدوین شده‌اند.

    پس در برخورد با ترجمه یا هرمنوتیک درون متنی باید قائل به سطوح بود؟
    متن در فضاهای مراوده این خاصیت را پیدا می‌کند . مترجم با توجه به حساسیتهایی که برایش ایجاد شده ، احساس می‌کند در هر پروسه باید تامل و تعمق کند و شروع کند به سوال و جواب کردن با متن . در واقع متن می‌شود مخاطب مترجم و با این سوال و جواب سعی در فهم دقیق تر و عمیق تر از متن دارد ، یعنی آنکه سطوح مختلف مطرح می‌شود، به معنای آشنایی با زوایای پنهان متن با توجه به اجزای مختلف آن . این اجزا برای خواننده معمولی قابل دیدن نیست، این نظرها و نظریه‌هاست که درک آنچه سطوح مختلف متن می‌گوید را برای مترجم آشکار می‌سازد تا او بتواند پیام اصلی را منتقل کنند.

    این لایه‌های متنی ظاهراً در متون ادبی بیشتر و ژرف‌تر است؟
    اصولاً هرچه از زبان خاص به سمت زبان پررمز و راز مردم نزدیک‌تر شویم لایه‌های متن بیشتر شده و دیدن زوایای آن سخت تر و کار مترجم دشوارتر می‌شود . برای همین شاید ترجمه ادبی به نوعی بیانگر قدرت و توانایی تشخیص مترجم از لایه ‌های متعدد معنایی است که در متون ادبی وجود دارد . کلاً هم شکل دستوری و نحوی و هم شکل واژگانی و معنایی متون ادبی ، پیچیده‌تر و دشوارتر است.

    منبع: amirkabir.net
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile
صبر کنید ..
X