اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

ابوالحسن نجفی

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • ابوالحسن نجفی




    ابوالحسن نجفی، زبان شناس، مترجم و منتقد ادبی، متولد اصفهان ۱۳۰۸
    اخذ مدرك لیسانس زبانهای خارجی از دانشكده ادبیات دانشسرای عالی
    اخذ مدرك كارشناسی ارشد زبان شناسی از دانشگاه سوربن فرانسه
    عضو دائم فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی
    برخی از آثار تألیفی او عبارتند از: غلط ننویسیم، مبانی زبان شناسی و كاربرد آن در زبان فارسی، فرهنگ فارسی عامیانه، وزن شعر فارسی و...
    مترجم بیش از ۱۵جلد كتاب ادبی و هنری، برخی از آنها عبارتند از: شیطان و خدا (ژان پل سارتر)، گوشه نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، شنبه و یكشنبه در كنار دریا (روبرمرل)، كالیگولا (آلبركامو)، عیش و نیستی (تیری مونیه)، شازده كوچولو (اگزوپری)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، نژاد و تاریخ (لكودلوی استروس)، ضدخاطرات (آندره مالرو) و...


    از وی بیش از صدها نقد ادبی در مجلات و روزنامه های گوناگون به چاپ رسیده است. در میان مترجمان پرآوازه ای كه در عالم ادبیات و فرهنگ ایران آثار نویسندگان بزرگ و فلاسفه مشهور را به زبان سلیس و روان فارسی برگردانده اند، ابوالحسن نجفی، چیز دیگری است. زبان شناسی توانمند و مترجمی قهار. گرچه ترجمه در ایران دارای قرین سابقه تاریخی است، با این همه معدود بوده اند مترجمانی كه چون 'حبیب اصفهانی' توانایی برگردان آثار ادبی و فلسفی غربی را به نثری شیرین و بیانی شیوا داشته باشند و ابوالحسن نجفی چون مرحوم قاضی و... نادره دری است نایاب. البته از زمان ارتباط فرهنگ ایران با شرق و غرب و ترویج تبادلات فرهنگی و علمی با آنها آغاز شده است. اما اگر بعد از زمان مشروطه و اوایل قرن فعلی به دگرگونیها و تحولات ادبی نظری بیفكنیم، پی خواهیم برد كه ارتباط وسیع ایران و اروپا، اعزام محصلان به خارج از كشور - بیشتر فرانسه - رواج صنعت چاپ، انتشار روزنامه و دیگر عوامل چه تأثیر شگرفی بر تبادل اندیشه ها، فرهنگ و ادبیات ایران داشتند.

    شاید با صراحت بتوان گفت كه ترجمه و انتشار آثار ادبیات جهانی بود كه به نحو بسزایی در ادبیات معاصر ایران نفوذ كرد و اكثر مترجمان از زبان فرانسه ترجمه می كردند و عمده ترجمه از شاهكارهای ادبی جهان بود، هرچند كه بسیاری ازترجمه های ضعیف و نارسا، بدون پایبندی به اصالت و امانت و یا اصول مورد توجه در مبحث ترجمه، ازطرف مترجمان نسل اول منتشر می شد. اما با ظهور و وجود مترجمان بزرگ و صاحب سبك مانند ابوالحسن نجفی و دیگران علاقه مردم و اهل كتاب به سمت ادبیات و اندیشه خارجی بیشتر شد.

    ابوالحسن نجفی اولین كتابی كه بطور رسمی به دست ترجمه سپرده است 'شیطان و خدا' ژان پل سارتر است. نمایشنامه ای عمیقاً فلسفی كه علاوه بر چیره دستی مترجم در احوال ترجمه، درك و شناخت عمیق او از مسائل و دغدغه های فلسفی انسان را نیز به نمایش می گذارد. این كتاب در سال ۱۳۴۵ چاپ شد و لااقل تا سال ۱۳۵۷ چهار بار تمام تجدید چاپ شد. نجفی پس از آن ترجمه كتاب دیگری از سارتر را به دست گرفت كه آن هم در سال ۱۳۴۵ توسط نشر نیل به بازار نشر روان گشت و مهارت و استادی جوان را نشان می داد. این كتاب و سایر كتابهایی كه سالها بعد نجفی از ژان پل سارتر ترجمه كرد نشان دهنده علاقه و دقت نجفی نسبت به فیلسوف محبوب آن سالهای ایران است. بطوری كه پس از آن نجفی كتابهای دیگری از همین نویسنده ازجمله 'ادبیات چیست؟' درباره نمایش و در نهایت زندگی خود ژان پل سارتر به چشم می خورد.

    سخن گفتن درباره ابوالحسن نجفی كه مترجم و منتقد و زبانشناسی فرهنگ نگار نیز هست را شاید بتوان از ۳دیدگاه بررسی كرد. ترجمه، نقد و زبان شناسی. در باب ترجمه ادبی باید نوشت در میان مترجمان معاصر ایران، ابوالحسن نجفی، جزو مترجمین نسل دوم ایران در این دوره محسوب می شود كه اغلب او را قافله سالار ترجمه ادبی می نامند كه از جایگاه ویژه ای برخوردار است و شاید همان تحصیلات آكادمیك بود كه او را در بین مترجمان نسل دوم بیشتر شاخص سازد.

    نجفی كه متولد سال ۱۳۰۸ هجری شمسی و اهل اصفهان است، زبان آموخته غرب و دانشجوی سوربن بود كه مدرك كارشناسی ارشدش را از همین دانشگاه و در رشته زبان شناسی اخذ كرد و گرچه دوره لیسانسش را در دانشكده ادبیات دانشسرای عالی تهران و در رشته زبانهای خارجی گذرانده بود اما تحصیل در سوربن كمك شایانی به او برای درك صحیح اصول مورد نیاز برای ترجمه یك اثر ادبی كرد. در همین سالها است كه نجفی با تكیه بر نگرش حفظ زبان فارسی، ترجمه ها و نوشته هایش را منتشر كرد و تاكنون نیز دراین اندیشه هم باقی مانده است و در این اواخر با انتشار 'فرهنگ فارسی عامیانه' به مخاطبانش ابلاغ كرد كه هنوز روند تكاملی و دانش آموختگی اش را می پیماید.

    اندیشه نجفی، شاید از زمانی كه در دانشگاه تهران تحصیل می كرد، نضج گرفت و با توجه به رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی و فعالیتهای فكری آن دوران و تحصیل در دانشگاهی غنی و مستمرساز، راه تحول و تطور را در پیش گرفت. به همین دلیل هم هست كه ترجمه های به جامانده از نجفی اغلب از نویسندگانی است كه در دوره خود و همچنان از سرآمدان روزگار ادب و هنر و فرهنگ محسوب می شوند. در میان آثار ترجمه شده او نامهای وزینی چون ژان پل سارتر، كلودلوی استروس، روژه مارتن دوكار، ژیل پرو، آرتور آدامف، رومن كاری و... دیده می شود.

    از همین روست كه به جرأت می توان مدعی شد كه نجفی بیش از آنكه دغدغه ترجمه داشته باشد، دغدغه ارتقای فرهنگ و زبان فارسی را داشته است. این میراثی است كه او به واسطه آشناییش با ادب فارسی در دوران جلال همایی، سعید نفیسی، پرویز خانلری، معین و... داشته و این بزرگان تأثیری عمیق بر اندیشه و افكار و ذوق ادبی وی گذاشتند و باعث شدند تا پیگیر استعداد خود در ادامه راه ترجمه و تحقیق شود و جالب اینكه هنوز این علاقه و شیفتگی، بعد از نیم قرن تلاش و كوشش در او همچنان باقی مانده است و همچنان حضوری نیمه فعال، اما نوجو در عرصه ادبیات دارد و شاید نسل چهارم مترجمان معاصر - نسل جوان امروز - این بخت را داشته كه در زمانی پا به عرصه بنهد كه مترجمان پخته و آگاه و ژرف اندیش هنوز در صحنه حضوری پررنگ دارند و با ترجمه های شیوا و سلیس، آثاری به غایت بی نظیر یا دست كم، كم نظیر ترجمه می كنند و به میراث می گذارند.

    البته همانطور كه پیش از این آمد دغدغه نجفی تنها ترجمه نبوده چه به عنوان مثال با ترجمه 'ادبیات چیست؟' ژان پل سارتر توسط او، زمینه ایجاد بحث در میان روشنفكران آن زمان به وجود آمد. كتابی كه در آن نویسنده بر لزوم تعهد نویسنده صحه گذارده بود. نجفی البته آثاری از كامو را هم ترجمه كرده است كه نمایشنامه كالیگولا از آن جمله است. كالیگولا كه در سال ۱۳۴۶ ترجمه شد، سروصدایی به راه انداخت. مخالفین رژیم با تأسی از این كتاب و اصرار بر اجرای این نمایشنامه در تماشاخانه های تهران، وضعیت حاكمی مستبد و خودرأی را به نمایش كشیدند كه سرنوشت شوم و محتومی چون نیستی و نابودی در انتظارش بود و این نمایشنامه كامو فی الواقع نویدی بود بر آنها كه بر تغییر وضع موجود تأكید و اصرار داشتند. با تحلیل مسیر انتخابی نجفی به این نتیجه می رسیم كه او با پرداختن به كتابها و آثار این گونه نویسندگان بانی راهی شد كه مترجمان دیگر از نسل دوم و سوم مانند 'سیدحسینی'، رحیمی، قاضی، فولادوند، توكل، گلستان، سی بی و... در پیش گرفتند و به تكاپو و عرضه آثار مطرح و مهم نویسندگان دوره اواخر سده بیستم فرانسه همچون سارتر، پروست، رولان، مالرو، والری و... كردند و با ترجمه های زیبای خود، آثار این بزرگان را به ایرانیان شناساندند.

    در نگاهی انتقادی می توان دریافت كه اینگونه آثار در واقع نقطه عطفی در میان ترجمه های معاصر ایران بود و تأثیری بسزا در میان ترجمه های معاصر ایران و اندیشه های اجتماعی و ادبی داشته و دارد. نجفی البته در مقایسه با مترجمانی چون قاضی، رضا سیدحسینی و دیگر مترجمان هم نسلش مترجم پركاری نیست، اما همان معدود ترجمه هایش نیز مانند 'خانواده تیبو' نوشته روژه دوگار تسلط خود را در ترجمه ادبی به اثبات رسانید. ترجمه ای از بزرگترین رمان قرن كه به تاریخ تب آلود سیاسی و اجتماعی در دو دهه اول قرن اخیر در اروپا می پردازد، بحرانی كه به جنگ جهانی اول منجر شد و در دیگر آثارش همچون عیش و نیستی، شازده كوچولو، ضدخاطرات، نژاد و تاریخ، این دقت و حساسیت در رعایت اصول ترجمه ادبی به چشم می خورد.

    ابوالحسن نجفی ید طولایی هم در نقد ادبی دارد و در میان دیگر چهره های نقد ادبی نقدهای او همچون ترجمه هایش از وسواس و دقت بی نظیری برخوردار است و می توان مدعی شد كه نجفی همانند دیگرانی چون شمیسا، براهنی، مقدادی، آشوری، امامی و... مبنای خود را مبنای علمی و تخصصی قرار داده است تا اندك اندك به همراه آنها بتواند دوران طفولیت نقد ادبی را در ایران به بلوغ برسانند تا از فضای بسته و تاریك نقد سابق رها شود و با ترجمه های كسانی چون فرزانه طاهری و... كم كم پرداختی به این موضوع به عنوان مبحثی علمی و تخصصی مطرح شده است و آن شیوه های سنتی براساس دریافتهای شخصی به سوی منسوخ شدن می رود. از همین می توان با استناد به مقاله هایش در مجلات سخن، جنگ اصفهان، بهار و نشر دانش و... به استادی و مهارتش در نقد ادبی ایمان آورد و معترف شد كه نجفی با نقدهای بی نظیرش مانند وظیفه ادبیات، ادبیات و دنیای گرسنه و... توانسته است نام خود را در قله رفیع نقد ادبی ایران جاودانه و ماندگار سازد.

    علاوه بر تمام مباحثی كه شد در مورد ابوالحسن نجفی نباید این نكته را فراموش كرد كه او زبان شناسی حاذق است. گرچه به دلایل خارج از حوصله بحث او هرگز نتوانست به درجه دكترای زبانشناسی آنچنان كه مورد علاقه اش است دست یابد اما در این باره نجفی آثار گرانبهایی دارد كه بسیاری از اساتید زبان شناسی از نوشتن و پرداختن به آن عاجز بوده اند. در این باره باید نجفی را جزو نسل اول زبانشناسان ایران دانست و او به اعتراف خیلی ها در كنار چهره هایی چون باطنی، حق شناس، خانلری، ثمره، كیوانی و طباطبایی و... كه به نوبه خود به رشد این رشته تازه ظهور در ایران كمك وافری كرده است و شاید بتوان مدعی شد كه گرچه او هم مانند باطنی دیر به دانشگاه آمد اما خیلی زود از آن میانه برون رفت و جای خالی آنان را شاید زبان شناسان نسل دوم شاید به نیكویی نتوانستند با آن اقتدار، پر كنند. اما نجفی در گرایش فرهنگ نگاری با عرضه فرهنگ عامیانه، كاملاً این مسأله را روشن كرد كه تألیف فرهنگ لغت نه براساس تجربه و علاقه شخصی است، بلكه تا دانش تخصصی آن رشته فراگرفته نشود، نمی توان از آسیب عیبها و نواقص بر حذر ماند و باید شیوه های مدرن این علم را آموخت تا كه بتوان كاری كرد كارستان.

    یكی از دغدغه های اصلی نجفی در زبان فارسی غلط نوشتن است و در این باره می گوید: سخن گفتن به فارسی برای كسانی كه این زبان را از كودكی آموخته اند ظاهراً كار آسانی است. ما به همان سادگی كه نفس می كشیم با دیگران نیز سخن می گوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی كه قلم به دست می گیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یك نامه كوچك باشد، غالباً درنگ می كنیم و با خود می گوییم: آیا آذوقه درست است یا آزوقه؟... همین دغدغه او را واداشته تا كتاب معروفش 'غلط ننویسیم' را بنویسد و این كتاب به قدری مورد توجه دانشجویان و فارسی پژوهان قرار گرفت كه تاكنون بیش از دوازده بار تجدید چاپ شده است. خودش می گوید: تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای كلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشكل كافی است كه به یك لغتنامه معتبر مراجعه كنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح می شود كه جواب به آنها را در لغتنامه های موجود به دشواری می توان یافت یا اصلاً نمی توان یافت. برای پایان این نوشته چیزی نمی توان نوشت جز اینكه در میان آنها كه گامی برای رشد و ارتقای زبان و ادبیات فارسی برداشته اند، بی تردید ابوالحسن نجفی جایگاه رفیع و دست نیافتنی دارد!

    منبع: aftab.ir
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

  • #2
    آهسته اما پیوسته رفتن



    حسین معصومی همدانی

    در آسمان فرهنگ و ادب بسیارند ستارگانی كه روزی طلوع می‌كنند، مدتی می‌درخشند، حتی چشم‌ها را چند روزی، یا چند سالی، با درخشش خود خیره می‌كنند، اما زود غروب می‌كنند. یا چشمه استعداد خدادادشان می‌خشكد؛ یا حواشی زندگی ادبی و فرهنگی آنها را چنان به خود مشغول می‌كند كه از متن باز می‌مانند؛ یا وسواس و كمال‌طلبی نمی‌گذارد هیچ كاری را تمام كنند؛ یا در توانایی‌های خود دچار تردید می‌شوند، و بدتر اینكه تزلزل خاطر و بی‌اعتمادیشان به خود به صورت غروری جلوه‌گر می‌شود كه بیشتر راه را بر پیشرفتشان می‌بندد. این‌گونه آدم‌ها معمولا فراموش می‌شوند و از ایشان جز یادی حسرت‌آلود باقی نمی‌ماند.

    استاد ابوالحسن نجفی از این‌گونه ستارگان نیست. پس سخن گفتن از او به معنای شركت در مراسم بزرگداشت او نیست. بزرگداشت معمولا مثل جشن بازنشستگی و مراسم تودیع است. برای آنهایی است كه كارشان را كرده‌اند، آدرشان را بیخته‌اند و غربالشان را آویخته. اما نجفی از آن كسانی است كه با وجود‌ كارهای مهم ادبی و علمی‌ای كه در مدتی نزدیك به شصت سال كرده هنوز انتظار كارهای دیگر و بزرگتر از او داریم زیرا در این شصت سال، همواره در راه بوده است، همیشه بهتر شده است، هیچ‌گاه از حركت نمانده است.

    اما مثل نجفی كار كردن و كار پیوسته كردن بسیار دشوار است. دقت و وسواس او در ترجمه و تحقیق پهلو به كمال‌طلبی می‌زند و كمال‌طلبی اگر از حد بگذرد دست و بال آدم را می‌بندد. در میان آشنایان نجفی بودند كسانی كه از انتشار فرهنگ فارسی عامیانه شگفت‌زده شدند، نه به این سبب كه او را مرد این كار نمی‌دیدند، بلكه به این دلیل كه دقت او را می‌شناختند و می‌دانستند كه در این كار خود را به چه ملاك‌هایی پایبند كرده است و گاه بر سر یك واژه چه اندازه نیرو و وقت می‌گذارد.

    باز آشنایان او، كه می‌دانند گاهی او برای ترجمه یك داستان كوتاه چند ماه وقت صرف می‌كند (و البته نتیجه‌اش مثلا چیزی چون ترجمه داستان «مرتد» كامو می‌شود كه از شاهكارهای ترجمه فارسی است) و می‌دانند كه او همین مایه از كار و دقت را در ترجمه یك رمان هم به كار می‌گیرد، از آن همه وقت و نیرویی كه باید بر سر ترجمه خانواده تیبو گذاشته باشد حیرت می‌كنند.

    گذشته از این، نجفی از كسانی نیست كه تنها كار خودشان را می‌كنند و برای خودشان كار می‌كنند او البته زمانی كه همه به آب باریكه دولتی می‌چسبیدند كار دانشگاهی را رها كرد، اما تدریس را رها نكرد، و تدریس هم وقت می‌برد. ویرایش هم كرده است و هنوز گاهی می‌كند و به كارهایی كه ویرایش می‌كند به همان چشم نگاه می‌كند كه به كارهای خودش، با همان دقت و مراقبت. همچنین در زمانی كه اصفهان می‌زیست و از آن زمان كه مقیم تهران شده است، همیشه در كانون توجه جوانترهایی بوده است كه از محضر او استفاده كرده‌اند و از این نظر یكی از تاثیرگذارترین افراد نسل خود بوده است.

    تاثیرگذاری هم دو خطر دارد؛ یكی اینكه یك نوع راست‌كیشی (ارتدكسی) را رواج می‌دهد و دیگر اینكه شخص را به مرشدی محصور در حلقه مریدان و مریدان را در بهترین حالت به نسخه بدل‌هایی از او و در بدترین حالت به مزاحمان زندگی او تبدیل می‌كند كه اگر هم او را از زندگی نیندازند از كار می‌اندازند. اما نجفی با همه همراهی‌ای كه با جوانترها می‌كند، از آن كسانی نیست كه احساس صمیمیتی زودگذر در ایشان ایجاد كند. احساسی كه او در اشخاص برمی‌انگیزد احساس احترامی عمیق است. دوستان نجفی می‌دانند كه باید حریم او را، كه حریم كار اوست، رعایت كنند.

    و تاثیر نجفی بیشتر از طریق كارش بوده است. ترجمه ادبیات چیست سارتر (با شادروان مصطفی رحیمی) مفهوم سارتری ادبیات متعهد را، كه دیگران بیشتر حرفش را می‌زدند، در ایران معرفی كرد، اما خود نجفی بود كه با ترجمه مقالاتی در نقد این دیدگاه كوشید كه از تبدیل شدن آن به یك راست‌كیشی نو و قیدی بر دست و پای نویسندگان و شاعران جلوگیری كند، و البته با این كار خود، كه در آن روزگار كاری شجاعانه بود، حتی تهمت‌هایی را هم به جان خرید. با این حال او همیشه از جنجال گریزان بوده است. احتمالا به این دلیل كه وارد شدن در این جنجال‌ها را، حتی اگر به خود او مربوط شود، مزاحم كار خود می‌بیند.

    شاید گمان برود كه مترجم ادبیات چیست و وظیفه ادبیات، كسی كه نخستین‌بار از رمان نو فرانسه به صورت جدی در ایران سخن گفت، ادبیات را سراسر از چشم نظریه‌های مطرح شده در این آثار می‌بیند و فی‌المثل نوشته‌هایی را كه زیر عنوان رمان نو جای می‌گیرند، حتما بر رمان‌های كلاسیك ترجیح می‌دهد و زمان آثار اخیر را به سر رسیده می‌داند. اما اصلا چنین نیست. كمتر كسی مثل آقای نجفی هست كه در عین آشنایی كامل با جریان‌های جدید ادبی ذوق خود را اسیر نظریه‌ها نكرده باشد، دامنه پسند ادبی او بسیار گسترده است و از متعارف‌ترین داستان‌ها و رمان‌ها تا نوآورترین آنها را دربرمی‌گیرد.

    همچنان كه در مورد آثار ادبی فارسی نیز، شاید گمان برود كه نویسنده غلط ننویسیم به اولین چیزی كه در هر اثری توجه می‌كند نثر نویسنده است و اینكه او تا چه‌حد به زبانی كه نجفی می‌پسندد نزدیك شده است. باز هم چنین نیست. بارها شده است كه او خواندن یك رمان یا مجموعه داستان را به دوستانش توصیه كرده است و وقتی دوستانش آن را خوانده‌اند، تعجب كرده‌اند از اینكه این همه غلط و ترك اولای زبانی، كه حتی خواننده عادی را هم عصبانی می‌كند، ارزش‌های ادبی و هنری آن اثر را از چشم آقای نجفی پنهان نكرده است.

    فیلسوفان علم در این‌باره بسیار بحث كرده‌اند كه آیا راه مستقیم و یگانه‌ای به نام روش علمی وجود دارد یا نه، و هر زمان كه تقریبا داشته است مسلم می‌شده است كه روش علمی فلان چیز است، فیلسوفی پیدا شده و رشته‌ها را پنبه كرده است و نشان داده كه روش علمی منحصر به آن نیست. به هر حال، چه چیزی به نام روش علمی وجود داشته باشد و چه نداشته باشد، به نظر من چیزی هست كه می‌توان نامش را اخلاق علمی یا اخلاق تحقیق گذاشت.

    این اخلاق پایه‌اش بر چند چیز است: نوعی فروتنی نسبت به موضوع كار، چنان رفتار كردن كه انگار حقیقتی وجود دارد كه انسان می‌خواهد از راه تحقیق به آن برسد (حتی اگر محقق از لحاظ فلسفی به چنین حقیقتی اعتقاد نداشته باشد)؛ پایبندی به منطق كار حتی در حوزه‌هایی چون هنر و ادبیات كه ظاهرا منطق‌پذیر نیست؛ توجه به جزئیات و بی‌اهمیت نشمردن آنها؛ قدرت انتقاد از خود و غره نشدن به توانایی‌های خود؛ كمال‌جویی و به كم قناعت نكردن؛ نظم و پیگیری و سختكوشی.

    بسیاری از این خصوصیات در استاد نجفی هست و برخی از آنها در او به حد كمال هست. اما این خصوصیات، چنانكه گفتم به آسانی با هم سازگار نمی‌شوند. هنر نجفی در این است كه سال‌هاست تعادل ناپایدار میان این ویژگی‌ها را حفظ كرده و بر سر این بند باریك راه رفته است. نجفی با نظریه‌های رنگارنگ درباره نقش خواننده (و طبعا مترجم) در تعبیر متن بیگانه نیست، اما در ترجمه‌های او اصالت و اولویت با حرف و سبك نویسنده است.

    این استاد مسلم زبان فرانسه هنوز دانشجوی جوانی است كه گاه ساعت‌ها و حتی روزها، برای یافتن معنای دقیق یك واژه یا اصطلاح، كه معنای تقریبی‌‌اش را می‌داند، فرهنگ‌ها را زیر و رو می‌كند. این شناسنده ممتاز زبان ادبی و عامیانه فارسی ترجمه را میدان نمایش مهارتش در استفاده از این دو گونه زبانی نمی‌كند، بلكه از این دو به آن میزان استفاده می‌كند كه متقضای سبك نویسنده است. سالها ویراستاری و دیدن خطاهای ریز و درشت دیگران او را، برخلاف بسیاری از همكاران ویراستار ما، به امكان خطا در كار خودش حساس‌تر كرده است، و در عین حال از آن كسانی نیست كه در برابر اشتباه دیگران بی‌گذشت باشد.

    بسیارند نویسندگان و پژوهشگران و مترجمانی كه تنها به این می‌اندیشند كه نتیجه پژوهش‌های خود را، یا ترجمه كتابی را، به هر زبانی كه شده باشد، و معمولا به تنها زبانی كه می‌شناسند و در دسترس همه است، در اختیار دیگران بگذارند. كسانی هم هستند كه ترجمه یا تحقیق یا نوشتن را وسیله‌ای می‌كنند تا خود را از دیگر اهل زبان متمایز نشان دهند، حتی به این قیمت كه دیگران نوشته یا ترجمه ایشان را درنیابند. اما كم‌اند كسانی چون ابوالحسن نجفی كه در كار خود آگاهانه به مسئله معیارسازی، چه معیارسازی زبانی و چه معیارسازی برای تحقیق، بیندیشند.

    او نه‌تنها با نوشتن غلط ننویسیم و فرهنگ فارسی عامیانه دل مشغولی خود را با مسئله معیارسازی زبان نشان داده است، بلكه هر نوشته او، در عین حال كه در پی یك هدف علمی یا تحقیقی است، از این كوشش نیز خالی نیست كه چگونه به آنچه در زبان ما هنوز معیاری نیافته است، معیاری بدهیم؛ چگونه معیارهایی را كه در زبان به طور پوشیده و ناآگاهانه هست با آگاهی و صراحت به كار ببریم؛ و چگونه، در عین پای‌بندی به این معیارها و در چارچوب آنها، معیارهای نوی بیاوریم.

    ترجمه‌ها و نوشته‌های تحقیقی نجفی، در عین اینكه از نوآوری در سطوح واژگانی و نحوی تقریبا عاری‌اند، بسیاری از امكانات ناپیدا و ناشناخته زبان فارسی را نشان می‌دهند و به این لحاظ، تنها به كار خواننده عادی نمی‌آیند، بلكه هر یك از آنها الگویی است برای مترجمان و نویسندگان و محققان دیگر، كه چگونه ترجمه كنند، چگونه تحقیق كنند، و چگونه بنویسند.

    در این روزگار تحولات سریع، كه بیم آن می‌رود كه زبان نقش خود را در ایجاد ارتباط میان آدمها و میان آدمها و گذشته ایشان از دست بدهد، این‌گونه آگاهی به نقش ارتباطی و فرهنگی زبان، حتی برای كسانی كه با همه تفاصیل نظر نجفی در این باره موافق نیستند، بسیار مغتنم است.
    استاد نجفی كارهای ناتمام زیاد دارد. اما هیچ‌یك را رها نكرده و من یقین دارم كه هیچ‌یك از این كارها نیمه‌كاره نخواهد ماند. پس از خدا بخواهیم كه عمر و توفیق او را بیشتر كند تا این كارها را چنانكه خود می‌پسندد و به سرانجام برساند.

    منبع: shahrvandemrouz.com
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile

    نظر


    • #3
      فارسی رشك‌انگیز




      علی‌اصغر محمدخانی

      ابوالحسن نجفی از چهره‌های ممتاز فرهنگ و ادب ماست و امتیازهای او چندگونه یا چندگانه است و آثار و تلاش‌های علمی و فرهنگی او را در حوزه‌های مختلف می‌توان سنجید و بررسید.

      زبانشناسی، ترجمه و ویرایش، ادبیات تطبیقی،فرهنگ‌نگاری، وزن شعر فارسی ادبیات فرانسه و توانمندی‌های زبان‌فارسی از دغدغه‌های اصلی نجفی است در كشف استعدادها و همفكری و همكاری با نویسندگان جوان در پنجاه سال اخیر نقش مهمی داشته است. بررسی كارنامه پربرگ و بارایشان در حوزه‌های مختلف ولی همسو فرصتی فراخ می‌طلبد كه به طور دقیق و گسترده، خدمات علمی و فرهنگی‌‌ایشان بازخوانی و بازنمایی شود.

      در حوزه زبانشناسی، استاد نجفی از پیشگامان است كه زبانشناسی را در فرانسه و نزد آندره مارتینه به همراه هرمز میلانیان، علی اشرف صادقی و ژاله آموزگار می‌آموزد و بعد از بازگشت به ایران و تدریس در دانشگاه اصفهان و بعد تدوین كتاب‌های آموزشی دانشگاه آزاد ایران، كتاب مبانی زبانشناسی را منتشر می‌كند كه در سال‌های اخیر به همت انتشارات نیلوفر چندین نوبت چاپ شده است. نجفی در كتاب مبانی زبانشناسی و كاربرد آن در زبان فارسی كوشیده است تا مفاهیم و مباحث اساسی زبان‌شناسی امروز با زبانی ساده و در خور فهم عموم شرح داده شود.

      مخاطب این كتاب در وهله نخست دانشجویان رشته‌های علوم انسانی هستند ولی خواننده عام نیز كه مشتاق كسب اطلاعات مختصر و لازم درباره این علم نسبتا جدید است از نظر دور نمانده است. مولف معتقد است كه زبان‌شناسی در همه رشته‌های فعالیت بشری، آنجا كه بازبان سروكار دارد، نفوذ كرده است و امروز دیگر هیچ محقق و متفكری، چه در علوم انسانی و چه در علوم محض، نمی‌تواند خود را از دانستن آن بی‌نیاز بداند.

      وی تاكید می‌كند كه زبان‌شناسی امروز علمی است مانند همه علوم دیگر، دارای اصول و قواعد و روش‌هایی مبتنی برمشاهده و تجربه و استقرا بر اساس ملاك‌های صوری و عینی. قطعیت علمی بسیاری از دستاوردهای زبان‌شناسی در قرن حاضر آن را به مرز «علوم دقیق» نزدیك كرده است.

      نجفی معتقد است كه در علوم انسانی یعنی علومی كه موضوع بحث و بررسی آنها انسان است مانند روان‌شناسی، روان‌كاوی، تاریخ، باستان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مردم شناسی، منطق، فلسفه، نقد ادبی و جز اینها، زبان‌شناسی دقیق‌ترین و پیشرفته‌ترین آنهاست، به طوری كه پاره‌ای از این علوم از جمله مردم‌شناسی و نقد ادبی،‌اصول و روش‌ها و حتی اصطلاح‌های آن را عینا اقتباس كرده و در زمینه فعالیت خود به كار بسته‌اند.

      نجفی با مطالعات زبان‌شناسی به وزن شعر فارسی می‌پردازد و پژوهش‌های او در حوزه عروض، او را به عنوان یكی از برجسته‌ترین عروض‌پژوهان معاصر معرفی می‌كند كه بسیاری از نكات مهم را در این حوزه روشن ساخته است.
      در شعر فارسی در حدود چهارصد وزن مختلف وجود دارد.

      مهم‌ترین و مشكل‌ترین مسئله عروض، از قدیم تا امروز، طبقه‌بندی این وزن‌ها بوده است. كوشش‌های عروض قدیم با طرح دوایر عروض از عهده این كار برنیامده است. در قرن اخیر نیز كوشش‌های چند تن از محققان ایرانی و خارجی به نتیجه مطلوب نرسیده است. چرا این كوشش‌ها تاكنون ناموفق بوده است و آیا راه ساده‌ای وجود دارد كه با آن بتوانیم اوزان شعر فارسی را طبقه‌بندی كنیم و از این طریق به سازوكار آنها دست یابیم؟ در سال گذشته، نجفی در چند جلسه بحث علمی در فرهنگستان به این پرسش‌ها پاسخ داد و كوشش‌های ایشان در طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی برای بسیاری از محققان عروض و شاعران و استادان زبان‌فارسی راهگشا بوده است.

      با انتشار پژوهش‌های نجفی درباره وزن شعر فارسی، نكته‌های بدیعی آشكار می‌شود. دانش زبان شناختی فرصتی فراهم ساخته كه نجفی نسبت به روی دیگر مسئله زبان نیز به آشنایی عمیق و ریشه‌دار دست یابد.

      دغدغه دیگر نجفی، مسئله توانمندی زبان فارسی در برگردان آثار علمی است. نجفی تاكید می‌كند اگر نسل جوان ما و برخی از استادان و مترجمان از ناتوانی زبان فارسی در برگردان آثار علمی می‌گویند، این امر از ناتوانی مترجمان است و زبان فارسی در ارایه مطالب رشته‌های مختلف تواناست و باید با بررسی آثار كلاسیك و پژوهش در عرصه واژه‌گزینی و فرهنگ‌نویسی مجهز به این توانایی شویم. نجفی با انتشار آثاری چون غلط ننویسیم، فرهنگ عامیانه فارسی و با ترجمه و تالیف آثار متعدد به توانمندی‌های زبان فارسی اشاره كرده است.

      ترجمه‌های نجفی بی‌تردید روان‌ترین، خوشخوان‌ترین و دلنشین‌ترین ترجمه‌های فارسی است كه ترجمه آثاری چون خانواده تیبو، ادبیات چیست، بچه‌های كوچك‌ این قرن، كاكیكولا، شازده كوچولو، عیش و نیستی، برگزیده داستان‌های كوتاه از نویسندگان معاصر فرانسه و بیست و یك داستان از نویسندگان معاصر فرانسه گواه این مدعاست.

      كتاب بیست و یك داستان از نویسندگان معاصر فرانسه از جدیدترین آثار نجفی است كه سلیقه او را در داستان‌نویسی نشان می‌‌‌دهد. ملاك نجفی در انتخاب این داستان‌ها، لذت خواندن داستان برای مخاطب است. صاحبنظران می‌دانند كه شیوه‌های نگارش داستان دائما تغییر می‌كند. هنگامی كه در آغاز قرن نوزدهم، داستان به مفهوم امروزی یعنی داستان كوتاه یا نوول به وجود آمد سبك نگارش آن با شیوه سنتی قصه تفاوت داشت. از آن زمان تا امروز نیز سبك این نوع ادبی از حیث شیوه نگارش و صناعت آن، مرتبا در تحول بوده است.

      نجفی معترف است كه در این حوزه كهنه‌گراست و داستانی را می‌پسندد كه آغاز، اوج و گره‌گشایی داشته باشد. انتخاب او در 21 داستان فرانسه بر همین اصل است و خواننده توقع مواجهه با تكنیك‌های پیچیده چنددهه اخیر در داستان‌نویسی را نباید داشته باشد.

      نجفی داستانی كه او را در برابر معما قرار می‌دهد و می‌خواهد هوش او را بیازماید دوست ندارد و داستان را برای لذت بردن می‌خواند و ترجمه می‌كند و برای سهیم شدن این لذت با خواننده آن را منتشر می‌كند. ویژگی سبك نجفی در ترجمه این اثر آن است كه از یك داستان به داستان دیگر و متناسب با سبك نویسنده، زبان تغییر می‌كند. همه توانایی‌ها در دانایی نجفی دست به دست هم داده‌اند تا ترجمه او را مطلوب‌تر كنند.

      دانش ادبی در هر دو زبان مبدا و مقصد، دانش زبان‌شناسی، مهارت‌های ویراستاری همه و همه در نقش عناصر و كلیتی ذهنی به او یاری می‌كنند تا او از پس كار خود استادانه برآید. تسلط كم‌نظیر نجفی بر فارسی رشك‌انگیر است.

      نجفی در كشف استعداد‌ها، همكاری و همفكری با محققان و نویسندگان و راهنمایی مترجمان در ترجمه آثارشان نقش مهمی داشته و از سال‌ها 1330 تاكنون، حضور چشمگیری داشته است. نقش و همكاری او در انتشار جنگ اصفهان را اعضای جنگ اصفهان محمد حقوقی، محمد كلباسی، ضیاء موحد، هوشنگ گلشیری، منوچهر بدیعی، سعید ارباب شیرانی و دیگران گفته یا می‌گویند. همكاری و همفكری او در انتشار كتاب‌ها و مجلات مركز نشر دانشگاهی همچون نشر دانش، لقمان، زبان‌شناسی و دیگر نشریات مركز را نصرالله‌پور جوادی، احمد سمیعی، جواد حدیدی، اسماعیل سعادت، علی صلح‌جو، امید طبیت‌زاده و دیگر مترجمان و ویراستاران مركز گفته و می‌گویند.

      از تلاش‌های علمی نجفی در فرهنگستان در شورای فرهنگستان، گروه واژه‌گزینی، گروه ادبیات تطبیقی و دیگر گروه‌های فرهنگستان را نیز حسن حبیبی، غلامعلی حداد عادل، حسین معصومی همدانی، محمد خوانساری، اسماعیل سعادت، احمد سمیعی ودیگر اعضای فرهنگستان گفته و می‌گویند.

      نجفی با تالیف آثاری چون وظیفه ادبیات، غلط ننویسیم، مبانی زبانشناسی، فرهنگ فارسی عامیانه و با ترجمه نزدیك به بیست كتاب و با كشف و راهنمایی نویسندگان، خدمات فراوانی به زبان و ادب فارسی و معرفی ادبیات فرانسه به ایران كرده است. نگارش این سطور، صرفا ادای احترام نسبت به استاد فرزانه‌ای كه بیش از پنجاه سال در گسترش زبان و ادب فارسی و معرفی ادبیات جهان، تلاش وافر كرده، نیست بلكه تاكیدی بر گشایش باب جدیدی برای نسل جوان در افق توانمندی‌های زبان و ادب فارسی و توجه به درست‌اندیشی و درست‌نویسی است كه اگر به خوبی تبیین گردد می‌تواند بسیاری از گره‌های زبانی و ادبی و فرهنگی ما را باز نماید.

      منبع: shahrvandemrouz.com
      گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
      اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


      Webitsa.com
      Linkedin Profile

      نظر


      • #4
        ابوالحسن نجفی و ادبیات معاصر فرانسه




        طهمورث ساجدی

        بی‌شك گستره تحقیقات و ترجمه‌ها و بالطبع دستاوردهای استاد ابوالحسن نجفی به نحوی در پنجاه سال اخیر رقم خورده كه ادبیات معاصر فرانسه در آنها از جایگاه شامخی برخوردار گردیده است. از این‌رو، ما نیز به بررسی این مهم می‌پردازیم.

        در سال 1324، صادق هدایت با ترجمه داستان كوتاه دیوار (1939) ژان‌پل سارتر در مجله سخن، این نویسنده و متفكر بزرگ فرانسوی را به ایرانیان شناساند. این امر با استقبال فرهنگ‌دوستان مواجه شد، به طوری كه از سال‌های 1340 خورشیدی به بعد ترجمه آثار او در ایران تقریبا باب روز شد. نجفی كه پس از بازگشت از فرانسه، جایی كه دروس زبانشناسی آندره مارتینه و دروس رولان بارت را در مدرسه مطالعات عالی گذرانده بود، به ترجمه و معرفی داستان‌های كوتاه و رمان‌های نویسندگان فرانسوی معاصر در جنگ اصفهان اهتمام می‌ورزد.

        در سال 1345 با ارائه شیطان و خدا، نخستین ترجمه مهم خود را از سارتر منتشر می‌كند. این نمایشنامه سه پرده‌ای، كه در سال 1951 به صحنه تئاتر برده شد، در همین سال به صورت كتاب هم منتشر می‌شود. در اثر كه صحنه داستان آن در آلمان دوره رنسانس می‌گذرد، قهرمان داستان برای انتخاب راه زندگی، ابتدا شیطان و سپس خدا را سرمشق خود قرار می‌دهد. اما در ادبیات چیست؟ كه ترجمه آن را با همكاری مرحوم مصطفی رحیمی در سال 1347 انجام می‌دهد- حسن سلوكی كه بعدها با رضا سیدحسنی در ضد خاطرات آندره مالرو هم مشاهده می‌شود - توجه نجفی از ترجمه نوول و رمان به ترجمه تتبعات ادبی وزین معطوف می‌شود.

        در این اثر، سارتر معتقد است كه نوشتن عمل پیام‌رساندن است، آن هم پیام به معاصران، این اثر سارتر منتشره در سال 1947 لزوم ادبیات متعهد را به بحث می‌گذارد و رولان بارت، در سال 1951، در رساله معروف خود، درجه صفرنوشتار، لزوم نقد متعهد را متذكر می‌شود. لب مطلب این كه این دو اثر مهمترین آثاری‌اند كه در طول تاریخ ادبیات‌نگاری درباره ادبیات نوشته شده‌اند، امری كه مترجم نیز به ذكر آن در مقدمه ترجمه می‌پردازد.

        اما دیوار سارتر هم به قدری جذاب است كه مترجم توانای ما را به ترجمه مجدد آن رهنمون می‌كند و به علاوه، ایده مطرح شده در ادبیات چیست؟، درباره لزوم ادبیات متعهد به بینش بیدار او را به وظیفه خطیر ادبیات معطوف می‌كند. از این‌رو، در سال 1356 كتاب وظیفه ادبیات را در چهار بخش ادبیات و واقعیت، ادبیات چه می‌تواند بكند؟ ادبیات و سیاست و افزوده‌ها و با مقدمه‌ای تامل‌برانگیز و نیز ترجمه مقالات برگرفته از منابع گوناگون، از جمله مقاله‌ای از رولان بارت، كه با این بخش‌های تشكیل‌دهنده مرتبط است، ارائه می‌كند.

        اگر از گفتار گیرای مرحوم سعید نفیسی درباره وظیفه ادبیات («ادبیات جهان و ایران» در به روایت سعید نفیسی: خاطرات سیاسی، ادبی و جوانی به كوشش علیرضا اعتصام، تهران، نشر مركز، 1381) بگذریم، اثر نجفی مهمترین اثری است كه تا به امروز مباحث مختلف ادبیات و لوزم تعهد را برای ما مطرح كرده است.

        تا مدت‌ها سارتر مركز ثقل نجفی – به ظاهر امروزه نیز- و همكار فاضل وی، رحیمی، بود. اما نجفی با گریز عالمانه به ادبیات نسوان، به ویژه به آثار كریستیان روشفور،، تحقیقات زبانشناختی خود را درباره زبان گفتاری این نویسنده عالم نسوان در بچه‌های كوچك این قرن (1961)، كه در پاریس آغاز كرده بود، با ترجمه آن در تهران، در سال 1342، به اتمام می‌رساند.

        در واقع، همین ترجمه است كه ذوق او را در تداوم كار ترجمه حرفه‌ای راسخ‌تر می‌كند و خواسته یا ناخواسته معرف بعضی از نویسندگان فرانسوی در ایران می‌شود. زبان طنز قهرمان این داستان، كه دختری است ساكن در مجتمع‌های بزرگ حومه پاریس، بعدها در گفت‌وگوهای هزاران بچه حومه‌نشین بازتاب می‌یابد. پدیده حومه‌نشینی، پدیده زبان خاص را نیز به همراه دارد و زبانشناسی هم پذیرای آن در بطن خویش است. روشفور نویسنده‌ای است كه پس از نویسندگانی همچون فانسوازساگان و فرانسواز ماله ژویس قلم به دست گرفته است.

        نویسنده دیگری كه كمی قبل از این ایام در پاریس اشتهار كسب كرده بود، توجه نجفی را به خود جلب می‌كند: روبرمرل. وی كه در جنگ دوم اسیر شده بود و بالطبع شاهد جنگ و مرگ هم شده بود، زمان تعطیلات پایان هفته در زویدكوت را در سال 1949 منتشر می‌كند و نجفی آن را در سال 1346 و تحت عنوان شنبه و یك‌شنبه در كنار دریا ترجمه می‌كند.

        این كتاب آكنده از جنگ و مرگ، مورد توجه هنر هفتم قرار می‌گیرد و در سال 1964، هانری ورنوی، كارگردان ارمنی‌تبار (هانری ملكیان) فرانسوی، فیلمنامه آن را با همكاری مرل تنظیم و با موسیقی موریس ژار و نیز هنرپیشگانی همچون ژان‌پل بلموندو و كاترین اسپاك به اكران می‌برد. كارگردانی درخشان ورنوی، اشتهار مرل را موجب می‌شود و دوست نزدیك نجفی، مرحوم محمد قاضی، با ترجمه اثر دیگری از او، قلعه مالویل، به اشتهار او در ایران تداوم می‌بخشد.

        قاضی گفته بود (سرگذشت ترجمه‌های من) كه ناشر او ترجمه‌اش را برای ویراستاری به فردی سپرده بود كه بعدها معلوم شد اهل فن است و مقبول اهل فن، به گفته دیگر نورعلی نور. منظور او نجفی بود كه دست والا و كرامت او در پس بسیاری از ترجمه‌های وزین نهفته بوده و همچنان هم تداوم دارد و ذكر آنها در اینجا ما را از اصل موضوع دور می‌كند.

        همزمان با سارتر، آلبر كامو نیز سرنوشت ادبی قوام‌یافته‌ای در ایران پیدا می‌كند و نجفی هم در جنگ اصفهان (1346) اثری از او به نام رافضی یا روح‌آشفته را ترجمه می‌كند. اما در سال 1382 با ترجمه كالیگولا قدم مهمتری برمی‌دارد و انتظار اهل هنر و ادب را برآورده می‌كند. او به آثار آنتوان دوسنت اگزوپری (شازده كوچولو)، رومن گاری (پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند)، آرتور آدامف (استادتاران و همانطور كه بوده‌ایم) و نیز رمان نویسنده راست‌گرا، تیری مونیه (عیش و نیستی) توجه خاصی نشان می‌دهد.

        سپس در راستای معرفی آثار برگزیده ادبیات قرن بیستم فرانسه، داستان‌هایی از ژول تیلیه، شارل‌لویی فیلیپ، آندره موروا، ژوزف كسل، ژان زیونو، ژیل پرو، بوریس ویان، ژان‌كو، اوژن یونسكو، میشل دئون، ژان فروستیه، روژه ایكور، كلودروا، ساموئل بكت، مارگریت یورسنار، رنه‌ژان كلو، ژرژ الیویه، شاتورنو، گابریل بلونده، پل ویالار و ژان مزوستیه را ترجمه و منتشر می‌كند و در پی آن، با فاصله زمانی معنی‌داری آنها را در دو مجموعه، كه مكمل هم‌اند، برگزیده داستان‌های كوتاه از نویسندگان معاصر فرانسه(1366) و بیست و یك داستان از نویسندگان معاصر فرانسه (1384) به چاپ می‌رساند. ترجمه‌هایی كه از ژان‌ماری گوستاولو كلزیو و دیگران انجام داده‌اند هنوز وارد هیچ مجموعه‌ای نشده است.

        مضاف بر آن، در زمینه‌ای كه از ادبیات به دور است، ولیكن موضوع آن ذهن انسان معاصر را پیوسته به خود مشغول می‌دارد، نجفی نژاد و تاریخ (1358)، اثر كلودلوی استروس، قوم‌شناس و از مهمترین بنیانگذاران ساختارگرایی، را نیز به فارسی ترجمه می‌كند. ادبیات نیمه اول قرن بیستم فرانسه برخوردار از رمان‌های طولانی چندی است كه تحت تاثیر ادبیات بیگانه، به ویژه ادبیات روسیه، به وجود آمده است. نجفی قبلا در سال 1341 به معرفی روژه مارتن دوگار، با ترجمه اعتراف در مجله سخن پرداخته بود.

        اما در سال 1368 و پس از سه سال به راستی آزگار و با لمس مطلق سبك مولف، خانواده تیبو، اثر بزرگ این نویسنده را كه مرید آندره ژید بود، به فارسی ترجمه می‌كند و نام خود را در ترجمه ادبیات معاصر فرانسه پایدار می‌كند. مارتن دوگار، كه شیفته تاریخ كشورش بود، اثرش را در طول هجده سال (از 1922 تا 1940) و در نه جلد به چاپ می‌رساند. این داستان به شرح حال زوال یك خانواده متعلق به طبقه بورژوای فرانسه در طول بیست‌سال اولیه قرن بیستم می‌پردازد.

        رمان‌نویس در آن دو برادر را كه شدیدا با هم در تضادند، رویارو قرار می‌دهد. سرشت این برادران، با سرشت پدر آنها، اسكار تیبو، بورژوای بزرگی كه به تمامی سنن محافظه‌كارانه اجتماعی و مذهبی وابستگی دارد، كاملا متفاوت است. مولف با تیزهوشی و در طول این داستان رودوار، به یادآوری محیط اخلاقی و اجتماعی عصر خویش و به دلمشغولی‌ها و مبارزات خویش می‌پردازد و توصیف نابی از زندگی فرانسویان تا پایان جنگ اول ارائه می‌كند.

        از این‌رو، منتقدان براین باورند كه خانواده تیبو به ابداع حماسه‌ای ماتم‌زده پرداخته است. قبلا به‌آذین با ترجمه ژان‌كریستف، اثر رومن‌رولان، گامی مهم در راه‌شناساندن رمان‌های طولانی ادبیات نیمه اول قرن بیستم فرانسه برداشته بود، گامی كه منجر به گام نجفی شد.

        دو رمان دیگر از همین رده، رادمردان، اثر ژول رومن و وقایع‌نامه زندگی پاسكیه، اثر ژرژ دو آمل، هنوز به فارسی ترجمه نشده‌اند و هنوز ما بر رویدادهای تاریخی این رمان‌ها وقوف نداریم. نجفی،كه یكی از مترجمان فعال فرهنگ آثار بود، خلاصه‌های تحلیلی بسیاری از آثاری را كه به ذكر آنها پرداختیم، در این مجموعه بزرگ بی‌بدیل ترجمه كرده‌اند.

        ترجمه‌های او، به ویژه ترجمه‌های سال‌های اخیر، هم‌اكنون میراث ادبی وزین ما را تشكیل می‌دهند. مضاف براین كه ادبیات ترجمه، كه بنیان‌اش براین ترجمه‌ها نهاده شده، تبدیل به گرایشی مهم در ادبیات تطیبقی شده است. در حال حاضر انتظار این است كه فرهنگ فارسی – فرانسه ایشان كه تالیف‌ آن را مدت‌ها پیش از چاپ فرهنگ فارسی- فرانسه ژیلبر لازار آغاز كرده بودند و همچنان به روز می‌شود، سرانجام به طئه طبع آراسته گردد.

        منبع: shahrvandemrouz.com
        گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
        اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


        Webitsa.com
        Linkedin Profile

        نظر


        • #5
          آن سه نفر




          یونس تراكمه

          در اواخر پاییز سال 1345، من جوان از یك شهرستان (آبادان) به شهرستانی دیگر (اصفهان) آمده و در یك شب سرد در كافه قنادی پارك اصفهان آن سه نفر را با هم و در یك‌جا كشف كردم؛ در مقطعی كه این هر سه داشتند مُهر و انگ خود را بر پیشانی زمانه خود می‌نشاندند. در مقطعی كه جلسات و جُنگ اصفهان شده بود آن‌چه كه آن‌ها می‌خواستند باشد.

          در كنار آن سه نفر جمعی را كشف كردم كه در روابط و معاشرت‌های روزمره‌شان هم همان دغدغه‌هایی را داشتند كه در جلسه‌هایشان و در جُنگ‌یشان داشتند؛ همان دغدغه‌هایی كه آن‌ها را این‌گونه مصمم و پایدار دور هم جمع كرده بود. كشف كردم كه دغدغه‌های آن‌ها چقدر عمیق‌تر و انسانی‌تر از دغدغه‌های مسلط بر بخش عظیمی از روشنفكران آن زمان جامعه است.

          و حالا كه بیش از چهل سال از آن زمان می‌گذرد می‌بینیم دغدغه‌های آن سه نفر، چه دو نفری كه زنده و حی و حاضراند و چه یكی از آن‌ها كه چند سالی است دیگر حی و حاضر نیست، چه دغدغه‌های اصیل و درستی بود؛ دغدغه ادبیات، ادبیات به‌معنی واقعی ادبیات و نه هیچ‌چیز دیگر.
          در همان سال‌ها بود كه «محمد حقوقی» داشت خود را و شعر را، چه در نظر و چه در عمل، می‌جست و یافته بود؛ و همچنان هم دارد می‌جوید و می‌یابد و چه خوب هم می‌یابد.

          و در همان سال‌ها بود كه «هوشنگ گلشیری» در شُرف خلق جهانی بود، جهان خودش، یا تعبیر خودش از جهان در داستان و داستان‌نویسی. اما «ابوالحسن نجفی» حكایت دیگری بود؛ او شاعری بود كه شعر نمی‌گفت و داستان‌نویسی بود كه داستان نمی‌نوشت اما به اندازه همه شاعران و داستان‌نویسان دغدغه كلمه و جمله داشت.

          از همین دغدغه‌ها بود انگار كه شاعر و نویسنده‌ای را پیدا می‌كرد و كمك می‌كرد به بالیدن آن‌ها و خودش هم می‌بالید با بالیدن آن‌ها. بهرام صادقی همین‌طورها پیدا شد. نه كه او فقط كاشف نویسنده‌ای مستعد باشد، او در رابطه‌ای سه سویه بین خودش و نویسنده و اثر كه قرار می‌گرفت رشد می‌كرد، همان‌طور كه كمك می‌كرد به رشد نویسنده و اثر. او معلم نبود، اما انگار هر سه سوی این رابطه به یك اندازه به‌هم نیاز داشتند.

          جریان «جُنگ اصفهان» راه افتاده بود كه نجفی هم به آن‌ها پیوست. گلشیری و حقوقی و دوستان دیگرشان (دوستخواه، كلباسی و...) پی به ضرورت این جریان برده بودند، به در و دیوارها زده بودند تا بستر حركت را نرم‌نرمك پیدا كنند و پیدا كرده بودند و راه افتاده بودند. راه افتاده بودند اما انگار از گوشه‌ای می‌لنگید حركتشان. تا آن‌كه نجفی آمد، از فرانسه، در تهران شروع كرد و جذب شد به اصفهان و این جریان جاری. آن سه نفر، حقوقی، گلشیری و نجفی، وقتی قرار گرفتند در كنار هم منظومه كامل شد.

          شماره سوم «جُنگ اصفهان» شروع بود، شروع حركت در بستر درست خود. هر سه می‌دانستند كه چه می‌كنند و دنبال چه هستند و هیچ‌گاه قدمی هم عقب ننشستند. جریان آن‌چنان زنده بود و پویا كه اگر هركدامشان به ضرورت خلق اثر به امكانی در ساخت و بیان می‌رسیدند نجفی، كه با ابزار و امكانات آن سال‌ها در جریان اتفاقات فرهنگی روز دنیا بود، یا با ذوق‌زدگی تایید و تفسیر می‌كرد اثر را و یا باعث اصلاحی می‌شد و یا گاهی با انتقال دستاورد جریان‌های جهانی موجب حركتی تازه.

          از در تنگ وارد شوید
          همه چیز در كلمه اتفاق می‌افتاد و در جمله. همه چیز با كلمه خلق می‌شد، معنی می‌یافت و می‌شد جهانی برای خود. عشق‌هامان در كلمه شكل می‌گرفت و معنی می‌یافت و نفرت‌هامان و سیاست‌ورزی‌هامان و... نجفی به ما یاد داد كه كلمه نه صلب است و سنگی و نه آن‌چنان بی‌حساب و قاعده. زبان زایاست و منعطف؛ اما این به آن معنی و مفهوم نیست كه در شعرها، داستان‌ها و ترجمه‌هایمان با ویران كردن همه قواعد واصول و سوابق ساخت جمله، یا به‌قول استادی از اساتید با انفجار كلمه از درون! می‌توانیم به امكانات بیانی تازه‌ای برسیم.

          دیگر ثابت شده، و این را دریابندری، نجفی، سیدحسینی و... ثابت كرده‌اند كه با حفظ همه قواعد و حتی قید و بندهای حاكم بر زبان فارسی می‌توان پیچیده‌ترین احوالات و مفاهیم را بیان كرد و در بافت جمله ساخت. بیان احوالات و مفاهیم پیچیده بی‌آنكه دست به ساده كردن آن‌ها بزنیم و با ساده كردن و از بین بردن پیچیده‌گی‌ها بخش اعظمی از آن‌چه كه قرار بوده بیان و به مخاطب منتقل شود زایل كنیم. نجفی مصّر بود و هست كه «غلط ننویسیم».

          او بر این باور بوده و هست كه زبان فارسی اگر از پس این‌همه یورش و تاخت و تازها با این اقتدار زنده است، و از پس آسیب‌هایی كه درطول قرون به آن وارد شده و در مقطعی حتی قرار بوده كه نباشد، برای همیشه نباشد، ماند و خواهد ماند به دلیل ریشه‌های عمیق آن است و باور به این ریشه‌هاست كه آن اتفاق‌های عظیم در شعر و داستان و نثر را ممكن می‌سازد. از درِ تنگِ زبان وارد شوید؛ چارچوب این در است كه این‌همه قدرتمند می‌كند شاعر و نویسنده را تا بتواند آن احوالات پیچیده درونی و آن بلبشوی اتفاقات بیرونی را بیان و ساختاری قانونمند خلق كند.

          با ورود از در تنگِ همین قوانین و قواعد حاكم بر زبان است كه پیچیده، پیچیده بیان می‌شود و در زبان ساخته می‌شود و مخاطب با كشف همین پیچیده‌گی‌ها لذت متن را چه عمیق تجربه و درك می‌كند. نجفی بود كه با حضورش و كارهایش ما را به این باور رساند.

          منبع:
          shahrvandemrouz.com
          گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
          اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


          Webitsa.com
          Linkedin Profile

          نظر


          • #6
            بسياري از ادبا به رمان ‌نخواندن افتخار مي‌كنند



            خبرگزاري فارس: ابوالحسن نجفي معتقد است كه بسياري از ادبا، استادان و دانشجويان دانشكده‌هاي ادبي نه تنها با رمان كار ندارند، حتي افتخار هم مي‌كنند كه رمان نمي‌خوانند.


            ابوالحسن نجفي، مترجم و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، گفت: از قديم الايام داستان را يك چيز درجه دوم حساب مي‌كردند. كساني هم كه به ادبيات پرداختند، همين‌طور استادان دانشكده ادبيات هرگز فكر نكردند داستان وقتي به شكل نثر باشد و نه به صورت نظم، چيز قابل قبول و مهمي باشد. به همين دليل اين را به صورت مستقيم و غيرمستقيم القا كردند. بنابراين دانشجويان هم كه از دانشكده ادبيات بيرون مي‌آيند خيلي‌هايشان نه تنها با رمان كار ندارند، حتي افتخار هم مي‌كنند رمان نمي‌خوانند.

            وي با اشاره به سخنان احمد سميعي گيلاني درباره مهجوريت رمان در فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تصريح كرد: لابد آقاي سميعي گفتند كه با يكي از اساتيد صحبت مي‌كردند ايشان مي‌گفتند كه رمان اتلاف وقت است كه ما بخواهيم بخوانيم. اين يك سنت قديمي است كه هنوز از ذهن ما بيرون نرفته. اصلا نمي‌توانند قبول كنند كه داستان به عنوان يك آفرينش ادبي داراي يك ارزش ذاتي باشد.
            نجفي با اذعان به اين‌كه بسياري از اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي با رمان بيگانه هستند و داستان نمي‌خوانند، گفت: فرهنگستان كارهاي ديگري دارد كه رمان خواندن اعضاي فرهنگستان در آن برنامه نگنجيده است. اگر قرار است خود ما اقدام كنيم آقاي سميعي گيلاني اقدام كرده كه ادبيات معاصر را به فرهنگستان بياورد و به خصوص مسئله رمان را مطرح كند.

            به گفته مترجم رمان «خانواده تيبو» نوشته «روژه مارتين دوگار» لذت بردن از رمان و قبول داشتن آن مثل همه لذت‌هاي ديگر ذاتي نيست، بلكه تربيت مي‌خواهد؛ حتي غرايز ما هم تربيت مي‌خواهد.
            نجفي بيان داشت: براي اين‌كه كسي از رمان لذت ببرد، بايد به آن بپردازد. اگر در طول زندگي‌اش يعني تا وقتي بزرگ شد و پا به سن بيست، بيست و پنج سالگي گذاشت و فرماسيونش تمام شد و تحصيلاتي كرد و در زمينه‌اي تخصص يافت و در اين مدت با رمان سر و كار نداشت صريحا بگويم غيرممكن است بتواند رمان را بفهمد يا بپسندد و يا اصلا جزوي از ‌زندگيش شود و بخواهد بخواند. اگر رمان را باز كند و بخواهد بخواند از دستش مي‌افتد.

            مترجم كتاب «شازده كوچولو» اثر «آنتوان دوسنت اگزوپري» تأكيد كرد: تجربه زندگي به من اين را نشان داد اگر كسي تا بيست سالگي رمان نخوانده باشد، ديگر نمي‌تواند بخواند. لذت‌هاي هنري (لذت استتيك) نياز به پرروش دارد.

            ابوالحسن نجفي عنوان كرد كه وقتي رفتم خارج خيلي از هنرها را ديدم كه مردم از آن لذت مي‌بردند. چرا كه از بچگي پرورش يافتند براي لذت بردن از اين هنرها كه يك موردش نقاشي است.
            او اظهار داشت كه ما ولو كساني كه هنرهاي بسياري را دوست داشته باشند از نقاشي چيزي سردرنمي‌آورند. آن‌جا وقتي در موزه‌ها مي‌رفتيم مي‌ديديم مادرها بچه‌ها را جلوي تابلوها مي‌بردند و به آن‌ها ياد مي‌دادند كه ببينند و لذت ببرند.

            نجفي تصريح كرد كه ما هرگز همچين كاري را نكرديم؛ نه در مدرسه، نه در موزه‌ها و نه جاهاي ديگر. ما هرگز رشد نداديم لذت بردن از نقاشي و ديگر هنرها را. بنابراين من الآن نه تنها مي‌بينيم ادبا و فضلاي ما از رمان لذت نمي‌برند، بلكه از بسياري هنرهاي ديگر مثل نقاشي و سينما و تئاتر هم لذت نمي‌برند.

            وي خاطرنشان كرد كه ادبا و نيز پرورش يافتگان دانشكده‌هاي ادبي، استادان و دانشجويان، اگر قبلا با اين لذت‌ها و هنرها آشنا نشده‌اند در دانشكده‌هايشان نه به داستان و رمان و نمايش‌نامه و نه مي‌توانند با لذتت اين هنرها آشنا شوند.

            گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
            اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


            Webitsa.com
            Linkedin Profile

            نظر


            • #7
              زبان فارسي در واژه‌سازي قدرتمند است


              خبرگزاري فارس: ابوالحسن نجفي با بيان اينكه استفاده از اشتقاق‌هاي فعلي، استفاده از وندها و تركيب‌سازي، واژه‌سازي را تسهيل مي‌كند، معتقد است كه زبان فارسي در واژه‌سازي قدرتمند است.

              به گزارش خبرنگار ادبي فارس، ابوالحسن نجفي، زبان‌شناس، مترجم و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي، در نشست هفتگي شهر كتاب كه به بررسي زايايي يا ستروني زبان فارسي اختصاص داشت، گفت: من هيچ اعتقادي ندارم كه زبان فارسي عقيم است. در نيمه دوم قرن نوزده بعد از اينكه مي‌خواستند اختراع پاستور را نامگذاري كنند و جايگزيني براي واژه ميكروارگانيسم انتخاب كنند، جلسه‌اي با حضور متخصصان حوزه تشكيل شد تا سرانجام نام ميكرو را بر آن نهادند. آن زمان يعني نيمه دوم قرن نوزدهم بايد براي وضع يك كلمه جلسات متعدد انجام مي‌شد، تا لفظي در خور پيدا شود.

              وي افزود: اما امروز در زبان انگليسي روزانه ده‌ها و يا شايد صدها واژه جديد توليد مي‌شود. حال بايد بپرسيم آيا زبان انگليسي يك تافته جدابافته است؟ دليل اين امر چيست؟ زبان انگليسي به اين دليل مي‌تواند اين كار را انجام دهد كه از امكانات بالقوه زبان استفاده كرده است. آيا ما از امكانات بالقوه فارسي استفاده كرده‌ايم؟ شاهديم كه سير حضور لغات علمي و فني بيگانه در زبان فارسي افزايش يافته است و ما بايد براي انتخاب لغات بجا از امكانات بالقوه و بالفعل زبان استفاده كنيم.

              نجفي گفت: از نظر من سه منبع وجود دارد كه ما مي‌توانيم با استفاده از آنها مسئله واژه‌سازي را تسهيل كنيم. اشتقاق‌هاي فعلي، استفاده از وندها (پسوند و پيشوند)، تركيب‌سازي (كلمات مركب).
              وي در خصوص اشتقاق‌هاي فعلي گفت: حرف فعل بسيط 30 وجه اشتقاق دارد. اين اشتقاق‌ها خيلي بلااستفاده و بالقوه مانده است. كتابي نوشته شده با نام فرهنگ مشتقات مصادر فارسي كه 10 جلد است. نويسنده بعد از زحمات بسيار اين مصادر را جمع كرده و آنچه از مصادر كه امكان اشتقاق داشته پيدا كرده و در اين كتاب مفيد آورده است.

              نويسنده كتاب «غلط ننويسيم» اضافه كرد: اين نكته را همه درمي‌يابيم كه همه افعال فارسي تا به امروز قابليت 30 اشتقاق را نداشتند؛ براي مثال فعل نگريدن 19 اشتقاق بالفعل دارد و 11 اشتقاق بالقوه. فعل نمودن 20 اشتقاق بالفعل دارد و 10 اشتقاق بالقوه.

              نجفي گفت: در سال 1325 من شاگرد سال‌هاي آخر دبيرستان بودم. در آن زمان سالنامه‌اي با نام آريان منتشر مي‌شد و صاحب آن سالنامه شخص بافرهنگي بود كه كتابخانه‌اي تأسيس كرده بود تا جوانان به صورت رايگان از آن استفاده كنند. اسم اين كتابخانه در ابتدا قرائت‌خانه بود و او مي‌خواست اسمش را بگذارد خوانشگاه كه سر اين مسئله درگيري‌هاي بسياري به وجود آمد و سرانجام آنجا تعطيل شد.

              وي افزود: كلمات عربي كه وارد زبان فارسي شده جزو زبان فارسي است. اما تأسف مي‌خورم بعد از آن كه فارسي پس از دو قرن كه حالت نوشتاري نداشت، رسمي شد از تمام امكانات بالقوه زبان استفاده نشد. در همان زمان مي‌توانستند كلمه گمارش را به جاي انتصاب، گدازش را به جاي ذوب و... به كار ببرند. من مخالف وجود كلمات عربي نيستم. ولي اگر از امكانات بالقوه زبان استفاده مي‌شد زبان توانايي‌هاي بيشتري پيدا مي‌كرد و اين روز ما بيشتر مي‌توانستيم با لغت‌هاي ورودي مقابله كنيم و برايشان معادل بسازيم.

              اين زبان شناس با اشاره به اندك بودن افعال بسيط تصريح كرد: امروز تعداد افعال بسيط حدود 270 فعل است. يكي از برتري‌هاي زبان‌هاي خارجي غربي تعداد بيشتر افعال بسيط نسبت به زبان ماست. ما افعال بسيط را به افعال مركب تبديل كرديم و افعال بسيط را از زبانمان خارج كرديم. بايد در نظر مي‌گرفتيم كه از افعال مركب نمي‌توان اين اشتقاق‌ها را ساخت. نكته ديگر اين است كه ادبا و فضلا در برابر ساخت تركيبات جديد مقاومت مي‌كنند. زبان عاميانه فارسي به راحتي از اين مصادر قياسي مانند چاييدن، پلكيدن، لمباندن، سريدن و... استفاده مي‌كنند چرا ما اين كار را انجام ندهيم؟ چرا مي‌ترسيم كه اين تركيبات را وارد زبان رسمي كنيم؟
              براي مثال ما از زبان عربي كلمه رقص را گرفتيم و رقصيدن ساختيم. فهم را گرفتيم و فهميدن ساختيم و اين نشان از ماهيت قوي واژه‌سازي در زبان فارسي مي‌دهد.

              وي در خصوص استفاده از بندها گفت: ما بيش از 70 وند در زبان فارسي داريم كه پيشوندها تعداد كمتري نسبت به پسوندها دارند. ما از اين امكان كه در اختيار ماست نيز كمتر استفاده مي‌كنيم. تعداد واژه‌هاي مركب تقريبا اندازه واژه هاي بسيط است. ما 55 درصد كلمات بسيط داريم و 45 درصد كلمات مركب. تا حالا براي ساختن واژه‌هاي علمي جديد از كلمات مركب استفاده مي‌كرديم. براي مثال از تركيب اسم با اسم كلمات زيبايي تشكيل مي‌شود. كاهگل، بادپا، رختخواب، عهدنامه، نيشكر، بهارنارنج، هنرپيشه، بهارخواب و.... از تركيب اسم و صفت كلماتي چون: دلتنگ، خونسرد، دلمرده، سرمست، دلپاك، دلخوش و... از تركيب صفت و اسم كلماتي چون: عالي‌مقام، خوش‌خلق، خوش‌رو، پاكدل و... از تركيب صفت با صفت كلمه اي مانند: خوش‌خوش ساخته مي‌شود، از تركيب قيد با اسم كلماتي مانند هميشه بهار، خودكار، خودسر، خودكامه تشكيل مي‌شود. مصاديق اين كلمات در زبان عاميانه نيز زياد است. مردم به راحتي براي نيازهايشان معادل پيدا مي‌كنند. پيچ‌گوشتي، سگ‌دست، شغال‌دست، زيرسيگاري، جارختي و ... كلمات مركب هم لزوما معناي شفاف ندارند كه مصاديقشان در ادبيات بسيار زياد است. براي مثال پاياب، دست‌فروش، دست‌نماز، پادو.

              نجفي گفت: بيشتر واژه‌هاي نوساخته علمي در فرهنگستان با استفاده از قدرت تركيب‌سازي زبان فارسي صورت پذيرفته است. حدود سه قرن پيش ويليام جونز مستشرقي كه در ايران فارسي ياد مي‌گرفت خاصيت تركيبي زبان فارسي را بر عربي ارجح دانسته است. زبان عربي امروز از زبان فارسي در حوزه واژه‌سازي علمي بسيار ضعيف‌تر است. زبان فارسي به دليل تركيب بودنش ساخت لغت را راحت كرده ولي عربي بايد لغت‌ها را به باب‌هاي ثلاثي ببرد.

              وي در پايان گفت: تركيب‌هاي چندواژه‌اي هم در زبان فارسي وجود دارد كه بيشتر از متون ادبي به دست آمد. مثلا كلمات ترس محتسب خورده، يكي در عمر خود ناخورده نيش، زهر تنهايي چشان و... من واقعا نمي‌دانم زبان‌هاي ديگر آيا اصلا قدرت تركيب‌سازي چند كلمه‌اي را دارند يا خير؟ ولي ما شاهديم كه اين گونه الفاظ در زبان عاميانه ما نيز استفاده مي‌شود.

              گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
              اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


              Webitsa.com
              Linkedin Profile

              نظر


              • #8
                زبان فارسی فقیر نیست

                ابوالحسن نجفی در نخستین جلسه کارگاه بررسی "امکانات زبان فارسی در ترجمه" با تاکید بر اینکه "یکی از وظایف مترجم آشنایی کامل با امکانات زبان مبدا است" گفت: مترجم باید به زبان عامیانه و نوشتار مسلط باشد و این اشتباه است که برخی مترجمان فکر می کنند آشنایی به زبان گفتار کافی است. تسلط به زبان گفتار لازم ولی کافی نیست. زبان گفتار برای ترجمه ناتوان و ناقص است. میان ساده ترین چیزی که به نوشتن در می آید با آنچه که نوشته می شود تفاوت بسیار وجود دارد.

                وی با اشاره به 1100 سال سابقه زبان فارسی افزود: در این مدت 1100 ساله البته تا 100 سال قبل بیش از 10 هزار اثر درجه یک تاریخ ادبیات جهان به زبان فارسی نوشته شده است. البته به اینها باید زمینه های دیگر از جمله هنر و علوم را نیز اضافه کرد. ارزش این آثار را در لابه لای قضاوتهایی که خارجیها درباره آنها کرده اند می توان دریافت.

                به گفته این مترجم و پژوهشگر ویلیام جونز یکی از بزرگترین اندیشمندان انگلیسی قرن هجدهم گفته است که در میان کشورهای دنیا ایران کشوری است که بیشترین نویسنده، مولف، مصنف و علی الخصوص شاعر را پدید آورده است.


                نجفی سپس به امکانات زبان گفتاری فارسی اشاره کرد و ادامه داد: فارسی گفتاری ما تنها با کلمه "سر" 600 ترکیب ساخته و بسیاری از این اصطلاحات هم ادبی است.با این وضعیت باز هم باید بگوییم زبان فارسی، زبانی فقیر است؟

                وی افزود: اما از سوی دیگر طی پژوهشی که چند سال پیش در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه مطبوعات انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که روزنامه های ما تنها با 700 لغت تمام مطالب علمی، ادبی، هنری، داستانی و غیر داستانی خود را بیان می کنند. همین است که می گویند زبان فارسی ضعیف است.

                این مترجم آثار ادبی گفت: آیا ضعف در زبان فارسی است یا زبان نویسندگان ما؟ آیا زبان فارسی تحول پیدا نکرده است؟ علیرغم همه تحولات این زبان ما همچنان آثار 1100 سال پیش را می فهمیم. اما آیا اگر فردی که 1100 سال پیش می زیسته امروز به میان ما بیاد زبان ما را می فهمد؟

                وی این ادعا را که "می توان با استفاده از یک فرهنگ لغت دو زبانه، راحت تر از زبان فارسی بهره گرفت" رد کرد و گفت: می توانیم انتظار داشته باشیم یک فرهنگ دوزبانه کامل که تمام امکانات زبان فارسی را در خود داشته باشد زبان فارسی ما را تقویت کند ولی آیا چنین فرهنگی تمامی امکانات زبان انگلیسی را نیز در خود دارد؟ آیا همه مترادفها، متضادها و متشابه ها و ... را دارد؟ تکیه کردن به یک فرهنگ دوزبانه برای اینکه ناتوانی ما را در زبان فارسی جبران کند، بیهوده است.

                نجفی درباره تاثیر زبان عربی بر زبان فارسی گفت: امتزاج زبان عربی و فارسی امتزاج فرخنده و مبارکی بوده و به زبان فارسی کمک کرده است اما از سوی دیگر وقتی زبانی به این گستردگی از زبانی دیگر تاثیر می گیرد ناچاراً امکانات نحوی آن زبان (در اینجا زبان فارسی) مغفول می ماند و کم کم از بین می رود.

                این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی تاکید کرد: زبان فارسی امکاناتی داشته که کنار گذاشته شده و فراموش شده است و دیگر مجبور نشده در همه موارد از امکانات خودش استفاده کند. این منابع هنوز از بین نرفته است و تنها باید آنها را دوباره امتحان کرد.

                مدرس کارگاه "بررسی امکانات زبان فارسی در ترجمه" گفت: بیشترین لطمه ای که به زبان فارسی وارد شده انتخابی است که از ادبیات فارسی در کتابهای درسی صورت گرفته که اغلب اوقات باعث بیزاری دانش آموزان از ادبیات شده است. این معضل منحصر به دوره فعلی هم نیست حتی چندین دهه پیش زمانی که ما تحصیل می کردیم، این مشکل وجود داشت. مشکل این بوده و هست که می خواستند با درس لغت به ما ادبیات بیاموزند!

                عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با انتقاد از ارتباط کم وزارت آموزش و پرورش با این فرهنگستان در تدوین کتب درسی اظهار داشت: ارتباط بسیار ضعیفی میان این دو وجود دارد و حتی باید بگویم که فرهنگستان یک شیوه املایی دارد و وزارت اموزش و پرورش یک شیوه دیگر.

                برگرفته از: خبرگزاری مهر
                گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
                اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


                Webitsa.com
                Linkedin Profile

                نظر

                صبر کنید ..
                X