اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

روزگار ملکه ویکتوریا

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • دوره های ادبی در انگلستان: روزگار ملکه ویکتوریا




    روزگار ملکه ویکتوریا

    (1837-1901)


    محرک های تاریخی اجتماعی و فرهنگی

    ملکه ویکتوریا و امپراطوری او

    ملکه ویکتوریا در سال 1837 زمانی که تنها 18 سال داشت بر تخت سلطنت نشست. دوران سلطنت وی آنقدر طولانی بود که در زمان مرگش در سال 1901 بسیاری از کارگزاران او پادشاه دیگری به عمر خود ندیده بودند.
    ویکتوریا شخصاً توجه بیشتری به خانواده خود (همسرش پرنس آلبرت و نُه فرزندشان) داشت. اما به عنوان "مادر امپراطوری" نیز نقش نمادین خود را در اتحاد مستعمرات وسیع و پراکنده بریتانیا به خوبی ایفا می کرد. انگلیسی ها از سال 1788 شروع به مهاجرت به استرالیا کرده بودند، در مورد قاره افریقا هم در رقابتی که بین کشورهای اروپایی برای تسلط بر کشورهای این قاره بوجود آمده بود انگلستان نقشی فعال ایفا می کرد، و مهمتر از همه نفوذ بریتانیا در هندوستان بود که تحت پوشش یک سرمایه گذاری خصوصی توسط کمپانی هند شرقی (East India Company) وسیع و قدرتمند شده بود. بدین منوال ملکه ویکتوریا در شصتمین سالگرد سلطنت خود (Diamond Jubilee)، درسال 1897، بر یک چهارم مردم جهان حکم می راند.

    پیشرفت های فنی

    کامیابی های بریتانیا در امر حکومت به مدد توان فنی این کشور میسر شدند. در دوران ملکه ویکتوریا زندگی به معنی واقعی کلمه سرعت یافت. تا آن زمان سریعترین وسایل نقلیه ممکن، که آنها هم فقط در دسترس افراد متمول بودند، اسب و کشتی های بادبانی بودند. در دوران ملکه ویکتوریا نیروی بخار حمل و نقل سریع را برای عموم مردم میسر ساخت. با پیشرفت تکنولوژی تا پایان قرن نوزدهم لکوموتیوها به سرعت 50 مایل در ساعت و کشتی های بخار به سرعت 50 گره دریایی در ساعت دست یافتند و بدلیل قیمت ارزان، امکان استفاده از آنها برای عموم مردم وجود داشت. بسیاری از اختراعات دیگر قرن نوزدهم نیز به همین شکل چارچوب و ساختار زندگی روزمره مردم را تغییر داد، از آن جمله: شناخت آلیاژ چدن و اختراع بالابرها مردم را قادر می ساخت تا ساختمان های بلندتر بسازند؛ سیم های مخابراتی که تا آنسوی اقیانوس اطلس کشیده شده بودند معنایی جز ارتباطات سریعتر و وسیعتر نداشتند؛ فرمول جدید آنیلین برای رنگرزی الیاف، پارچه ها و لباس ها را زیباتر و متنوع تر ساخت؛ اختراع و رواج لامپ برق نه تنها امنیت را برای شهرها درشب به ارمغان آورد، بلکه نمایش ها و تماشاخانه ها را نیز پرشورتر کرد؛ کشف واکسن ها و روش پاستوریزه کردن شیر باعث بالا رفتن سطح سلامت مردم شد؛ ساخت غذاهای کنسرو شده باعث شد تا سربازان و کاشفانی که در مناطق دور افتاده مشغول اکتشاف بودند دیگر برای تغذیه خود با مشکلات قبل مواجه نشوند، مضاف بر اینکه این نوع غذاها باعث تنوع در رژیم غذایی مردمی می شد که تا قبل از آن تنها از غذاهای محلی و محصولات فصلی خود تغذیه می کردند؛ و ظهور عکاسی به انسان این امکان را داد که خاطرات خود را از ورای تصاویر ماندگار کند. سرعت و نوآوری های دیگر در فن آوری برای مردم دوران ملکه ویکتوریا نوید بخش دنیایی جدید با شرایطی بهتر برای زندگی بود.

    توماس بینگتون مکولی (Thomas Babington Macaulay)، تاریخ نویس دوران ویکتوریا، نوشته است: "هر پیشرفتی که در صنعت حمل و نقل صورت می گیرد نه تنها از نظر مادی به انسان کمک می کند، بلکه از نظر معنوی و فکری نیز برای او سودمند است."

    مارکسیسم و داروینیسم

    تغییرات اعجاب برانگیز در زندگی عصر ویکتوریایی آسان بدست نیامده بود. نشانه های آشکار پیشرفت مادی در برخی عرصه ها باعث شد تا کمبودها و عدم پیشرفت در عرصه های دیگر بیشتر عیان شود. کمیته های دولتی گزارش هایی* منتشر کردند که از وضع بد قانون کار کودکان و وضعیت کارگران معدن و پروژه های فاضلاب خبر می داد. انتشار این گزارش ها افکار عمومی را متأثر ساخت و تأثیر بسزایی نیز در تصویب قوانین مربوطه داشت. بدین منوال، و با وجود انبوه اطلاعات جدید که وارد زندگی مردم شده بود وجود تئوری های تازه برای درک درست زندگی پس از همه این تغییرات بسیار ضروری به نظر می رسید. در این اوضاع فرهنگی دو نظریه پرداز نظریه هایی را ارائه دادند که تاثیر آنها حتی تا به امروز نیز ادامه دارد.

    فیلسوف آلمانی، کارل مارکس (Karl Marx) که بدلیل عقاید سیاسی بنیاد گرایانه ای (Political Radicalism) که داشت به پاریس تبعید شده بود در سال 1849 به لندن رفت. در انگلستان، با استناد بر گزارش های منتشر شده توسط کمیته های دولتی مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب خود به نام "سرمایه" (Capital) را نوشت که اولین بار در سال 1886 به زبان انگلیسی به چاپ رسید. مارکس معتقد بود که مبارزه طبقاتی اجتناب ناپذیر است و "تاریخ همه جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است." براساس نظریات مارکس، تمام دارایی ها و ابزار و آلات تولید باید دراختیار عموم مردم قرار گیرد، و تمام امکانات امرار معاش نیز باید بطور مساوی بین همه به اشتراک گذاشته شود.

    مارکس همیشه نظریاتش را طوری مطرح می کرد که نتایج اجتماعی و سیاسی تکان دهنده ای داشته باشند؛ اما طبیعت شناس انگلیسی، چارلز داروین (Charles Darwin)، اینگونه نبود. داروین کتاب خود را تحت عنوان "پیرامون آغاز گونه ها بوسیله انتخاب طبیعی" (On the Origin of Species by Means of Natural Selection)، که بعدها به نام "آغاز گونه ها" شهرت یافت، در سال 1859 منتشر کرد، اما پایه ریزی نظریات آن از بیست سال قبل طی یک سفرعلمی که داروین برای جمع آوری گونه های زیست شناختی انجام داد، شروع شده بود. مشاهدات و گمانه زنی های دراز مدت داروین، او را به سمت این نظریه سوق داد که تمامی موجودات زنده (از گیاهان و حیوانات گرفته تا انسان) از قوانین طبیعی یکسانی متابعت می کنند. از نظر داروین، ساز و کار تکامل کاملاً تصادفی است، نه در پس این تغییرات عامل محرکی وجود دارد و نه در ورای آنها هدف خاصی.

    در اواخر این قرن، مفسران نظریات داروین ادعا کردند که تکامل مستلزم پیشرفت است، آنها برای توجیه قدرت در طبقه ثروتمند اجتماع از مبنای زیست شناختی "بقای بهترین گونه" (که جزء نظریات داروین نبود) استفاده کردند. این توجیه به داروینیسم اجتماعی (Social Darwinism) مشهور است، در حالیکه، داروین شخصاً از بحث و جدل متنفر بود و به همین دلیل به تعمیم نظریاتش در مسائل اجتماعی به هیچ وجه علاقه ای نداشت.


    • این گزارشها به پرونده های آبی (the Blue Books) مشهور هستند. این اسم بدلیل رنگ آبی جلد این پرونده ها بروی آنها گذاشته شد.


    جهت بررسی سیر خطی وقایع آن دوره در انگلستان و جهان فایل The Victorian Age را دریافت و مطالعه نمایید.


    برگرفته از کتاب:
    Glencoe Literature the Reader's Choice; McGraw-Hill Companies; 2007


    برگردان به فارسی: مهدیه حمزه

    *** تصویر: ملکه ویکتوریا، در جوانی به همراه خانواده اش.
    ا

    I believed my wisdom
    ... Killed the whys as I grew ... Yet the time has taught me ... The whys are grown too
    Angel

    Click to Read My Other Poems

  • #2
    نیک بینی و باور ترقی



    نیک بینی و باور ترقی


    عقايد و آرمانها، مانند سبک لباس پوشيدن، گاه از مد مي افتند و بعد از مدتي باز رواج پيدا مي کنند. ارزشهاي ويکتوريايي هم در طول بيش از يک قرن گاه ريشخند و گاه جدي گرفته شدند، اما نشاني از نابودي از خود نشان ندادند.


    ارزشهاي ويکتوريايي
    خودسازي، صداقت، و توجه به کار سه نمونه از شناخته شده ترين ارزشهاي ويکتوريايي بودند. ساموئل اسمايل در کتاب پر فروش خود با عنوان "خودياري" که درسال 1859 چاپ شد ، به ايراد خطابه اي در وصف ارزشهايي چون قناعت، پشتکار، و بردباري پرداخت :" کار شرافتمندانه بر همان طريقي است که خدمت؛ و خداوند پایان این هردو را خرسندی قرار داده است.". صداقت در اثري از نويسنده محبوب ملکه ويکتوريا و ملک الشعراي وي، آلفرد لرد تنيسون، بخوبي معنا مي شود. پس از مرگ پرنس آلبرت، همسر ملکه ويکتوريا، درسال 1861 ملکه شعر بلند و ژرف تنيسون با عنوان "يادبود" را که در آن مي کوشد بر بقاي عشق علي رغم وجود مرگ و تشکيک هاي مذهبي مهر تاييد بزند، مورد تفقد قرار داد.


    طبقه متوسط اجتماع
    تاپیری که فردگرایی ویکتوریایی بر طبقه متوسط اجتماع گذاشت باعث ظهور شایسته سالاری نوینی شد که در آن پیشرفت شخصی مستلزم تلاش و هدایت فرد بود. افراد ثروتمند این طبقه مبالغ زیادی را صرف مطالعه برای پیشرفت فردی می کردند و البته منابع بسیاری هم به تازگی برای مطالعه در دسترس آنها قرار گرفته بود. مجلات پر بودند از داستانهای دنباله دار، نقد کتابها، سفرنامه ها، وقایع جاری، و بخشهای آموزشی. تعدادی از رمان نویسان عصر ملکه ویکتوریا مانند چارلز دیکنز و ویلیام میک پیس تکئری برای چاپ آثارشان خودشان مجله منتشر می کردند و بدین وسیله خود را از قید قیمومیت حامیان مالی می رهاندند.


    گسترش دموکراسی
    کتابخانه هایی که شهرداری برای امانت دادن کتاب به شهروندان بنا نهاده بود، کتابهای داستان تلخیص شده، و وجود کالج کارگران باعث شده بود تا بسیاری از کارگران در آن زمان با سواد باشند و درنتیجه داشتن سواد در جریان اندیشه های جدید هم قرار می گرفتند. در طول این دوره؛ کشورهای اروپای مرکزی و جنوبی آشوبهای سیاسی و انقلابهایی را تجربه کردند اما انگلستان از این مهلکه بدور بود.یکی از دلایل ایمن ماندن انگلستان از این طوفان ها توانایی دولت در تغییر دادن ابزارهای سیاسی در پاسخ به فشار از طرف مردم است.
    گرچه انگلستان زمان ملکه ویکتوریا رسماَ معرف دموکراسی مبتنی بر گزینش نمایندگان بود، اما در اوایل سلطنت ملکه حق رای بسیار محدود بود. با این وجود میل چشمگیری به افزایش نمایندگی و دگرگونی های اجتماعی وجود داشت. در سال 1832 طی اولین لایحه اصلاحات حق رای را برای طبقه متوسط به ارمغان آورد. در سال 1867 لایحه اصلاحات دوم با دوبرابر کردن حوزه های انتخابیه به بسیاری از کارگران هم حق رای داد. در پایان قرن نوزدهم زنان هم در بیشتر انتخابات های محلی می توانستند رای دهند. با این حال در پایان جنگ جهانی اول بود که تمام مردان بالای 21 سال و تمام زنان بالای30 سال حق رای داشتند. بسیاری از مردم حس می کردند که دگرگونی های تجاری، سیاسی و اجتماعی حقیقتاَ امکان پذیر هستند، و این نشانه های امید در تمام امپراطوری گسترده شدند.



    :::
    جهت تحلیل و بررسی بیشتر آثار ادبی مرتبط با این موضوع فایل Optimism and the Belief in Progress را دریافت و مطالعه نمایید. این فایل شامل عناوین زیر است:




    Alfred, Lord Tennyson: from In Memoriam A. H. H. (Poem)
    ---------------------------Crossing the Bar (Poem)
    ---------------------------Tears, Idle Tears from The Princess (Poem)
    ---------------------------Ulysses (Poem)

    Comparing Literature Across Time and Place
    Elizabeth Barrett Browning: Sonnet 43 (Poem)
    Edna St. Vincent Millay: Love Is Not All: It Is Not Meat nor Drink (Poem)
    Simone de Beauvoir: Simone de Beauvoir to Nelson Algren (Letter)
    John Lennon and Paul McCartney: In My Life (Song)

    Paul Gray
    TIME: What Is Love? (Science Article)

    Gerard Manley Hopkins: Pied Beauty (Poem)
    ---------------------------Spring and Fall: To a Young Child (Poem)


    Lewis Carroll: Jabberwocky. (Poem)

    Wanda Coleman
    Literary Perspective: Jabberwocky (Essay)




    برگردان به فارسی: مهدیه حمزه

    برگرفته از:
    Glencoe Literature the Reader's Choice; McGraw-Hill Companies; 2007*

    I believed my wisdom
    ... Killed the whys as I grew ... Yet the time has taught me ... The whys are grown too
    Angel

    Click to Read My Other Poems

    نظر

    صبر کنید ..
    X